💖کافه شعر💖
2.37K subscribers
4.29K photos
2.85K videos
11 files
962 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
ای گردانه‌ی تاب فلک،
ای عشق زده‌ی فردای من،
ای رنجیده ز سخنم،
باز بشنو ای معشوقه‌ی فروغ من!
بشنوکه خود را در محدوده‌ی امنت جای می‌خواهم داده‌،¹
جایی در دوستی و در احوال تو،
جایی در چشم و در دلتنگی تو،
بشنو که سوختند شمع و گل و پروانه،
بشنو که سوختیم به پای یک افسانه
بشنو دردم،
که تو اینجایی و من آنجایم،
وز گه که من اینجایم و تو آنجایی!
این دوری و نزدیکی و بس زیبایی‌است!
سال‌هاست هم‌صحبت من تنهایی‌است،²
سال‌هاست لب تو بر خاموشی است.
اما بر کائناتمان قسم،
من سبز می‌خواهم ماند،
همان گه که اندوه‌ات از پس کوه سر می‌زند،³
و همان‌ گه که غمت درد‌ها را دور می‌کرد.⁴

خورشیدکم،
باز بر من بتاب تا بگردم ی گرد چرخ دلت،
زندگانی‌ام باش در آن موسم مرگ،⁵
تو خنده‌ی شادی‌ات بر لب من باش، ⁶
و من نیز سبز خواهم ماند!
و من نیز باز بر گرد آفتاب‌گونه‌ات خواهم درخشید،
می‌گِردم و می‌نوشم ز گرمای لبت.
سبز می‌خندم و باز می‌مانم.
کم نخواهم آورد تا روزی که دلتنگ شوم! ⁷
ای خورشیدکم،
در آن روزِ دلتنگی،
من اینجایم و تو نیز اینجایی!
من پروانه‌ام، و تو مثل شمع می‌خندی!
تو ای خورشیدکم،
بال من سوزاندی،
بسان هر پروانه‌ که سوخت بر عشق یک شمع،
من نیز می‌سوزم و در زندگی بعد گلبرگی به گرد تو خواهم بود،
همه‌ی پروانه‌ها آنجاییم!
خورشیدکم،
آفتاب گردان تو نیز هم آنجاست. ⁸

#البرکامو_به_ماریا_کاسارس

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄🌼┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌
اینجا ..‌.
بدون تو
روزهایم مچالہ شدہ
پاے عقربهء
ساعت هم لنگ شده
ابر بارانے خیالِ
تو هم میلِ ماندن و باریدن
بر ڪویر احساسم را ندارد
شعر هم لجبازے مے ڪند
واژ ها پنهان مے شوند
گوشهء ذهن خاڪسترے من


ڪاش حوالے چشمانِ
تو مال من بود
مے دانم مے خوانے
سڪوت مے ڪنے
باور ڪن باور ڪن
سڪوت تو ...
مرگِ بے چون و چرای
شعر و احساس من است

بہ حرمت عشق ....
بشڪن سڪوت را بہ واژه
صدایم ڪن ، صدایم ڪن

#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
امروز هم تو نزدیک تر از من به منی،
مثل دیروز و تمام روزهای پیش از این
نگاهم می کنی
دست هایم را می گیری
به آغوشم می کشی
و پیچ و خمِ جاده های زندگی را در کنارم قدم می زنی .
همسفرِ راه که تو باشی،سختی های راه مهم نیست
مهم این است که هر کجای مسیر خسته شدم
هر جا که دلم گرفت
کم آوردم
زانو زدم و نشستم
تو ،چتر می شوی و سایه می اندازی بر تن دقیقه هایم
نفس می شوی  و دمیده می شوی در کالبدم
جان می شوی و وجودم را دوباره زنده می کنی
و من ،چه جهان تاریکی داشتم
اگر در سرزمینم
تو ،خدایی نمی کردی...

#آذین_قانع
#شب_تون_در_پناه_خدا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خداوند کون و مکان
خدای زمین و خدای زمان

خدایی که چرخ روان آفرید
مکان (و) زمین و زمان آفرید

خدایی که بر بندگان پادشاست
خدایی که روزی ده رهنماست


#محمد_کوسج
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بیاض روز برآمد چو از دواج سیاه
برهنه بازنشیند یکی سپیداندام

دلم به عشق گرفتار و جان به مهر گرو
درآمد از درم آن دلفریب جان آرام

سرم هنوز چنان مست بوی آن نفس است
که بوی عنبر و گل ره نمی‌برد به مشام

دگر من از شب تاریک هیچ غم نخورم
که هر شبی را روزی مقدر است انجام

تمام فهم نکردم که ارغوان و گل است
در آستینش یا دست و ساعد گلفام


#حضرت_سعــــدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از تو بیداد وز من ناله و فریاد خوش است
چهچه از بلبل و از گل همه بیداد خوش است

حسن لیلی بی سرگشتگی مجنون است
شور شیرین و فداکاری فرهاد خوش است

بندۀ شیفتۀ روی تو را آزادی است
عشق در تربیت بنده و آزاد خوش است


#غروی_اصفهانی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شمعم که در مقابلِ نور ایستاده ام
آهم که توی تنگِ بلور ایستاده ام

بر سنگ فرشِ خاطره ها بوسه میزنم
سروم که روی سنگِ صبور ایستاده ام

چون رود، از سخاوتِ دریا گذشته ام
ابرم که روی باد غرور ایستاده ام

ای ماه خوابهای مرا در بغل بگیر
شادم که پا به پای حضور ایستاده ام

با من که سر به سجده زدم از هوا نگو
خاکم که در کشاکشِ گور ایستاده ام

من را میان جزر و مد دل رها نکن
موجم که در تلاطم تور ایستاده ام

ای روشنای جان به تماشای من بیا
آری بیا ببین که چه جور ایستاده ام!

بی روی دوست نای نشستن نداشتم
هرگز گمان مبر که به زور ایستاده ام!

#صفيه_قومنجانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آهنگ زیبا و دلنشین

🌹🌹

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
اندک اندک مشق مجنون کردم وُ مجنون شدم ...
خام بودم پخته گشتم عشق را ممنون شدم ،

داغ مهجوری به جانم صد نشانی داد و رفت ..
دل به جانان دادم و محزونتر از محزون شدم ،

#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از نیاز من می‌پرسی
حالم خوب است، ملالی نیست.
خبری نیست جز حرف‌های روزنامه‌ها
کودکانی دارم که خانه را سرشار می‌کنند
و زنی وفادار
و در خواب‌هایم گندم و زیتونی دارم
اما مساله‌ی من
نانی که می‌خورم
یا آبی که می‌نوشم نیست
مشکل بزرگ من
آزادی است !

#نزار_قبانی 
 #ترجمه_یدالله_گودرزی

📕زنی‌در من قدم می زند  
(شعری از این کتاب)

‌‌‎‌‌‌‎‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موزیک
🎼 حسین توکلی
 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
او رفته بود و خاطره ها مانده بود و من
یک درد بی طبیب و دوا مانده بود و من

تنها صدای ضجّه ی سیم سه تار و بغض
در انتهای قصّه به جا مانده بود و من

در انعکاس کوه غرورش به گوش دل
پژواک های های جفا مانده بود و من

شعری بدون قافیه، بی وزن و بی ردیف
از شاعری شکسته صدا مانده بود و من

رفتن خطا و ماندنِ بر عهد اشتباه
این تیغ بر گلوی وفا مانده بود و من

از سخت جانی نفسِ مانده در قفس
انگشت بر دهانِ خدا مانده بود و من

بر دار آرزو غزل عاشقانه ام
با رقص مرگ روی هوا مانده بود و من

از آنهمه سرودن و گفتن برای عشق
یک نقطه چین نام شما مانده بود و من

از من نمانده بود اگر هیچ، بس همین
احساس پر گناه و خطا مانده بود و من

گویی که رفته بود تمامم ولی فقط
آن تکیه گاه ناب شفا مانده بود و من

شب رفت و باز شد شب و هرشب به شوق او
یک جا نماز و دست دعا مانده بود و من


#حامد_بیدل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


میدانید
چند وقتیست
که قرار عاشقانه دارم
روزها و شب ها
شب ها و روزهایم را
به نگاه عاشقانه می خوانم
بیشتر می خندم و
کتاب شعر می خوانم
قلبم چون عاشقان می تپد
چشمانم چون کودکان برق می زند
مدام می خندم و
نگاهی به آینه می اندازم
صورتم شادابتر می شود
گل به گونه می تپد
دیگر اشک نمی ریزم
دیگر دق نمی کنم...

#ثریا_شجاعی_اصل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گفته بودم
تو را که دیدم
انگار برق شادی
درون چشمانم درخشید
بذر شادی
روی لب هایم روید
گویی خدااااا
در کالبدم، احساسم
روح عشق دمید
مجنون شدم
دل به چشمانت باختم
عاشق شدم
بر دلتنگی ها تاختم
و درون قلبم برایت
خانه ای به مساحت یک یاد ساختم
توووو
آمدی
اوج گرفتم
بالا رفتم
بغض فراموشم شد و
عشق تن پوشم
چون نگاهت را
به من دوختی
دل از کف دادم
در آغوشت کشیدم
از تمام عالم جز توووو
دل بریدم و
با تووووو
به سرمنزل مقصود رسیدم
ای عشق
ای راحت جان
ای مونس روح و روان
حالا که به تو دچارم
حالا که از تو سرشارم
حالا که تو را در کنار خویش دارم
خوشبختم
لبریز آرامشم
سزاوار قرارم
دست خودم نیست
"تو را
تا انتهای حیات
تو را بی منتهی دوست می دارم"
و همیشه
به محض تماشای حرم نگاهت
دست ادب بر سینه می گذارم
سر به سجده تعظیم می سایم
روی قاب عکس نگاهت
بوسه می کارم
تا باورت گردد تویی خداوندگارم
و من تا همیشه بودن
به عشق تو ایمان دارم و
شانه هایت تنها تکیه گاهی است
که بر آن سر می گذارم

#امیر_عباس_خالق_وردی
#عصرتون_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
قرآن به سر گرفتم و گفتم سلام عشق
یعنی به جـز حریـــم تو بر من حرام عشق

با خون وضو بگیر و دو رکعت غــزل بخوان
آن دم که اذن می دهد از روی بام عشق

ترسم کـــه در سماع کشانــم قنـــوت را
وقتی که قبله گاه تو باشی، امام عشق

از رکعت نخست در افتاده ام بـــه شک
در سجده کفر گفته ام و در قیام عشق

سـی پاره ی حضور مرا چله بست شو
قرآن به سر بگیر و بگو: والسلام عشق…

#علیرضا_بدیع

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هزار سال پیش
شبی که ابر اختران از دوردست
می‌گذشت از فراز بام من
صدام کرد
چه آشناست این صدا
همان که از زمان گاهواره می‌شنیدمش
همان که از درون من صدام می‌کند
هزار سال میان جنگل ستاره‌ها
پی تو گشته‌ام
ستاره‌ای نگفت کزاین سرای بی کسی، کسی صدات می‌کند؟
هنوز دیر نیست
هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست
عزیز هم‌زبان
تو در کدام کهکشان نشسته‌ای


#هوشنگ_ابتهاج

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
چه اگر دیر
حالا که به عیادت دلتنگی‌هایم آمدی
نسخه‌ی عادت به بی عشقی
برای عاشق ِدر من مپیچ !
که بپیچم از دردِ دلگیری
که بپیچم حول حالی که برایم نمانده‌ست....

تو را به نگاهی که نمی‌دانم تا کجا
محو این جای تنگ آمده از تردیدام نکن
نبض دل ِبه شگفت مانده‌ام را بگیر
که تبی گل‌کرده‌تر از انتظار
- شاید از شوق آب از چشم‌هایت خورده باشد....

تبسّمی که اگر بر لبانت
بگو که تا کامی بمزم شیرینی مردن بی هنگام را
به طعم شام آخر وُ بوسه‌ی پنهان
در بستری که خسته‌ از تکرار هر روزم دارد.....‌

چه اگر دیر
اکنون فرآموش شدنم را
به باور عاشق در من برسان
که خیالی تشنه‌ام رسیدن را
در بستری از وهم وُ سراب......‌.


#گویا_فیروزکوهی
#شب_خوش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خداوندا ز جام عشق کن مست
که در مستی فشانم برجهان دست

از آن می نشئه ای در جام انگیز
که گردم همچو می از شوق لبریز

بنوشم باده گر همدم تو باشی
چه بهتر زانکه ساقی هم تو باشی


#ملا_مسیح
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀