با نگاهت نوشانده ایی
شوکرانِ عشق
را در جان خسته ام
و ریشه دوانده
در رگان پر از التهاب احساسم
اما پادزهر این
عشق سوزان را
به لب هایت سپرده ایی؛
بیا ای
نوشداروی دردم
و از آغوش و اعماق سینه ام
بزُدا ریشه های غم را
سرمستم کن
از بوسه های داغ لب هایت
جان بیفزا و
تداوم ببخش
ابدیت بودنت را در شاه نشین قلبم...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شوکرانِ عشق
را در جان خسته ام
و ریشه دوانده
در رگان پر از التهاب احساسم
اما پادزهر این
عشق سوزان را
به لب هایت سپرده ایی؛
بیا ای
نوشداروی دردم
و از آغوش و اعماق سینه ام
بزُدا ریشه های غم را
سرمستم کن
از بوسه های داغ لب هایت
جان بیفزا و
تداوم ببخش
ابدیت بودنت را در شاه نشین قلبم...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای لطف تو در کمال بالای همه
وی ذات تو از علوم دانای همه
بینی بد و نیک و همه پیدا و نهان
چون دیدهٔ صنع توست بینای همه
#باباافضل_كاشانى
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وی ذات تو از علوم دانای همه
بینی بد و نیک و همه پیدا و نهان
چون دیدهٔ صنع توست بینای همه
#باباافضل_كاشانى
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هیچم مگوی، حوصلۀ گفتگو کجاست؟
صبح امید نیست، شب آرزو کجاست؟
در من مپیچ شعله ی فریاد من، مپیچ
می خواهمت رها کنم اما گلو کجاست ؟
ای غم بریز خون من و افتخار کن
وز آبرو مترس، تو را آبرو کجاست؟
در من مجوی سرخی برگ نشاط را
گلهای باغ سوخته را رنگ و رو کجاست؟
در دست ما به جز غزل خوش گوار نیست
سنگت برای چیست برادر؟ سبو کجاست؟
از داغ ما هر آنکه ندارد سراغ، کو؟
وز دود دل هر آنکه نبرده است بو کجاست؟
یادش بخیر ... شیشه ی مرهم شکست و رفت
آنکس که ز خم خورده ی اوییم، او کجاست؟!
#مرتضی_لطفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح امید نیست، شب آرزو کجاست؟
در من مپیچ شعله ی فریاد من، مپیچ
می خواهمت رها کنم اما گلو کجاست ؟
ای غم بریز خون من و افتخار کن
وز آبرو مترس، تو را آبرو کجاست؟
در من مجوی سرخی برگ نشاط را
گلهای باغ سوخته را رنگ و رو کجاست؟
در دست ما به جز غزل خوش گوار نیست
سنگت برای چیست برادر؟ سبو کجاست؟
از داغ ما هر آنکه ندارد سراغ، کو؟
وز دود دل هر آنکه نبرده است بو کجاست؟
یادش بخیر ... شیشه ی مرهم شکست و رفت
آنکس که ز خم خورده ی اوییم، او کجاست؟!
#مرتضی_لطفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هوای خویشتن بگذار اگر داری هوای او
غنیمت دان اگر یابی در خلوتسرای او
نخواهی دید نور او اگر دیدت همین باشد
طلب کن نور چشم از ما که تا بینی لقای او
مقام سلطنت خواهی گدای حضرت او شو
که شاه تخت ملک دل به جان باشد گدای او
اگر دار بقا خواهی سر دار فنا بگزین
فنا شو از وجود خود که تا یابی بقای او
مرا میخانه ای بخشید میر جملهٔ رندان
همیشه باد ارزانی به بنده این عطای او
دلم خلوتسرای اوست غیری در نمی گنجد
که غیر او نمی زیبد درین خلوتسرای او
چه عالی منصبی دارم که هستم بندهٔ سید
فقیر حضرت اویم غنیم از غنای او
#شاه_نعمت_الله_ولی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
غنیمت دان اگر یابی در خلوتسرای او
نخواهی دید نور او اگر دیدت همین باشد
طلب کن نور چشم از ما که تا بینی لقای او
مقام سلطنت خواهی گدای حضرت او شو
که شاه تخت ملک دل به جان باشد گدای او
اگر دار بقا خواهی سر دار فنا بگزین
فنا شو از وجود خود که تا یابی بقای او
مرا میخانه ای بخشید میر جملهٔ رندان
همیشه باد ارزانی به بنده این عطای او
دلم خلوتسرای اوست غیری در نمی گنجد
که غیر او نمی زیبد درین خلوتسرای او
چه عالی منصبی دارم که هستم بندهٔ سید
فقیر حضرت اویم غنیم از غنای او
#شاه_نعمت_الله_ولی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از روی لبانم گل لبخند پریده
دستانِ دلم را تبِ این شهر گَزیده
خون میخورم از خُلقِ بداخلاقِ زمانه
با صورت زرد و دل پُر، قدّ خمیده
تاریخِ زمین پر شده از زلزله و سیل
ویرانی من را -به خدا- اَرگ ندیده!
از گریه پُرم در خودم، ای شهر روانی
مانند من افتاده به پای تو که دیده؟!
شاعر شدهام تا که فقط اشک بریزم
از کوفهگیِ مردمکِ خیرندیده!
نوباوهگیِ من همه در پیله تلف شد
پروانهام امروز، ولی بالبریده!
آشفتهترین شاعر صدسال اخیرم
نقّاشِ ازل نقش مرا تار کشیده...
#پژمان_صفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دستانِ دلم را تبِ این شهر گَزیده
خون میخورم از خُلقِ بداخلاقِ زمانه
با صورت زرد و دل پُر، قدّ خمیده
تاریخِ زمین پر شده از زلزله و سیل
ویرانی من را -به خدا- اَرگ ندیده!
از گریه پُرم در خودم، ای شهر روانی
مانند من افتاده به پای تو که دیده؟!
شاعر شدهام تا که فقط اشک بریزم
از کوفهگیِ مردمکِ خیرندیده!
نوباوهگیِ من همه در پیله تلف شد
پروانهام امروز، ولی بالبریده!
آشفتهترین شاعر صدسال اخیرم
نقّاشِ ازل نقش مرا تار کشیده...
#پژمان_صفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خشت بر خشت زوایای جهان گردیدم
منزلی امن تر از گوشهٔ تنهایی نیست
#طالب_آملی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
منزلی امن تر از گوشهٔ تنهایی نیست
#طالب_آملی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موزیک ویدیو زیبای سحر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از این دنیای پرغوغا چه میخواهم، نمیدانم
من از غوغای این دنیا چه میخواهم، نمیدانم
یکی رؤیاست این هستی؛ ملالانگیزِ وحشتزا
از این رؤیای وحشتزا چه میخواهم، نمیدانم
نه در خوابم، نه بیدارم، نه سرمستم، نه هشیارم
از این ابهام بُهتافزا چه میخواهم، نمیدانم
از این هشیاری و مستی، از این والایی و پستی
از این بیداری و رؤیا چه میخواهم، نمیدانم
دل دیوانهای دارم، همه جویای رسوایی
از این دیوانهی رسوا چه میخواهم، نمیدانم
همه بُهتم، همه حیرت، همه رشکم، همه حسرت
همه شورم، همه غوغا، چه میخواهم، نمیدانم...
#مظاهر_مصفا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من از غوغای این دنیا چه میخواهم، نمیدانم
یکی رؤیاست این هستی؛ ملالانگیزِ وحشتزا
از این رؤیای وحشتزا چه میخواهم، نمیدانم
نه در خوابم، نه بیدارم، نه سرمستم، نه هشیارم
از این ابهام بُهتافزا چه میخواهم، نمیدانم
از این هشیاری و مستی، از این والایی و پستی
از این بیداری و رؤیا چه میخواهم، نمیدانم
دل دیوانهای دارم، همه جویای رسوایی
از این دیوانهی رسوا چه میخواهم، نمیدانم
همه بُهتم، همه حیرت، همه رشکم، همه حسرت
همه شورم، همه غوغا، چه میخواهم، نمیدانم...
#مظاهر_مصفا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نتا نت های مضرابی و با سنتور میرقصی
خودت ماهی و داری همچنان ماهور میرقصی
شلال مویت ابریشم رسیده تا کمرگاهت
رها از پیله چون پروانه ای در نور میرقصی
عسل چشمی و شهبانوی کندوهای کوهستان
که شهدا شهد بین آنهمه زن/بور میرقصی
نه تنها من که میگردد به دورت دامن چین چین
تو حق داری که این گونه به خود مغرور میرقصی
عروس شاه ماهی هایی و یک شب به شوق من
دل از دریا بریده، باله زیر تور میرقصی
شراب از منحنی طرح اندام تو میریزد
خمارم میکنی از بس که هی انگور میرقصی
شدم مشکوک از دست تناقض های رفتارت
تو که این قدر شیرینی چرا با شور میرقصی؟!
زبانم بند آمد از بلندای بلورینت
تتن تن عشوه میریزی تتن تن/بور میرقصی
بدون هیچ مرزی شد حسابم پاک پاکستان
چه خوش اقبالم از این که چنین لاهور میرقصی
تو شاید دختر بهرامی و بعد از هزاران سال
کمند افکن به طرح خط خطی گور میرقصی
شب بارانی و این سوی شیشه.. قهوه ات یخ کرد
تو آن سو همچنان بارانی و هاشور میرقصی
من اصلن هیچ، واژه واژه های این غزل هم هیچ
خودت آیا نمیلرزد دلت اینجور میرقصی؟
#شهراد_میدری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خودت ماهی و داری همچنان ماهور میرقصی
شلال مویت ابریشم رسیده تا کمرگاهت
رها از پیله چون پروانه ای در نور میرقصی
عسل چشمی و شهبانوی کندوهای کوهستان
که شهدا شهد بین آنهمه زن/بور میرقصی
نه تنها من که میگردد به دورت دامن چین چین
تو حق داری که این گونه به خود مغرور میرقصی
عروس شاه ماهی هایی و یک شب به شوق من
دل از دریا بریده، باله زیر تور میرقصی
شراب از منحنی طرح اندام تو میریزد
خمارم میکنی از بس که هی انگور میرقصی
شدم مشکوک از دست تناقض های رفتارت
تو که این قدر شیرینی چرا با شور میرقصی؟!
زبانم بند آمد از بلندای بلورینت
تتن تن عشوه میریزی تتن تن/بور میرقصی
بدون هیچ مرزی شد حسابم پاک پاکستان
چه خوش اقبالم از این که چنین لاهور میرقصی
تو شاید دختر بهرامی و بعد از هزاران سال
کمند افکن به طرح خط خطی گور میرقصی
شب بارانی و این سوی شیشه.. قهوه ات یخ کرد
تو آن سو همچنان بارانی و هاشور میرقصی
من اصلن هیچ، واژه واژه های این غزل هم هیچ
خودت آیا نمیلرزد دلت اینجور میرقصی؟
#شهراد_میدری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
محبت را کبوتر هم، به آب و دانه می فهمد
دروغِ آشنایی را، فقط بیگانه می فهمد
به امید شفا بودم؛ دخیلِ چشمهات اما:
در این صحن و سرا گویی، کسی ما را نمی فهمد
منم آن سقف ویرانی؛ که آوار است روی خود
عذابِ سقفِ ویران را فقط ویرانه می فهمد
دوباره بغض دارد دل؛ سرم را شانه ای باید
که شورِاشکهایم را، شکیبِ شانه می فهمد
اسیرِ خویشتن بودیم و دنبالِ رها بودن
همیشه تنگنای پیله را، پروانه می فهمد
به حکم عقل رویِ دل نهادم پای لنگم را،
جنونِ عاقلان را آدم دیوانه می فهمد
نسیمِ یادت آشفته ست گیسویِ حواسم را
غمِ مویِ پریشان را، سوادِ شانه می فهمد
شراب یادِ شیرینت مرا بی خویشتن کرده
خمار می پرستی را فقط میخانه می فهمد
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دروغِ آشنایی را، فقط بیگانه می فهمد
به امید شفا بودم؛ دخیلِ چشمهات اما:
در این صحن و سرا گویی، کسی ما را نمی فهمد
منم آن سقف ویرانی؛ که آوار است روی خود
عذابِ سقفِ ویران را فقط ویرانه می فهمد
دوباره بغض دارد دل؛ سرم را شانه ای باید
که شورِاشکهایم را، شکیبِ شانه می فهمد
اسیرِ خویشتن بودیم و دنبالِ رها بودن
همیشه تنگنای پیله را، پروانه می فهمد
به حکم عقل رویِ دل نهادم پای لنگم را،
جنونِ عاقلان را آدم دیوانه می فهمد
نسیمِ یادت آشفته ست گیسویِ حواسم را
غمِ مویِ پریشان را، سوادِ شانه می فهمد
شراب یادِ شیرینت مرا بی خویشتن کرده
خمار می پرستی را فقط میخانه می فهمد
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از سكانس هاى تكرارى زمين، خسته ام!
دريا را مچاله مى كنم
مى گذارم زير سر
زُل مى زنم به مقواى سياهِ چسبيده به آسمان
و با نوار جيرجيرك
به خواب مى روم.
نوار را كه برگردانند
خروس مى خواند.
از زير تخت هم شده پيدايم كن!
مى ترسم
مى ترسم چاقويى در پهلويم فرو كنند
يا گلوله اى در سرم شليك
و بعد بگويند:
“خُب،
نقشت اين بود.”
#گروس_عبدالملكيان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دريا را مچاله مى كنم
مى گذارم زير سر
زُل مى زنم به مقواى سياهِ چسبيده به آسمان
و با نوار جيرجيرك
به خواب مى روم.
نوار را كه برگردانند
خروس مى خواند.
از زير تخت هم شده پيدايم كن!
مى ترسم
مى ترسم چاقويى در پهلويم فرو كنند
يا گلوله اى در سرم شليك
و بعد بگويند:
“خُب،
نقشت اين بود.”
#گروس_عبدالملكيان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بنام تو !
که هر واژه
در این سرا تورا ستایش میکند .
ای معشوق ِ
همهء عاشقانههایم
عشق تو ...
تنیده در تار و پود جانم .
نام تو ...
تنها اسمیست
که از اعماق قلبم بر زبان می آید .
ای سرآغاز ِ
هر شعر ، نبض این قلم تویی
معبود این احساس ناب تویی ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که هر واژه
در این سرا تورا ستایش میکند .
ای معشوق ِ
همهء عاشقانههایم
عشق تو ...
تنیده در تار و پود جانم .
نام تو ...
تنها اسمیست
که از اعماق قلبم بر زبان می آید .
ای سرآغاز ِ
هر شعر ، نبض این قلم تویی
معبود این احساس ناب تویی ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می نویسم از شب تنهایی
انجا که ماه
در سوت و کور می درخشد
رد گیسوانم از
کوهای سهند و سبلان می گذرد
ساقه های طلایی گندم زار
به قدر دیدنم
اواز مرگ سر می دهد
انگار قرار نیست
فردا خورشید طلوع کند
رویش از نهاد ایستاده
و در قصه ی پنهانی
رود روان از ثانیه ها نمی گذرد
در کور سوی نوری
خیره به مترسک سرجالیز
باد را میان گیسوانم می خوانم
باد به سمتم خیز برمی دارد
در حضور گندم های طلایی
زنجیر را به دور گلویم می پیچد
من ایستاده در چرخ گردون روزگار
فریاد را از زبانم می گیرم و
به سقف آسمان پرواز می کنم
در آستانه نیست شدن
با شعر ساده ی دوستت دارم
سهم خودم را
که چند قطره باران است
جاری می سازم
به وراق چشمانت...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می نویسم از شب تنهایی
انجا که ماه
در سوت و کور می درخشد
رد گیسوانم از
کوهای سهند و سبلان می گذرد
ساقه های طلایی گندم زار
به قدر دیدنم
اواز مرگ سر می دهد
انگار قرار نیست
فردا خورشید طلوع کند
رویش از نهاد ایستاده
و در قصه ی پنهانی
رود روان از ثانیه ها نمی گذرد
در کور سوی نوری
خیره به مترسک سرجالیز
باد را میان گیسوانم می خوانم
باد به سمتم خیز برمی دارد
در حضور گندم های طلایی
زنجیر را به دور گلویم می پیچد
من ایستاده در چرخ گردون روزگار
فریاد را از زبانم می گیرم و
به سقف آسمان پرواز می کنم
در آستانه نیست شدن
با شعر ساده ی دوستت دارم
سهم خودم را
که چند قطره باران است
جاری می سازم
به وراق چشمانت...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای قوم که برتر از مه و مهتابید
از هستی آب و گل چرا میتابید
ای اهل خرابات که در غرقابید
خیزید که روز و شب چرا در خوابید
#رباعی_مولانا
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از هستی آب و گل چرا میتابید
ای اهل خرابات که در غرقابید
خیزید که روز و شب چرا در خوابید
#رباعی_مولانا
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوست دارم
هر صبح
طنین خوش آهنگ صدای تو
در جانم بپیچد
باغ احساسم را
همچون نسیم روح نواز بهاری
نوازش دهد؛
طلوع هر روز چشمانم
رو به افق نگاه تو باشد
دستانم با گره ی دستان تو
شکوفه دهد و سبز شود
و عطر رازقی وجود تو
تمام دشت قلبم را پر کند
زیرا که
به شوق بودن تو
به معجزه ی عشق ایمان آورده ام
زندگی را با تمام ناملایماتش پذیرفته ام
و این لبان خندان توست
که شوقی ابدی در دلم می آفریند برای زیستن...
دوست داشتن توست
که به بودنم در این جهان
معنا و زیباییِ حضور می بخشد....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر صبح
طنین خوش آهنگ صدای تو
در جانم بپیچد
باغ احساسم را
همچون نسیم روح نواز بهاری
نوازش دهد؛
طلوع هر روز چشمانم
رو به افق نگاه تو باشد
دستانم با گره ی دستان تو
شکوفه دهد و سبز شود
و عطر رازقی وجود تو
تمام دشت قلبم را پر کند
زیرا که
به شوق بودن تو
به معجزه ی عشق ایمان آورده ام
زندگی را با تمام ناملایماتش پذیرفته ام
و این لبان خندان توست
که شوقی ابدی در دلم می آفریند برای زیستن...
دوست داشتن توست
که به بودنم در این جهان
معنا و زیباییِ حضور می بخشد....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جذابترین نقطه ی منظومه ی هستی
این نقطه ی خالیست که در کنج لب توست
#اڪــرمـ_نورانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این نقطه ی خالیست که در کنج لب توست
#اڪــرمـ_نورانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به تو مشغول بدینسان که شب و روز منم
عجبی نیست اگر بیخبر از خویشتنم
برگُشا لب به سخن، گر همه خود دشنام است
کآرزو هست شنیدن سخنی زآن دهنم...
#شهرهی_قاجار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عجبی نیست اگر بیخبر از خویشتنم
برگُشا لب به سخن، گر همه خود دشنام است
کآرزو هست شنیدن سخنی زآن دهنم...
#شهرهی_قاجار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀