💖کافه شعر💖
2.76K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
گفتی به حرف خلق جهان اعتنا کنم
آخر چگونه تکیه به باد هوا کنم؟!

آموختم ز "آه" که عمر عزیز را
با شوق، صرف صحبت آیینه"ها" کنم

دنبال خاطرات در آیینه‌ها مگرد
از من مخواه راز تو را برملا کنم

اکنون که پر کشیده‌ای از این قفس، بگو
دل را چگونه در قفس سینه جا کنم؟

ای جان! صبور باش و بیا پابه‌پای من
کاری مکن که دست تو را هم رها کنم...

#احسان_انصاری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در همین #عصر ببین
           بیقرار تو ام و
              بی خبر از حال منی

من
#فروغی_دگرم
            واژه هایش همگی
                             شرح من است

بی حضورتت
          شده دنیا قفسم
                               چه کسی منتظر
                              ناله و فریاد من است

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
اگر ناگهان وجود نداشتہ باشی،
اگر دیگر زندہ نباشی،
من زندگے خواهم ڪرد
جرأت نمی‌ڪنم،
جرأت نمی‌ڪنم بنویسم،
اگر تو بمیری،
من زندگے خواهم ڪرد،
زیرا صداے من آنجاست
ڪہ انسان صدایے ندارد،
من مرگ را
در جایے ڪہ سیاهان را ڪتڪ می‌زنند
نمی‌توانم بپذیرم.
زمانے ڪہ برادرانم بہ زندان می‌روند
من نیز با آن‌ها خواهم رفت،
زمانے ڪہ پیروزی،
نہ پیروزے من
بلڪہ پیروزے بزرگ
فرا رسد،
حتے اگر گنگ باشم
سخن خواهم گفت؛
حتے اگر ڪور باشم
آن را خواهم دید،
نہ، مرا ببخش.
اگر تو زندہ نباشی،
تو، محبوبِ من، عشقِ من،
اگر تو بمیری،
تمامے برگ‌ها
بر روے سینه‌ام خواهد ریخت،
باران، روز و شب بر روحم خواهد بارید
برف، قلبِ مرا بہ شعلہ خواهد ڪشید
با سرما و آتش و مرگ و برف
پیش خواهم رفت،
امّا، پاهایم مرا بہ سویے ڪه
تو در آن آرام گرفته‌ای
خواهد ڪشاند
بی‌اختیار،
زیرا تو خوب می‌دانے، عشقِ من،
ڪہ من تنها یڪ مَرد نیستم
من همه‌ے مَردانم،

#پابلو_نرودا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من از عطرِِ آهسته‌ی هوا می‌فهمم
تو باید تازگی‌ها
از این‌جا گذشته باشی

دیگر نیازی به دعای دریا نیست
گل‌دان‌ها را آب داده‌ام
ظرف‌ها را شسته‌ام
خانه را رُفت‌ورو کرده‌ام
دنیا خیلی خوب است،

بیا!
علامت خانه بودنِ من
همین پنجره‌ی رو به جنوبِ آفتاب است
تا تو نیایی
پرده را نخواهم کشید.

#سیدعلی_صالحی

‌‌‎‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گیر کرده ام روی چشم های تو
از برخورد برق چشمانت با نگاهم‌‌‌‌‌
توان گذشتن ندارم...
دلم پر میزند برای
آن دو چشمه سبز وقشنگ
در زیر کمان ابروانت
که زیبایی اش طعنه میزند
به سرسبزی و طراوت دشت ..
دوست داشتنی ترینم
تُ
آرام آرام در دلم رسوخ و
همه علاقه ام را تصاحب کرده ای
خیالت راحت
نگاهت  همراه من است تا همیشه
ومن چشمان پر از عشقت را
با دنیا معاوضه نمیکنم....

#یــسـنــا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گویی امشب غزلی در آیینهء شب شکسته
پَر و بالش به گِرد شمع تا به سحر سوخته

آمد ندایی زِ غیب بر این خط شکسته
کجا می‌روی هراسان که تقدیر تو این نوشته

چو بِنمود نگاهی به این تقدیر پاره پاره
دانست که تمامی جانش به غم این غزل پیوسته

به آتش هِجر غزل سوخت و شب به سحر شد
دانی که جان این شاعر به زلفت به دار آويخته؟

نوشتم خطی بر جان بی جان این دفتر
که به تیزی قلم فرق این دفتر شکافته

غزل غرق خون شد و رَدش بماند به دفتر
به خدا سوگند که این دلم جز تو چیزی نخواسته

#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خیز از جای که صبحی دگرت آمده است
منت و لطف خدا هم به سرت امده است

دیده بگشای به روز ودرِ دل از سرلطف
صبح امید ببین پشت درت امده است

#دهستانی
#صبحتون_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
قیامت‌ کرد گل، در پیرهن بالیدنت نازم
جهان شد صبح‌ محشر، زیر لب خندیدنت نازم

در آغوشِ نگه‌، گِرد سر بیتابی‌ات‌ گردم
به تحریک نفس چون بوی‌ گل‌ گردیدنت نازم

عتابِ بحرِ رحمت جوشِ عفوی دیگر است آنجا
گناه بی‌گناهی چند نابخشیدنت نازم

تغافل در لباسِ بی‌نقابی؟ اختراع است این!
جهانی را به شور آوردن و نشنیدنت نازم

کی‌ام من تا بنازم بر خود از اندیشهٔ نازت؟
به خود نازیدنت نازم، به خود نازیدنت نازم

رموز قطره جز دریا کسی دیگر چه می‌داند؟
دلت در دست و از من حالِ دل پرسیدنت نازم

تغافل صد نگه می‌پرسد احوال منِ بیدل
مژه نگشوده سوی خاکساران دیدنت نازم
 

#بیدل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای شکوفه‌ی سپید
بگو چه‌طور پنهان کنم زیبایی‌ات را
که از لب‌خندِ آفتاب
و جیک‌جیکِ گنجشک‌ها تو می‌ریزی

بگو!
کجای کلمات بنشینم به رُستن
که ردِ پای تو نباشد

ببین!
که از تلاقیِ منظومه‌ی دست‌هات
و ابریشمِ موهام شعر اتفاق می‌افتد

ای تکثرِ نور در لحظه‌های موازی
بگو از کدام شبِ تاریک گذر کرده ام؟
که حالا
چشم‌های تو را به جشن نشسته‌ام‌

بیا و حلول کن
در خوابِ عمیق خیابان‌ها
بر میدان‌های بی‌لب‌خند
که دیری‌ست نام‌ام‌ را فراموش کرده‌اند



#مریم_گمار


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در صورت تست آنچه معنا همه اوست
در معنی تست آنچه دعوا همه اوست

در کون و فساد چون عجب بنهادند
نوری که صلاح دین و دنیا همه اوست

#رباعی_مولانا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو عشق خالصِ بی هیچ پروا را، بلد بودی
سراسر پیچ و خمهای تمنّا را، بلد بودی

سکوتم شعرها از عاشقی می گفت و هر لحظه
تو راز و رمز مشق این الفبا را بلد بودی 

اگر گاهی دل من شاکی از طرز نگاهت بود
همه محدوده ی دیوار حاشا را، بلد بودی

دل بیچاره راهش را نمی دانست وقتی تو
به تنهایی رگ خواب دل ما را بلد بودی

به وقت خواهشم امّا چه استادانه و ماهر 
همیشه حقّه ی این پا و آن پا را بلد بودی

نخواهد گشت "ما" جمعِ "من و تو" مسئله این است
بگو آیا جواب این معّما را، بلد بودی؟؟؟!


#حامد_بیدل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اهنگی دل نشین
برای دل عاشقتون🌹

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خاص دوستت دارم...
خواستنی ابدی
از تو سهم دل من همین واژهای عاشقانه است
و چند خط شعر که برایم مینویسی
میخواهم بودنت عطر امنیت بدهد
و دوست داشتنت بوی عشق
گاهی بیشتر مواظب احساسم باش.
تا از بیم نبودنت نترسم
و قلبم نلرزد

و چقدر آرامم میکند دوستت دارمی
که دلم می خواهد بشنوم
تا نترسم و نگریزم...

#مینو_پناهپور

‌‌‎‌‎❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از آن زمان که تو رفتی چو باد، خانه به دوشَم
که خانه ی دلت آباد! بُرده ای تو ز هوشم

من این قفس که ز مژگان توست میله و بندَش
به رایگان نخریدم که رایگان بفروشم

هزار داغ به دل دارم از تو و گِله ای نیست
شبیهِ کوه دماوند سرفراز و خموشم

شبی گذشتی از این کوچه و مرا نخریدی
من آن انارِ غریبِ بساطِ سیب فروشم...

و باز خسته شدم از نگاه مردم ساحل...
ولی چو موج به طوفان نمی شود که نجوشم


#پژمان_اصلانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شعرے آرمیده
در منظره‌ے ملڪوتےِ
چشمانِ بےتڪثیرِ تُو
جَلایم داده‌اَست.
گویے فرازِ بےفرودِ نگاهت
یگانہ‌ڪالاےِ دلم باشد.
اِےْ صدرِاعظمِ آسمان‌ها وُ زمین!
با تُواَم والانشین!
از آنجاتَرین جاےِ جہان
لغتے فِرِست تا در
شبْ‌پَرسہ‌هاے بےستارِگےاَم
بَر خوانِ ناخواناےِ مرگ
رجزے آتشین بخوانم!
رگہ‌اے از تُو بَرآید اگر
در تاریڪے وُ تنہایے جار خواهم زد
شعر را وُ ؏شق را.


#آرش_شاهری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ز غمت شعر من و شاعری ام ریخت به هم
بی حضورت دل من‌دشت غزل خیز که نیست

رفتنت باعث ویرانی این دل شده است
تو نباشی غزلم شعر دل انگیز که نیست

کاش بودی که مرا از قفس آزاد کنی
زندگی کنج قفس خاطره آمیز که نیست

#فریبا_قربان_کریمی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
اگر در حال غرق شدن بودی،
براے نجات تو می‌آمدم،
در پتویم می‌پیچیدمت
و چاے داغے برایت می‌ریختم
اگر داروغہ بودم، دستگیرت می‌ڪردم
و تو را در سلولی
بہ غل و زنجیر می‌ڪشیدم
اگر پرندہ بودی،
صدایت را ضبط می‌ڪردم
تا تمام شب
بہ چهچهٔ بلندِ تو گوش ڪنم
اگر گروهبان بودم تو سربازم می‌شدی،
و جوان، مطمئنم ڪہ مشقِ نظامے را
دوست می‌داشتی،
اگر چینے بودے، زبان‌ها را می‌آموختم
عودهاے زیادے روشن می‌ڪردم
لباس‌هاے مسخرہ می‌پوشیدم
اگر آینہ بودی،
خانم‌ها را حمله‌ور می‌ڪردم
ماتیڪ سُرخم را بہ تو می‌دادم
و بینے ات را پودر می‌زدم
اگر عاشق آتش‌فشان بودی،
گدازہ می‌شدم
بے امان از سرچشمهٔ پنهانم
سرریز می‌شدم،
اگر همسرم بودی،
معشوقه‌ات می‌شدم
چرا ڪہ ڪلیسا
سخت مخالفِ طلاق است

#جوزف_برادسڪے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عصر زیبایت بخیر ای چشم تو چون آفتاب

            ای تماشای نگاهت نغز چونان شعر ناب

عصر زیبایت بخیر ای ماه شب ارای من

       نور مهرت را به روی این من عاشق بتاب

#امیر_عباس_خالق_وردی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀