💖کافه شعر💖
2.25K subscribers
4.25K photos
2.77K videos
11 files
917 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
بادها رفته ­اند
و موهایم را از پیشانی تمام خاطره ­ها پس زده­ اند
تو رفته­ اي
و تنهایی بلند شب­ هایت
موهای زنان دیگری را کوتاه کرده­ است
و من چشم­هایم را می­ برم و
باران
دیگر خیابان ­های منتهی به دوراهی را نمی ­بندد
می­ روم و
زمین دوباره می­ چرخد
ماه می­ تابد
باد می­ وزد، اما
هربار پیش از طلوع خورشید بیدار می­ شوی
یادت باشد
برای بیرون رفتن از خانه آنقدر منتظر بمانی
تا شاعری سیگارش را روشن کند.


#ليلا_كردبچه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باز هم خاطره ات بر دل من افتاده
مثل افتادنِ یک سنگ به روی جاده

چه بگویم که چه هنگامه ی سختی دارم !
دوست می دارمت ای عشق، همین قدر ساده ...

#سپهر_Roohi

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به من بگو کجایی!؟
تا برایت دفتر دفتر شعر بنویسم
تا تمام عقده های نبودن هایت را بر سر
کاغذهای کاهی دفترم‌ خالی کنم
با من بیا به سرزمین جانم
که ببینی بدون تو خطوط زندگی
در قلبم ممتد میشود و
ضربانش صفر

بیا و با من بمان
که دل را به یک نگاه تو باخته ام و
هرشب پشت پنجره خیال
منتظرآمدنت نشسته ام
دوستت دارم بی آنکه بدانی
میخواهمت حتی اگر نیایی
من بر تو بدون هیچ قانون و تبصره ای
عاشق شده ام !
چرا که عشق و دوست داشتن
هرگز قانونی ندارد !

#مینو_پناهپور

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یارب، تو بدین قوت سهلی که مراست
وین کوتهی مدت مهلی که مراست

حسن عمل از من چه توقع داری؟
با عیب قدیم و ظلم و جهلی که مراست

#اوحدی

#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پائیز ،
فصل عشاق است
فصل رسوایی دلهاست
فصل دیوانگیهای عاشقانه است
پائیز من ...
درگیر اندوهی ست
پر از توهمات و خیالاتی دلتنگ
که سوز خزانش سرگذشت خاطرات سبز و روشن ِ عاشقانه هایم را زرد و کبود میکند
پائیز مرا با تو میخواست ، اما نشد !!
درد ِ جانگُداز فراق ...
شاخ و برگ های عشق را
در سینه ام خُشکانید
و از شدت حُزن ابر چشمانم
در هوای گرفته ی اندوهت میبارد و میبارد ...!!


#پارس

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#باز_هم_پنجره_ها
بوی تورا می‌گیرند
وزمین بار دگر ،
#شور عجیبی دارد!
درشفق
سرخی هر لاله
شگونی می خواست!
اطلسی، میخک ویاس
درکنارش گل شبدر
زیباست
اشک شوقی
سر هر سفره ی خالی پیداست!
دست پر تاول مردان‌خدا
به تمنای دعا آمده است!
این زمان با سفر خاطره ها
قاب قشنگی دارد.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کاش ای عشق بتابی ، یخ دل وا بشود
یخ دل وا بشود ، تا که دل اغـوا بشود

کاش بر هم بزنی، گرم کنی، نوردهی
در درون دل مــا ، یکسره بلـــوا بشود

کاش ای عشق کُنی، زمزمه ازشبنم صبح
تا کـــه بلبل ، به زبـان آید و شیـــوا بشود

سوی آن چشم برفته ، زغم دوری یار
کــاش کاری بکنی ، تا که مـداوا بشود

گوشه گیر است دلی،چاره بکن عشق دمی
آنقدر تا که کمـی ، چون دل رسـوا بشود

بازچون شعشعه نور، زخورشید تموز
کاش ای عشق ، بتابی یخ دل وا بشود

#مجید_مصطفوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
طره ات در دل ما ، بارِ ، دگر جولان کرد ،
چه کسی زلف تورا بیند و ، ویران نشود ؟

این چنین غمزه گری بر دل مااا ، چیست ؟ بگوو ،،،
چه کسی روی تورا ، بیند و ، حیران نشود ؟

غنچه است تنگ دهانت ؟ چه بگویم ، که چه است ؟
چه کسی آن دهنت بیند و ، دندان نشود ؟

راحم احوال تو را نیست دگر ، راه علاج ،
چه کسی حال تو را بیند و ، گریان نشود ؟

#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گلی به خواب من آمد ز بوستان تو روزی


هنوز چشم و دلم می‌رود، به بوی رسیدن

#هوشنگ_ابتهاج

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آمدند از راه تا این شهر را ویران کنند
خلق را غارت کنند و دشت را عریان کنند

خود سر و سامان بگیرند از شب بیچارگان
در پناه روز، ما را بی سر و سامان کنند

جامه ی تزویر بر تن سبحه ی ایمان به کف
آمدند از راه تا پیکار با شیطان کنند

با دل زنگار بسته از ریا  می خواستند
روی شرک آلود را آیینه ی عرفان کنند

ناخدایانی به گرداب ضلالت مبتلا
کو که خود را جانشین نوح کشتیبان کنند؟!

دین ستیزانی که با تفسیر قرآن‌قادرند
شرک خود را در نقاب جهلشان پنهان کنند

می شود صد چشمه خون جاری اگر از مکرشان
چشم هامان همدلی با حضرت باران کنند

ما که می میریم اما می رسد آن روز که
خویش را از شرم، پشت یادِ ما  پنهان کنند

#زهرا_وهاب_ساقی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آنقدر در اندیشه هایم پرسه می زنی
که تمام حواسم را در بر گرفته ایی
آنچنان محو توام
که از خویش کاملا غافل مانده ام
کاش اندکی کنارم بودی
و می توانستم به اندازهء
لحظه ایی هر چند کوتاه
تو را تماشا کنم
و دستان لطیف تورا لمس و آرام
می فشردم
و آنگاه ناپدید می شدی ،
آخر نمیدانی چقدر دلم
برای تو تنگ شده است،نمی دانی !
گاهی دلتنگی
چنان بیخ گلویم را می گیرد و می فشارد
که تمام فضا را
در نگاه پر از تمنایم تیره و تار می کند ،
آنزمان است که
بودنت را محتاجم،
می فهمی چه می گویم ...!!





#پارس

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شکر حق هم خون دل داریم هم اشکی روان
سفره‌ی درویش را زینت ببخشد آب و نان

در فراقت شعر می‌گویم، ببین این شعرها
حاصل داغ من است اما به کام دیگران

آه از دنیا که جام بی‌بهای عمر را
اندک‌ اندک پر کند اما بریزد ناگهان

خیره بر تنهایی بی‌مرز خود در آینه
سهم ما این بوده شاید از تماشای جهان


آمد و با خود گمان‌کردم که قصدش ماندن‌است
رفت تا با رفتنش پایان بگیرد داستان

#مجید_ترکابادی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آغوشم بوی تو می دهد
بوی گل مریم
و از آن روز که در آغوشم کشیده ای
چشم هایم از ریزش اشک معافند
لبخند از روی لب هایم
محو نمی شود
و چشمانم سرشار از باران شوق است
نگاهت که می کنم
صدایم که می زنی
بی درنگ
انقلاب عشق دوباره
درب قلبم را می گشاید
و تمام مرا میهمان
دوست داشتنت می نماید

#امیر_عباس_خالق_وردی

#عصرتون_بخیر
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلم نمی تپد از شوق آشیانه زدن 
غریبوار، خوشا پر به هر کرانه زدن

به آبیاری باغِ دگر بکوش ای ابر
که نخل مرده ندارد سرِ جوانه زدن

هزار تیر، یکی کارگر نشد از مرگ
شکسته باد کمانش ازین نشانه زدن

کجا ز شیطنت کودکان امان یابد؟
پرنده را به سر کاج کوچه لانه زدن

هنوز کودک عشقم، ملامتم چه کنی
ز شب به کوچۀ او بانگ عاشقانه زدن

سر فریب منش نیست، لیک خواهد کشت
مرا به غمزۀ لبخند ناشیانه زدن

#منوچهر_آتشی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به یاد ساقی میخانه‌ام، شراب شراب
مپرس حال دلم را که شد خراب خراب

به آنچه دیده‌ام از خلق اعتمادی نیست
که می‌زنند در این شهر بر نقاب، نقاب

ز دین فروشی اهل ریا نفهمیدیم
کجا گناه گناه است و کی ثواب ثواب

به بارگاه امیری دخیل باید بست
که می دهد به سؤالات بی‌جواب، جواب

عجیب نیست که در شرح سطری از سخنش
بیاورند رسولان بی‌کتاب، کتاب

فرشتگان مقرب هنوز هم در عرش
به سر نهند در اندوه بوتراب، تراب

#فاضل_نظری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو ای زیباتر از تصنیف‌های باران
لطیف‌تر از غزل‌های عاشقانه
مست تر از شراب
ماه‌تر از مهتاب
دستی به من بده و مرا با خودت
به افق‌های دور دست‌ عشق ببر
مرا که شانه‌های لرزانم
پایبند قفسِ زمین شده وُ پاهایم
تابی برای دویدن ندارد و بالهای زخمی‌ام نایی برای پریدن
تو ای آبی تر از دریا
آرام‌تر از ساحل
بی‌تاب تر از موج
دستی به من بده
تا با لمس تنت تیمُم کنم وُ
در محرابِ اشک‌ها و لبخندها
به سوی تو روانه شوم
وَ در حلقه‌ی عرفان و عشق
ذکری بخوانم و رقص مستانه‌ای کنم...
دلم تنگ است
میخواهم از تو تا عشق
از عشق تا جنون
وَ از جنون تا بیکرانه‌های بودن عروج کنم
دستی به من بده...


#مجتبی_خوش_زبان

‌‌‎‌‌‎❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
اسیرم در سکوت شب، بیا اقرار شو در من
که ازاین خواب می‌ترسم، بیا بیدار شو در من

از این تنها نفس‌کَش در وجود خویش بیزارم
همه فریاد می‌‌خواهم، همه گفتار شو در من

قفس را طرح دیگر ریختند و وسعتش دادند
از این دیوارها بگذر، بیا هموار شو در من
 
بگیر از من، من امروز را – شرمنده‌گی‌ام را-
طلوع صبح فردا را، شکوه پار شو در من

حقیقت در گلوی حضرت منصور جامانده
اناالحق سر بده و تا به پای دار شو در من

سرِ خَم را نمی‌خواهم، کلاه کج به من آور
به پا برخیز هندوکش، بیا تکرار شو در من ...

#نجیب_بارور

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به دیدن تو، همه ذره‌های من، شد چشم
و چشم‌ها، همه سر تا به پا، تماشا شد

تمام منظره، پوشیده از تو شد، یعنی
جهان به چشم دلِ من دوباره زیبا شد

#حسین_منزوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀