می نویسم از عشق و رها می شوم
در آسمان آبی چشم هایت
و این قهوه ی چشم های توست که
فراموشی می آورد و امشب چقدر
جای دستان گرمت روی شانه های
من خالیست!
میدانم این دوری انصاف نیست
اما بدان واژه ها هم دلتنگ تو
میشوند وقتی درمیان
اشعارم پرسه نمیزنی!
دلواپس و دلتنگ نباش
روزی
خواهد رسـید که
قلب های ماهم خوشبختی را در
آغوش خود خواهد کشید و
و آرامـش ابدی
تن پوشِ شـبهای سردمان
خواهد شد!
#مینو_پناهپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در آسمان آبی چشم هایت
و این قهوه ی چشم های توست که
فراموشی می آورد و امشب چقدر
جای دستان گرمت روی شانه های
من خالیست!
میدانم این دوری انصاف نیست
اما بدان واژه ها هم دلتنگ تو
میشوند وقتی درمیان
اشعارم پرسه نمیزنی!
دلواپس و دلتنگ نباش
روزی
خواهد رسـید که
قلب های ماهم خوشبختی را در
آغوش خود خواهد کشید و
و آرامـش ابدی
تن پوشِ شـبهای سردمان
خواهد شد!
#مینو_پناهپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در جام جهان نما نظر کن به جمال
تا نقش خیال او نماید به کمال
هر آینه ای که در نظر می آری
تمثال جمالش بنماید تمثال
#شاه_نعمت_الله_ولی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا نقش خیال او نماید به کمال
هر آینه ای که در نظر می آری
تمثال جمالش بنماید تمثال
#شاه_نعمت_الله_ولی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در آستانه ء صبح
بر دامنه ء خیال
چو مرغان سبک بال
پرواز میکنی در آسمان دل ،
غزالِ
زیبا چشم من
خرامان بتاز و بیپروا در این دشت
که این شکارچی
همچون
پلنگ تیز چنگالی ست
گرفتار به نگاه تو
و اسیر در شکار آن چشمانت ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر دامنه ء خیال
چو مرغان سبک بال
پرواز میکنی در آسمان دل ،
غزالِ
زیبا چشم من
خرامان بتاز و بیپروا در این دشت
که این شکارچی
همچون
پلنگ تیز چنگالی ست
گرفتار به نگاه تو
و اسیر در شکار آن چشمانت ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بی تو مهتاب شبش تیره و تار است هنوز
کوچه بی نامِ تو در حسرتِ یار است هنوز
شاخـه ها دست بـر آورده بـه مهتاب اما
اشکی از شاخـه سرِ زلـفِ نگار است هنوز
در نهانخانـه ی شعرت کـه گُلِ عشق دهد
عطرِ صدخاطره در ذهنِ حصار است هنوز
همه تن چشمِ همه، خیره بـه بـاغِ غزلت
گریه ام پـردهٔ این، دیده ی تار است هنوز
شوقِ دیـدارِ تـو بـود ، هـر نفسی آمالـم
دوری ات دغدغـهٔ، این دلِ زار است هنوز
یـادگـارِ شـبِ تنهـایـیِ و چشـمانِ تَـرم
یک غزل ازتو و یک سیمِ سه تاراست هنوز
#محسن_کیوان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کوچه بی نامِ تو در حسرتِ یار است هنوز
شاخـه ها دست بـر آورده بـه مهتاب اما
اشکی از شاخـه سرِ زلـفِ نگار است هنوز
در نهانخانـه ی شعرت کـه گُلِ عشق دهد
عطرِ صدخاطره در ذهنِ حصار است هنوز
همه تن چشمِ همه، خیره بـه بـاغِ غزلت
گریه ام پـردهٔ این، دیده ی تار است هنوز
شوقِ دیـدارِ تـو بـود ، هـر نفسی آمالـم
دوری ات دغدغـهٔ، این دلِ زار است هنوز
یـادگـارِ شـبِ تنهـایـیِ و چشـمانِ تَـرم
یک غزل ازتو و یک سیمِ سه تاراست هنوز
#محسن_کیوان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پشت روز روشنم، شام سیاهی دیگر است
آنچه آن را کوه خواندم، پرتگاهی دیگر است
شاید از اول نباید عاشق هم می شدیم
این درست اما جدایی اشتباهی دیگر است
در شب تلخ جدایی عشق را نفرین مکن
این قضاوت، انتقام از بی گناهی دیگر است
روزگاری دل سپردن ها دلیل عشق بود
اینک اما دل بریدن ها گواهی دیگر است
درد دل کردن برای چشم ظاهر بین خطاست
آنچه با آئینه خواهم گفت آهی دیگر است....
#فاضل_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آنچه آن را کوه خواندم، پرتگاهی دیگر است
شاید از اول نباید عاشق هم می شدیم
این درست اما جدایی اشتباهی دیگر است
در شب تلخ جدایی عشق را نفرین مکن
این قضاوت، انتقام از بی گناهی دیگر است
روزگاری دل سپردن ها دلیل عشق بود
اینک اما دل بریدن ها گواهی دیگر است
درد دل کردن برای چشم ظاهر بین خطاست
آنچه با آئینه خواهم گفت آهی دیگر است....
#فاضل_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تقدیم به شما عزیزان
روی تو زیبا کند هرصبح ناهنجار را
مهر تو شیرین کندهرلحظه دیدار را
بر لبت مُهر شفاداری که شور انگیز باد
گر ببخشد غنچه ای بازم دل بیمار را
#علیمرادرضایی_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روی تو زیبا کند هرصبح ناهنجار را
مهر تو شیرین کندهرلحظه دیدار را
بر لبت مُهر شفاداری که شور انگیز باد
گر ببخشد غنچه ای بازم دل بیمار را
#علیمرادرضایی_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گر خیره شد دو چشمم بر ، چشم توو ، خطا نیست ،
کین گفتگوی عشق است ، بر ترجمان نگنجد ،
زاهد چه داند این را ، شعر و ، غزل چه باشد
عشق است و ، مهربانی ، در هر مکان ، نگنجد ،،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کین گفتگوی عشق است ، بر ترجمان نگنجد ،
زاهد چه داند این را ، شعر و ، غزل چه باشد
عشق است و ، مهربانی ، در هر مکان ، نگنجد ،،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نمیدانم چرا پیش ِ منی و باز دلتنــــگم
چنان پیغمبری تنها و بی اعجاز دلتنگم
به روی ِ تو که پشت ِ پنجره هاشور ِ بارانی
اگرچه میکنم آغوش ِ خود را باز، دلتنـگم
نخی از دود ِ سیگارم به سویت چشم میدوزد
چه می آید به قدت اینهــــمه ابراز: دلتنــگم
به چشمان ِ تو این جعبه سیاهت خیره می مانم
کنار ِ صنـــــدلی ِ خالــــــی ِ پرواز دلتنگم
جهان ِ بی تو هر لحظه اضافه خدمتی تلخ است
به خط نامه هــــــای ِ آخر ِ سرباز، دلتنگم
نتی در کاســـه ی ِ گردویی ام آتـش نمی ریزد
زمستان است و بی سر پنجه ات چون ساز دلتنگم
تنیده تارهـــای ِ صوتی ام را عنکبـــوت ِ بغض
پر از ته مایه ی ِ دشـــتی، هزار آواز دلتنــگم
برای "یاد ِ ایامی که در گلشـــن فغانی بود"
شبیه تار ِ تنها مانده ی ِ شهنـــاز، دلتنگم
"به درمانم نمی کوشی نمیدانی مگر دردم"
لسان الغیبم و اندازه ی ِ شیـــــراز دلتنگم
نه اکنون که رسیده برگهــــای ِ آخر ِ تقویم
من از سین ِ نخستین سیب، از آن آغاز دلتنگم
شبی "صادق" تر از هر صبح، بغضم را "هدایت" کن
برای یک اتاق ِ دنـــج و شیر ِ گـــاز دلتنگم
#شهراد_ميدرى
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چنان پیغمبری تنها و بی اعجاز دلتنگم
به روی ِ تو که پشت ِ پنجره هاشور ِ بارانی
اگرچه میکنم آغوش ِ خود را باز، دلتنـگم
نخی از دود ِ سیگارم به سویت چشم میدوزد
چه می آید به قدت اینهــــمه ابراز: دلتنــگم
به چشمان ِ تو این جعبه سیاهت خیره می مانم
کنار ِ صنـــــدلی ِ خالــــــی ِ پرواز دلتنگم
جهان ِ بی تو هر لحظه اضافه خدمتی تلخ است
به خط نامه هــــــای ِ آخر ِ سرباز، دلتنگم
نتی در کاســـه ی ِ گردویی ام آتـش نمی ریزد
زمستان است و بی سر پنجه ات چون ساز دلتنگم
تنیده تارهـــای ِ صوتی ام را عنکبـــوت ِ بغض
پر از ته مایه ی ِ دشـــتی، هزار آواز دلتنــگم
برای "یاد ِ ایامی که در گلشـــن فغانی بود"
شبیه تار ِ تنها مانده ی ِ شهنـــاز، دلتنگم
"به درمانم نمی کوشی نمیدانی مگر دردم"
لسان الغیبم و اندازه ی ِ شیـــــراز دلتنگم
نه اکنون که رسیده برگهــــای ِ آخر ِ تقویم
من از سین ِ نخستین سیب، از آن آغاز دلتنگم
شبی "صادق" تر از هر صبح، بغضم را "هدایت" کن
برای یک اتاق ِ دنـــج و شیر ِ گـــاز دلتنگم
#شهراد_ميدرى
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میهمانم کن
به پیاله ای قهوه تلخ
یک دل سیر آغوش
یک آسمان خنده
آن هم کنار دریای آرام
عجب عصر دلچسبی می شود
درست کنار تو
#امیر_عباس_خالق_وردی
#عصرتون_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به پیاله ای قهوه تلخ
یک دل سیر آغوش
یک آسمان خنده
آن هم کنار دریای آرام
عجب عصر دلچسبی می شود
درست کنار تو
#امیر_عباس_خالق_وردی
#عصرتون_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دیریست عابری نگذشته ست ازین کنار
کز شمع او بتابد نوری ز روزن ام
فکرم به جستجوی سحر راه می کشد
اما سحر کجا!
در خلوتی که هست،
نه شاخه ای ز جنبش مرغی خورد تکان
نه باد روی بام و دری آه می کشد
حتی نمی کند سگی از دور شیونی
حتی نمی کند خسی از باد جنبشی
غول سکوت می گزدم با فغان خویش
و من در انتظار
که خواند خروس صبح!
کشتی به شن نشسته و به دریای شب مرا
و بندر نجات
چراغ امید صبح
سوسو نمیزند.
#احمد_شاملو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کز شمع او بتابد نوری ز روزن ام
فکرم به جستجوی سحر راه می کشد
اما سحر کجا!
در خلوتی که هست،
نه شاخه ای ز جنبش مرغی خورد تکان
نه باد روی بام و دری آه می کشد
حتی نمی کند سگی از دور شیونی
حتی نمی کند خسی از باد جنبشی
غول سکوت می گزدم با فغان خویش
و من در انتظار
که خواند خروس صبح!
کشتی به شن نشسته و به دریای شب مرا
و بندر نجات
چراغ امید صبح
سوسو نمیزند.
#احمد_شاملو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به باد چه میآید
موهایت
نگاهم به چشمانت
لب هایم به شعرهایت
آغوشم به اندامت
دستانم به دستانت
زخمهایم به نوازشت
بودنت به تنهاییام
در من
نفس به شمار گامهای تو
کوک میشود
به پاهایت رفتن را یاد نده
نفس به آمدن جان میگیرد
#مریم_امینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
موهایت
نگاهم به چشمانت
لب هایم به شعرهایت
آغوشم به اندامت
دستانم به دستانت
زخمهایم به نوازشت
بودنت به تنهاییام
در من
نفس به شمار گامهای تو
کوک میشود
به پاهایت رفتن را یاد نده
نفس به آمدن جان میگیرد
#مریم_امینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قند خر را گر طرب انگیختی
پیش خر قنطار شکر ریختی
#مثنوی_مولانا
📘اگر خر, قند دوست داشت, صاحبش مقدار زیادی قند به خوردش می داد.
👈انسانهای کم فهم حکمتها را دوست ندارند.
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پیش خر قنطار شکر ریختی
#مثنوی_مولانا
📘اگر خر, قند دوست داشت, صاحبش مقدار زیادی قند به خوردش می داد.
👈انسانهای کم فهم حکمتها را دوست ندارند.
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بعد از تو تمام خوابها بیداریست
در پنجرهها سپیده هم تکراریست
من چشم به راهِ دیدنت میمانم
برگشتن تو، ماضی استمراریست...
#مجید_محبعلی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در پنجرهها سپیده هم تکراریست
من چشم به راهِ دیدنت میمانم
برگشتن تو، ماضی استمراریست...
#مجید_محبعلی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیا ای خلوت نشین سرای تنهایی ام
باران باش
بارانی زیباا
هدیه ایی آسمانی
از جنس لطیف عشق
از جنس نرمینگی پیله ی پروانه ها
ببار و با بوسه هایی از امید
همچون شبنم بر گلدان وجودم
بنشان طراوت روح نواز و رنگین زندگی را
و معجزه ی عشقت را
به پای تک تک گلبرگهای واژه هایم بریز
تا سرخ شود رگه های سپید دفتر احساسم
و با حس زیبای دوست داشتن
معنای تمام عاشقانه هایم رنگی بگیرد از عشق
تا جلا دهند سکوتم را که لبریز از توست....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باران باش
بارانی زیباا
هدیه ایی آسمانی
از جنس لطیف عشق
از جنس نرمینگی پیله ی پروانه ها
ببار و با بوسه هایی از امید
همچون شبنم بر گلدان وجودم
بنشان طراوت روح نواز و رنگین زندگی را
و معجزه ی عشقت را
به پای تک تک گلبرگهای واژه هایم بریز
تا سرخ شود رگه های سپید دفتر احساسم
و با حس زیبای دوست داشتن
معنای تمام عاشقانه هایم رنگی بگیرد از عشق
تا جلا دهند سکوتم را که لبریز از توست....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اگرچه سبز و جوانم، شبیه پاییزم
همیشه درد خودم را به سینه می ریزم
نخواستم که بفهمی چقدر دلتنگم
که با زمان و زمین روز و شب گلاویزم
چه جذبه ایست درونت؟ که لحظه ای حتی
نمی توانم از آغوش تو بپرهیزم؟
سخاوت تو وسیع است و ظرف من محدود
نمانده تاب برایم، مریز، لبریزم
به پیشگاه نگاهت به شوق می آیم
ولی چگونه از این بارگاه برخیزم؟
برای فتحِ بُلندات، باید از گیسوت
شبیهِ کوهنوردان به تو بیاویزم
از آن فراز نگاهی به سوی من انداز
اگرچه چون پَرِ کاهی حقیر و ناچیزم
#محمد_فرخطلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همیشه درد خودم را به سینه می ریزم
نخواستم که بفهمی چقدر دلتنگم
که با زمان و زمین روز و شب گلاویزم
چه جذبه ایست درونت؟ که لحظه ای حتی
نمی توانم از آغوش تو بپرهیزم؟
سخاوت تو وسیع است و ظرف من محدود
نمانده تاب برایم، مریز، لبریزم
به پیشگاه نگاهت به شوق می آیم
ولی چگونه از این بارگاه برخیزم؟
برای فتحِ بُلندات، باید از گیسوت
شبیهِ کوهنوردان به تو بیاویزم
از آن فراز نگاهی به سوی من انداز
اگرچه چون پَرِ کاهی حقیر و ناچیزم
#محمد_فرخطلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خلق گویندم که غوغا بس کن و بس غافلند
کز غم خاموشی خلق است این غوغای من
من به جای ملّتی مینالم و خون میخورم
بوی خون ملّتی میآید از آوای من
دامنم دریای خون این دیده نتوانست کرد
حاصل از خون دل خلقی شد این دریای من
داستان خون و خشم و انتقام ملّتی
قصهٔ محرومی قومی است در شکوای من
خونبهای خلق میخواهم ازین خونخوارگان
تا که خواهد خونبهای خون آتشزای من
#مظاهر_مصفا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کز غم خاموشی خلق است این غوغای من
من به جای ملّتی مینالم و خون میخورم
بوی خون ملّتی میآید از آوای من
دامنم دریای خون این دیده نتوانست کرد
حاصل از خون دل خلقی شد این دریای من
داستان خون و خشم و انتقام ملّتی
قصهٔ محرومی قومی است در شکوای من
خونبهای خلق میخواهم ازین خونخوارگان
تا که خواهد خونبهای خون آتشزای من
#مظاهر_مصفا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀