یک لحظه سر برآر مه من ز خواب صبح
لعل لبی به خنده گشا در جواب صبح
سر بر ندارد از سر بالین دگر ز شوق
یک شب چو آفتاب گر ایی به خواب صبح
چون تیغ نازِ جلوه دهی در کف نگاه
اندازد آفتاب سپر را در آب صبح
#فیاض_لاهیجی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لعل لبی به خنده گشا در جواب صبح
سر بر ندارد از سر بالین دگر ز شوق
یک شب چو آفتاب گر ایی به خواب صبح
چون تیغ نازِ جلوه دهی در کف نگاه
اندازد آفتاب سپر را در آب صبح
#فیاض_لاهیجی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تماشای چشمان تو
هر صبح
نور را بر بنفشه زار احساسم می تاباند
تا رنگ ارغوانی بگیرد
روزهایم
و به یُمن بودنت
تمام لحظه هایم سرشار
ازعطر حضور تو شود
و خورشید نگاهت
شاهد عشق و دلدادگی من باشد
دلگرم شوم به داشتنت
از پس یک سردی و ظلمت شبانه....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر صبح
نور را بر بنفشه زار احساسم می تاباند
تا رنگ ارغوانی بگیرد
روزهایم
و به یُمن بودنت
تمام لحظه هایم سرشار
ازعطر حضور تو شود
و خورشید نگاهت
شاهد عشق و دلدادگی من باشد
دلگرم شوم به داشتنت
از پس یک سردی و ظلمت شبانه....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#بانوسوسن
همه زندگیمو یه روز کتابش میکنم
دونه دونه صفحههاشو میدم قابش میکنم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همه زندگیمو یه روز کتابش میکنم
دونه دونه صفحههاشو میدم قابش میکنم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
كنون رؤیای ما باغی است
بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش بو
سر هر شاخه اش گلبرگ های نازك لبخند
به ساق هر درختش یادگاری ها
و با هر یادگاری نقش یك
سوگند
كنون رؤیای ما باغی است
زمین اما فراوان دارد اینسان باغ
كه برگ هر درختش صدمه ی دیدارها برده است
كه ساق هر درختش نشتر سوگند ها خورده است
كه آن سوگند ها را نیز
همان نشتر كه بر آن كنده حك كرده است ، بر این كنده حك كرده
است ، با یار دگر اما
كه
گر شمشیر بارد از
كنون رویای ما باغی است
بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش ، لیك
بیا رسم قدیم یادگاری را براندازیم
و دل را خوش نداریم از خراش ساقه ای میرا
بیا تا یادگار عشق آتش ریشه ی خود را
به سنگ سرخ دل با خنجر پیوند بتراشیم
كه با ران
فریبش نسترد هرگز
كه توفان زمانش نفكند از پا
كه باشد ریشه ی پیمان ما در سینه ی ما زنده تا باشیم
🔹عهد
📙از دفتر آهنگ دیگر
#منوچهر_آتشی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش بو
سر هر شاخه اش گلبرگ های نازك لبخند
به ساق هر درختش یادگاری ها
و با هر یادگاری نقش یك
سوگند
كنون رؤیای ما باغی است
زمین اما فراوان دارد اینسان باغ
كه برگ هر درختش صدمه ی دیدارها برده است
كه ساق هر درختش نشتر سوگند ها خورده است
كه آن سوگند ها را نیز
همان نشتر كه بر آن كنده حك كرده است ، بر این كنده حك كرده
است ، با یار دگر اما
كه
گر شمشیر بارد از
كنون رویای ما باغی است
بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش ، لیك
بیا رسم قدیم یادگاری را براندازیم
و دل را خوش نداریم از خراش ساقه ای میرا
بیا تا یادگار عشق آتش ریشه ی خود را
به سنگ سرخ دل با خنجر پیوند بتراشیم
كه با ران
فریبش نسترد هرگز
كه توفان زمانش نفكند از پا
كه باشد ریشه ی پیمان ما در سینه ی ما زنده تا باشیم
🔹عهد
📙از دفتر آهنگ دیگر
#منوچهر_آتشی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر خس به باغ ما گل و هر زاغ بلبل است
آشفتگی گلی است که مخصوص سنبل است
ناز بهار چند کشم از برای گل
فصل خزان خوشست که هر برگ او گل است
مخصوص ماست از نگه کنج چشم یار
نازی که دست پرور چندین تغافل است
#فیاض_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آشفتگی گلی است که مخصوص سنبل است
ناز بهار چند کشم از برای گل
فصل خزان خوشست که هر برگ او گل است
مخصوص ماست از نگه کنج چشم یار
نازی که دست پرور چندین تغافل است
#فیاض_لاهیجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اگر جنگ نبود
تو را به خانه ام دعوت میکردم
و میگفتم:به کشورم خوش آمدی
چای بنوش که خسته ای
برایت اتاقی از گل میساختم
و شاید تو را در آغوش میفشردم
اگر جنگ نبود
تمام مین های سر راه را گل میکاشتم
تا کشورم زیباتر به چشمانت بیاید
اگر جنگ نبود
مرز را نیمکتی میگذاشتم
کمی کنار هم به گفتگو مینشستیم
و خارج از محدوده دید تک تیر اندازان
گلی بدرقه راهت میکردم
اگر جنگ نبود
تو را به کافه های کشورم میبردم
و شاید قهوه ای را به یادت مینوشیدم ،
و مجبور نبودم
ماشه ای را بکشم که برای دختری
در آنور مرز های کشورم
اشک به بار آورد .
حالا که جنگ میدرد
تن های بی روحمان را ،
برای زنی که عکسش در جیب
سمت چپم نبض میزند
گلوله نفرست .
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را به خانه ام دعوت میکردم
و میگفتم:به کشورم خوش آمدی
چای بنوش که خسته ای
برایت اتاقی از گل میساختم
و شاید تو را در آغوش میفشردم
اگر جنگ نبود
تمام مین های سر راه را گل میکاشتم
تا کشورم زیباتر به چشمانت بیاید
اگر جنگ نبود
مرز را نیمکتی میگذاشتم
کمی کنار هم به گفتگو مینشستیم
و خارج از محدوده دید تک تیر اندازان
گلی بدرقه راهت میکردم
اگر جنگ نبود
تو را به کافه های کشورم میبردم
و شاید قهوه ای را به یادت مینوشیدم ،
و مجبور نبودم
ماشه ای را بکشم که برای دختری
در آنور مرز های کشورم
اشک به بار آورد .
حالا که جنگ میدرد
تن های بی روحمان را ،
برای زنی که عکسش در جیب
سمت چپم نبض میزند
گلوله نفرست .
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مدّتی هست که بین دل و عقلم جنگ است
زندگی بعدِ تو، تکراری و بدآهنگ است
گفته بودی به کسی غیر تو دل بسْپارم
دل سپردن به کسی جز تو برایم ننگ است
مردم از دست من و شعر به تنگ آمدهاند!
گفته بودم که جهان بیتو برایم تنگ است...
#علیرضا_رنجبر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زندگی بعدِ تو، تکراری و بدآهنگ است
گفته بودی به کسی غیر تو دل بسْپارم
دل سپردن به کسی جز تو برایم ننگ است
مردم از دست من و شعر به تنگ آمدهاند!
گفته بودم که جهان بیتو برایم تنگ است...
#علیرضا_رنجبر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بی وضو در طلبِ قبله نما آمده ام
سخت گمراهم و اینجا به خطا آمده ام
از لبِ خشکِ جهانی همه کابوس کویر:
تشنه لب در طلبِ آبِ بقا آمده ام
قفس اندازه ی ابعاد دلم نیست؛ آهای!
منِ پر بسته، به تغییرِ قضا آمده ام
ظرفِ مسّینِ مطلایم و در کسوتِ شرم
کیمیا جو شده؛ با حرصِ طلا آمده ام
بی تو در مجلس ترحیمِ دل ساده ی خویش:
مرگِ پنهانِ خودم را به عزا آمده ام
من به این کلبه ی ویران،شبی از جبرِ زمان
به امید گذر از فاصله ها آمده ام
آه ای عشق نپرس از منِ بازنده به خویش
موطنم بوده کجا و به کجا آمده ام
به شفاخانه ی رویای تو با خوف و رجا
دردِ سنگینِ دلم را به شفا آمده ام
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سخت گمراهم و اینجا به خطا آمده ام
از لبِ خشکِ جهانی همه کابوس کویر:
تشنه لب در طلبِ آبِ بقا آمده ام
قفس اندازه ی ابعاد دلم نیست؛ آهای!
منِ پر بسته، به تغییرِ قضا آمده ام
ظرفِ مسّینِ مطلایم و در کسوتِ شرم
کیمیا جو شده؛ با حرصِ طلا آمده ام
بی تو در مجلس ترحیمِ دل ساده ی خویش:
مرگِ پنهانِ خودم را به عزا آمده ام
من به این کلبه ی ویران،شبی از جبرِ زمان
به امید گذر از فاصله ها آمده ام
آه ای عشق نپرس از منِ بازنده به خویش
موطنم بوده کجا و به کجا آمده ام
به شفاخانه ی رویای تو با خوف و رجا
دردِ سنگینِ دلم را به شفا آمده ام
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به چشمانت که خیره میشوم در خیال !
اندوه خزان ،
بغض سرخ غروب ،
سکوت بلند شبهای پائیز ،
دلتنگ شدن لحظهء باریدن باران ...
تمام افکار مرا درگیر و در ذهنم خطور میکند .
میدانی ...
فراموش کردن تو کار آسانی نیست
وقتیکه تو
در فصل فصل ِ زیستنم هستی
روزها و شبها
در کنارمی و بامنی
فقط لمس حضور تو احساس نمیشود ...
محبوبم ، پائیز با تمام گستردهگیاش
زرد و نارنجی برگهایش
جادههای خیس از باران و بوی گِل
باغ و درختهای خرمالو
سوز بادهای سرد و سُریدن برگها
همه و همه
جای خالی تورا به من گوش زد میکند ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اندوه خزان ،
بغض سرخ غروب ،
سکوت بلند شبهای پائیز ،
دلتنگ شدن لحظهء باریدن باران ...
تمام افکار مرا درگیر و در ذهنم خطور میکند .
میدانی ...
فراموش کردن تو کار آسانی نیست
وقتیکه تو
در فصل فصل ِ زیستنم هستی
روزها و شبها
در کنارمی و بامنی
فقط لمس حضور تو احساس نمیشود ...
محبوبم ، پائیز با تمام گستردهگیاش
زرد و نارنجی برگهایش
جادههای خیس از باران و بوی گِل
باغ و درختهای خرمالو
سوز بادهای سرد و سُریدن برگها
همه و همه
جای خالی تورا به من گوش زد میکند ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوست داشتنت
یک حقیقت است
می دانی
توووو چونان مرواریدی درخشانی
که در عمق صدف نگاهم
با عشق پرورانده ام
و از نظر دیدگان دور نگاه داشته ام
مبادا چشم زخم دلتنگی
خاطرت را مکدر دارد
چون هر بار تماشایت می کنم
شوری عظیم درون رگ هایم
می دود و من با هر بار دیدنت
گویی دوباره
جان می گیرم و تولد می یابم
#امیر_عباس_خالق_وردی
#عصرتون_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک حقیقت است
می دانی
توووو چونان مرواریدی درخشانی
که در عمق صدف نگاهم
با عشق پرورانده ام
و از نظر دیدگان دور نگاه داشته ام
مبادا چشم زخم دلتنگی
خاطرت را مکدر دارد
چون هر بار تماشایت می کنم
شوری عظیم درون رگ هایم
می دود و من با هر بار دیدنت
گویی دوباره
جان می گیرم و تولد می یابم
#امیر_عباس_خالق_وردی
#عصرتون_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باعشق توشد شعر غزلخانه ی احساس
پرپر ز نگاهت پِرِ پروانه ی احساس
دل شد بلمی غرق در امواج نگاهت
در ساحل دریای تو دیوانه ی احساس
تا جام می از گوشه ی لبخند تو گل کرد
هرخنده ی مستانه شدافسانه ی احساس
از شهد لبانت دو سه پیمانه چه پرشد
در کوی تو سرگشته و دیوانه ی احساس
تا موی تو پیچید چو پیچک به تن من
دستان من و موی تو و شانه ی احساس
بازیچه ی طوفان چو شدآن زلف سیاهت
چون چتر بیفتاد به سر شانه ی احساس
شد خال سیاهت شب یلدای دل ما
اتراق کند درشب سامانه ی احساس
دیوانه شدم از لب و گیسو و رخ یار
خاقان به یقین رفت به ویرانه ی احساس
#خاقان_کرمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پرپر ز نگاهت پِرِ پروانه ی احساس
دل شد بلمی غرق در امواج نگاهت
در ساحل دریای تو دیوانه ی احساس
تا جام می از گوشه ی لبخند تو گل کرد
هرخنده ی مستانه شدافسانه ی احساس
از شهد لبانت دو سه پیمانه چه پرشد
در کوی تو سرگشته و دیوانه ی احساس
تا موی تو پیچید چو پیچک به تن من
دستان من و موی تو و شانه ی احساس
بازیچه ی طوفان چو شدآن زلف سیاهت
چون چتر بیفتاد به سر شانه ی احساس
شد خال سیاهت شب یلدای دل ما
اتراق کند درشب سامانه ی احساس
دیوانه شدم از لب و گیسو و رخ یار
خاقان به یقین رفت به ویرانه ی احساس
#خاقان_کرمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بند و زنجیری نشاید بر دل وارسته را ...
کی توان شستن ز چشمم گریه ی آهسته را ،
ساقیا باده بیاور بستان از خویشم ...
بشکن خویش مرا و توبه ی بشکسته را ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کی توان شستن ز چشمم گریه ی آهسته را ،
ساقیا باده بیاور بستان از خویشم ...
بشکن خویش مرا و توبه ی بشکسته را ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ما باده پرستان غم بیهوده نداریم
اندیشهای از بوده و نابوده نداریم
پاکیزهتر از چشمۀ خورشید منیریم
چون شامِ سیه، دامنِ آلوده نداریم
#رهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اندیشهای از بوده و نابوده نداریم
پاکیزهتر از چشمۀ خورشید منیریم
چون شامِ سیه، دامنِ آلوده نداریم
#رهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم تنگ است و میدانم تو دیگر برنمیگردے
بمانم هرچه خیره پشتِ این در، برنمیگردی
فقط من مانده ام اینجا و این امواجِ توفانے
غروبے رفته اے و سویِ بندر برنمیگردی
به یادت هرچه بے تابانه بنشینم به رویِ تاب
به زیرِ این درختِ سایه گستر برنمیگردی
دوباره دانه مے پاشم حیاطِ خیسِ باران را
اگرچه خوب میدانم ڪبوتر برنمیگردی
تُهے از نوبهارت مانده تقویمِ خزانِ من
به این مهر و به این آبان و آذر برنمیگردی
نه تنها "گُل محمد" رفته و "مارال" آشوب است
تو هم دیگر به دنیایِ "ڪلیدر" برنمیگردی
تو نقشِ اوّلِ ماهے و شبها بے تو تاریڪند
جلودارِ سیاهے هایِ لشڪر برنمیگردی
غریبے میڪنم با قابِ عڪست نا اُمیدانه
خودم هم ڪرده ام انگار باور برنمیگردی
هزاران سالِ دیگر ڪااااااااش با بویِ تو برخیزم
به دیدارم نگو ڪه صبحِ محشر برنمیگردی
#شهراد_میدری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بمانم هرچه خیره پشتِ این در، برنمیگردی
فقط من مانده ام اینجا و این امواجِ توفانے
غروبے رفته اے و سویِ بندر برنمیگردی
به یادت هرچه بے تابانه بنشینم به رویِ تاب
به زیرِ این درختِ سایه گستر برنمیگردی
دوباره دانه مے پاشم حیاطِ خیسِ باران را
اگرچه خوب میدانم ڪبوتر برنمیگردی
تُهے از نوبهارت مانده تقویمِ خزانِ من
به این مهر و به این آبان و آذر برنمیگردی
نه تنها "گُل محمد" رفته و "مارال" آشوب است
تو هم دیگر به دنیایِ "ڪلیدر" برنمیگردی
تو نقشِ اوّلِ ماهے و شبها بے تو تاریڪند
جلودارِ سیاهے هایِ لشڪر برنمیگردی
غریبے میڪنم با قابِ عڪست نا اُمیدانه
خودم هم ڪرده ام انگار باور برنمیگردی
هزاران سالِ دیگر ڪااااااااش با بویِ تو برخیزم
به دیدارم نگو ڪه صبحِ محشر برنمیگردی
#شهراد_میدری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشق یعنی همه شب در دل و جانت باشد
مثلِ جان در تن و در روح و روانت باشد
سینه ات در هدفِ آتش عشقش سوزان
زخمِ عشقش به جگر تیرِ کمانت باشد
عشق یعنی همه تن پا بشوی تا کویش
شور وصلش به دلت، دردِ نهانت باشد
مثلِ آن برکه دلتنگ که ماهش رفته است
او نباشد، قفسی تار، مکانت باشد
عشق یعنی همه دم زیر لبت بشماری
کِی، کجا می گذرد، ردّ زمانت باشد
در سرت جز هوس عشق نباشد یعنی
در دلت آه جگرسوز نشانت باشد
عشق یعنی که ببوسی لب شورانگیزش
حی در خیر عمل، ذکر لبانت باشد
تا کند از سر کویت گذری، دلواپس
دائما ذکر دعا ورد زبانت باشد
عشق یعنی تو نیایی ز غمت می میرم
جان ز تن پر بزند گر که فغانت باشد
#الهام_حسینی_ابهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مثلِ جان در تن و در روح و روانت باشد
سینه ات در هدفِ آتش عشقش سوزان
زخمِ عشقش به جگر تیرِ کمانت باشد
عشق یعنی همه تن پا بشوی تا کویش
شور وصلش به دلت، دردِ نهانت باشد
مثلِ آن برکه دلتنگ که ماهش رفته است
او نباشد، قفسی تار، مکانت باشد
عشق یعنی همه دم زیر لبت بشماری
کِی، کجا می گذرد، ردّ زمانت باشد
در سرت جز هوس عشق نباشد یعنی
در دلت آه جگرسوز نشانت باشد
عشق یعنی که ببوسی لب شورانگیزش
حی در خیر عمل، ذکر لبانت باشد
تا کند از سر کویت گذری، دلواپس
دائما ذکر دعا ورد زبانت باشد
عشق یعنی تو نیایی ز غمت می میرم
جان ز تن پر بزند گر که فغانت باشد
#الهام_حسینی_ابهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آنکه دل در هوس روز وصال است او را
خواب شب در سر اگر هست خیال است او را
دل ز چشمش چه شد ار کرد سوال نظری
چون نظرهاست در آن جای سوال است او را
خال لبهاش به خون دل صاحب نظران
تشنه از چیست چو در پیش زلال است او
#کمال_خجندی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خواب شب در سر اگر هست خیال است او را
دل ز چشمش چه شد ار کرد سوال نظری
چون نظرهاست در آن جای سوال است او را
خال لبهاش به خون دل صاحب نظران
تشنه از چیست چو در پیش زلال است او
#کمال_خجندی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برای تو می نویسم
می نویسم از زلالی عشقی که نثار تو خواهم کرد
این شعر است که مرا می نویسد
هر گاه که به تو فکر می کنم ...
بی آنکه نامی برای تو انتخاب کنم
قلبم را وطنت قرار دادم
می دانم هر جای این دنیا باشی
به وطنت باز خواهی گشت
تو را پیدا خواهم کرد
جایی میان مرز واقعیت و خیال
و خواهم فهمید
که تو هم همینقدر دلتنگ بوده ای
چشمانت منتظر
و دستانت
برای من یک عمر نوشته اند
کاش آن دم که می بینمت همه چیز بینمان
مساوی باشد...!!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می نویسم از زلالی عشقی که نثار تو خواهم کرد
این شعر است که مرا می نویسد
هر گاه که به تو فکر می کنم ...
بی آنکه نامی برای تو انتخاب کنم
قلبم را وطنت قرار دادم
می دانم هر جای این دنیا باشی
به وطنت باز خواهی گشت
تو را پیدا خواهم کرد
جایی میان مرز واقعیت و خیال
و خواهم فهمید
که تو هم همینقدر دلتنگ بوده ای
چشمانت منتظر
و دستانت
برای من یک عمر نوشته اند
کاش آن دم که می بینمت همه چیز بینمان
مساوی باشد...!!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀