پاییزِ سردِ زرد،
با سبز و سرخِ باغ چه گویم چهها نکرد!
با یک لهیب، شعله بر افروخت در چنار
با یک نهیب، رنگ ربود از رخِ چمن
گیسوی بید را، کند و به خاک ریخت
یاقوت ناربن را، بر سنگ زد گریخت
پیچید تازیانه بر اندام ناروَن
توفان سهمناک،
پاشید خاک بر رخ خورشیدهای تاک
ماند از سیاهکاری او، باغ، بیچراغ
شبها دگر نتابید، مهتابِ نسترن
یغماگران باد، درهای گنج خانه گشودند
هر جا که لطف و ناز،
هر سو که رنگ و بوی، ربودند
مرغان نغمهخوان را،
خار و خسی به جا
ننهادند، از لانه از وطن.
تا کی دوباره جلوه کند چهرهی بهار،
در آشیان من؟!
#فریدون_مشیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با سبز و سرخِ باغ چه گویم چهها نکرد!
با یک لهیب، شعله بر افروخت در چنار
با یک نهیب، رنگ ربود از رخِ چمن
گیسوی بید را، کند و به خاک ریخت
یاقوت ناربن را، بر سنگ زد گریخت
پیچید تازیانه بر اندام ناروَن
توفان سهمناک،
پاشید خاک بر رخ خورشیدهای تاک
ماند از سیاهکاری او، باغ، بیچراغ
شبها دگر نتابید، مهتابِ نسترن
یغماگران باد، درهای گنج خانه گشودند
هر جا که لطف و ناز،
هر سو که رنگ و بوی، ربودند
مرغان نغمهخوان را،
خار و خسی به جا
ننهادند، از لانه از وطن.
تا کی دوباره جلوه کند چهرهی بهار،
در آشیان من؟!
#فریدون_مشیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رخ ماه تو را در دل تماشا میکنم هر شب
از این دیوانه بازی ها چه زیبا میکنم هر شب
من این خواب و خیالِ بوسه بر لبهای داغت را
یگانه عشق پنهان بارِ صهبا میکنم هر شب
ندای قلب من بشنو طلب دارد تو را هر دم
رهایم گر کنی اشکم چو دریا میکنم هر شب
اگر دورم ز کوی تو ولی هستی تو در قلبم
قرار بین مان را هی تمنا میکنم هر شب
بیا و رخ به من بنما مکن در پرده آزارم
من این آزار را هر چند حاشا میکنم هر شب
اگر عاشق منم پس تا ابد هستم به پای تو
هوایت را به دل دارم که سودا میکنم هر شب
لزوم عاشقی دل دادن است و دل خریداری
امان از این دل شیدا که معنا میکنم هر شب
نمی دانی چه آتش در دلم افتاده از عشق ات
زمین و هم زمان را بی تو دعوا میکنم هر شب
لب راقب به جز ذکر گل نام تو از بَر نیست
یکایک حرف نامت را چه نجوا میکنم هر شب
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از این دیوانه بازی ها چه زیبا میکنم هر شب
من این خواب و خیالِ بوسه بر لبهای داغت را
یگانه عشق پنهان بارِ صهبا میکنم هر شب
ندای قلب من بشنو طلب دارد تو را هر دم
رهایم گر کنی اشکم چو دریا میکنم هر شب
اگر دورم ز کوی تو ولی هستی تو در قلبم
قرار بین مان را هی تمنا میکنم هر شب
بیا و رخ به من بنما مکن در پرده آزارم
من این آزار را هر چند حاشا میکنم هر شب
اگر عاشق منم پس تا ابد هستم به پای تو
هوایت را به دل دارم که سودا میکنم هر شب
لزوم عاشقی دل دادن است و دل خریداری
امان از این دل شیدا که معنا میکنم هر شب
نمی دانی چه آتش در دلم افتاده از عشق ات
زمین و هم زمان را بی تو دعوا میکنم هر شب
لب راقب به جز ذکر گل نام تو از بَر نیست
یکایک حرف نامت را چه نجوا میکنم هر شب
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گِرد این دل ، نتوان گشت ، که این قصر کهن ،
عالمی ویرانه دارد ، خانه ای نیست دگر ،
عاشقِ دلسوخته چون بلبلی ،، اندر خزان ،
در بدر ، در کوهساران ، لانه ای نیست دگر ،،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عالمی ویرانه دارد ، خانه ای نیست دگر ،
عاشقِ دلسوخته چون بلبلی ،، اندر خزان ،
در بدر ، در کوهساران ، لانه ای نیست دگر ،،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قبل از اولین دیدار
سوار بر قایقی
که سالها مانده آن را بخریم
در عمیق ترین نقطه رودخانه
در هم غرق شده بودیم
دستانت را دور گردنم
حلقه نمی کنی
و من هم
سر روی شانه های تو
نگذاشته ام هنوز
آه برگردیم این خواب را
به آینده ای که از آن
آمده ایم
#رعنا_زهتاب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سوار بر قایقی
که سالها مانده آن را بخریم
در عمیق ترین نقطه رودخانه
در هم غرق شده بودیم
دستانت را دور گردنم
حلقه نمی کنی
و من هم
سر روی شانه های تو
نگذاشته ام هنوز
آه برگردیم این خواب را
به آینده ای که از آن
آمده ایم
#رعنا_زهتاب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گوزل بیر ماهنی شاد
💃💃💃💃💃
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
💃💃💃💃💃
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گر همه عالم و آدم به سخن آن باشد
مغرب و مشرقمان یک مه تابان باشد
پرتو چهره ی جانان چو بنوشد شب را
عاشق کوچه ی شبگرد نمایان باشد
یوسفی چون بدرد پرده ظلمانی شب
از جمال رخش آن شهر چراغان باشد
همه ی شهر اگر مست بخوانند ز آنجا
سخن عشق در آن وادیِ سوزان باشد
آن همه مستی و دیوانگی از مردم شهر
علتش دیدن آن یـــوسف کنعان باشد
جام جم جام فلک عمریه هَر روزِ زِ او
جان بجانش بشود باز غزلخوان باشد
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مغرب و مشرقمان یک مه تابان باشد
پرتو چهره ی جانان چو بنوشد شب را
عاشق کوچه ی شبگرد نمایان باشد
یوسفی چون بدرد پرده ظلمانی شب
از جمال رخش آن شهر چراغان باشد
همه ی شهر اگر مست بخوانند ز آنجا
سخن عشق در آن وادیِ سوزان باشد
آن همه مستی و دیوانگی از مردم شهر
علتش دیدن آن یـــوسف کنعان باشد
جام جم جام فلک عمریه هَر روزِ زِ او
جان بجانش بشود باز غزلخوان باشد
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
الا ای گوهر بحر مصفا
که در عالم توئی پنهان و پیدا
وجودت بهر اظهار کمالات
چو از غیب هویت شد هویدا
برای جلوه عشق جهانسوز
بسی آئینه ها کردی ز اشیاء
ز هر آئینه دیداری نمودی
بهر چشمی در او کردی تماشا
#حسین_خوارزمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که در عالم توئی پنهان و پیدا
وجودت بهر اظهار کمالات
چو از غیب هویت شد هویدا
برای جلوه عشق جهانسوز
بسی آئینه ها کردی ز اشیاء
ز هر آئینه دیداری نمودی
بهر چشمی در او کردی تماشا
#حسین_خوارزمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فقط تو
می توانی
بیش تر از ونوس
ستاره ی طلوع من
و ستاره ی غروب من باشی
همچون رزی پرپرت کردم
تا روحت را ببینم
ندیدمش
اما همه پیرامون من
افق کشورها و دریاها
تا بی کران
لبریز
از بوی جاودانه شد.
چه غم از خشکسالی
وقتی من در درونم
چشمه ی آبی رنگی می آفرینم
برف بدون درخشش
چه غم ؟
وقتی من در قلبم
آتش سرخی می افروزم
چه غم از عشق انسان ها ؟
وقتی من
عشق را به جاودانگی
در روحم می آفرینم
نمی دانم با چه بگویم
چرا که هنوز
کلماتم جان نگرفته اند.
میخ
چه پا بر جا
چه سست
چه فرقی می کند
عزیز من
به هر تقدیر
تصویر
خواهد افتاد
#خوان_رامون_خیمنس
#عصرتون_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می توانی
بیش تر از ونوس
ستاره ی طلوع من
و ستاره ی غروب من باشی
همچون رزی پرپرت کردم
تا روحت را ببینم
ندیدمش
اما همه پیرامون من
افق کشورها و دریاها
تا بی کران
لبریز
از بوی جاودانه شد.
چه غم از خشکسالی
وقتی من در درونم
چشمه ی آبی رنگی می آفرینم
برف بدون درخشش
چه غم ؟
وقتی من در قلبم
آتش سرخی می افروزم
چه غم از عشق انسان ها ؟
وقتی من
عشق را به جاودانگی
در روحم می آفرینم
نمی دانم با چه بگویم
چرا که هنوز
کلماتم جان نگرفته اند.
میخ
چه پا بر جا
چه سست
چه فرقی می کند
عزیز من
به هر تقدیر
تصویر
خواهد افتاد
#خوان_رامون_خیمنس
#عصرتون_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نمنم باران
دلم گرفته ازاین افترا واین تهدید
به پشت ابرنشسته زدلخوری خورشید
صدای گریه ی باران وخشکی برکه
سکوت قوی سپید نشسته درتبعید
هجوم بادخزان وصلابت طوفان
سکوت مرغ غزلخوان و سایه ی تردید
ربوده بادخزان سبزی صنوبررا
تبرنشسته به تلخی به کنج ساقه ی بید
چنان به عمق خویش فروبرده ابراستاره
که محوگشته زدورفلک مه وناهید
نداشت میل درخشش دراین شب تیره
ستاره دورخودومه که هرزمیچرخید
زبیکسی به توتامن پناه آوردم
به روی من گل روی تو بازمی خندید
تو بودی ومن وجنگل ونم نم باران
به حول محورعشق توسینه می چرخید
تمامهوش وحواسم به سمت وسوی توبود
به هرکجا نظرافکنددل تورا می دید
ازعشق روی توای ماه نیمه ی پنهان
میان سینه ی تنگم دلم زغم ترسید
بنای صلح ندارد زمانه بادل من
دراین محیط تیره که پنهان شده مه ومهشید
دراین شبی که قحطی نوروستاره ومه بود
فتوحی ازغم بیچارگان بخودلرزید
#زنده_یاد_رحیم_فتوحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم گرفته ازاین افترا واین تهدید
به پشت ابرنشسته زدلخوری خورشید
صدای گریه ی باران وخشکی برکه
سکوت قوی سپید نشسته درتبعید
هجوم بادخزان وصلابت طوفان
سکوت مرغ غزلخوان و سایه ی تردید
ربوده بادخزان سبزی صنوبررا
تبرنشسته به تلخی به کنج ساقه ی بید
چنان به عمق خویش فروبرده ابراستاره
که محوگشته زدورفلک مه وناهید
نداشت میل درخشش دراین شب تیره
ستاره دورخودومه که هرزمیچرخید
زبیکسی به توتامن پناه آوردم
به روی من گل روی تو بازمی خندید
تو بودی ومن وجنگل ونم نم باران
به حول محورعشق توسینه می چرخید
تمامهوش وحواسم به سمت وسوی توبود
به هرکجا نظرافکنددل تورا می دید
ازعشق روی توای ماه نیمه ی پنهان
میان سینه ی تنگم دلم زغم ترسید
بنای صلح ندارد زمانه بادل من
دراین محیط تیره که پنهان شده مه ومهشید
دراین شبی که قحطی نوروستاره ومه بود
فتوحی ازغم بیچارگان بخودلرزید
#زنده_یاد_رحیم_فتوحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هنوز نرفتهای
که دلتنگی سراغ من آمدهاست،
بر من چه خواهد گذشت
وقتی از من دور شوی؟
هر لحظه که کاری نداری،
اندیشهات را به من بسپار
در رؤیای تو شعر خواهم سرود؛
دربارهی چشمهایت،
دربارهی دلتنگی...
#جبران_خلیل_جبران
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که دلتنگی سراغ من آمدهاست،
بر من چه خواهد گذشت
وقتی از من دور شوی؟
هر لحظه که کاری نداری،
اندیشهات را به من بسپار
در رؤیای تو شعر خواهم سرود؛
دربارهی چشمهایت،
دربارهی دلتنگی...
#جبران_خلیل_جبران
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یا مهر تو یا قهرت؟ این آخر باورهاست
در پای شب مویت ، افتاده قلندرهاست
در چشم پر از خونت ، تا ساحل کارونت
صد ها بلم و قایق ، زنجیر به لنگرهاست
خواب است به راه من ، ماه منِ بی چاره
بیدار نخواهد شد ، با خشم تو محشرهاست
گیلاس لبت شیرین ، احساس غمت دیرین
آن خنجر ابرویت ، فرمانده ی لشکر هاست
می آیی و می بازم ، می سوزم و میسازم
با هر گذرت نامم ، دیوانه ی معبر هاست
خون و شریانم تو ، هر سو جریانم تو
شادّی جهان بی تو ، یک سلسله از شرهاست
مهتاب نمی بارد ، تالاب به درد آمد
پایان غزل #امشب ، درگیر به ساغرهاست
تار و دف و نی پیشم ، کفر و شررت کیشم
با #مطرب و ساقی، دل، همپای ستمگرهاست
#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در پای شب مویت ، افتاده قلندرهاست
در چشم پر از خونت ، تا ساحل کارونت
صد ها بلم و قایق ، زنجیر به لنگرهاست
خواب است به راه من ، ماه منِ بی چاره
بیدار نخواهد شد ، با خشم تو محشرهاست
گیلاس لبت شیرین ، احساس غمت دیرین
آن خنجر ابرویت ، فرمانده ی لشکر هاست
می آیی و می بازم ، می سوزم و میسازم
با هر گذرت نامم ، دیوانه ی معبر هاست
خون و شریانم تو ، هر سو جریانم تو
شادّی جهان بی تو ، یک سلسله از شرهاست
مهتاب نمی بارد ، تالاب به درد آمد
پایان غزل #امشب ، درگیر به ساغرهاست
تار و دف و نی پیشم ، کفر و شررت کیشم
با #مطرب و ساقی، دل، همپای ستمگرهاست
#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خدایا #شاعرِ هر شبِ
کوچههای #تنهایی
در آغوشِ
نجیب خاطرههایش
#دلگیر از دلتنگیست
هیچ آهنگی
نوازشگر رخوتِ
روحش نیست
او دلش را
جایی حوالیِ
نبض #دستان_مهر
جا گذاشته است
او را به باد خستۀ #پاییز نسپار.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کوچههای #تنهایی
در آغوشِ
نجیب خاطرههایش
#دلگیر از دلتنگیست
هیچ آهنگی
نوازشگر رخوتِ
روحش نیست
او دلش را
جایی حوالیِ
نبض #دستان_مهر
جا گذاشته است
او را به باد خستۀ #پاییز نسپار.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای به درگاه تو نیاز همه
کرم تست چاره ساز همه
اگر از چهره پرده برداری
به حقیقت کشد مجاز همه
مه وشان مظهر جمال تواند
بهر آن می کشیم ناز همه
#ایرج_میرزا
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کرم تست چاره ساز همه
اگر از چهره پرده برداری
به حقیقت کشد مجاز همه
مه وشان مظهر جمال تواند
بهر آن می کشیم ناز همه
#ایرج_میرزا
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لالهی صبح بهارم که درین دامن صحرا
آتش داغ گلی شعله کشد از دم سردم
جلوهی صبح جوانی به همه عمر ندیدم
با خزان زادهام آری گل زردم، گل زردم
#شفیعی_کدکنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آتش داغ گلی شعله کشد از دم سردم
جلوهی صبح جوانی به همه عمر ندیدم
با خزان زادهام آری گل زردم، گل زردم
#شفیعی_کدکنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر چه می کارم ، در آخر خار می روید چرا
باغبان از مرگ گلهایش نمی موید چرا
"خشک آمد کشتگاهم "جو ز جو هم سر نزد
گندم از گندم در این وادی نمی روید چرا
چشم ماهی خشک از آن شد چون که رود
مثل موجی بر سر ساحل نمی کوبد چرا
پر زد از ایوان ، قناری با همه وابستگی
اشتیاقی ، آشیانش را نمی جوید چرا
توی قاب پنجره جز قطره ی اشکی نبود
ابر زیبا شعری از باران نمی گوید چرا
دلخوشی رویای شبهای زمان کودکی
صبح شاد نوجوانی را نمی پوید چرا
در نگاهم حس دلتنگ غروبی خسته است
تکه ابری سینه را از غم نمی شوید چرا
سایه ی بیدی نمانده بر سر صحرا ، دریغ
عطر لیلی را شبی مجنون ،نمی بوید چرا
#فرانک_ساتکنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باغبان از مرگ گلهایش نمی موید چرا
"خشک آمد کشتگاهم "جو ز جو هم سر نزد
گندم از گندم در این وادی نمی روید چرا
چشم ماهی خشک از آن شد چون که رود
مثل موجی بر سر ساحل نمی کوبد چرا
پر زد از ایوان ، قناری با همه وابستگی
اشتیاقی ، آشیانش را نمی جوید چرا
توی قاب پنجره جز قطره ی اشکی نبود
ابر زیبا شعری از باران نمی گوید چرا
دلخوشی رویای شبهای زمان کودکی
صبح شاد نوجوانی را نمی پوید چرا
در نگاهم حس دلتنگ غروبی خسته است
تکه ابری سینه را از غم نمی شوید چرا
سایه ی بیدی نمانده بر سر صحرا ، دریغ
عطر لیلی را شبی مجنون ،نمی بوید چرا
#فرانک_ساتکنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشق
هميشه بوسيدن نيست!
گاهي
بوييدنِ روسريِ گلداريست
كه جا مانده ! ...
#بنياد_صوفی_وند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هميشه بوسيدن نيست!
گاهي
بوييدنِ روسريِ گلداريست
كه جا مانده ! ...
#بنياد_صوفی_وند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خوشتر که تورا حضرت معشوق بخوانم ...
حیفست به جز نام تو آید به زبانم .
ولله که تو حضرت عشقی و جهانی ..
از توست همه نور و جهان و دل وجانم ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حیفست به جز نام تو آید به زبانم .
ولله که تو حضرت عشقی و جهانی ..
از توست همه نور و جهان و دل وجانم ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ڪلیپ زیباے پاییزے
تقدیم شماعزیزان❤
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تقدیم شماعزیزان❤
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قدح نوش
درگوشه ی میخانه قدح نوش الستیم
دربزم طرب، باده ننوشیده ی مستیم
در مسلک مانیست دورویی ودورنگی
صدمرتبه گفتیم، همینیم که هستیم
مانند گدا عشق به دریوزه نخواهیم
غیراز تو به عالم، صنمی را نپرستیم
ازما تواگرعهدمودت بگسستی
هرگز زتوپیمان ارادت نگسستیم
بشکستی اگرعهدنخستین وفارا
اصلابه توپیمانِ محبّت، نشکستیم
درجمع نگشتیم هم آغوش خوشیها
با درد فراق تو به یک گوشه نشستیم
چون خارسرراه، به پایی نخلیدیم
نشترنشدیم وبه دلی خسته نخستیم
مارا سهی ازدوست محال است جدایی
بستیم گرش عهدوفا، یکدله بستیم
#محمودرضا_سهی_سیستانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
درگوشه ی میخانه قدح نوش الستیم
دربزم طرب، باده ننوشیده ی مستیم
در مسلک مانیست دورویی ودورنگی
صدمرتبه گفتیم، همینیم که هستیم
مانند گدا عشق به دریوزه نخواهیم
غیراز تو به عالم، صنمی را نپرستیم
ازما تواگرعهدمودت بگسستی
هرگز زتوپیمان ارادت نگسستیم
بشکستی اگرعهدنخستین وفارا
اصلابه توپیمانِ محبّت، نشکستیم
درجمع نگشتیم هم آغوش خوشیها
با درد فراق تو به یک گوشه نشستیم
چون خارسرراه، به پایی نخلیدیم
نشترنشدیم وبه دلی خسته نخستیم
مارا سهی ازدوست محال است جدایی
بستیم گرش عهدوفا، یکدله بستیم
#محمودرضا_سهی_سیستانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀