و چه احساس قشنگی ست
پرستیدن #تـღـو
یا که خندیدن #تـღـو
و صفایی که دلم می برد
از دیدن #تـღـو..
واژه ها حرف به حرف،
جز پراکندگی قلب و نگاه،
نیست که نیست!
پشت این پنجرۀ تنهایی
تو بیا جان بده اندیشۀ من
شاید این لحظه به بعد
همه دنیای من و ما و شما
رنگ احساس هویدا بشود
این همان #عشق
میان دل ماست.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پرستیدن #تـღـو
یا که خندیدن #تـღـو
و صفایی که دلم می برد
از دیدن #تـღـو..
واژه ها حرف به حرف،
جز پراکندگی قلب و نگاه،
نیست که نیست!
پشت این پنجرۀ تنهایی
تو بیا جان بده اندیشۀ من
شاید این لحظه به بعد
همه دنیای من و ما و شما
رنگ احساس هویدا بشود
این همان #عشق
میان دل ماست.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل تو بارگاه الله است
خلوت خاص نعمت الله است
دل مرنجان و دل به دست آور
گر دلت زین حکایت آگاه است
#شاه_نعمت_الله_ولی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خلوت خاص نعمت الله است
دل مرنجان و دل به دست آور
گر دلت زین حکایت آگاه است
#شاه_نعمت_الله_ولی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سحر کجاست که فراش جلوهگاه توام
نشسته بر سر ره دیدهبان راه توام
هنوز خفته چو بخت منند خلق که من
برون دویده ز شوق رخ چو ماه توام
من آن گدای حریصم که صبح نیست هنوز
که ایستاده به دریوزه نگاه توام
مرا تو اول شب راندهای به خواری ومن
سحر خود آمدهام باز و عذر خواه توام
تو بیگناه کشی کن که ایستاده به عذر
به روز عرض جزا حایل گناه توام
اگر به کشتن وحشی گواه میطلبی
مرا طلب به گواهی که من گواه توام
#وحشی_بافقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نشسته بر سر ره دیدهبان راه توام
هنوز خفته چو بخت منند خلق که من
برون دویده ز شوق رخ چو ماه توام
من آن گدای حریصم که صبح نیست هنوز
که ایستاده به دریوزه نگاه توام
مرا تو اول شب راندهای به خواری ومن
سحر خود آمدهام باز و عذر خواه توام
تو بیگناه کشی کن که ایستاده به عذر
به روز عرض جزا حایل گناه توام
اگر به کشتن وحشی گواه میطلبی
مرا طلب به گواهی که من گواه توام
#وحشی_بافقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آری من ...
من.....
در فصل بارانی به یادتم،
برای سرودنت واژه ها را گم کرده ام
و دوستت دارمی
بر پیکره احساسم نقش بسته ام
کجای این سرزمین جای گرفتی
چشمانت را خواب می ببنم،
غمگین تر از دیروز آرزوهایم را
به بال عشق می بندم
در این آواز عاشقی
تنها و بارانی تر از باران
تو را می خوانم
می دانی تن پوش عشقمان
صدای آرزوهای است در قلبم
حواست هست؟
کجای این دنیایی
که بودنت را می خواهم
دلم در حسرت دوستت دارمی
از نزدیک تمام کوچه های دلم را
پرت صدایت کند
از چشم به چشم
از دل به دل
از عشق به عشق
از اشک به اشک
در کنار جای خالیت
انتظارت را نقاشی می کنم
تا به رنگ سرخ ارغوانی
پر از عشق
تا همیشه
منزل گزینم در سرزمین نگاهت....
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آری من ...
من.....
در فصل بارانی به یادتم،
برای سرودنت واژه ها را گم کرده ام
و دوستت دارمی
بر پیکره احساسم نقش بسته ام
کجای این سرزمین جای گرفتی
چشمانت را خواب می ببنم،
غمگین تر از دیروز آرزوهایم را
به بال عشق می بندم
در این آواز عاشقی
تنها و بارانی تر از باران
تو را می خوانم
می دانی تن پوش عشقمان
صدای آرزوهای است در قلبم
حواست هست؟
کجای این دنیایی
که بودنت را می خواهم
دلم در حسرت دوستت دارمی
از نزدیک تمام کوچه های دلم را
پرت صدایت کند
از چشم به چشم
از دل به دل
از عشق به عشق
از اشک به اشک
در کنار جای خالیت
انتظارت را نقاشی می کنم
تا به رنگ سرخ ارغوانی
پر از عشق
تا همیشه
منزل گزینم در سرزمین نگاهت....
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"کوچ کرده"
من آن باغم پرستو از درختم کوچ کرده
کلاغی از زمستان بر درختم کوچ کرده
زده باران پاییزی ز سر تا دامنم خیس
وَ عطر یادت از آغوش رَختم کوچ کرده!
خیالت جویباری بود و آن هم از خیالم..
رَه چشمه گرفته سنگ ِ سختم، کوچ کرده
دلم خوش بود سلطانم من اندر وادی شعر
غزل ها از کنار تاج و تختم کوچ کرده
من و این فصل پاییزان، چه تقدیری #سپهرم!
خزان آمد ، بهار از باغِ بختم کوچ کرده
#سپهر_Roohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من آن باغم پرستو از درختم کوچ کرده
کلاغی از زمستان بر درختم کوچ کرده
زده باران پاییزی ز سر تا دامنم خیس
وَ عطر یادت از آغوش رَختم کوچ کرده!
خیالت جویباری بود و آن هم از خیالم..
رَه چشمه گرفته سنگ ِ سختم، کوچ کرده
دلم خوش بود سلطانم من اندر وادی شعر
غزل ها از کنار تاج و تختم کوچ کرده
من و این فصل پاییزان، چه تقدیری #سپهرم!
خزان آمد ، بهار از باغِ بختم کوچ کرده
#سپهر_Roohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دریا دریا دریا چه تماشایی ماه در اومده امشو به چه زیبایی💃❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در پایت اوفتادم ای دوست! دست گیرم
می کن بزرگی خود منگر که من حقیرم
ای شمع جمع خوبان! پروانه وار روزی
گرد سرت بگردم در پیش پات میرم
از دست چشم و زلفت پیش که داد خواهم؟
[این] می کشد به بندم [وان] می کشد به تیرم
#جلال_عضد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می کن بزرگی خود منگر که من حقیرم
ای شمع جمع خوبان! پروانه وار روزی
گرد سرت بگردم در پیش پات میرم
از دست چشم و زلفت پیش که داد خواهم؟
[این] می کشد به بندم [وان] می کشد به تیرم
#جلال_عضد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل به دلبر جان به جانان می رسد
روز هجر آخر به پایان می رسد
لنگ لنگ این پا به منزل می رسد
گیج گیج این سر به سامان می رسد
ساز رفتن کن که از دربار شاه
امشب و فرداست فرمان می رسد
جرم از خار است اگر نه فیض ابر
بر گل و بر خار یکسان می رسد
در پذیرایی است فراق ار نه یکی است
آنچه بر دانا و نادان می رسد
#نشاط_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روز هجر آخر به پایان می رسد
لنگ لنگ این پا به منزل می رسد
گیج گیج این سر به سامان می رسد
ساز رفتن کن که از دربار شاه
امشب و فرداست فرمان می رسد
جرم از خار است اگر نه فیض ابر
بر گل و بر خار یکسان می رسد
در پذیرایی است فراق ار نه یکی است
آنچه بر دانا و نادان می رسد
#نشاط_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای زندگی بردار دست از امتحانم
چیزی نه می دانم نه می خواهم بدانم
دلسنگ یا دلتنگ! چون کوهی زمینگیر
از آسمان دلخوش به یک رنگین کمانم
کوتاهی عمر گل از بالانشینی ست
اکنون که می بینند خوارم، در امانم
دلبستهی افلاکم و پابستهی خاک
فوارهای بین زمین و آسمانم
آن روز اگر خود بال خود را میشکستم
اکنون نمیگفتم بمانم یا نمانم؟!
قفل قفس باز و قناری ها هراسان
دل کندن آسان نیست! آیا می توانم ؟!
#فاضل_نظری
📙آنها / قفس باز
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چیزی نه می دانم نه می خواهم بدانم
دلسنگ یا دلتنگ! چون کوهی زمینگیر
از آسمان دلخوش به یک رنگین کمانم
کوتاهی عمر گل از بالانشینی ست
اکنون که می بینند خوارم، در امانم
دلبستهی افلاکم و پابستهی خاک
فوارهای بین زمین و آسمانم
آن روز اگر خود بال خود را میشکستم
اکنون نمیگفتم بمانم یا نمانم؟!
قفل قفس باز و قناری ها هراسان
دل کندن آسان نیست! آیا می توانم ؟!
#فاضل_نظری
📙آنها / قفس باز
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو با قلب من آن کردی
که هیچ فراقی با هیچ نگاهِ چشم براهی نکرد
چنان به آتشم کشاندی
که خاکستر احساسم هیچ کجای ِ جهانم یافت نشد...
روح من زخمی ست
زخمی عمیق
که هجران تو به جانم انداخت
بُردی مرا از خویش
به گونه ایی که
دست به گریبانم با بغض و دلتنگی
تا از هر چه هست و نیست نازک دلم سازی !
تنگ دلی آواره ام
افسرده خیال در گردش ایام
که جز جای ِ خالی تو هیچ خلأیی نمیدهدم آزارم ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که هیچ فراقی با هیچ نگاهِ چشم براهی نکرد
چنان به آتشم کشاندی
که خاکستر احساسم هیچ کجای ِ جهانم یافت نشد...
روح من زخمی ست
زخمی عمیق
که هجران تو به جانم انداخت
بُردی مرا از خویش
به گونه ایی که
دست به گریبانم با بغض و دلتنگی
تا از هر چه هست و نیست نازک دلم سازی !
تنگ دلی آواره ام
افسرده خیال در گردش ایام
که جز جای ِ خالی تو هیچ خلأیی نمیدهدم آزارم ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پستانِ شعر
شیرم داد
وَ بلورِ حرف
تڪلُّمَم آموخت!
در خموشے هم
همْآوازِ تُواَم.
آنسو گیسو،
اینسو بےسو،
درختِ واژه وُ
قوسِ تیراژه
همسو.
عاقبت اِےْ یار!
نادیدنِ دیدارِ تُو
هم مےگذرد،
چہ فرداهایے...!
تشنگےهاے گوارا:
بےآخر ، ناپایان...
دلاسایےِ تُو مےمانَد.
#آرش_شاهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شیرم داد
وَ بلورِ حرف
تڪلُّمَم آموخت!
در خموشے هم
همْآوازِ تُواَم.
آنسو گیسو،
اینسو بےسو،
درختِ واژه وُ
قوسِ تیراژه
همسو.
عاقبت اِےْ یار!
نادیدنِ دیدارِ تُو
هم مےگذرد،
چہ فرداهایے...!
تشنگےهاے گوارا:
بےآخر ، ناپایان...
دلاسایےِ تُو مےمانَد.
#آرش_شاهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عالیجناب شعرهایم
امشب من هستم و
شاعری غرق در شعرهایی که
دوست داشتنش
چون قاصدکی سرگردان
میان کوچه های غربت رهاست و
دلتنگی
امانش را بریده است و
نفسهای تب الوده اش را
به شماره انداخته است !
دوستت دارم
ای عشق ای دست نیافتنی ترین
نمیدانم کی در گوشه ایی خلوت
به تماشایت خواهم نشست و
اولین بوسه ی عشق را
از لبانت خواهم چید ..
#مینو_پناهپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
امشب من هستم و
شاعری غرق در شعرهایی که
دوست داشتنش
چون قاصدکی سرگردان
میان کوچه های غربت رهاست و
دلتنگی
امانش را بریده است و
نفسهای تب الوده اش را
به شماره انداخته است !
دوستت دارم
ای عشق ای دست نیافتنی ترین
نمیدانم کی در گوشه ایی خلوت
به تماشایت خواهم نشست و
اولین بوسه ی عشق را
از لبانت خواهم چید ..
#مینو_پناهپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا سحر ،منتظرت خیره به در میمیرم
برسد ،یا نرسد از تو خبر ، می میرم
زده غم، صاعقه بر خرمن جانم چه کنم؟
تو به دادم نرسی ،وقت خطر می میرم
ترسم اینست ،به این فاصله عادت بکنی
دیگر از من، نکنی یادی اگر می میرم
زیر این، سقف ترک خورده ی دنیای دلم
شود احساسم اگر، بی تو هدر می میرم
اگر اشکم نشود ،جاری و از برکهی چشم
به سرش هم نزند فکر سفر، می ميرم
نپرد مرغ دلم هر شب اگر از قفسش...
نزند تا لب ایوان تو پر ،می میرم
سر راهم نکند ،حادثه ای سد بشود؟
نزنم سرزده دیگر به تو سر ، می میرم
تازه وقتی برسم پیش تو از، شدت شوق
چه بیایی چه نیایی، دمِ در می میرم !
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برسد ،یا نرسد از تو خبر ، می میرم
زده غم، صاعقه بر خرمن جانم چه کنم؟
تو به دادم نرسی ،وقت خطر می میرم
ترسم اینست ،به این فاصله عادت بکنی
دیگر از من، نکنی یادی اگر می میرم
زیر این، سقف ترک خورده ی دنیای دلم
شود احساسم اگر، بی تو هدر می میرم
اگر اشکم نشود ،جاری و از برکهی چشم
به سرش هم نزند فکر سفر، می ميرم
نپرد مرغ دلم هر شب اگر از قفسش...
نزند تا لب ایوان تو پر ،می میرم
سر راهم نکند ،حادثه ای سد بشود؟
نزنم سرزده دیگر به تو سر ، می میرم
تازه وقتی برسم پیش تو از، شدت شوق
چه بیایی چه نیایی، دمِ در می میرم !
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اے نازنین همہ شعرم بہ نام تو جان گرفت
دفترم بہ زُلف تو بوے ارغوان گرفت
قلم بے جان من زِ خیال تو جان گرفت
گویے شعرم بہ چشم تو رنگ ڪهڪشان گرفت
چو میشڪافد تیغ آفتاب فرق شب را
نمیدانے قلبِ #صبحم بہ یاد تو ضربان گرفت
تا ڪشیدم دستِ نوازش بہ سرِ خیالِ تو
نمے دانم چرا از ابر آسمانِ دلم باران گرفت
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دفترم بہ زُلف تو بوے ارغوان گرفت
قلم بے جان من زِ خیال تو جان گرفت
گویے شعرم بہ چشم تو رنگ ڪهڪشان گرفت
چو میشڪافد تیغ آفتاب فرق شب را
نمیدانے قلبِ #صبحم بہ یاد تو ضربان گرفت
تا ڪشیدم دستِ نوازش بہ سرِ خیالِ تو
نمے دانم چرا از ابر آسمانِ دلم باران گرفت
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای غنچهٔ دمیدهٔ من! یک دهن بخند
خورشیدِ من! ستارهِٔ من ! باغِ من! بخند
افسرده خنده بر لبِ گُل پیشِ رویِ تو
ای خرمنِ شکوفه و گُل! ای چمن! بخند
ای گرمپویِ گرمتر از عطرِ گُل! برقص
ای خوبرویِ خوبتر از نسترن ! بخند
تا خونِ نور در رگِ شبهایِ من دود،
یک لحظه، ای سپیدهِٔ سیمین بدن ! بخند
ای خندههایِ دلکشِ روشنگرت مرا
تنها ستارههایِ شبِ زیستن! بخند
وی نازخندهٔ تو شکوفانده بر دلم
همچون بهار اینهمه باغِ سخن، بخند
#جناب_حسین_منزوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خورشیدِ من! ستارهِٔ من ! باغِ من! بخند
افسرده خنده بر لبِ گُل پیشِ رویِ تو
ای خرمنِ شکوفه و گُل! ای چمن! بخند
ای گرمپویِ گرمتر از عطرِ گُل! برقص
ای خوبرویِ خوبتر از نسترن ! بخند
تا خونِ نور در رگِ شبهایِ من دود،
یک لحظه، ای سپیدهِٔ سیمین بدن ! بخند
ای خندههایِ دلکشِ روشنگرت مرا
تنها ستارههایِ شبِ زیستن! بخند
وی نازخندهٔ تو شکوفانده بر دلم
همچون بهار اینهمه باغِ سخن، بخند
#جناب_حسین_منزوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بحثمان كه ميشد
حرفهاى دلمان را
به زبانِ آهنگ براى يكديگر ميفرستاديم
من با ترانه هاى انتخابى ام تصدقش ميرفتم و
او تا ميتوانست ناز ميكرد...
آنقدر اين بازىِ شيرين ادامه داشت
تا مجبور ميشدم برايش بنويسم:
+آشتى؟
-آشتى
هميشه بحث كردن مشكل را حل نميكند
گاهى بايد حرفِ دلمان را بسِپاريم
به نُت ها...
به ترانه ها...
به آنهايى كه دقيقاً همانجايى كه لال ميشويم
به كمكمان مى آيند
آنهايى كه انگار داستان زندگيمان را از بَر كرده اند
شيرين است
يكبار امتحان كنيد ؛
"زبانِ آهنگ ها را"
#علي_قاضي_نظام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حرفهاى دلمان را
به زبانِ آهنگ براى يكديگر ميفرستاديم
من با ترانه هاى انتخابى ام تصدقش ميرفتم و
او تا ميتوانست ناز ميكرد...
آنقدر اين بازىِ شيرين ادامه داشت
تا مجبور ميشدم برايش بنويسم:
+آشتى؟
-آشتى
هميشه بحث كردن مشكل را حل نميكند
گاهى بايد حرفِ دلمان را بسِپاريم
به نُت ها...
به ترانه ها...
به آنهايى كه دقيقاً همانجايى كه لال ميشويم
به كمكمان مى آيند
آنهايى كه انگار داستان زندگيمان را از بَر كرده اند
شيرين است
يكبار امتحان كنيد ؛
"زبانِ آهنگ ها را"
#علي_قاضي_نظام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀