💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
و یک روز فهمیدیم «عزیزم»
نام کوچک هیچ‌کداممان نیست
و شام خوردن زیر نور شمع
چشم‌هایمان را کم‌سو می‌کند
سقف
بهانۀ مشترکی بود
که باید از هم می‌گرفتیم
و تاریکی موّاج خانه را، به عدالت
به دو نیم می‌کردیم؛
نیمی
با ماهیان قرمز مصنوعی
نیمی
با سنگریزه‌ها و صدف‌ها
و موج‌های کوچک مصنوعی
ما
دو حبابِ کنارِ هم بودیم
که می‌ترسیدیم هنگام یکی شدن
نفهمیم
کداممان نابود شده‌ست.

#لیلا_کردبچه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


الفبا برای سخن گفتن نیست،
برای نوشتن نام توست

اعداد
پیش از تولّد تو به صف ایستادند
تا راز زادروز تو را بدانند

دست‌های من
برای جست‌وجوی تو پیدا شدند

دهانم
کشف دهان توست

ای کاشف آتش!
در آسمان دلم توده‌ی برفی‌ست
که به خنده‌های تو دل بسته‌است...


#شمس_لنگرودی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آهسته و آرام
در خرمن خیال
شعلهء
درد افروز دلتنگی آتشین گشت
گدازه‌های داغ
بر تن سرد خسته‌ام میبارد
و دراین
سکوت ِ به غم نشسته
جان ِ سوخته ام در حسرت و آه می گذرد ...
افسوس
از این عمر
که در حسرت و نداشتن ها گذشت ...
ای چشم چه بیهوده میباری
ای دل چه بیهوده دلتنگی ...!!




#پارس

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

زن، زَبور، جنگ.

یا حرمت الحوّا…!
بر من نه این رواست
که راه باشد وُ
من… گم شده به شولاها.

شب… همه شب
از گورستانِ گمنامِ غَزه
صدای خندیدنِ کودکان می‌آید.

یا حرمت الحوا…!
این همه هیاهویِ آدمی
ظلمتِ مظنونِ کدام بی‌چراغی‌ست:
قرینهٔ حیرت و هراسِ هیولا.

دریغا
دشمن نمی‌گذارد
شور بشنوم این
سه‌تارِ مجروحِ هَلْ عطا را.

یا حرمت الحوّا…!
مراقبِ مادرانِ دریا باش،
آن‌ها را آیا هنوز هم
یارایِ گریستن هست!؟

#سیدعلی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خداوندا به آن نور نظر در دیده جا بنما
به قدر انتظار ما جمال مدعا بنما

نه رنگی از طرب‌داریم و نی ازخرمن بویی
چمن‌گم‌کرده‌ایم آیینهٔ ما را به ما بنما

شفیع‌جرم مهجوران‌به‌جز حیرت‌چه می‌باشد
به حق دیدهٔ بیدل‌که ما را آن لقا بنما


#بیدل_دهلوی
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح می شود
و کیمیای عشق تو
جان می بخشد به زندگی ام
خورشید نگاهت
گرم می کند زمهریر جانم را
شکوفه چشمانت شعری می شود
و بر دفتر دلم می ریزد
تبسم که بر لبانت نقش می بندد
همراه می شوم با نسیم
برای رسیدن به خدا
تا شکرگزار باشم برای شادمانیت
آهنگ خوش نوای صدایت
که بر گوش جانم می پیچد
معجزه ایی از عشق
حک می شود بر روی لبانم
دلم غنج می رود برای خواستنت
و ایمان می آورم به اینکه چقدر دوستت دارم....!!!



#باران_مقدم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عجب بغضی گلو بنشانده پاییز
به لب مُهر سکوت، از غصّه لبریز

تماشا می‌کند ویرانگری را
به هنگام غروبی سرد و مه‌ریز

تو گویی با همه الوان خوش رنگ
شده سهمش فقط با غم گلاویز

اگر چه هست عروس فصل ها لیک
به سر تاجی زِ زَر امّا چه ناچیز

خزان انگشت گزان و مات و مبهوت
از این دیو و دَدانِ فتنه انگیز

در اوج مستی و زیبایی و فَر
به یغما می‌رود، آهسته و ریز

#فهیمه_خلیلی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گر چه ز دشمنی همی درپی کشتن منی
دوستیت فزایدم وه که چه طرفه دشمنی

خوانمت آفتاب اگر خیره مبین به سوی من
زانکه به رخ درین مثل خود تو دلیل روشنی

با تو بدین لطافتت پنجه نمیتوان که تو
نرم‌تری ز پرنیان لیک به سختی آهنی

روی تو را به برگ گل کردم اگر مشابهت
شاهد بر عقیدتم خود تو به وجه احسنی

در ره اشتیاق تو من که زپا در آمدم
حال پیاده باز پرس ای که سوار توسنی

« جیحون » بهر تو گذشت از سر خون خود ولی
شاید پاس خون من از تو که پاکدامنی



#جیحون_یزدی     

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#عربی_شادشاد
انرژی مثبت امرو
ز

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌
تا که هم کفرم شوی ، قدری گناه آورده ام
کعبه ای امّا برایت قبله گاه آورده ام

می کنی شقّ القمر با چشم های نافذت
من برای دیدنت یک تن نگاه آورده ام

تاب مژگانت مرا بی تاب کرده بی وفا
گر نداری باورم ، یک سینه آه آورده ام

گر ستم ها کرده ای بر قلب رنجورم ولی
بر همان قلب ستمکارت پناه آورده ام

بی تو گشتم لامکان ای سرزمین مادری
تا شوی کنعان من یک حلقه چاه آورده ام

ای که دائم با دلم ساز مخالف می زنی
من برایت یک اسیر سربراه آورده ام

کرده ای تقویم ها را پیر و صبرم را تهی
از تمام زندگی ، عمری تباه آورده ام

یک تنه با خاطراتت در ستیزم روز و شب
یک دل تنها به جنگ یک سپاه آورده ام

#مرتضی_شاکری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
#زمستان
زمستان سردی در پیش است ...
بیا بیا که به دستانت محتاجم
بیا دستهایمان را از یخ زدگی برهانیم ..
بیا گرم کنیم ..
نه دستهایمان را ...
بلکه زندگی را گرم کنیم دنیایمان را ...

بیا به چشمهایت نگاه کنم تا تاریکی شبهای طولانی زمستانم را ستاره باران کنی ..
بیا از جام لبانت مدهوشم کن .
آه ....چقدر عاشقانه مینویسم ..
به امیدی که برگردی ..
ولی میدانم که هرگز بر نخواهی گشت ..
و.... من تا ابد از تو خواهم نوشت

#راحم_تبریزی
#عصرتون_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀



مرور می کنم
خودم را در هاله ای از نور
آوازی خوش خوابیده
در قلب پرآشوبم
می گذرم از سرزمین
یاس ها و سوسن ها
احساس لطیفم را می رسانم
به سیاه ترین شب
به آفتاب
رها شده
از اتاق تنهایی
در عطش آب می رسم
به دریای آبی خزر
نوازش می دهد
موج روحم را
و نور از پس ابرها
می نوازد چشمانم را
هم خمار
هم رها شده
از شوری چشمی
هماغوش با باد
می رسم
به تب و تاب
به آتش و عشق
قدم برمی دارم
به جانب تو
چگونه بهشت می بینم
تو را
و چگونه بندگی می کنم
تو را
در شراب قطره های باران
در میان بهارمست آغوش

#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گاهی آنقدر در غم فرو میروم
که دلم به حال خودم میسوزد
وقتی میبینم
ایستاده و نشسته
در حال انجام هرکاری که باشم
انگار زانوی غم بغل گرفته ام
و درد می بارد از چهره‌ام ؛
دلم میخواست
مرهمی در دستان خود داشتم
و میتوانستم
بر این دلمردگی روحم
تسکین باشم و یا
قدرتی که ازاین عذاب جانفرسا
خودم را رها سازم ؛
اندوه عظیم تو
در جانم رخنه کرده‌ است
و گاهی به هر حالت ممکن
که باشم غمگینم،
این غم جا و مکان خاصی ندارد ...!!



#پارس

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
و شب لعنتی‌ترین بُعد زمان است. آنجا که هی کلنجار می‌روی نسخه‌هایی را که برای فراموشی پیچیده‌ای با یک دلتنگی ب باد ندهی...
امان از این دلتنگی‌های شبانه
که پای اراده‌ات را می‌لرزاند
و می‌فهمی یک نفر هست که
روزهای نبودنش
که شب‌های نداشتنش
"عادت نمی‌شو
د که نمی‌شود."

#یگانه_حق‌پرست

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر کی ز حور پرسدت رخ بنما که همچنین
هر کی ز ماه گویدت بام برآ که همچنین

هر کی پری طلب کند چهره خود بدو نما
هر کی ز مشک دم زند زلف گشا که همچنین

هر کی بگویدت ز مه ابر چگونه وا شود
باز گشا گره گره بند قبا که همچنین


#مـولانـا
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‍ پاییزِ سردِ زرد،
با سبز و سرخِ باغ چه گویم چه‌ها نکرد!

با یک لهیب، شعله بر افروخت در چنار
با یک نهیب، رنگ ربود از رخِ چمن
گیسوی بید را، کند و به خاک ریخت
یاقوت ناربن را، بر سنگ زد گریخت
پیچید تازیانه بر اندام ناروَن

توفان سهمناک،
پاشید خاک بر رخ خورشیدهای تاک
ماند از سیاهکاری او، باغ، بی‌چراغ
شب‌ها دگر نتابید، مهتابِ نسترن
یغماگران باد، درهای گنج خانه گشودند
هر جا که لطف و ناز،
هر سو که رنگ و بوی، ربودند
مرغان نغمه‌خوان را،
خار و خسی به جا
ننهادند، از لانه از وطن.

تا کی دوباره جلوه کند چهره‌ی بهار،
در آشیان من؟!

#فریدون_مشیری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀