ما زیبائیم خویش را زیبا کن
خوبا ما کن ز دیگران خو واکن
ور میخواهی که کان گوهر باشی
دل را بگشای و سینه را دریا کن
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خوبا ما کن ز دیگران خو واکن
ور میخواهی که کان گوهر باشی
دل را بگشای و سینه را دریا کن
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شبی با یک بغل نی در هجوم بیقراری ها
خیال ناله می بافم برای یادگاری ها
صدای نازک خود را چه زیبا شستشو دادند
به زیر آبشارِ گریه های من، قناری ها
دلم را بهر من بر شاخه ی سروی بیاویزید
که چشم سر فرازی داشتم از خاکساری ها
شبِ تلخِ غریبی، یادِ پائیزِ پریشانی
مرا می برد از خود، با تمام پافشاری ها
به عمق سایه ی شب، در کنار جاده می مانم
که شاید باز گردد روزگار سازگاری ها
✍#حفیظ(بستا) پورحفیظ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خیال ناله می بافم برای یادگاری ها
صدای نازک خود را چه زیبا شستشو دادند
به زیر آبشارِ گریه های من، قناری ها
دلم را بهر من بر شاخه ی سروی بیاویزید
که چشم سر فرازی داشتم از خاکساری ها
شبِ تلخِ غریبی، یادِ پائیزِ پریشانی
مرا می برد از خود، با تمام پافشاری ها
به عمق سایه ی شب، در کنار جاده می مانم
که شاید باز گردد روزگار سازگاری ها
✍#حفیظ(بستا) پورحفیظ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز آن پیشتر، که چرخ گشاید کتاب صبح
برخیز و باش منتظر فتح باب صبح
تا چون نسیم خرم و مشگین نفس شوی
زنهار پای سعی مکش از جناب صبح
یک عمر؟ تا که شهره بروشندلی شوی
شو چون ستاره ی سحری همرکاب صبح
#صابر_همدانی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برخیز و باش منتظر فتح باب صبح
تا چون نسیم خرم و مشگین نفس شوی
زنهار پای سعی مکش از جناب صبح
یک عمر؟ تا که شهره بروشندلی شوی
شو چون ستاره ی سحری همرکاب صبح
#صابر_همدانی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شراب خورشید
در گیلاس ماه
خواب شیشهای شب را میشکند
تا تو در ایوانِ
خمار چشمهایم بایستی
با چشمک ستارهی صبح
انگورهای سیاه را
از تاکهای تنهاییام بچینی
به خُمهای انتظار بسپاری...
#مهتاب_میرقاسمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در گیلاس ماه
خواب شیشهای شب را میشکند
تا تو در ایوانِ
خمار چشمهایم بایستی
با چشمک ستارهی صبح
انگورهای سیاه را
از تاکهای تنهاییام بچینی
به خُمهای انتظار بسپاری...
#مهتاب_میرقاسمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شروع قصه تویی ای من دوباره ی من
تویی تکامل احساس نیمه کاره ی من
قیامتی ست بلندای قامتت ای مرد
نمی رسد به مقام تو استعاره ی من
از آن شبی که دمیدند روح را به تنم
چکید عطر نفسهات در عصاره ی من
کدام راه مرا میبرد به منزل تو
خودت چراغ شبم باش تک ستاره ی من
از آسمان سیاهِ هزار چشم حسود
هزار فتنه نشسته ست در هزارهی من
بیا به وسعت آغوش من قدم بگذار
بهشت میشود اینجا به یک اشاره ی من
شبی عبور کن از رسمهای عاشق کُش
سوار اسب سفیدی بیا ، سوارهی من
هزار قرن دگر سنگ را که بشکافند
نشسته نقش تو بر لوح سنگوارهی من
به چشم یک زن عاشق نشستهای ای مرد
دلیل شعر و غزل ، شور چار پاره ی من
#منیره_امینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تویی تکامل احساس نیمه کاره ی من
قیامتی ست بلندای قامتت ای مرد
نمی رسد به مقام تو استعاره ی من
از آن شبی که دمیدند روح را به تنم
چکید عطر نفسهات در عصاره ی من
کدام راه مرا میبرد به منزل تو
خودت چراغ شبم باش تک ستاره ی من
از آسمان سیاهِ هزار چشم حسود
هزار فتنه نشسته ست در هزارهی من
بیا به وسعت آغوش من قدم بگذار
بهشت میشود اینجا به یک اشاره ی من
شبی عبور کن از رسمهای عاشق کُش
سوار اسب سفیدی بیا ، سوارهی من
هزار قرن دگر سنگ را که بشکافند
نشسته نقش تو بر لوح سنگوارهی من
به چشم یک زن عاشق نشستهای ای مرد
دلیل شعر و غزل ، شور چار پاره ی من
#منیره_امینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من با قلم
تو با قلم مو،
من بر سپید سینه ی کاغذ
تو در دشت چِرک بوم،
من شخم می زنم
تو رنگ...
رنگ...
رنگ
هر سو بپاش
باشد جوانه ها که سرکِشد از خاک
دیر و زود
از رنگ و از سرود
تا گل به بار آید
در قحط سالی این بوم،
آرام گیرد این دل بی پیر
ای دلپذیر،
نقاش...
رنگی دگر بپاش!
#نصرت_رحمانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو با قلم مو،
من بر سپید سینه ی کاغذ
تو در دشت چِرک بوم،
من شخم می زنم
تو رنگ...
رنگ...
رنگ
هر سو بپاش
باشد جوانه ها که سرکِشد از خاک
دیر و زود
از رنگ و از سرود
تا گل به بار آید
در قحط سالی این بوم،
آرام گیرد این دل بی پیر
ای دلپذیر،
نقاش...
رنگی دگر بپاش!
#نصرت_رحمانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیش از این صبر ندارم که بسازم به غمت
روی بنْما که کنم جان به فدای قدمت
به غلط دل ز پی چشم، به دنبال تو شد
میرود خونِ دل از چشم، کنون از ستمت
گفتم احوالِ دلِ زار بَرَت عرضه کنم
تا مرا در غم هجران نگذارد کَرمت
بیخبر بودم از آن کز سرِ مغروریِ حُسن
شرح درماندگیِ حال کند محتشمت
به تو چون عرضه دهم زاریِ شبهای دراز
که چو گل باز شود دیده پس از صبحدمت
روی دل از همه عالم چو به روی تو بُود
زآن سبب سجده بَرم پیش دو ابروی خَمت
ای دل! از «راغبِ» یاری، ره تسلیم سپار
بو کز این شیوه بخوانند یکی از خَدمت...
#راغب_شیرازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روی بنْما که کنم جان به فدای قدمت
به غلط دل ز پی چشم، به دنبال تو شد
میرود خونِ دل از چشم، کنون از ستمت
گفتم احوالِ دلِ زار بَرَت عرضه کنم
تا مرا در غم هجران نگذارد کَرمت
بیخبر بودم از آن کز سرِ مغروریِ حُسن
شرح درماندگیِ حال کند محتشمت
به تو چون عرضه دهم زاریِ شبهای دراز
که چو گل باز شود دیده پس از صبحدمت
روی دل از همه عالم چو به روی تو بُود
زآن سبب سجده بَرم پیش دو ابروی خَمت
ای دل! از «راغبِ» یاری، ره تسلیم سپار
بو کز این شیوه بخوانند یکی از خَدمت...
#راغب_شیرازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
بند و زنجیری نشاید بر دل وارسته را ...
کی توان شستن ز دیده گریه ی آهسته را ،
ساقیا باده بیاور بستان از خویشم ...
بشکن خویش مرا و .. بشکن بشکسته را ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بند و زنجیری نشاید بر دل وارسته را ...
کی توان شستن ز دیده گریه ی آهسته را ،
ساقیا باده بیاور بستان از خویشم ...
بشکن خویش مرا و .. بشکن بشکسته را ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلتنگ تر از عصر پاییز
رویدادی نیافته ام
تو نیستی
آسمان قبای سیاه
بر تن احساسش کرده
خورشید در حال احتضار است و
شب در پیش
و دل در فراق نگاه ناب توووو
لبریز است از نگرانی و تشویش
#امیر_عباس_خالق_وردی
#عصرتون_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رویدادی نیافته ام
تو نیستی
آسمان قبای سیاه
بر تن احساسش کرده
خورشید در حال احتضار است و
شب در پیش
و دل در فراق نگاه ناب توووو
لبریز است از نگرانی و تشویش
#امیر_عباس_خالق_وردی
#عصرتون_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرغ دلم روانه بسوی هوای توست
زیباترین همای سعادت سزای توست
پر می کشد دلم که بیایم به دیدنت
اشکی که می چکد به لباسم برای توست
وقتی کنار مطبخ تو جمع می شویم
روشن چراغ صحن و سرا از صفای توست
شادی کنار پنجره یا زیر نور ماه
از شور خنده ها و صدای رسای توست
از مکتب ات که درس محبّت گرفته ایم
نیکی اگر کنم به کسی از وفای توست
هر جا غزل شکوفه زد از مهر ماندگار
گفتم غزل دوای شفابخش پای توست
در مقطعی که نیست کسی یار بی کسان
شاعر اگر شدم به خدا از دعای توست
مادر مرا ببخش اگر دورم از دیار
هر جا که ذکر خیر تو باشد سرای توست
در خلوتت سعادت ما را طلب نما
خیر و خوشیِ خلق خدا با خدای توست
فردوس اگر بدست علی وا شود درش
آنجا به جان حضرت زهرا که جای توست
#مهدی_سیدحسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زیباترین همای سعادت سزای توست
پر می کشد دلم که بیایم به دیدنت
اشکی که می چکد به لباسم برای توست
وقتی کنار مطبخ تو جمع می شویم
روشن چراغ صحن و سرا از صفای توست
شادی کنار پنجره یا زیر نور ماه
از شور خنده ها و صدای رسای توست
از مکتب ات که درس محبّت گرفته ایم
نیکی اگر کنم به کسی از وفای توست
هر جا غزل شکوفه زد از مهر ماندگار
گفتم غزل دوای شفابخش پای توست
در مقطعی که نیست کسی یار بی کسان
شاعر اگر شدم به خدا از دعای توست
مادر مرا ببخش اگر دورم از دیار
هر جا که ذکر خیر تو باشد سرای توست
در خلوتت سعادت ما را طلب نما
خیر و خوشیِ خلق خدا با خدای توست
فردوس اگر بدست علی وا شود درش
آنجا به جان حضرت زهرا که جای توست
#مهدی_سیدحسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در تنور عاشقی سردی مکن
در مقام عشق،نامردی مکن
لاف مردی میزنی مردانه باش
در مسیر عاشقی،افسانه باش
دین نداری، مردمی آزاده باش
هرچه بالا میروی،افتاده باش
در پناه دین، دکانداری مکن
چون به خلوت میروی،کاری مکن
عشق یعنی ظاهر باطن نما
باطنی آکنده از نور خدا
عشق یعنی عارف بی خرقهای
عشق یعنی بندهی بی فرقهای
عشق یعنی آنچنان در نیستی
تا که معشوقت نداند کیستی
عشق یعنی ذهن زیباآفرین
آسمانی کردن روی زمین
عشق گوید مست شو گر عاقلی
از شراب غیر انگوری ولی
هرکه با عشق آشِنا شد،مست شد
وارد یک راه بی بنبست شد
کاش در جامم شراب عشق باد
خانهی جانم خراب عشق باد
هر کجا عشق آید و ساکن شود
هرچه ناممکن بود،ممکن شود
در جهان هر کار خوب و ماندنیست
ردّپای عشق در او دیدنیست
«سالک» آری عشق رمزی در دل است
شرح و وصف عشق کاری مشکل است
عشق یعنی شور هستی در کلام
عشق یعنی شعر، مستی، والسلام
#مجتبی_کاشانی(سالک)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در مقام عشق،نامردی مکن
لاف مردی میزنی مردانه باش
در مسیر عاشقی،افسانه باش
دین نداری، مردمی آزاده باش
هرچه بالا میروی،افتاده باش
در پناه دین، دکانداری مکن
چون به خلوت میروی،کاری مکن
عشق یعنی ظاهر باطن نما
باطنی آکنده از نور خدا
عشق یعنی عارف بی خرقهای
عشق یعنی بندهی بی فرقهای
عشق یعنی آنچنان در نیستی
تا که معشوقت نداند کیستی
عشق یعنی ذهن زیباآفرین
آسمانی کردن روی زمین
عشق گوید مست شو گر عاقلی
از شراب غیر انگوری ولی
هرکه با عشق آشِنا شد،مست شد
وارد یک راه بی بنبست شد
کاش در جامم شراب عشق باد
خانهی جانم خراب عشق باد
هر کجا عشق آید و ساکن شود
هرچه ناممکن بود،ممکن شود
در جهان هر کار خوب و ماندنیست
ردّپای عشق در او دیدنیست
«سالک» آری عشق رمزی در دل است
شرح و وصف عشق کاری مشکل است
عشق یعنی شور هستی در کلام
عشق یعنی شعر، مستی، والسلام
#مجتبی_کاشانی(سالک)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
" در عمق وجودم صدای
نوازندهای است دلتنگ که نی مینوازد
و برای رهگذرانِ غریب تو را میگرید
مثل صدای قلب تو" که درون قلبم میتپد..
با واژه هایت
قلب خسته ام را روح رنجورم را
در آغوش بگیر شاید از این همه
اندوه بیکران درونم رهایی یابم ...
شاید این نبودنها نتواند
رشته های امیدم را بگسلند و
بتوانم در این دوزخ زندگی به حضور عشق
ایمان بیاورم .
#مینو_پناهپور
#درچشم_اندازنگاهم_بنشین_تاازتوبنویسم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
" در عمق وجودم صدای
نوازندهای است دلتنگ که نی مینوازد
و برای رهگذرانِ غریب تو را میگرید
مثل صدای قلب تو" که درون قلبم میتپد..
با واژه هایت
قلب خسته ام را روح رنجورم را
در آغوش بگیر شاید از این همه
اندوه بیکران درونم رهایی یابم ...
شاید این نبودنها نتواند
رشته های امیدم را بگسلند و
بتوانم در این دوزخ زندگی به حضور عشق
ایمان بیاورم .
#مینو_پناهپور
#درچشم_اندازنگاهم_بنشین_تاازتوبنویسم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جلوهٔ صبح و شکرخند گل و آوای چنگ
دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست
جای آسایش چه میجویی رهی در ملک عشق
موج را آسودگی در بحر بیپایاب نیست
#رهی_معیری
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست
جای آسایش چه میجویی رهی در ملک عشق
موج را آسودگی در بحر بیپایاب نیست
#رهی_معیری
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشمانت دروازه های بهشت
درخشان و با طراوت
که قلبم را گرم می کند به دوست داشتن تو
آنچنان باشکوه که می توان آسمان را لمس کرد
نگاهت انعکاس آفتاب ست بر آینه چشمانم
شعله ایی از عشق
که روشن می کند مسیری را که عاشقم کرد ،،
پر از شورِاشتیاق برای داشتنت
و باور زیبایِ بودنت ؛؛؛؛
من دلم را جایی حوالی
نبض دستانت
هرم نفسهایت
تلاقی چشمانمان جا گذاشته ام ....
از این رستاخیز که بگذرم
به بلندای عشق می رسم و دوباره به بهشت چشمان تو.....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
درخشان و با طراوت
که قلبم را گرم می کند به دوست داشتن تو
آنچنان باشکوه که می توان آسمان را لمس کرد
نگاهت انعکاس آفتاب ست بر آینه چشمانم
شعله ایی از عشق
که روشن می کند مسیری را که عاشقم کرد ،،
پر از شورِاشتیاق برای داشتنت
و باور زیبایِ بودنت ؛؛؛؛
من دلم را جایی حوالی
نبض دستانت
هرم نفسهایت
تلاقی چشمانمان جا گذاشته ام ....
از این رستاخیز که بگذرم
به بلندای عشق می رسم و دوباره به بهشت چشمان تو.....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برای فتح منِ خسته، جنگ لازم نیست
فقط بخند تو -آری- تفنگ لازم نیست
نیاز نیست به تزریق، کشتن ما را
هوا هوای تو باشد، سُرنگ لازم نیست
به جز همین که تو در ساحلی، دگر چیزی
برای خودکشیِ یک نهنگ لازم نیست
خرابه کردنِ یک شهر را، غمت بس بود
مغول نخواهد و تیمورِ لنگ لازم نیست
دلِ گرفتهی ما را به قلب خود نسپار
که در شکستنِ این شیشه سنگ لازم نیست
سیاهمویی و لب سُرخ، یککدام بس است
که میزبان تو که باشی، دو رنگ لازم نیست
من از نگاه بیفتم، تو میروی بالا
در این مقایسه الّاکلنگ لازم نیست
بهانه کرد که چون شاعرم، هوسبازم!
بگو نخواستمت دیگر، انگ لازم نیست...
#سجاد_شهیدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فقط بخند تو -آری- تفنگ لازم نیست
نیاز نیست به تزریق، کشتن ما را
هوا هوای تو باشد، سُرنگ لازم نیست
به جز همین که تو در ساحلی، دگر چیزی
برای خودکشیِ یک نهنگ لازم نیست
خرابه کردنِ یک شهر را، غمت بس بود
مغول نخواهد و تیمورِ لنگ لازم نیست
دلِ گرفتهی ما را به قلب خود نسپار
که در شکستنِ این شیشه سنگ لازم نیست
سیاهمویی و لب سُرخ، یککدام بس است
که میزبان تو که باشی، دو رنگ لازم نیست
من از نگاه بیفتم، تو میروی بالا
در این مقایسه الّاکلنگ لازم نیست
بهانه کرد که چون شاعرم، هوسبازم!
بگو نخواستمت دیگر، انگ لازم نیست...
#سجاد_شهیدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بہ پا خیز!
اِےْ معالجِ نورِ رنجور
وَ مپرس
ڪہ زمان ، زمانِ زبانْبستہ
از ترسِ ڪہ،
بہ ڪُجا مےگریزد.
بہ این سو شُو!
ڪہ گُلها
بہ تماشاے تُو قد مےڪِشند.
تُو از مادر
ریحانگے بہ ارث بُردے وُ
از پدر ، مَردانگے!
خوشا آن روزے
ڪہ بہ تپشهاے سینہاَت
گوش بخوابانم وُ
پَریشیدهموےْ
در بہارخوابِ چشمانت
بہ خواب شَوَم.
بازآ...! بازآ
ڪدخُداے شعرآباد!
ڪہ خاتمُالْشُعَرا منم؛
همان ڪہ براے تُو
از آواے واژهها
در گوشِ ابرها
رشتہرشتہ
بارانِ شعر مےریسد!
وَ قَرقاوُلان را
بہ تنفُّسِ گَرمِ تُو
سفیرِ رنگینڪمان مےڪُنَد.
بیا...!
ڪہ مرا
بہ تُو بخواهانم،
ڪہ نمےخواهَمَم
از تُو توبہ ڪُنَم
هیچْوقت!
از تُو ڪہ
یگانہے محضے دختر!
فقط بیا...!
ڪہ با هر نگات
تابشِ بوسہ
بہ قلبِ من فِراست وُ
نور بہ روحم مےبخشد!!!
#آرش_شاهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اِےْ معالجِ نورِ رنجور
وَ مپرس
ڪہ زمان ، زمانِ زبانْبستہ
از ترسِ ڪہ،
بہ ڪُجا مےگریزد.
بہ این سو شُو!
ڪہ گُلها
بہ تماشاے تُو قد مےڪِشند.
تُو از مادر
ریحانگے بہ ارث بُردے وُ
از پدر ، مَردانگے!
خوشا آن روزے
ڪہ بہ تپشهاے سینہاَت
گوش بخوابانم وُ
پَریشیدهموےْ
در بہارخوابِ چشمانت
بہ خواب شَوَم.
بازآ...! بازآ
ڪدخُداے شعرآباد!
ڪہ خاتمُالْشُعَرا منم؛
همان ڪہ براے تُو
از آواے واژهها
در گوشِ ابرها
رشتہرشتہ
بارانِ شعر مےریسد!
وَ قَرقاوُلان را
بہ تنفُّسِ گَرمِ تُو
سفیرِ رنگینڪمان مےڪُنَد.
بیا...!
ڪہ مرا
بہ تُو بخواهانم،
ڪہ نمےخواهَمَم
از تُو توبہ ڪُنَم
هیچْوقت!
از تُو ڪہ
یگانہے محضے دختر!
فقط بیا...!
ڪہ با هر نگات
تابشِ بوسہ
بہ قلبِ من فِراست وُ
نور بہ روحم مےبخشد!!!
#آرش_شاهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀