هر صبح لبخند بی ریای
نگاهت به سوی پنجره
قلبم می تابد و روح شاعرانگی ام را
زنده میدارد تا تمام واژه های
عشق را به وسعت آسمان بیکران
مهر برای تو بسرایم،
ترنم باران را در اولین سطر
دفتر احساسم می نویسم
و در میان کوچه باغ چشمانت
قدم میزنم،
عطر نفسهایت را
نفس به نفس مرور میکنم
تا در بهشت آغوشت آرام بگیرم
جایی که نقطه امن تمام
گل واژه های عشق
در آن شکوفه اش مرا به
بلندای شعر می برد...
#سالارنامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نگاهت به سوی پنجره
قلبم می تابد و روح شاعرانگی ام را
زنده میدارد تا تمام واژه های
عشق را به وسعت آسمان بیکران
مهر برای تو بسرایم،
ترنم باران را در اولین سطر
دفتر احساسم می نویسم
و در میان کوچه باغ چشمانت
قدم میزنم،
عطر نفسهایت را
نفس به نفس مرور میکنم
تا در بهشت آغوشت آرام بگیرم
جایی که نقطه امن تمام
گل واژه های عشق
در آن شکوفه اش مرا به
بلندای شعر می برد...
#سالارنامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پاییز شد؛ نگار بیاید خداکند !
آیا شود که حاجتِ مارا روا کند؟
تنگ است از فراقِ نگاهش دلم کنون
طوری دلم گرفته که باید دعا کند
با اینکه دل یکیست و دلدار هم یکیست
افسوس قادراست یکی را دوتا کند
شیطان حسادتش به حوا بود ، چون نخواست
خودرا برای سجده ی آدم رها کند
باسیب های شیطنت آلود خواست تا
آدم بهشت را به حوا نارسا کند
دیگر نمی کند نظری بر نگاهِ من
انصاف نیست اینهمه جورو جفا کند
#یحیی_ماندگار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آیا شود که حاجتِ مارا روا کند؟
تنگ است از فراقِ نگاهش دلم کنون
طوری دلم گرفته که باید دعا کند
با اینکه دل یکیست و دلدار هم یکیست
افسوس قادراست یکی را دوتا کند
شیطان حسادتش به حوا بود ، چون نخواست
خودرا برای سجده ی آدم رها کند
باسیب های شیطنت آلود خواست تا
آدم بهشت را به حوا نارسا کند
دیگر نمی کند نظری بر نگاهِ من
انصاف نیست اینهمه جورو جفا کند
#یحیی_ماندگار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به خاطر تو روئيده ام
بر بادم ده
اقاقيای من سرشار از تمنای پر پر
شدن در دستهای توست ...
به خاطر تو گل داده ام
مرا بچين
غنچه سوسن من مردد بود ميان شمع شدن و شکفتن ...
به خاطر تو جاری شده ام
مرا بنوش
بلور رشک می برد به زلال چشمه سار من ...
به خاطر تو بال در آورده ام
شکارم کن
پروانه شبم پر می زند
بر گرد شعله بی شکيب تو ...
به خاطر تو رنج خواهم برد
متبرک باد زخم عشق تو
متبرک باد تبر و تيشه کمند و دام
و ستوده باد صليب و عطش ...
#خوانا_دایباربورو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر بادم ده
اقاقيای من سرشار از تمنای پر پر
شدن در دستهای توست ...
به خاطر تو گل داده ام
مرا بچين
غنچه سوسن من مردد بود ميان شمع شدن و شکفتن ...
به خاطر تو جاری شده ام
مرا بنوش
بلور رشک می برد به زلال چشمه سار من ...
به خاطر تو بال در آورده ام
شکارم کن
پروانه شبم پر می زند
بر گرد شعله بی شکيب تو ...
به خاطر تو رنج خواهم برد
متبرک باد زخم عشق تو
متبرک باد تبر و تيشه کمند و دام
و ستوده باد صليب و عطش ...
#خوانا_دایباربورو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مسیح: با نگهداشتن این نفرت در دلت چه احساسی داری؟
- برشی از فیلم سینمایی «مریم مجدلیه»
#سکانس_فیلم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
- برشی از فیلم سینمایی «مریم مجدلیه»
#سکانس_فیلم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با عصای عقل رفتم تا بیابم راز عشق،
تا رسیدم کوی عشق ....
عقل از سرم افتادو رفت ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا رسیدم کوی عشق ....
عقل از سرم افتادو رفت ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نه مغرورم، نه دلسنگم، نه از تحقیر می ترسم
پر از بغضم ولی از اشک بی تاثیر می ترسم
حریفی خسته ام، شطرنج بازی که کم آورده
که از پیچیده بازی های این تقدیر می ترسم
میایی، چای می نوشی، برایت شعر می خوانم
من از سردرد این رویای بی تعبیر می ترسم
هم از تهران پر جمعیت آشفته بیزارم
هم از تنها شدن در خانه ی دلگیر می ترسم
دلم صحرا و دریا را به آتش می کشد روزی
ازین دیوانه ، این مجنون بی زنجیر می ترسم
#حسین_دهلوى
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پر از بغضم ولی از اشک بی تاثیر می ترسم
حریفی خسته ام، شطرنج بازی که کم آورده
که از پیچیده بازی های این تقدیر می ترسم
میایی، چای می نوشی، برایت شعر می خوانم
من از سردرد این رویای بی تعبیر می ترسم
هم از تهران پر جمعیت آشفته بیزارم
هم از تنها شدن در خانه ی دلگیر می ترسم
دلم صحرا و دریا را به آتش می کشد روزی
ازین دیوانه ، این مجنون بی زنجیر می ترسم
#حسین_دهلوى
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سهراب پاکزاد 😍
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
موسیقی سکوت
می نوازم
و دیگر هیج
اشکی نمی ریزم
آسمـان می شوم
و دل خسته خود را
به آییـنه زندگی
و چشمان متروکه ام را
بـه انتـظار تولدی
دیگر می سپارم
و با نوای هـر تار
مرثیه ای سر مـی دهم
ستاره ی کنج تاریکی
شـبـهای دلم را
خاموش می کنم
می بارم و
پنهان می مانم
پشت ابر دلتنگی
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
موسیقی سکوت
می نوازم
و دیگر هیج
اشکی نمی ریزم
آسمـان می شوم
و دل خسته خود را
به آییـنه زندگی
و چشمان متروکه ام را
بـه انتـظار تولدی
دیگر می سپارم
و با نوای هـر تار
مرثیه ای سر مـی دهم
ستاره ی کنج تاریکی
شـبـهای دلم را
خاموش می کنم
می بارم و
پنهان می مانم
پشت ابر دلتنگی
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
یاد باد روزی که دلبر مست در گلزار بود ..
جادوی سحر نگاهش نقش در پندار بود ،
عطر گل بوی چمن در باغ خاطر مینشاند ...
از رخ و زلفش سخن در کوی و در بازار بود ،
چشم مست نیمه خوابش مستِ مستم کرده بود ،
نی ، که بالاتر از این ، میخانه ی خَمّار بود ،
دست در زلف و سبو در کف نگاهم مست او ..
نسخه ی شعرم همه از وصف چشم یار بود ،
شرح مجنون بود و ذکر لیلی و جام شراب ..
اختر بخت منِ مسکین عجب بیدار بود ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یاد باد روزی که دلبر مست در گلزار بود ..
جادوی سحر نگاهش نقش در پندار بود ،
عطر گل بوی چمن در باغ خاطر مینشاند ...
از رخ و زلفش سخن در کوی و در بازار بود ،
چشم مست نیمه خوابش مستِ مستم کرده بود ،
نی ، که بالاتر از این ، میخانه ی خَمّار بود ،
دست در زلف و سبو در کف نگاهم مست او ..
نسخه ی شعرم همه از وصف چشم یار بود ،
شرح مجنون بود و ذکر لیلی و جام شراب ..
اختر بخت منِ مسکین عجب بیدار بود ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم میخواست تو را
در عصرِ شمع دوست میداشتم!
در عصر هیزم و بادبزنهای اسپانیایی
و نامههای نوشته شده با پَر
و پیراهنهای تافتهی رنگارنگ!
نه در عصر دیسکو،
ماشینهای فِراری و شلوارهای جین!
دلم میخواست،
تو را در عصرِ دیگری میدیدم!
عصری که در آن،
گنجشکان، پلیکانها
و پریان دریایی حاکم بودند !
عصری که از آنِ نقاشان بود ...
از آنِ موســــیقیدانها ...
عاشـــــــقان،
شــــاعران،
کودکان
و دیوانگان..
#نزارقبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم میخواست تو را
در عصرِ شمع دوست میداشتم!
در عصر هیزم و بادبزنهای اسپانیایی
و نامههای نوشته شده با پَر
و پیراهنهای تافتهی رنگارنگ!
نه در عصر دیسکو،
ماشینهای فِراری و شلوارهای جین!
دلم میخواست،
تو را در عصرِ دیگری میدیدم!
عصری که در آن،
گنجشکان، پلیکانها
و پریان دریایی حاکم بودند !
عصری که از آنِ نقاشان بود ...
از آنِ موســــیقیدانها ...
عاشـــــــقان،
شــــاعران،
کودکان
و دیوانگان..
#نزارقبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نه راضیام به تظاهر، نه شیوهام این است...
هرآنچه میکشم از عقلِ مصلحتبین است!
چه باک اگر به منِ مست تازیانه زدند؟
که حرفِ راست بهایش همیشه سنگین است!
شکست اگر دل عاشق، به عشق خرده مگیر
مگر گناه مسلمان به گردن دین است؟!
به شادی و غم دنیا نمیتوان دل بست
در این زمانه که لبخندها نمادین است!
ببخش اگر غزل تازهای نمیگویم
که معنی غم تو برتر از مضامین است
#نفیسه_سادات_موسوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هرآنچه میکشم از عقلِ مصلحتبین است!
چه باک اگر به منِ مست تازیانه زدند؟
که حرفِ راست بهایش همیشه سنگین است!
شکست اگر دل عاشق، به عشق خرده مگیر
مگر گناه مسلمان به گردن دین است؟!
به شادی و غم دنیا نمیتوان دل بست
در این زمانه که لبخندها نمادین است!
ببخش اگر غزل تازهای نمیگویم
که معنی غم تو برتر از مضامین است
#نفیسه_سادات_موسوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای شعلهٔ حسنت را، جان ها شده پروانه
در حلقهٔ زلفت دل، مجنون و سیه خانه
شب تا به سحر ای شمع از شوق وصال تو
آغوش دلم باز است همچون پر پروانه
هرگاه به ما ساقی از غمزه اشارت کرد
از کف دل پرخون را دادیم چو پیمانه
#سلیم_تهرانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در حلقهٔ زلفت دل، مجنون و سیه خانه
شب تا به سحر ای شمع از شوق وصال تو
آغوش دلم باز است همچون پر پروانه
هرگاه به ما ساقی از غمزه اشارت کرد
از کف دل پرخون را دادیم چو پیمانه
#سلیم_تهرانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شنیدمت
در لحنِ مُلَیِّنِ ستارگانِ سَخے:
تَڪین وُ دلگشا.
بوییدمت
در عطرِ ڪلِماتیسها،
در صُراحےِ یاس:
روحپرواز وُ بےپَروا.
یڪ دست بَر دامن وُ
دستِ دیگر سایہبانِ پیشانے!
دیدمت ڪہ بازمےگَشتے
زمزمہنوش،
با ڪرباسے سپید
در مشایعتِ شعرها.
بَعد از این وَ تا هماره
اِےْ امانتِ زیبا...!
اینگونہ خواهد بود:
تفاخُرڪُنان
من پاسدارِ تُو!
من بےقرارِ تُو...!
#آرش_شاهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در لحنِ مُلَیِّنِ ستارگانِ سَخے:
تَڪین وُ دلگشا.
بوییدمت
در عطرِ ڪلِماتیسها،
در صُراحےِ یاس:
روحپرواز وُ بےپَروا.
یڪ دست بَر دامن وُ
دستِ دیگر سایہبانِ پیشانے!
دیدمت ڪہ بازمےگَشتے
زمزمہنوش،
با ڪرباسے سپید
در مشایعتِ شعرها.
بَعد از این وَ تا هماره
اِےْ امانتِ زیبا...!
اینگونہ خواهد بود:
تفاخُرڪُنان
من پاسدارِ تُو!
من بےقرارِ تُو...!
#آرش_شاهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر پگاهی که تنِ پنجره ات باز شود
صبحِ زیبای من از دیدنت آغاز شود
بر سرِ زلف رهایت بزند بوسه نسیم
که گلِ روی تو از شرم و حیا ناز شود
آن چنان در تب و تابم که به آوازِ بلند
آنچه در دل بنِهفتم به تو ابراز شود
#علی_قیصری
#صبـح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبحِ زیبای من از دیدنت آغاز شود
بر سرِ زلف رهایت بزند بوسه نسیم
که گلِ روی تو از شرم و حیا ناز شود
آن چنان در تب و تابم که به آوازِ بلند
آنچه در دل بنِهفتم به تو ابراز شود
#علی_قیصری
#صبـح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوستت دارم را
در پر تکرارترین واژه ها
و در گویاترین سکوت
هر بار عاشقانه تر از قبل به زبان آورده ام
دفتر سپید اشعارم
پر است از رمز و رازهای عشق
که با خواندن و قلم زدن در آن
تمام حروف و هجاهایش را
سرمه ی چشمانم می کنم
تا همگان بدانند نور چشمم
از عشقی ست اهورایی
که به دیدگانم جلا و جبروتی داده ابدی ؛
ای تک نگاره ی جاودانِ قلبم
حس خوب بودن تو
معجزه ایی ست
برای شکوفه دادن درخت خزان گرفته ی وجودم
در پاییز سرد و یخبندان
بی مهری ها و تنهایی ها ....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در پر تکرارترین واژه ها
و در گویاترین سکوت
هر بار عاشقانه تر از قبل به زبان آورده ام
دفتر سپید اشعارم
پر است از رمز و رازهای عشق
که با خواندن و قلم زدن در آن
تمام حروف و هجاهایش را
سرمه ی چشمانم می کنم
تا همگان بدانند نور چشمم
از عشقی ست اهورایی
که به دیدگانم جلا و جبروتی داده ابدی ؛
ای تک نگاره ی جاودانِ قلبم
حس خوب بودن تو
معجزه ایی ست
برای شکوفه دادن درخت خزان گرفته ی وجودم
در پاییز سرد و یخبندان
بی مهری ها و تنهایی ها ....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل مغز حقیقت است و تن پوست، ببین
در کسوت روح، صورت دوست ببین
هر چیز که آن نشان هستی دارد
یا سایهٔ نور اوست، یا اوست، ببین
#باباافضل_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در کسوت روح، صورت دوست ببین
هر چیز که آن نشان هستی دارد
یا سایهٔ نور اوست، یا اوست، ببین
#باباافضل_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
از تو میگویم
که زیباست و موزون
از تو میگویم
که عطرآگین است و رنگین
از تو میگویم
که شعر است و شیرین
از تو میگویم
که عاصیست و عشقآلود
از تو میگویم
که چونان صدای چلچلهست و
آوای خوشِ دریا
از تو میگویم
که عشقی و عشق است نامِ دیگرِ تو
از تو میگویم
که گنگَند کلمات پیش از حضورت
و بی معنیند دقایقِ پس از تو
از تو میگویم
که فریاد،زندانیِ چشمهای توست
لحظهی دیدار
و سکوت اسیرِ لبهای من
وقت گفتنِ دوستت دارم
حال از من بگو دَمی
بگذار نفس بگیرد هوایِ خانهی این دل
از من بگو به خویش
بگذار بشکُفیم
چون شکوفهای نشسته بر
شاخهای بُریده!
#حامد_نیازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از تو میگویم
که زیباست و موزون
از تو میگویم
که عطرآگین است و رنگین
از تو میگویم
که شعر است و شیرین
از تو میگویم
که عاصیست و عشقآلود
از تو میگویم
که چونان صدای چلچلهست و
آوای خوشِ دریا
از تو میگویم
که عشقی و عشق است نامِ دیگرِ تو
از تو میگویم
که گنگَند کلمات پیش از حضورت
و بی معنیند دقایقِ پس از تو
از تو میگویم
که فریاد،زندانیِ چشمهای توست
لحظهی دیدار
و سکوت اسیرِ لبهای من
وقت گفتنِ دوستت دارم
حال از من بگو دَمی
بگذار نفس بگیرد هوایِ خانهی این دل
از من بگو به خویش
بگذار بشکُفیم
چون شکوفهای نشسته بر
شاخهای بُریده!
#حامد_نیازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀