عشق از قصه ی دیوانه شدن می گذرد
از حصار تن و ، پروانه شدن می گذرد
تشنه ی آب سرابی شود از فرطِ عطش؛
جرعه ها از سرِ پیمانه شدن می گذرد
یا برایش همه یا هیچ برایش همه است
مرزش از غایت و بیگانه شدن می گذرد
آنچنان رخنه کند ، دار و ندارت ببرد !
از هم اندازه و از شانه شدن می گذرد
یا به عرش آورَدت ، یا به زمینت کوبد!
از تب و مستی و میخانه شدن می گذرد
نوش و نیشش بشود دغدغهِ هر نفست
تابَش از توان و ، دُردانه شدن می گذرد
در گلویت بشود یک گره اندازه ی بغض
عشق از آب و هم از دانه شدن می گذرد
پا به پایش بروی با همه بی حوصلگی
از سرش ، لذتِ همخانه شدن می گذرد
عشق پیچیده ترین کلاف سردرگم ماست
گاهی از اصل و از افسانه شدن می گذرد
#افسانه_احمدی_پونه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از حصار تن و ، پروانه شدن می گذرد
تشنه ی آب سرابی شود از فرطِ عطش؛
جرعه ها از سرِ پیمانه شدن می گذرد
یا برایش همه یا هیچ برایش همه است
مرزش از غایت و بیگانه شدن می گذرد
آنچنان رخنه کند ، دار و ندارت ببرد !
از هم اندازه و از شانه شدن می گذرد
یا به عرش آورَدت ، یا به زمینت کوبد!
از تب و مستی و میخانه شدن می گذرد
نوش و نیشش بشود دغدغهِ هر نفست
تابَش از توان و ، دُردانه شدن می گذرد
در گلویت بشود یک گره اندازه ی بغض
عشق از آب و هم از دانه شدن می گذرد
پا به پایش بروی با همه بی حوصلگی
از سرش ، لذتِ همخانه شدن می گذرد
عشق پیچیده ترین کلاف سردرگم ماست
گاهی از اصل و از افسانه شدن می گذرد
#افسانه_احمدی_پونه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در سکوت افکارم
خط به خط
ترانه های مهربانی را می سرایم
پیچک ها
در #چشمان_بارانی_ام میرقصند
و نسیمی از سر خیال
گلبرگهای خسته را
خواهد بوسید!
زیر سایهٔ خیال
آرزوهایم را همراه قاصدکی
به باد می سپارم
تا اشعارم را
بر تنِ عریان #برگهایِ_سرگردان
بنویسد
نکند کولیِ #پاییز
دردمان را
با آوایی حزین همه جا جار بزند!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خط به خط
ترانه های مهربانی را می سرایم
پیچک ها
در #چشمان_بارانی_ام میرقصند
و نسیمی از سر خیال
گلبرگهای خسته را
خواهد بوسید!
زیر سایهٔ خیال
آرزوهایم را همراه قاصدکی
به باد می سپارم
تا اشعارم را
بر تنِ عریان #برگهایِ_سرگردان
بنویسد
نکند کولیِ #پاییز
دردمان را
با آوایی حزین همه جا جار بزند!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همین که ماه را در صورتِ خود قاب کردی
نفهمیدم چه شد، یک آن دلم را آب کردی
رها کن گیسوانِ مشکیِ خود را که عُمری
به شوقِ دیدنش هر شب مرا بی خواب کردی
همین که لب گشودی غنچه ها را باز کردی
فضا را مملُو از عطرِ گلابِ ناب کردی
جهان قبل از تو یک تصویرِ بی جذابیت بود
تو با زیبایی ات گردشگری را باب کردی
خدا را بر فرازِ گنبدِ چشمِ تو دیدم
چنین شد که مرا دلبسته ی محراب کردی
وجودت اعتبار تازه ای بخشید بر عشق
ولی با رفتنت این گنج را نایاب کردی
#محمد_فرخ_طالب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نفهمیدم چه شد، یک آن دلم را آب کردی
رها کن گیسوانِ مشکیِ خود را که عُمری
به شوقِ دیدنش هر شب مرا بی خواب کردی
همین که لب گشودی غنچه ها را باز کردی
فضا را مملُو از عطرِ گلابِ ناب کردی
جهان قبل از تو یک تصویرِ بی جذابیت بود
تو با زیبایی ات گردشگری را باب کردی
خدا را بر فرازِ گنبدِ چشمِ تو دیدم
چنین شد که مرا دلبسته ی محراب کردی
وجودت اعتبار تازه ای بخشید بر عشق
ولی با رفتنت این گنج را نایاب کردی
#محمد_فرخ_طالب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با جویِ عسل ریز ، روان آمده نامت
بر دوش غزل #صبح ، دوان آمده نامت
چون عطر گل میخک و آلاله و پونه
از دامنه هـای #سبلان ، آمـده نامت
#مطرب
#ابراهیم_حسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر دوش غزل #صبح ، دوان آمده نامت
چون عطر گل میخک و آلاله و پونه
از دامنه هـای #سبلان ، آمـده نامت
#مطرب
#ابراهیم_حسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا جامع اسرار الهی نشوی
شایستهٔ تخت پادشاهی نشوی
تا غرقهٔ دریا نشوی همچون ما
دانندهٔ حال ما کماهی نشوی
#شاه_نعمت_الله_ولی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شایستهٔ تخت پادشاهی نشوی
تا غرقهٔ دریا نشوی همچون ما
دانندهٔ حال ما کماهی نشوی
#شاه_نعمت_الله_ولی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نسیم صبح را ، بی وقفه بر فرمان خود کردم
خبر آرد تو را ! معشوقه ی پنهان خود کردم
بغل کردم نسیمی را ، که از سوی تو می آمد
از عطر و بوی گیسویت روان در جان خود کردم
صدای خنده هایت را که در باغ و چمن پیچید
به دوش او ، دلیل چهره ی خندان خود کردم
تپش های دل دیوانه ات را جمع کردم آه
شفای سینه و این قالبِ لرزان خود کردم
خیال بوسه های آتشینت روی گل ها را ؛
دوای دردها و دوری و هجران خود کردم
به جای شبنم لغزان به روی برگ گلپونه؛
تو را مهمان آغوش و پَرِ دامان خود کردم
تصور کن لبت انگور شیراز است و من تشنه
تمام شهدشان نوشیدم آب و نان خود کردم
شبی را بی فروغ چشم تو هرگز نخوابیدم
رواقِ ابروانت ، سایه ی مژگان خود کردم
هنوزم با نسیم و قاصدک های رها در باد
تبانی می کنم ! یاد تو را پیمان خود کردم
بمانی از بلاها دور و ، باشد جان تو ایمن !
که من روح تو را سنجاقِ جان ، پایان خود کردم
#افسانه_احمدی_پونه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خبر آرد تو را ! معشوقه ی پنهان خود کردم
بغل کردم نسیمی را ، که از سوی تو می آمد
از عطر و بوی گیسویت روان در جان خود کردم
صدای خنده هایت را که در باغ و چمن پیچید
به دوش او ، دلیل چهره ی خندان خود کردم
تپش های دل دیوانه ات را جمع کردم آه
شفای سینه و این قالبِ لرزان خود کردم
خیال بوسه های آتشینت روی گل ها را ؛
دوای دردها و دوری و هجران خود کردم
به جای شبنم لغزان به روی برگ گلپونه؛
تو را مهمان آغوش و پَرِ دامان خود کردم
تصور کن لبت انگور شیراز است و من تشنه
تمام شهدشان نوشیدم آب و نان خود کردم
شبی را بی فروغ چشم تو هرگز نخوابیدم
رواقِ ابروانت ، سایه ی مژگان خود کردم
هنوزم با نسیم و قاصدک های رها در باد
تبانی می کنم ! یاد تو را پیمان خود کردم
بمانی از بلاها دور و ، باشد جان تو ایمن !
که من روح تو را سنجاقِ جان ، پایان خود کردم
#افسانه_احمدی_پونه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشق را بخش می کنم
با سه شاخه گل رز سرخ
به شکل شعر در می آورم
غزل واژه های عاشقانه را
کنار هم می چینم
میان اشک
در شعر سپید می نویسم
اول عشق جاودانه
چقدر عاشقت شدم در آینه تنهایی
در سایه رویا قهوه می نوشم
همه چیزم از توست
لای کلمات آرزوهایم می درخشد
سینه ی چپم درد می کند
عشق دوم
عشق به دیدار
زبانم را می گشایم
دیده را به انتظار
جلوی پنجره می رسانم
از پرنده ها
از پچ پچ درختان
از پروانه ها
از باد و نسیم
سراغت را می گیرم
اووه ....!
چه سخت است عاشق بودن
سوم چشمان تو
آمدی و تمام آرزوی من این است
بهار و شکوفه و باران
تابستان و لذت دریا
پاییز و برگهای فرو ریخته
زمستان و گرمای بخاری در یخبندان
سر روی شانه ی تو
عشق زیباترین آهنگ من
بدون صدایت زیست نخواهم کرد
جز نگاه تو به هیچ نگاهی
چشم نخواهم دوخت
بی نفس تو
نفس نخواهم کشید
آااااه باز خیال...!
دست در بهاری فردا
با هم نوازش شویم
با چشمانی عاشقتر؟
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشق را بخش می کنم
با سه شاخه گل رز سرخ
به شکل شعر در می آورم
غزل واژه های عاشقانه را
کنار هم می چینم
میان اشک
در شعر سپید می نویسم
اول عشق جاودانه
چقدر عاشقت شدم در آینه تنهایی
در سایه رویا قهوه می نوشم
همه چیزم از توست
لای کلمات آرزوهایم می درخشد
سینه ی چپم درد می کند
عشق دوم
عشق به دیدار
زبانم را می گشایم
دیده را به انتظار
جلوی پنجره می رسانم
از پرنده ها
از پچ پچ درختان
از پروانه ها
از باد و نسیم
سراغت را می گیرم
اووه ....!
چه سخت است عاشق بودن
سوم چشمان تو
آمدی و تمام آرزوی من این است
بهار و شکوفه و باران
تابستان و لذت دریا
پاییز و برگهای فرو ریخته
زمستان و گرمای بخاری در یخبندان
سر روی شانه ی تو
عشق زیباترین آهنگ من
بدون صدایت زیست نخواهم کرد
جز نگاه تو به هیچ نگاهی
چشم نخواهم دوخت
بی نفس تو
نفس نخواهم کشید
آااااه باز خیال...!
دست در بهاری فردا
با هم نوازش شویم
با چشمانی عاشقتر؟
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موزیک ویدیو💕👌
مهدی_احمدوند👌❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مهدی_احمدوند👌❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
کوتهنظران زلف سیهکار ندانند
این مردهدلان فیض شب تار ندانند
جانسو زدیاریست محبت، که طبیبان
رسم است که حال دل بیمار ندانند
ما باختهدینان ادب کفر ندانیم
نوبَرهَمَنان بستن زُنّار ندانند
مغروری حسن است که در جلوهگه او
جانبازی یاران وفادار ندانند
بیپرده تماشایی آن حسن لطیفند
بالغنظران پردهی پندار ندانند
دارند حریفان هوس خاطر شادی
دلباختگان غیر غم یار ندانند
دستانزن دیرینهی گلزار، حزین است
این نوسخنان شیوهی گفتار ندانند
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کوتهنظران زلف سیهکار ندانند
این مردهدلان فیض شب تار ندانند
جانسو زدیاریست محبت، که طبیبان
رسم است که حال دل بیمار ندانند
ما باختهدینان ادب کفر ندانیم
نوبَرهَمَنان بستن زُنّار ندانند
مغروری حسن است که در جلوهگه او
جانبازی یاران وفادار ندانند
بیپرده تماشایی آن حسن لطیفند
بالغنظران پردهی پندار ندانند
دارند حریفان هوس خاطر شادی
دلباختگان غیر غم یار ندانند
دستانزن دیرینهی گلزار، حزین است
این نوسخنان شیوهی گفتار ندانند
#حزین_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میان گلـــشن جــانـم تــو را مـهـمـان خـود کردم
چه خوشـکامم که درعالم تورا جانان خود کردم
من از شوق وصـالت پرسـه هـا دارم،چـه میدانی
بـه قـصد دیدنت صد رخنـه در ایمان خود کردم
تورا میخـوانم و هر دم ، چه میدانی تـو از دردم
هــوای دل سپـردن را ، غـم پنــهـان خـود کـردم
تو با دل کندن و رفـتـن جـهــانـم تـیـره تـر کردی
هـمـه غـمـــواژه هـا را راهی دیـوان خـود کـردم
هـزاران زخم بر دل بود و خون ازدیده ام جـاری
ســرشـک دیـدگانم را ، هـمـی درمـان خود کردم
چـنان داغـی نــهـادی بر دل محـزون و حـیرانـم
ز فـرط غـم نـگـاهی بـر لب خــندان خـود کـردم
میّسر چـون نشـد وصلت، غـم عـالم به جانـم زد
چه دًرّ هایی که از هجرت گل دامـان خـود کردم
چـه میدانی چه می سـازد فراقت با تن و جـانم
ز دل تنـگی جـفــا بر ایـن تن لـرزان خــود کـردم
بگفـتا "ناصح"م بر گرد و پا زیـن دایـره بـر کـش
خودم این عشق سرکش را بلای جان خود کردم
#علی_فعله_گری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه خوشـکامم که درعالم تورا جانان خود کردم
من از شوق وصـالت پرسـه هـا دارم،چـه میدانی
بـه قـصد دیدنت صد رخنـه در ایمان خود کردم
تورا میخـوانم و هر دم ، چه میدانی تـو از دردم
هــوای دل سپـردن را ، غـم پنــهـان خـود کـردم
تو با دل کندن و رفـتـن جـهــانـم تـیـره تـر کردی
هـمـه غـمـــواژه هـا را راهی دیـوان خـود کـردم
هـزاران زخم بر دل بود و خون ازدیده ام جـاری
ســرشـک دیـدگانم را ، هـمـی درمـان خود کردم
چـنان داغـی نــهـادی بر دل محـزون و حـیرانـم
ز فـرط غـم نـگـاهی بـر لب خــندان خـود کـردم
میّسر چـون نشـد وصلت، غـم عـالم به جانـم زد
چه دًرّ هایی که از هجرت گل دامـان خـود کردم
چـه میدانی چه می سـازد فراقت با تن و جـانم
ز دل تنـگی جـفــا بر ایـن تن لـرزان خــود کـردم
بگفـتا "ناصح"م بر گرد و پا زیـن دایـره بـر کـش
خودم این عشق سرکش را بلای جان خود کردم
#علی_فعله_گری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لشکر نازی ست چشمان تو ،آری میشود
در رکابت یک شبه کل لهستان را گرفت.....
#سجاد_صفری_اعظم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در رکابت یک شبه کل لهستان را گرفت.....
#سجاد_صفری_اعظم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را
باید یک دل سیر دوست داشت
یک دل سیر در آغوش کشید
تو را باید از عمق جان بویید
بوسید
در آغوش کشید
تو را باید با تمام جان پرستید
که تو
سزاوار پرستشی
خداوندگاری
ماندگاری
و بودنت آرامشی است عظیم
که دلتنگی را از خاطرم دور می دارد
و بر روی لب های عاشقم
بذر عشق می کارد
#امیر_عباس_خالق_وردی
#عصرتون_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باید یک دل سیر دوست داشت
یک دل سیر در آغوش کشید
تو را باید از عمق جان بویید
بوسید
در آغوش کشید
تو را باید با تمام جان پرستید
که تو
سزاوار پرستشی
خداوندگاری
ماندگاری
و بودنت آرامشی است عظیم
که دلتنگی را از خاطرم دور می دارد
و بر روی لب های عاشقم
بذر عشق می کارد
#امیر_عباس_خالق_وردی
#عصرتون_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا گلستان را نهال قامتش آباد کرد
باغبان چندین خیابان سرو را آزاد کرد
سنگ را در ناله می آرد وداع دوستان
بیستون فریادها در ماتم فرهاد کرد
نیست چون جوهر اگر در بال همت کوتهی
می توان پروازها در بیضه فولاد کرد
مدتی شد گرچه از جوش نشاط افتاده ایم
می توان از خاک ما میخانه ها آباد کرد
تاجداران را طریق خسروی تعلیم داد
این که از هدهد سلیمان وقت غیبت یاد کرد
اینقدر تمهید در تعمیر ما در کار نیست
می توان ما را به گرد دامنی آباد کرد
آه اگر ذوق گرفتاری نخواهد عذر ما
وحشت ما خون عالم در دل صیاد کرد
رفت در گنج گهر پایش چو دیوار یتیم
چون خضر هر کس که در تعمیر ما امداد کرد
این جواب آن غزل صائب که فتحی گفته است
از فراموشان مباد آن کس که ما را یاد کرد
#صائب_تبريزى
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باغبان چندین خیابان سرو را آزاد کرد
سنگ را در ناله می آرد وداع دوستان
بیستون فریادها در ماتم فرهاد کرد
نیست چون جوهر اگر در بال همت کوتهی
می توان پروازها در بیضه فولاد کرد
مدتی شد گرچه از جوش نشاط افتاده ایم
می توان از خاک ما میخانه ها آباد کرد
تاجداران را طریق خسروی تعلیم داد
این که از هدهد سلیمان وقت غیبت یاد کرد
اینقدر تمهید در تعمیر ما در کار نیست
می توان ما را به گرد دامنی آباد کرد
آه اگر ذوق گرفتاری نخواهد عذر ما
وحشت ما خون عالم در دل صیاد کرد
رفت در گنج گهر پایش چو دیوار یتیم
چون خضر هر کس که در تعمیر ما امداد کرد
این جواب آن غزل صائب که فتحی گفته است
از فراموشان مباد آن کس که ما را یاد کرد
#صائب_تبريزى
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فرق خشخاش و تو اینست که با این همه درد
ترک خشــــــخاش توان کرد ولی ترک تو نه
#مصطفیدهقانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ترک خشــــــخاش توان کرد ولی ترک تو نه
#مصطفیدهقانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بازم گَردان
ڪہ بنوشم
شانہها را
بہ بوسہ
وَ بیارامم
در سایہسارِ
سینہاَت.
بیا گذار ڪُن
ببین
ڪہ شعر
بےتُو
ملامتبہدوشےست:
بےلغت،
بےرؤیا
ڪہ جُز بہ جریانِ
ناتمامِ سَرگَردانے،
آویختہ نخواهد بود!
بیا گوش ڪُن
ڪہ براے شنیدنِ
پژواڪِ وجودِ تُوست
ڪہ شعر در شعر مےدَوَد وُ
بَر دوشِ دهان مےرَوَد!
دهانم را بگَرد
وَ بہ شنوایےِ قلبت
مؤمن شُو
ڪہ مےخواهم
جانِ تُو باشم!
وَ گُلے همْنامِ تُو باشم!
#آرش_شاهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ڪہ بنوشم
شانہها را
بہ بوسہ
وَ بیارامم
در سایہسارِ
سینہاَت.
بیا گذار ڪُن
ببین
ڪہ شعر
بےتُو
ملامتبہدوشےست:
بےلغت،
بےرؤیا
ڪہ جُز بہ جریانِ
ناتمامِ سَرگَردانے،
آویختہ نخواهد بود!
بیا گوش ڪُن
ڪہ براے شنیدنِ
پژواڪِ وجودِ تُوست
ڪہ شعر در شعر مےدَوَد وُ
بَر دوشِ دهان مےرَوَد!
دهانم را بگَرد
وَ بہ شنوایےِ قلبت
مؤمن شُو
ڪہ مےخواهم
جانِ تُو باشم!
وَ گُلے همْنامِ تُو باشم!
#آرش_شاهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تقدیر من این بود که در بند تو باشم
دیوانه ی دیوانه ی لبخند تو باشم
چنگیزترین نادر من باشی و من هم
ای نادره ی شهر، سمرقند تو باشم
تو نقشه بریزی که چطور مال تو باشم
من عاشق این حیله و ترفند تو باشم
#کمالالدینعلا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دیوانه ی دیوانه ی لبخند تو باشم
چنگیزترین نادر من باشی و من هم
ای نادره ی شهر، سمرقند تو باشم
تو نقشه بریزی که چطور مال تو باشم
من عاشق این حیله و ترفند تو باشم
#کمالالدینعلا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دیشب که یادت می چکید از سقف، یک مرد
در ذهن خود شعر جدیدی قاب می کرد
شعری که از نقش نگاهت وزن می یافت
رنگ لبانت را به هر مصراع می بافت
دل گفته ای در رقص از آهنگ خاموش
تک واژه هایی پخته از گرمای آغوش
سرشار از وصفت خیالم ناز می چید
افسوس جای خالی ات ، دل می خراشید
ای کاش می شد خاطرت هم کوچ می کرد
کلا ردیف زندگی را پوچ می کرد
هر بار یادت در اتاقم می نشیند
گم می شوم آیینه حالم را نبیند
آیینه تکرار نگاه خیس و سرد است
تصویری از آرایش پر رنگ درد است
آیینه استمرار حال اضطرار است
برگرد، شاعر هم چنان در انتظار است
#محمد_رضا_بداغی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در ذهن خود شعر جدیدی قاب می کرد
شعری که از نقش نگاهت وزن می یافت
رنگ لبانت را به هر مصراع می بافت
دل گفته ای در رقص از آهنگ خاموش
تک واژه هایی پخته از گرمای آغوش
سرشار از وصفت خیالم ناز می چید
افسوس جای خالی ات ، دل می خراشید
ای کاش می شد خاطرت هم کوچ می کرد
کلا ردیف زندگی را پوچ می کرد
هر بار یادت در اتاقم می نشیند
گم می شوم آیینه حالم را نبیند
آیینه تکرار نگاه خیس و سرد است
تصویری از آرایش پر رنگ درد است
آیینه استمرار حال اضطرار است
برگرد، شاعر هم چنان در انتظار است
#محمد_رضا_بداغی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀