بسته راه گلویم بغض و دلم شعلهور است
چون یتیمی که به او فحش پدر داده کسی
بر رخش شرم شفق دیدم و گفتم گویا
از غم من به فلک باز خبر داده کسی
زیر تیغ ستم دهر چهسان تاب آرم
کِی به دست من درمانده سپر داده کسی؟
من گدایی کنم و خم نکنم سر بر ظلم
یادم این شیوه ز ارباب نظر داده کسی
شرمسار شرف خویش ازین عجز نیام
به قضا و قدرم سلطه مگر داده کسی؟
رنج و غم «ذات» مرا سایهصفت همقدم است
خود گرفتم به من امکان سفر داده کسی
نه بهگوش کر گردون رسدم داد و فغان
نه دعا را ره ترتیب اثر داده کسی
نیست چاهی چو علی درد دلم را؛ گویی
بدل چاه به من کوه و کمر داده کسی
زانکه فریاد شود ناله، به کوه و کمرم
به صدا گویی پرواز چو پر داده کسی
دم فرو بند که شکوا ندهد سود «امید»
کی مجالی به شهیدان هنر داده کسی؟
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون یتیمی که به او فحش پدر داده کسی
بر رخش شرم شفق دیدم و گفتم گویا
از غم من به فلک باز خبر داده کسی
زیر تیغ ستم دهر چهسان تاب آرم
کِی به دست من درمانده سپر داده کسی؟
من گدایی کنم و خم نکنم سر بر ظلم
یادم این شیوه ز ارباب نظر داده کسی
شرمسار شرف خویش ازین عجز نیام
به قضا و قدرم سلطه مگر داده کسی؟
رنج و غم «ذات» مرا سایهصفت همقدم است
خود گرفتم به من امکان سفر داده کسی
نه بهگوش کر گردون رسدم داد و فغان
نه دعا را ره ترتیب اثر داده کسی
نیست چاهی چو علی درد دلم را؛ گویی
بدل چاه به من کوه و کمر داده کسی
زانکه فریاد شود ناله، به کوه و کمرم
به صدا گویی پرواز چو پر داده کسی
دم فرو بند که شکوا ندهد سود «امید»
کی مجالی به شهیدان هنر داده کسی؟
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از بهر حسرت دادنم هر لحظه منشین با کسی
اوقات خود ضایع مکن بر رغم چون من ناکسی
از شوخیت بر قتل خود دارم گمان اما کجا
پروای این ناکس کند مثل تو بیپروا کسی
اقبال و ادبارم نگر کامشب به راهی این پسر
تنها دچارم گشت و من همراه بودم با کسی
با غیر اگر عمری بود پیدا نگردد هیچ کس
یک دم به من چون برخورد در دم شود پیدا کسی
با آن که خار غیرتم در پا بود از پی دوم
در راه چون همره شود با آن گل رعنا کسی
سر در خطر تن در عنا دل در گرو جان در بلا
فکر سلامت چون کند با این ملامتها کسی
داری ز شیدا گشتگان رسوا بسی در دشت غم
در سلگ ایشان محتشم رسواتر از رسوا کسی
#محتشم_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اوقات خود ضایع مکن بر رغم چون من ناکسی
از شوخیت بر قتل خود دارم گمان اما کجا
پروای این ناکس کند مثل تو بیپروا کسی
اقبال و ادبارم نگر کامشب به راهی این پسر
تنها دچارم گشت و من همراه بودم با کسی
با غیر اگر عمری بود پیدا نگردد هیچ کس
یک دم به من چون برخورد در دم شود پیدا کسی
با آن که خار غیرتم در پا بود از پی دوم
در راه چون همره شود با آن گل رعنا کسی
سر در خطر تن در عنا دل در گرو جان در بلا
فکر سلامت چون کند با این ملامتها کسی
داری ز شیدا گشتگان رسوا بسی در دشت غم
در سلگ ایشان محتشم رسواتر از رسوا کسی
#محتشم_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رنگ کدام عشق را
به صدایت نهادی
که بی دلهره
شعر در تنگای نفسم
به بشارت دوست داشتنت
اوازم می دهد
پلکهای بلندت
تمنای نگاهم را
به تولای قلبت
مژده می دهد
که ببینی و بمانی
حضور غرب تا شرقت
شکوه عشق را
به خواستگاه دلم
خیمه میزند و
خیالات عاشقانه ام را
به لبخند دوستت دارم بغل می کند....
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به صدایت نهادی
که بی دلهره
شعر در تنگای نفسم
به بشارت دوست داشتنت
اوازم می دهد
پلکهای بلندت
تمنای نگاهم را
به تولای قلبت
مژده می دهد
که ببینی و بمانی
حضور غرب تا شرقت
شکوه عشق را
به خواستگاه دلم
خیمه میزند و
خیالات عاشقانه ام را
به لبخند دوستت دارم بغل می کند....
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عصر که می شود و
تو نیستی
به بغضی عظیم دچارم
از دلتنگی عجیبی سرشارم
گویی بهانه ای برای زیستن ندارم
وقتی تو نیستی در کنارم
در غیابت آفتاب رنگ می بارد
روشنایی می میرد
و دلم مدام بهانه ات را می گیرد
خیالت راحت
حتی اگر نباشی هیچ کَس
جای تو را درون قلبم نمی گیرد
#امـیرعبـاس_خالق_وردی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو نیستی
به بغضی عظیم دچارم
از دلتنگی عجیبی سرشارم
گویی بهانه ای برای زیستن ندارم
وقتی تو نیستی در کنارم
در غیابت آفتاب رنگ می بارد
روشنایی می میرد
و دلم مدام بهانه ات را می گیرد
خیالت راحت
حتی اگر نباشی هیچ کَس
جای تو را درون قلبم نمی گیرد
#امـیرعبـاس_خالق_وردی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وای اگر عشق به من قدرت ایمان بدهد
جرات لمس لب از آن لب خندان بدهد
لذّت بوسه و یک عمر پریشانی و... آه
مثل آن گندم ممنوعه که شیطان بدهد
رقص اندام بلورین تو در شعر من و
بغض انباشته در سینه که باران بدهد
مُجرم موی تو بر شانه ی لُختت ریخته
شعله افشان شده تا تکیه به طوفان بدهد
چشم سبزت که زده طعنه به گل های بهار
خبر از گرمی یخ های زمستان بدهد
خواستن آخر این قصه شد و زود رسید
وای اگر عشق در این مرحله فرمان بدهد
شرح افسانه ی ما و غزلی نیمه تمام
عشق باید که به این مسئله پایان بدهد
#علی_نیاکوئی_لنگرود
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جرات لمس لب از آن لب خندان بدهد
لذّت بوسه و یک عمر پریشانی و... آه
مثل آن گندم ممنوعه که شیطان بدهد
رقص اندام بلورین تو در شعر من و
بغض انباشته در سینه که باران بدهد
مُجرم موی تو بر شانه ی لُختت ریخته
شعله افشان شده تا تکیه به طوفان بدهد
چشم سبزت که زده طعنه به گل های بهار
خبر از گرمی یخ های زمستان بدهد
خواستن آخر این قصه شد و زود رسید
وای اگر عشق در این مرحله فرمان بدهد
شرح افسانه ی ما و غزلی نیمه تمام
عشق باید که به این مسئله پایان بدهد
#علی_نیاکوئی_لنگرود
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان من
پس از مردن نشان تیر سازد استخوان من
زبان اوست ترکی گوی و من ترکی نمی دانم
چه خوش بودی، اگر بودی زبانش در دهان من
به شکر نسبت لعل لب جان پرورش کردم
برون کن از پس سر، گر غلط کردم، زبان من
اگر با ما سخن گویی ز روی مرحمت، می گو
منم فرهاد سرگردان، تویی شیرین زبان من
چنان از عشق می سوزد تنم در زیر پیراهن
که از بیرون پیراهن نماید استخوان من
مراد خسرو بیدل بر آر و یک زمان بنشین
که رحمی بر دلت آید ز فریاد و فغان من
#امیرخسرو_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پس از مردن نشان تیر سازد استخوان من
زبان اوست ترکی گوی و من ترکی نمی دانم
چه خوش بودی، اگر بودی زبانش در دهان من
به شکر نسبت لعل لب جان پرورش کردم
برون کن از پس سر، گر غلط کردم، زبان من
اگر با ما سخن گویی ز روی مرحمت، می گو
منم فرهاد سرگردان، تویی شیرین زبان من
چنان از عشق می سوزد تنم در زیر پیراهن
که از بیرون پیراهن نماید استخوان من
مراد خسرو بیدل بر آر و یک زمان بنشین
که رحمی بر دلت آید ز فریاد و فغان من
#امیرخسرو_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
نیست دیگر به خرابات،خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد
حال آن خسته چه باشد که طبیبش بزند
زخم و بر زخم،نمک پاشد و مرهم ببرد
آن که بر دامن احسان تو اش دسترسی ست
به دهان،خاکش اگر نام ز حاتم ببرد
زنگ چل ساله آیینه ما گر چه بسی ست
آتشی همدم ما کن که به یک دم ببرد
رنج عمری،همه هیچ است اگر وقت سفر
رخ نماید که مرا با دل خرّم ببرد
من ندانم چه نیازی ست تو را با همه قدر
که غمت دل ز پریزاده و آدم ببرد
جان فدای دل دیوانه که هر شب بر ِِتوست
کاش جاوید،بدان کوی،مرا هم ببرد
ذکر من نام دلارای حبیب است عماد!
نیست غم،دوست اگر نام مرا کم ببرد
#عمادخراسانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
نیست دیگر به خرابات،خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد
حال آن خسته چه باشد که طبیبش بزند
زخم و بر زخم،نمک پاشد و مرهم ببرد
آن که بر دامن احسان تو اش دسترسی ست
به دهان،خاکش اگر نام ز حاتم ببرد
زنگ چل ساله آیینه ما گر چه بسی ست
آتشی همدم ما کن که به یک دم ببرد
رنج عمری،همه هیچ است اگر وقت سفر
رخ نماید که مرا با دل خرّم ببرد
من ندانم چه نیازی ست تو را با همه قدر
که غمت دل ز پریزاده و آدم ببرد
جان فدای دل دیوانه که هر شب بر ِِتوست
کاش جاوید،بدان کوی،مرا هم ببرد
ذکر من نام دلارای حبیب است عماد!
نیست غم،دوست اگر نام مرا کم ببرد
#عمادخراسانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نامت را به یاد می آورم
دلم می لرزد
نیز دستم
با دست لرزان قلم را بر می دارم
می نویسم نامت را
بر قیقاج خطوطی که می روند
و باز نمی گردند
چنان لرزان
که جز خودم سر در نیاورد
می نویسم دوباره و سه باره و هزاران هزار باره...
کجا پنهان کنم اینهمه مشق را
می بارم و نامت را به دریا می سپارم
بخار می شود و می بارد
و می شوید همه نام ها را از در و دیوار شهر
ای آزادی...
#افسانه_نجاتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم می لرزد
نیز دستم
با دست لرزان قلم را بر می دارم
می نویسم نامت را
بر قیقاج خطوطی که می روند
و باز نمی گردند
چنان لرزان
که جز خودم سر در نیاورد
می نویسم دوباره و سه باره و هزاران هزار باره...
کجا پنهان کنم اینهمه مشق را
می بارم و نامت را به دریا می سپارم
بخار می شود و می بارد
و می شوید همه نام ها را از در و دیوار شهر
ای آزادی...
#افسانه_نجاتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مبارک بامدادی کاختر روز
شد از نور مبارک گیتی افروز
رسید اقبال پیشانی گشاده
کله بالای پیشانی نهاده
دلم را گفت کاحسنت ای جوان بخت
که بر گردون زدی اندیشه را تخت
بشارت میدهم کز پردهٔ راز
دری کرده ست دولت بهر تو راز
#امیرخسرو_دهلوی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شد از نور مبارک گیتی افروز
رسید اقبال پیشانی گشاده
کله بالای پیشانی نهاده
دلم را گفت کاحسنت ای جوان بخت
که بر گردون زدی اندیشه را تخت
بشارت میدهم کز پردهٔ راز
دری کرده ست دولت بهر تو راز
#امیرخسرو_دهلوی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"صبحِ" دوره گردِ گاریچی بلند
باز دارد میزند در کوچه داد
آاااای خفته در میانِ بسترِ شب
خوابتان نوشینه ی دوشینه
دیگر موقعِ بیداری است
زود برخیزید که
نغمه یِ گنجشککانِ پُرشر و شورِ درختانِ بلور
عطرِ شبدرهایِ شبنم خورده یِ رویایِ دور
رقصِ گلهایِ شکفته با سرور
خوشه خوشه آفتاب آورده ام
آااای برخیزید که از قصرِ قمصر
باز هم عطرِ گلاب آورده ام
ای سبدهاتان پُر از خالیِ رخوت
سهمتان از روشنایِ نیکبختی
نغمه یِ چنگ و رباب آورده ام
آااای برخیزید که
باز با خود شعرِ ناب آورده ام
اندک اندک رنگ میگیرد در و دیوارها
اندک اندک پنجره در پنجره وا میشود
اندک اندک شهر زیبا میشود
تا تو برخیزی به شادی و امید
تا دوباره پرده را یکسو زنی و
پنجره بگشایی و
خنده بر لب با سلامی با کلامی
صبحِ دوره گرد را بنوازی و
او را بگویی
خوشه ای از آفتابت را برای من نگه دار
آمدم...
#شهراد_میدری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز دارد میزند در کوچه داد
آاااای خفته در میانِ بسترِ شب
خوابتان نوشینه ی دوشینه
دیگر موقعِ بیداری است
زود برخیزید که
نغمه یِ گنجشککانِ پُرشر و شورِ درختانِ بلور
عطرِ شبدرهایِ شبنم خورده یِ رویایِ دور
رقصِ گلهایِ شکفته با سرور
خوشه خوشه آفتاب آورده ام
آااای برخیزید که از قصرِ قمصر
باز هم عطرِ گلاب آورده ام
ای سبدهاتان پُر از خالیِ رخوت
سهمتان از روشنایِ نیکبختی
نغمه یِ چنگ و رباب آورده ام
آااای برخیزید که
باز با خود شعرِ ناب آورده ام
اندک اندک رنگ میگیرد در و دیوارها
اندک اندک پنجره در پنجره وا میشود
اندک اندک شهر زیبا میشود
تا تو برخیزی به شادی و امید
تا دوباره پرده را یکسو زنی و
پنجره بگشایی و
خنده بر لب با سلامی با کلامی
صبحِ دوره گرد را بنوازی و
او را بگویی
خوشه ای از آفتابت را برای من نگه دار
آمدم...
#شهراد_میدری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هر صبح
زمزمه ے آبے دوست داشتنت را
مے نوشم
در طلوع چشمانت...
چه شیرین است
صبح طلایے دوست داشتنت
بر حضور نوازش اطلسے ها....
سمیه_خلج
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زمزمه ے آبے دوست داشتنت را
مے نوشم
در طلوع چشمانت...
چه شیرین است
صبح طلایے دوست داشتنت
بر حضور نوازش اطلسے ها....
سمیه_خلج
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پیری و، محتاجی و، بیماری و، قرض کثیر
از برای آدمی دردی ست صعب و بی علاج
هیچ کس را یا رب! این درد گران، روزی مباد
آه، آه، از درد پیری، وای وای از احتیاج
#ترکی_شیرازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از برای آدمی دردی ست صعب و بی علاج
هیچ کس را یا رب! این درد گران، روزی مباد
آه، آه، از درد پیری، وای وای از احتیاج
#ترکی_شیرازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چو حلقه، بر درِ آن آستانه سر زدهام
به هر کجا که نشان از تو بود، در زدهام
به جز غم تو، مرا میهمان دیگر نیست
گلِ نشاط بر این گوشهی جگر زدهام
به هر کجا که نظر کردهام، به جز تو نبود
به اشتباه چه درها که بیثمر زدهام
ز گلْستان رخ تو، امیدهاست به دل
کز آشیانه به سوی تو بال و پر زدهام
گلِ امید از این شورهزارِ سینه شکفت
ز بس که گریه بر آن زآبِ چشمِ تر زدهام
ز ناامیدیِ وصلش ملول گشت دلم
به یاد او، گل امّیدها به سر زدهام
نهال مهر و محبّت نشاندهام در دل
درخت جور و جفا را ز بُن، شرر زدهام
چه شامها که نخفتهست دیدهی تو، «بیات!»
چه روزها که ز عشقش به بحر و بر زدهام...
#کرمعلی_بیات
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به هر کجا که نشان از تو بود، در زدهام
به جز غم تو، مرا میهمان دیگر نیست
گلِ نشاط بر این گوشهی جگر زدهام
به هر کجا که نظر کردهام، به جز تو نبود
به اشتباه چه درها که بیثمر زدهام
ز گلْستان رخ تو، امیدهاست به دل
کز آشیانه به سوی تو بال و پر زدهام
گلِ امید از این شورهزارِ سینه شکفت
ز بس که گریه بر آن زآبِ چشمِ تر زدهام
ز ناامیدیِ وصلش ملول گشت دلم
به یاد او، گل امّیدها به سر زدهام
نهال مهر و محبّت نشاندهام در دل
درخت جور و جفا را ز بُن، شرر زدهام
چه شامها که نخفتهست دیدهی تو، «بیات!»
چه روزها که ز عشقش به بحر و بر زدهام...
#کرمعلی_بیات
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صد بار گفتمش
وسط حرف من نخند
یک بار خندید
بیا عاشقش شدم ...!
#فرامرزعربعامری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وسط حرف من نخند
یک بار خندید
بیا عاشقش شدم ...!
#فرامرزعربعامری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه دیدن
چه سود از دیدن بستان، چه نتوان میوه ای چیدن؟
اگر دزدیدن جان می نخواهی، چیست از شوخی
به هنگام خرامش خویش را صد جای دزدیدن؟
دلی کو عاشق شمعی بود سوزد چو پروانه
که بر آتش سیه رویی بود چون دود لرزیدن
جگر خارای پیکان غمزه خوبان، رو، ای رعنا
که نآرد نازنین طاقت ز ناخن پشت خاریدن
زکوة آن دو لب بر جان من یک خنده ضایع کن
که این دیوانه زان لبها همی ارزد به خندیدن
لب و چشمم به رشکند از پی خاک درت با هم
که این در گردن سرمه ست و آن در بند بوسیدن
شبی گفتم که سوز من نبینی گه گهی، گفتا
که باشد خس ز بهتر سوختن، نی از پی دیدن
کسی کو جان نبازد عشق او بازی ست با جانان
نشاید خودپرستان را طریق عشق ورزیدن
مرنج از جور یار، ار عاشقی، خسرو، که به نبود
مزاج نیکوان دانستن و بر خویش پوشیدن
#امیرخسرو_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه سود از دیدن بستان، چه نتوان میوه ای چیدن؟
اگر دزدیدن جان می نخواهی، چیست از شوخی
به هنگام خرامش خویش را صد جای دزدیدن؟
دلی کو عاشق شمعی بود سوزد چو پروانه
که بر آتش سیه رویی بود چون دود لرزیدن
جگر خارای پیکان غمزه خوبان، رو، ای رعنا
که نآرد نازنین طاقت ز ناخن پشت خاریدن
زکوة آن دو لب بر جان من یک خنده ضایع کن
که این دیوانه زان لبها همی ارزد به خندیدن
لب و چشمم به رشکند از پی خاک درت با هم
که این در گردن سرمه ست و آن در بند بوسیدن
شبی گفتم که سوز من نبینی گه گهی، گفتا
که باشد خس ز بهتر سوختن، نی از پی دیدن
کسی کو جان نبازد عشق او بازی ست با جانان
نشاید خودپرستان را طریق عشق ورزیدن
مرنج از جور یار، ار عاشقی، خسرو، که به نبود
مزاج نیکوان دانستن و بر خویش پوشیدن
#امیرخسرو_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گر غیرتی کند مژهی اشک بارِ ما
شاید که بینصیب نماند بهارِ ما
ما رهروان خانهنشین چشم حیرتیم
بخت سیاه، سرمهی دنبالهدارِ ما
نبود عجب ز آتش دل بعد مرگ نیز
گر خشتِ خام پخته شود بر مزار ما
بنشین به جای خویش که تا ایستادهای
پیش تو از ادب ننشیند غبارِ ما
طالب سمندِ چرخِ خرد می گذاشتی
دادی اگر عنان به کف اختیار ما
#طالب_آملی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شاید که بینصیب نماند بهارِ ما
ما رهروان خانهنشین چشم حیرتیم
بخت سیاه، سرمهی دنبالهدارِ ما
نبود عجب ز آتش دل بعد مرگ نیز
گر خشتِ خام پخته شود بر مزار ما
بنشین به جای خویش که تا ایستادهای
پیش تو از ادب ننشیند غبارِ ما
طالب سمندِ چرخِ خرد می گذاشتی
دادی اگر عنان به کف اختیار ما
#طالب_آملی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همه خفتند بهغیر از منوپروانه وشمع
#دکتر_کاکاوند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#دکتر_کاکاوند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#برای_تو
آنقدر دوستت دارم
که هرچه بخواهی همان را بخواهم
اگر بروی شادم
اگر بمانی شادتر
تو را شادتر میخواهم
با من یا بی من
بی من اما
شادتر اگر باشی
کمی فقط کمی
ناشادم و این همان عشق است
عشق همین تفاوت است
همین تفاوت که به مویی بسته است
و چه بهتر که به موی تو بسته باشد
خواستن تو تنها یک مرز دارد
و آن نخواستن توست
و فقط یک مرز دیگر
و آن آزادی توست
تو را آزاد مىخواهم
#پابلو_نرودا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آنقدر دوستت دارم
که هرچه بخواهی همان را بخواهم
اگر بروی شادم
اگر بمانی شادتر
تو را شادتر میخواهم
با من یا بی من
بی من اما
شادتر اگر باشی
کمی فقط کمی
ناشادم و این همان عشق است
عشق همین تفاوت است
همین تفاوت که به مویی بسته است
و چه بهتر که به موی تو بسته باشد
خواستن تو تنها یک مرز دارد
و آن نخواستن توست
و فقط یک مرز دیگر
و آن آزادی توست
تو را آزاد مىخواهم
#پابلو_نرودا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حلالم کن نشستی چشم بر راه
که عشقت یوسف و دل در ته چاه
اگر پُر گشته از تو لحظه هایم
اگر پیداست عشقم در صدایم
حلالم کن که شب یاد تو بودم
که بی اذنت گل بوسه ربودم
نداده دل اگر حقّ وفایت
اگر ابری شده با من هوایت
اگر هم قدّ احساست نبودم
اگر از چشم فتّانت سرودم
حلالم کن گل زیبای همدرد
اگر تقدیر من، پژمرده ات کرد
لباس عشق من اندازه ات نیست
زده دست فلک در راه دل ایست
حلالم کن! بکن جانم دعایم !
که من بر درد عشقت مبتلایم
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که عشقت یوسف و دل در ته چاه
اگر پُر گشته از تو لحظه هایم
اگر پیداست عشقم در صدایم
حلالم کن که شب یاد تو بودم
که بی اذنت گل بوسه ربودم
نداده دل اگر حقّ وفایت
اگر ابری شده با من هوایت
اگر هم قدّ احساست نبودم
اگر از چشم فتّانت سرودم
حلالم کن گل زیبای همدرد
اگر تقدیر من، پژمرده ات کرد
لباس عشق من اندازه ات نیست
زده دست فلک در راه دل ایست
حلالم کن! بکن جانم دعایم !
که من بر درد عشقت مبتلایم
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀