#عصـرها
دلم بهانه گیر شده است ..!!
یڪ فنجان قهوه
مقداری ارامش
ڪمی "سکـوت"
یا
این ها،همه اش بهانه است ..!!
این روزها دلم فقط "تـــو" را
می خواهد.
#فرشید_عسڪری
عصـــرٺون_ڪنار یـار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم بهانه گیر شده است ..!!
یڪ فنجان قهوه
مقداری ارامش
ڪمی "سکـوت"
یا
این ها،همه اش بهانه است ..!!
این روزها دلم فقط "تـــو" را
می خواهد.
#فرشید_عسڪری
عصـــرٺون_ڪنار یـار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلاويزا
نگارا
نازنين چشما
عزيزا
مونسا
يارا
عجب در قلب اين ديوانه مجنونت
تنيدي
ريشه كردي
دلبرا
جانا
كه اين هنگام تنهايي
به ياد مستِ چشمانت
هر آن خواب و خيالش را به
دست باد خواهد داد..
#علي_آبائي
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نگارا
نازنين چشما
عزيزا
مونسا
يارا
عجب در قلب اين ديوانه مجنونت
تنيدي
ريشه كردي
دلبرا
جانا
كه اين هنگام تنهايي
به ياد مستِ چشمانت
هر آن خواب و خيالش را به
دست باد خواهد داد..
#علي_آبائي
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آغاز، زندگی... نفسی... اختتام، مرگ
گاهی عذاب مهلک و گاه التیام، مرگ
شب، سرفه، دست و پا زدن از تنگی نفس
سر میکشید از لبهی پشتبام، مرگ
عمری به مرگ، خنده زدی زندگی کنی
عمری نشسته در عطش انتقام، مرگ
دل غرق زندگانی و باور نداشتی
همواره داشت فاصلهی یک دو گام، مرگ
در هر لباس و هر مَنشی، حرف آخر است
بدرود زندگی و علیکالسّلام، مرگ...
#محمدجواد_منوچهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گاهی عذاب مهلک و گاه التیام، مرگ
شب، سرفه، دست و پا زدن از تنگی نفس
سر میکشید از لبهی پشتبام، مرگ
عمری به مرگ، خنده زدی زندگی کنی
عمری نشسته در عطش انتقام، مرگ
دل غرق زندگانی و باور نداشتی
همواره داشت فاصلهی یک دو گام، مرگ
در هر لباس و هر مَنشی، حرف آخر است
بدرود زندگی و علیکالسّلام، مرگ...
#محمدجواد_منوچهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
توبه از دیوانگی ؟ هرگز...
مرا ،، معقول نیست ،
من مگر دیوانه ام ؟
هم صحبت عاقل شوم ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرا ،، معقول نیست ،
من مگر دیوانه ام ؟
هم صحبت عاقل شوم ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
افتاد به بی راهه مسیرم که اسیرم
گرما زده از هُرم کویرم که اسیرم
بیزارم از این زندگیِ بیسر و سامان
از مزه یِ این واقعه سیرم که اسیرم
در عصر تجدد شده ام غرق خرافات
در بستر اندیشه فقیرم که اسیرم
گوشم شده دروازه ی هر ساز بدآواز
درگیرِ صدایِ بم و زیرم که اسیرم
جایی که نباشد نفسی بالِ پریدن
هر ثانیه باید بپذیرم که اسیرم
در اوجِ توان آتشِ پر حجم مسلسل
درصبح اذان بسته بهتیرم که اسیرم
بانو عسلم وسعت غم لایتناهی ست
در خار وخسِحادثه گیرم که اسیرم
#علی_قیصری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گرما زده از هُرم کویرم که اسیرم
بیزارم از این زندگیِ بیسر و سامان
از مزه یِ این واقعه سیرم که اسیرم
در عصر تجدد شده ام غرق خرافات
در بستر اندیشه فقیرم که اسیرم
گوشم شده دروازه ی هر ساز بدآواز
درگیرِ صدایِ بم و زیرم که اسیرم
جایی که نباشد نفسی بالِ پریدن
هر ثانیه باید بپذیرم که اسیرم
در اوجِ توان آتشِ پر حجم مسلسل
درصبح اذان بسته بهتیرم که اسیرم
بانو عسلم وسعت غم لایتناهی ست
در خار وخسِحادثه گیرم که اسیرم
#علی_قیصری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نسیم صبح اگر یابی، گذر بر منزل لیلی
بپرسی از من مجنون، دل رنجور شیدا را
ور از تنهایی سلمان و حال او خبر، پرسد
بگو بیجان و بیجانان، چه باشد حال تنها را
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بپرسی از من مجنون، دل رنجور شیدا را
ور از تنهایی سلمان و حال او خبر، پرسد
بگو بیجان و بیجانان، چه باشد حال تنها را
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه زیباست که آفتاب
همیشه برای من
از افق چشمان تو طلوع می کند
لمس آسمان آبی خیالت
از پشت پنجره ی مشتاق دلم
رویاگونه ست
و حریص می کند قلبم را
برای بوسیدن روشنایی نگاهت
برای داشتن بذر عشقی از تو
و سبز شدن آن در دشت احساس وجودم
با تابش گرمای خورشید حضور تو
زیر بارش بارانی از محبت
و عشق بازی آن با شکوفه های مهر و دلدادگی...؛؛
چه مست برانگیز ست رایحه آن لبخندت
در پس شکوفایی ارغوانی های عشق
و مرا عاشق تر از باران می کند
برای لمس اغواگری آغوش گونه هایت
که طعم و عطر آن
همچون عطر بهارنارنج دلرباست
در فصل عاشقانه های بهاری.....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همیشه برای من
از افق چشمان تو طلوع می کند
لمس آسمان آبی خیالت
از پشت پنجره ی مشتاق دلم
رویاگونه ست
و حریص می کند قلبم را
برای بوسیدن روشنایی نگاهت
برای داشتن بذر عشقی از تو
و سبز شدن آن در دشت احساس وجودم
با تابش گرمای خورشید حضور تو
زیر بارش بارانی از محبت
و عشق بازی آن با شکوفه های مهر و دلدادگی...؛؛
چه مست برانگیز ست رایحه آن لبخندت
در پس شکوفایی ارغوانی های عشق
و مرا عاشق تر از باران می کند
برای لمس اغواگری آغوش گونه هایت
که طعم و عطر آن
همچون عطر بهارنارنج دلرباست
در فصل عاشقانه های بهاری.....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از معدن خویش اگر جدا افتادی
آخر بنگر که خود کجا افتادی
در خانهٔ خود خدای را گم کردی
زان در ره خانهٔ خدا افتادی
#بابا_افضل_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آخر بنگر که خود کجا افتادی
در خانهٔ خود خدای را گم کردی
زان در ره خانهٔ خدا افتادی
#بابا_افضل_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تمام شهر را گشتم به دنبال نشان از خود
خودم پیدا نشد؛ تنها، شکستم استخوان از خود
خودم ماه شبم بودم؛ به این باور که خود باید
به زیر تیغ خورشیدم بسازم سایبان از خود
نشد در قلب تو جایی برای خواب من پیدا
من آن گنجشک زارم که ندارد آشیان از خود
نقاب خنده بر صورت کشیدم تا نفهمی که
بریدم بارها بی تو؛ به میل خود امان ازخود
پی اثبات ایمانم به رویای نجیب تو
گرفتم بارها تنها؛ به تلخی امتحان از خود
منم آن باغبانی که تو را در سینه می کارد
چه دارد چشم جز خدمت، به یک گل باغبان از خود؟!
نشد هم صحبتم یاری به غیر از سایه سردم
چه رنجی برده این دل تا، بسازد همزبان از خود
منم آن شعر بی سامان؛ که بی عشق از زبان رفته
نوایی بی نم باران، ندارد ناودان از خود
دمی ای مرگ روز افزون امان ده تا بپوشانم
لباسی رنگ و رو رفته به یادی نیمه جان از خود
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خودم پیدا نشد؛ تنها، شکستم استخوان از خود
خودم ماه شبم بودم؛ به این باور که خود باید
به زیر تیغ خورشیدم بسازم سایبان از خود
نشد در قلب تو جایی برای خواب من پیدا
من آن گنجشک زارم که ندارد آشیان از خود
نقاب خنده بر صورت کشیدم تا نفهمی که
بریدم بارها بی تو؛ به میل خود امان ازخود
پی اثبات ایمانم به رویای نجیب تو
گرفتم بارها تنها؛ به تلخی امتحان از خود
منم آن باغبانی که تو را در سینه می کارد
چه دارد چشم جز خدمت، به یک گل باغبان از خود؟!
نشد هم صحبتم یاری به غیر از سایه سردم
چه رنجی برده این دل تا، بسازد همزبان از خود
منم آن شعر بی سامان؛ که بی عشق از زبان رفته
نوایی بی نم باران، ندارد ناودان از خود
دمی ای مرگ روز افزون امان ده تا بپوشانم
لباسی رنگ و رو رفته به یادی نیمه جان از خود
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ترانه ی ماندگار و جاودانه
از بانو #حمیرا
اگه از در و دیوار
می و مستی بباره
میدونم که زمونه
واسم هیچی نداره ..
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از بانو #حمیرا
اگه از در و دیوار
می و مستی بباره
میدونم که زمونه
واسم هیچی نداره ..
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
من آرامشم را در نور یافتم،
در سفر
در قدم زدن
در تنهایی
در سکوت...
در آغوش امن و پذیرندهی یک رفیق،
یک دوست،
یک عزیز...
در بیپروا گریستن
و آرام یافتن
و نفسی آسوده کشیدن.
در طبیعت و کتابها و موسیقی.
و در یک عصر آرام و مطبوع
که تمام مشغلههای روزمرهام را
به پایان رساندهبودم
و فرصتی برای رهایی از همه چیز داشتم،
فرصتی برای فکر کردن
و به نتایجی سازنده و مفید رسیدن.
#نرگس_صرافیان_طوفان
#عصرتون_دلبرانه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من آرامشم را در نور یافتم،
در سفر
در قدم زدن
در تنهایی
در سکوت...
در آغوش امن و پذیرندهی یک رفیق،
یک دوست،
یک عزیز...
در بیپروا گریستن
و آرام یافتن
و نفسی آسوده کشیدن.
در طبیعت و کتابها و موسیقی.
و در یک عصر آرام و مطبوع
که تمام مشغلههای روزمرهام را
به پایان رساندهبودم
و فرصتی برای رهایی از همه چیز داشتم،
فرصتی برای فکر کردن
و به نتایجی سازنده و مفید رسیدن.
#نرگس_صرافیان_طوفان
#عصرتون_دلبرانه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.
با لب هایت در سکوت
و این گل سرخ، سکوت را نخواهد شکست
مگر برای سکوتی ژرف تر
این درخششِ لبخند، ناگاه بی درنگ
به آواز در نخواهد آمد هرگز
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت
با لب های تو در سکوت
خاموش، خاموش در میانه ی این چرخش ها
آه ای پریِ بادها، در قلمروِ ارغوانی ات
بوسه ای آتشینِ پر خواهد کشید
تا سرِ بال پرندگان
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.
#استفان_مالارمه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با لب هایت در سکوت
و این گل سرخ، سکوت را نخواهد شکست
مگر برای سکوتی ژرف تر
این درخششِ لبخند، ناگاه بی درنگ
به آواز در نخواهد آمد هرگز
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت
با لب های تو در سکوت
خاموش، خاموش در میانه ی این چرخش ها
آه ای پریِ بادها، در قلمروِ ارغوانی ات
بوسه ای آتشینِ پر خواهد کشید
تا سرِ بال پرندگان
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.
#استفان_مالارمه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جانم ز هواهای تو یادی دارد
بیرون ز مرادها مرادی دارد
بر باد دهم خویش در این بادهٔ عشق
کاین باده ز سودای تو بادی دارد
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیرون ز مرادها مرادی دارد
بر باد دهم خویش در این بادهٔ عشق
کاین باده ز سودای تو بادی دارد
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زن اگر دوستت داشته باشد،
میتواند در پاسخ به دعوت تو
برای نوشیدن یک قهوه از پاریس به دمشق بیاید
و اگر قلبش را بر تو ببندد، خستهتر از آن است که یک حبه قند با تو بخورد!
#نزارقبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میتواند در پاسخ به دعوت تو
برای نوشیدن یک قهوه از پاریس به دمشق بیاید
و اگر قلبش را بر تو ببندد، خستهتر از آن است که یک حبه قند با تو بخورد!
#نزارقبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل میکند وداعم تا یار بسته مَحمل
بگْرفته دل پی او، بگْرفته من پی دل
ترک سفر کن ای مَه، ورنه رَوم به راهت
گریَم چنان که مانَد تا سینه ناقه در گِل
خورشید پیش رویت، از ذرّه است کمتر
گر باورت نیاید، بند نقاب بُگسل
در زیر سایهی گل، خوابیدنم نیاید
خفتن مرا بباید در زیر تیغ قاتل
سیمرغِ قافِ وحدت، خواهی اگر ببینی
با هدهد سلیمان کن قطع این مراحل
ای شاهد حقیقی! بردار پرده از رخ
تا عشقهای دیگر گردند جمله باطل
دِی شد دلم به پیشش، افشاند زلف و گفتا
باید به پا نهاد این دیوانه را سَلاسل
زاهد! برو به «دهقان» دیگر مکن نصیحت
هرگز نمیپذیرد دیوانه پند عاقل...
#دهقان_سامانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بگْرفته دل پی او، بگْرفته من پی دل
ترک سفر کن ای مَه، ورنه رَوم به راهت
گریَم چنان که مانَد تا سینه ناقه در گِل
خورشید پیش رویت، از ذرّه است کمتر
گر باورت نیاید، بند نقاب بُگسل
در زیر سایهی گل، خوابیدنم نیاید
خفتن مرا بباید در زیر تیغ قاتل
سیمرغِ قافِ وحدت، خواهی اگر ببینی
با هدهد سلیمان کن قطع این مراحل
ای شاهد حقیقی! بردار پرده از رخ
تا عشقهای دیگر گردند جمله باطل
دِی شد دلم به پیشش، افشاند زلف و گفتا
باید به پا نهاد این دیوانه را سَلاسل
زاهد! برو به «دهقان» دیگر مکن نصیحت
هرگز نمیپذیرد دیوانه پند عاقل...
#دهقان_سامانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیا
عطر نفس هایت را
روی تن تب دار #جمعه
بریز
بگذار قالب تهی کنم
از هیاهوی مهر
میان سطرهای
#غمنامۀ_جمعه
درگیر نوشتن
#شعری هستم
که هیچ وقت بی مهر
#غزل نمی شود.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عطر نفس هایت را
روی تن تب دار #جمعه
بریز
بگذار قالب تهی کنم
از هیاهوی مهر
میان سطرهای
#غمنامۀ_جمعه
درگیر نوشتن
#شعری هستم
که هیچ وقت بی مهر
#غزل نمی شود.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تمامی عشقم را
در جامی به فراخی زمین
تمامی عشقم را
با خارها و ستارهها
نثار تو کردم
اما
تو با پاهای کوچک، پاشنههایی چرکین
بر آتش آن گام نهادی
و آن را خاموش کردی
آه عشق سترگ
معشوق خُرد من !
در پیکارم از پای ننشستم
در ره سپردن به سوی زندگی
به سوی صلح، به سوی نان برای همه
لحظهای درنگ نکردم
اما تو را در بازوانم بلند کردم
و بر بوسههایم دوختم
و چنان در تو نگریستم
که دیگر
هیچ انسانی در دیگری نخواهد نگریست!
#پابلو_نرودا
#شب_خوش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در جامی به فراخی زمین
تمامی عشقم را
با خارها و ستارهها
نثار تو کردم
اما
تو با پاهای کوچک، پاشنههایی چرکین
بر آتش آن گام نهادی
و آن را خاموش کردی
آه عشق سترگ
معشوق خُرد من !
در پیکارم از پای ننشستم
در ره سپردن به سوی زندگی
به سوی صلح، به سوی نان برای همه
لحظهای درنگ نکردم
اما تو را در بازوانم بلند کردم
و بر بوسههایم دوختم
و چنان در تو نگریستم
که دیگر
هیچ انسانی در دیگری نخواهد نگریست!
#پابلو_نرودا
#شب_خوش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آن که بودی آفتاب آسا جهان پر نور ازو
روز شادی بر جهانی شد شب غم دور ازو
بود عالم چون تن و او جان چو جان از تن برفت
بعد ازین تن را چه امکان زیستن مهجور ازو
#جامی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روز شادی بر جهانی شد شب غم دور ازو
بود عالم چون تن و او جان چو جان از تن برفت
بعد ازین تن را چه امکان زیستن مهجور ازو
#جامی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀