در شبان غم تنهایی خويش
عابد چشم سخنگوی توام
من در اين تاريكی
من در اين تيره شب جانفرسا
زائر ظلمت گيسوی توام
گيسوان تو پريشانتر از انديشهی من
گيسوان تو شب بیپايان
جنگل عطرآلود
شكن گيسوی تو
موج دريای خيال
كاش با زورق انديشه شبی
از شط گيسوی مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر میكردم
كاش بر اين شط مواج سياه
همه عمر سفر میكردم
من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
گيسوان تو در انديشهی من
گرم رقصی موزون
كاشکی پنجهی من
در شب گيسوی پُر پيچ تو راهی میجست...
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عابد چشم سخنگوی توام
من در اين تاريكی
من در اين تيره شب جانفرسا
زائر ظلمت گيسوی توام
گيسوان تو پريشانتر از انديشهی من
گيسوان تو شب بیپايان
جنگل عطرآلود
شكن گيسوی تو
موج دريای خيال
كاش با زورق انديشه شبی
از شط گيسوی مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر میكردم
كاش بر اين شط مواج سياه
همه عمر سفر میكردم
من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
گيسوان تو در انديشهی من
گرم رقصی موزون
كاشکی پنجهی من
در شب گيسوی پُر پيچ تو راهی میجست...
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم
ز جام وصل مینوشم ز باغ عیش گل چینم
شراب تلخ صوفی سوز بنیادم بخواهد برد
لبم بر لب نه ای ساقی و بستان جان شیرینم
مگر دیوانه خواهم شد در این سودا که شب تا روز
سخن با ماه میگویم پری در خواب میبینم
#حافظ
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز جام وصل مینوشم ز باغ عیش گل چینم
شراب تلخ صوفی سوز بنیادم بخواهد برد
لبم بر لب نه ای ساقی و بستان جان شیرینم
مگر دیوانه خواهم شد در این سودا که شب تا روز
سخن با ماه میگویم پری در خواب میبینم
#حافظ
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو آن #صبحی که بر چشمم نشسته
به قصرِ #مرمر و ، یشمم نشسته
سرآغــازی و لبخندت ، چو خورشید
به جای ظلمت و ، خشمم نشسته
#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به قصرِ #مرمر و ، یشمم نشسته
سرآغــازی و لبخندت ، چو خورشید
به جای ظلمت و ، خشمم نشسته
#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح آمده آفتاب غوغا کرده
هر پنجره را غرق ِتماشا کرده
با تابشِ آفتاب ِخوشرنگِ تموز
یک فصلِ قشنگِ تازه بر پا کرده
#صفیه_قومنجانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر پنجره را غرق ِتماشا کرده
با تابشِ آفتاب ِخوشرنگِ تموز
یک فصلِ قشنگِ تازه بر پا کرده
#صفیه_قومنجانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را
جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را
من که با مویی به قوت برنیایم ای عجب
با یکی افتادهام کاو بگسلد زنجیر را
چون کمان در بازو آرد سروقد سیمتن
آرزویم میکند کآماج باشم تیر را
میرود تا در کمند افتد به پای خویشتن
گر بر آن دست و کمان چشم اوفتد نخجیر را
کس ندیدست آدمیزاد از تو شیرینتر سخن
شکر از پستان مادر خوردهای یا شیر را
روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست
نقد را باش ای پسر کآفت بود تأخیر را
ای که گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز
هر چه گویی چاره دانم کرد جز تقدیر را
زهد پیدا کفر پنهان بود چندین روزگار
پرده از سر برگرفتیم آن همه تزویر را
سعدیا در پای جانان گر به خدمت سر نهی
همچنان عذرت بباید خواستن تقصیر را
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را
من که با مویی به قوت برنیایم ای عجب
با یکی افتادهام کاو بگسلد زنجیر را
چون کمان در بازو آرد سروقد سیمتن
آرزویم میکند کآماج باشم تیر را
میرود تا در کمند افتد به پای خویشتن
گر بر آن دست و کمان چشم اوفتد نخجیر را
کس ندیدست آدمیزاد از تو شیرینتر سخن
شکر از پستان مادر خوردهای یا شیر را
روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست
نقد را باش ای پسر کآفت بود تأخیر را
ای که گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز
هر چه گویی چاره دانم کرد جز تقدیر را
زهد پیدا کفر پنهان بود چندین روزگار
پرده از سر برگرفتیم آن همه تزویر را
سعدیا در پای جانان گر به خدمت سر نهی
همچنان عذرت بباید خواستن تقصیر را
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صد آدم عاقل نصیحت کرده اند او را ولی
او یک نفر هم صحبتِ دیوانه میخواهد دلش
#مهدیجوینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
او یک نفر هم صحبتِ دیوانه میخواهد دلش
#مهدیجوینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ڪیستم من ڪہ ز فرمان تو سرگردانم؟
آب در دیدہ بہ صد خون جگر گردانم
نہ چنان آمدہ عشقت ڪہ بہ افسون برود
نہ چنان رفتہ ز دل صبر ڪہ برگردانم
دارم آن صبر ڪہ گر در قدحم زهر ڪنند
بہ سبڪدستے تسلیم، شڪر گردانم
برو اے ناصح بیدرد ڪہ روے دل من
در شمار ورقے نیست ڪہ برگردانم
پا مزن آنقدر اے بادہ بہ خاڪستر من
ڪہ شبے در قدم شمع، سحر گردانم
چند در دیدہ من باشے و از حیرانی
گرد آفاق چو خورشید نظر گردانم؟
از عدم چون بہ وجود آمدے اے عمر عزیز
آنقدر باش ڪہ من رخت سفر گردانم
بشنوے اے صائب اگر قصہ شیرین مرا
پردہ گوش ترا تنگ شڪر گردانم
#صائب_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آب در دیدہ بہ صد خون جگر گردانم
نہ چنان آمدہ عشقت ڪہ بہ افسون برود
نہ چنان رفتہ ز دل صبر ڪہ برگردانم
دارم آن صبر ڪہ گر در قدحم زهر ڪنند
بہ سبڪدستے تسلیم، شڪر گردانم
برو اے ناصح بیدرد ڪہ روے دل من
در شمار ورقے نیست ڪہ برگردانم
پا مزن آنقدر اے بادہ بہ خاڪستر من
ڪہ شبے در قدم شمع، سحر گردانم
چند در دیدہ من باشے و از حیرانی
گرد آفاق چو خورشید نظر گردانم؟
از عدم چون بہ وجود آمدے اے عمر عزیز
آنقدر باش ڪہ من رخت سفر گردانم
بشنوے اے صائب اگر قصہ شیرین مرا
پردہ گوش ترا تنگ شڪر گردانم
#صائب_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دارایـی مــن ناز نگاهـــی که تو داری
بیداد از آن چشم سیاهی که تو داری
هرصبح ببوسم به خیالت لب خود را
دیوانه شدم از رخ ماهی که تـــو داری
#احسانحقشناس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیداد از آن چشم سیاهی که تو داری
هرصبح ببوسم به خیالت لب خود را
دیوانه شدم از رخ ماهی که تـــو داری
#احسانحقشناس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوستت دارم
چگونه میخواهی اثبات کنم
وجودت را در جهان
مثل وجود آب
مثل وجود درخت
تو آفتابگردان و نخلستان
و نغمهای که از جان برمیخیزد…
بگذار با سکوت بگویمت
وقتی که واژهها توان گفتن ندارند
و گفتار دسیسهایست که همدستش میشوم
و شعر به صخرهای سخت بدل میگردد...
بگذار تو را با خود در میان بگذارم
میان چشمان و مژگانم
بگذار تو را بهرمز بگویم
اگر به مهتاب اعتمادت نیست
بگذار تو را بهآذرخش بگویم
یا قطرههای باران
بگذار نشانی چشمانت را به دریا دهم
اگر دعوتم را به سفر میپذیری
چرا دوستت دارم؟
کشتی میان دریا،
نمیداند چگونه آب دربرش گرفته
و بهیاد نمیآورد
چگونه گرداب درهمش شکسته...
#نزارقبانی♥️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چگونه میخواهی اثبات کنم
وجودت را در جهان
مثل وجود آب
مثل وجود درخت
تو آفتابگردان و نخلستان
و نغمهای که از جان برمیخیزد…
بگذار با سکوت بگویمت
وقتی که واژهها توان گفتن ندارند
و گفتار دسیسهایست که همدستش میشوم
و شعر به صخرهای سخت بدل میگردد...
بگذار تو را با خود در میان بگذارم
میان چشمان و مژگانم
بگذار تو را بهرمز بگویم
اگر به مهتاب اعتمادت نیست
بگذار تو را بهآذرخش بگویم
یا قطرههای باران
بگذار نشانی چشمانت را به دریا دهم
اگر دعوتم را به سفر میپذیری
چرا دوستت دارم؟
کشتی میان دریا،
نمیداند چگونه آب دربرش گرفته
و بهیاد نمیآورد
چگونه گرداب درهمش شکسته...
#نزارقبانی♥️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نفرین
#آرتوش
آهنگساز: پرویز مقصدی
ترانهسرا: پرویز وکیلی
بدون شک این صحنه، یکی از تکرارنشدنیهای تاریخ موسیقی ایران است.
«آندرانیک» بزرگ در حال کیبورد زدن است و سلطان جاز ایران «ویگن» در کناری گوش به صدای مخملین «آرتوش» سپرده که بعد از سالها غیبت و دوری از صحنهی موسیقی، اینبار در کنسرت او و هزاران کیلومتر دور از وطن دوباره میخواند:
ای شکسته خاطر من، روزگارت شادمان باد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#آرتوش
آهنگساز: پرویز مقصدی
ترانهسرا: پرویز وکیلی
بدون شک این صحنه، یکی از تکرارنشدنیهای تاریخ موسیقی ایران است.
«آندرانیک» بزرگ در حال کیبورد زدن است و سلطان جاز ایران «ویگن» در کناری گوش به صدای مخملین «آرتوش» سپرده که بعد از سالها غیبت و دوری از صحنهی موسیقی، اینبار در کنسرت او و هزاران کیلومتر دور از وطن دوباره میخواند:
ای شکسته خاطر من، روزگارت شادمان باد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
💖کافه شعر💖
#نفرین #آرتوش آهنگساز: پرویز مقصدی ترانهسرا: پرویز وکیلی بدون شک این صحنه، یکی از تکرارنشدنیهای تاریخ موسیقی ایران است. «آندرانیک» بزرگ در حال کیبورد زدن است و سلطان جاز ایران «ویگن» در کناری گوش به صدای مخملین «آرتوش» سپرده که بعد از سالها غیبت و دوری…
آرتوش، در سال ۱۳۴۴ در روابط عمومی کارخانجات تازه تاسیسشدهی «قو» به کار مشغول شد و دو ترانهی تبلیغاتی «افسانهی قو» و «نیلوفر دریا» را خواند. این ترانهها هم به رغم تبلیغاتی بودن، مورد توجه قرار گرفتند.
با این حال آرتوش که بسیار محبوب بود و آیندهی درخشانی در خوانندگی برای او تصور میشد در سال ۱۳۴۵ به یکباره ناپدید شد و سر از اروپا و بعد ارمنستان در آورد.
بیست و چند سال بعد او ترانههایی از ساختههای «پرویز مقصدی» را تحت عنوان آلبوم «نفرین» در لسآنجلس منتشر کرد و در چند برنامه و شوی تلویزیونی ظاهر شد.
آلبوم «نفرین» آلبومی بیگانه با فضای موزیک خالتور لسآنجلسی بود. پس از آن بار دیگر آرتوش به انزوا رفت و بیست و چند سال بعد، یکی دو ترانه از جمله «تهران» از او منتشر شد.
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آرتوش، در سال ۱۳۴۴ در روابط عمومی کارخانجات تازه تاسیسشدهی «قو» به کار مشغول شد و دو ترانهی تبلیغاتی «افسانهی قو» و «نیلوفر دریا» را خواند. این ترانهها هم به رغم تبلیغاتی بودن، مورد توجه قرار گرفتند.
با این حال آرتوش که بسیار محبوب بود و آیندهی درخشانی در خوانندگی برای او تصور میشد در سال ۱۳۴۵ به یکباره ناپدید شد و سر از اروپا و بعد ارمنستان در آورد.
بیست و چند سال بعد او ترانههایی از ساختههای «پرویز مقصدی» را تحت عنوان آلبوم «نفرین» در لسآنجلس منتشر کرد و در چند برنامه و شوی تلویزیونی ظاهر شد.
آلبوم «نفرین» آلبومی بیگانه با فضای موزیک خالتور لسآنجلسی بود. پس از آن بار دیگر آرتوش به انزوا رفت و بیست و چند سال بعد، یکی دو ترانه از جمله «تهران» از او منتشر شد.
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کاش می دانستی
#من_تو_را
در کنجِ دنجِ شعرهایم
پنهان کرده ام
تا تو را
با ساز باور #احساس
لابه لای
ساقه های تکیدهٔ موهایم
بنوازم
کاش می دانستی
قافیه ها بر بام شعر
کنار ردیفها
یکی یکی پیاده می شوند و
هراسان در پیِ غزلها
می دوند
آدرست را گمکرده اند!
#کاش_قطب_نمای_احساس
در جستجوی عشق
#ضربان_قلبت را
امضای تمام شعرهایمکند!
کاش می دانستی
کاش می دانستم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#من_تو_را
در کنجِ دنجِ شعرهایم
پنهان کرده ام
تا تو را
با ساز باور #احساس
لابه لای
ساقه های تکیدهٔ موهایم
بنوازم
کاش می دانستی
قافیه ها بر بام شعر
کنار ردیفها
یکی یکی پیاده می شوند و
هراسان در پیِ غزلها
می دوند
آدرست را گمکرده اند!
#کاش_قطب_نمای_احساس
در جستجوی عشق
#ضربان_قلبت را
امضای تمام شعرهایمکند!
کاش می دانستی
کاش می دانستم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر چند که یار سر گرانست به تو
غمگین نشوی که مهربانست به تو
دلدار مثال صورت آینه است
تا تو نگرانی نگرانست به تو
#ابوسعید_ابوالخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
غمگین نشوی که مهربانست به تو
دلدار مثال صورت آینه است
تا تو نگرانی نگرانست به تو
#ابوسعید_ابوالخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باورت کردم، نماندی،،، باورم را باد برد
سوخت از هجرانْ دل و خاکسترم را باد برد
خواستم از عشق شعری تازه گویم،،، یاد تو
شعله بر قلب قلم زد، دفترم را باد برد
نیمه جان، پرپر زنان، چشمم به راهت بود و حیف
شوق پرواز شکسته در پرم را باد برد
درد هشیاری تمام روح و جسمم را گرفت
عطر و مستی نهان در ساغرم را باد برد
غم مخور هر آنچه باد آورده آخر میبرد
آنچه آورده غم دل بر سرم، را باد برد"
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سوخت از هجرانْ دل و خاکسترم را باد برد
خواستم از عشق شعری تازه گویم،،، یاد تو
شعله بر قلب قلم زد، دفترم را باد برد
نیمه جان، پرپر زنان، چشمم به راهت بود و حیف
شوق پرواز شکسته در پرم را باد برد
درد هشیاری تمام روح و جسمم را گرفت
عطر و مستی نهان در ساغرم را باد برد
غم مخور هر آنچه باد آورده آخر میبرد
آنچه آورده غم دل بر سرم، را باد برد"
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آلاچیق دنج آغوشت را
به دوست داشتنم
اختصاص بده
هوس کرده ام
امروز عصر
با چاشنی چای و بوسه
لبخند را میهمان
بزم دو نفره مان نمایم
#امیر_عباس_خالق_وردی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به دوست داشتنم
اختصاص بده
هوس کرده ام
امروز عصر
با چاشنی چای و بوسه
لبخند را میهمان
بزم دو نفره مان نمایم
#امیر_عباس_خالق_وردی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می خواهم گوشواره هایم گل انار باشد
با انگشتان رویایت آن را بچینی
دانه دانه کنی
به آواز چکاوک
به تنم عطر بهار بپاشی
نامم را صدا بزنی
از هر حروف نامم
عشق جاری شود
در آغوشت بگیری
در آغاز تاریخی
به نام شعر بگویی
«جان بده تا باشدت آرام جان»
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با انگشتان رویایت آن را بچینی
دانه دانه کنی
به آواز چکاوک
به تنم عطر بهار بپاشی
نامم را صدا بزنی
از هر حروف نامم
عشق جاری شود
در آغوشت بگیری
در آغاز تاریخی
به نام شعر بگویی
«جان بده تا باشدت آرام جان»
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
_وقتی تنهایی
به همهچیز و همهکس پناه میبری
پخش میشوی
در کوچه و خیابان
به جاهایی میروی که نباید بروی
به آدمهایی سلام میکنی که نباید.
محبوب من!
بیا دست مرا بگیر و مرا بیرون بکش!
از کافههای دود و نیشخند
از گلوی شبها
از گِل و لای روزها
من پراکنده شدهام
بیا مرا جمع کن از کوچه و خیابان
بیا مرا جمع کن از دیگران!
#رسول_یونـــــــــــــان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به همهچیز و همهکس پناه میبری
پخش میشوی
در کوچه و خیابان
به جاهایی میروی که نباید بروی
به آدمهایی سلام میکنی که نباید.
محبوب من!
بیا دست مرا بگیر و مرا بیرون بکش!
از کافههای دود و نیشخند
از گلوی شبها
از گِل و لای روزها
من پراکنده شدهام
بیا مرا جمع کن از کوچه و خیابان
بیا مرا جمع کن از دیگران!
#رسول_یونـــــــــــــان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشم می دوزم
به دوردستها
فاصله نگاهم را
کوتاهتر می کنم
می اندیشم
به غم درونم
که هر بار با
دود کردن سیگاری
زجرم را بیشتر
و بیشتر می کند
خودم را دوباره
می پروانم
این بار در لانه ماری
ساکن می شوم
بار شانه هایم را
به نیش مار می سپارم
خلاف قائده زندگی
غمگین بودن را
به نابهنجاری
زجراور می رسانم
خودم را کشان کشان
به جنگل می برم
در لمس تنه درخت
با کینه ی درون
حک می کنم
این جهان پر
از خاطرات تلخی است
که رگ به رگ قلب را
با چاقوی تیز
زخم می زند
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به دوردستها
فاصله نگاهم را
کوتاهتر می کنم
می اندیشم
به غم درونم
که هر بار با
دود کردن سیگاری
زجرم را بیشتر
و بیشتر می کند
خودم را دوباره
می پروانم
این بار در لانه ماری
ساکن می شوم
بار شانه هایم را
به نیش مار می سپارم
خلاف قائده زندگی
غمگین بودن را
به نابهنجاری
زجراور می رسانم
خودم را کشان کشان
به جنگل می برم
در لمس تنه درخت
با کینه ی درون
حک می کنم
این جهان پر
از خاطرات تلخی است
که رگ به رگ قلب را
با چاقوی تیز
زخم می زند
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀