از ردپای رفتنش پیداست دیگر، عشق
خون مرا امروز فرش کوچه خواهد کرد
حاشا حسادت ورزم احوال رقیبم را
با من چه کرد او تا مگر با او چه خواهد کرد؟
#سجاد_رشیدی_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خون مرا امروز فرش کوچه خواهد کرد
حاشا حسادت ورزم احوال رقیبم را
با من چه کرد او تا مگر با او چه خواهد کرد؟
#سجاد_رشیدی_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلِ عالمی ربودهست نگاهِ دلفریبت
همگی مطیعِ فرمان شب و روز در رکیبت
اگرم کُشی به زاری، وگرم زنی به خواری
-به خدا- که من نرنجم ز جفا و از عتیبت
به وفا و جور -ای مَه!- به فلک شبیه باشی
نه بنازم از فرازت، نه بنالم از نشیبت
من از این غمِ نهانی، دل و دین بدادم از کف
که تو فارغی ز حالِ دلِ یارِ ناشکیبت
ز تنِ فگار -«مستوره!»- مدام میبنالی
به جراحت تو مرهم ننهد مگر طبیبت
#مستوره_اردلان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همگی مطیعِ فرمان شب و روز در رکیبت
اگرم کُشی به زاری، وگرم زنی به خواری
-به خدا- که من نرنجم ز جفا و از عتیبت
به وفا و جور -ای مَه!- به فلک شبیه باشی
نه بنازم از فرازت، نه بنالم از نشیبت
من از این غمِ نهانی، دل و دین بدادم از کف
که تو فارغی ز حالِ دلِ یارِ ناشکیبت
ز تنِ فگار -«مستوره!»- مدام میبنالی
به جراحت تو مرهم ننهد مگر طبیبت
#مستوره_اردلان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"صبح "
با عشق
و امید
در انتظار آغازے نو
چشم مے گشایم
مینشینم روے میز صبحانه
چایے مینوشم
پنجره ها را باز میڪنم
تا
نسیم صبحگاهے آغشته
به بوے گلهاے نیلوفر ویاس درون فضاے خانه بپیچد..؛
صداے گنجشڪها
نم باران
در جانم مے رویاند
دانه هاے دوست داشتن را
پروانه هاے احساسم
سوے تو به پرواز در مے آید
تا در هواے پاک عشقت
پراڪنده شوند...؛
ڪودتا میڪند
شراره هاے تبدار واژه ها
بسان شعرے عاشقانه
بر گیسوان نرم لطیفت مے لغزند
آغوشم پر میشود از آرامش خاص ...
#محمد_ذبیحی
#درود_پگاهتان_عاشقانه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با عشق
و امید
در انتظار آغازے نو
چشم مے گشایم
مینشینم روے میز صبحانه
چایے مینوشم
پنجره ها را باز میڪنم
تا
نسیم صبحگاهے آغشته
به بوے گلهاے نیلوفر ویاس درون فضاے خانه بپیچد..؛
صداے گنجشڪها
نم باران
در جانم مے رویاند
دانه هاے دوست داشتن را
پروانه هاے احساسم
سوے تو به پرواز در مے آید
تا در هواے پاک عشقت
پراڪنده شوند...؛
ڪودتا میڪند
شراره هاے تبدار واژه ها
بسان شعرے عاشقانه
بر گیسوان نرم لطیفت مے لغزند
آغوشم پر میشود از آرامش خاص ...
#محمد_ذبیحی
#درود_پگاهتان_عاشقانه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح آمدو باغ خانه عطرآگین شد
دیوارِ بلندِ آرزو آذین شد
شمع و گل و پروانه و بلبل جمعند
خورشید دمید و زندگی شیرین شد
#صفيه_قومنجانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دیوارِ بلندِ آرزو آذین شد
شمع و گل و پروانه و بلبل جمعند
خورشید دمید و زندگی شیرین شد
#صفيه_قومنجانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سر گیسوی تو در مشت گره خورده ی باد
خبر از خانه ی ویران شده در مه می داد
من همان نامه ی نفرین شده بودم که مرا
بارها خط زد و تا کرد ولی نفرستاد
داس بر ساقه ی گندم زدی و بی خبری
آه یک مزرعه در پشت سرت راه افتاد
هر چه فریاد زدم ، کوه جوابم می کرد
غار در کوه چه باشد ؟ : دهنی بی فریاد
داشتم خواب شفایی ابدی می دیدم
که تو از راه رسیدی مرض مادرزاد
بغض من گریه شد و راه تماشا را بست
از تو جز منظره ایی تار ندارم در یاد
#احسان_افشاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خبر از خانه ی ویران شده در مه می داد
من همان نامه ی نفرین شده بودم که مرا
بارها خط زد و تا کرد ولی نفرستاد
داس بر ساقه ی گندم زدی و بی خبری
آه یک مزرعه در پشت سرت راه افتاد
هر چه فریاد زدم ، کوه جوابم می کرد
غار در کوه چه باشد ؟ : دهنی بی فریاد
داشتم خواب شفایی ابدی می دیدم
که تو از راه رسیدی مرض مادرزاد
بغض من گریه شد و راه تماشا را بست
از تو جز منظره ایی تار ندارم در یاد
#احسان_افشاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عباس معروفی :
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیشتر تنهاست. چون نمیتواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد.
و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق میکند، تنهایی تو کامل میشود.
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیشتر تنهاست. چون نمیتواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد.
و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق میکند، تنهایی تو کامل میشود.
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای گُم شدن همیشه نباید توی کوچه پس کوچههای غربت باشی!
گاهی وقتها توی اتاق خودت، میون تک تک خاطراتت گم میشی.
اون وقت باید خیلی به عقب برگردی، تا خودت رو پیدا کنی.
خیلی …
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گاهی وقتها توی اتاق خودت، میون تک تک خاطراتت گم میشی.
اون وقت باید خیلی به عقب برگردی، تا خودت رو پیدا کنی.
خیلی …
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جان خوشست، اما نمیخواهم که: جان گویم ترا
خواهم از جان خوشتری باشد، که آن گویم ترا
من چه گویم کانچنان باشد که حد حسن تست؟
هم تو خود فرماکه: چونی، تا چنان گویم ترا
جان من، با آنکه خاص از بهر کشتن آمدی
ساعتی بنشین، که عمر جاودان گویم ترا
تا رقیبان را نبینم خوشدل از غمهای خویش
از تو بینم جور و با خود مهربان گویم ترا
بسکه میخواهم که باشم با تو در گفت و شنود
یک سخن گر بشنوم، صد داستان گویم ترا
قصه دشوار خود پیش تو گفتن مشکلست
مشکلی دارم، نمیدانم چه سان گویم ترا؟
هر کجا رفتی، هلالی، عاقبت رسوا شدی
جای آن دارد که: رسوای جهان گویم ترا
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خواهم از جان خوشتری باشد، که آن گویم ترا
من چه گویم کانچنان باشد که حد حسن تست؟
هم تو خود فرماکه: چونی، تا چنان گویم ترا
جان من، با آنکه خاص از بهر کشتن آمدی
ساعتی بنشین، که عمر جاودان گویم ترا
تا رقیبان را نبینم خوشدل از غمهای خویش
از تو بینم جور و با خود مهربان گویم ترا
بسکه میخواهم که باشم با تو در گفت و شنود
یک سخن گر بشنوم، صد داستان گویم ترا
قصه دشوار خود پیش تو گفتن مشکلست
مشکلی دارم، نمیدانم چه سان گویم ترا؟
هر کجا رفتی، هلالی، عاقبت رسوا شدی
جای آن دارد که: رسوای جهان گویم ترا
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر سینه کجا محرم اسرار تو باشد؟
هر دیده کجا لایق دیدار تو باشد؟
مستان دل اغیار چه لازم که درین عهد
هر جای که قلبی است به بازار تو باشد
هر آینه آن دل که قبول تو نیفتد
کی قابل عکس می رخسار تو باشد
من خاک رهت گشتم و گردی که پس از من
برخیزد ازین خاک هوادار تو باشد
تو گرد کسی گرد که او گرد تو گردد
تو یار کسی باش که او یار تو باشد
غیر از تو نشاید که کسی در دلش آید
آنکس که دلش محرم اسرار تو باشد
سلمان اگر از یار غمی در دلت آید
باشد که غم یار تو غمخوار تو باشد
ای صوفی اگر جرعه این باده بنوشی
زان پس گرو میکده دستار تو باشد
ظاهر نشود تا همه از سر ننهی دور
فرقی که میان سر و دستار تو باشد
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر دیده کجا لایق دیدار تو باشد؟
مستان دل اغیار چه لازم که درین عهد
هر جای که قلبی است به بازار تو باشد
هر آینه آن دل که قبول تو نیفتد
کی قابل عکس می رخسار تو باشد
من خاک رهت گشتم و گردی که پس از من
برخیزد ازین خاک هوادار تو باشد
تو گرد کسی گرد که او گرد تو گردد
تو یار کسی باش که او یار تو باشد
غیر از تو نشاید که کسی در دلش آید
آنکس که دلش محرم اسرار تو باشد
سلمان اگر از یار غمی در دلت آید
باشد که غم یار تو غمخوار تو باشد
ای صوفی اگر جرعه این باده بنوشی
زان پس گرو میکده دستار تو باشد
ظاهر نشود تا همه از سر ننهی دور
فرقی که میان سر و دستار تو باشد
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در غیابِ تُو
؏شق
هستَندهاےست
بےمعنا
خُدعہے بےعشوه وُ
عصیانگرےست
ڪہ نیستَنَت را
پیراهنِ عثمان ڪَردهاَست
براے بہ بند ڪِشیدنِ
نَفَسهام...!
اگر این شعر
بہ دستَت رسید وُ
دلت را لرزاند،
یڪ قطره اشڪ
بیرونِ طاقچہے پنجرهے
اُتاقت بگذار
تا وقتے ڪہ خُدا
از ڪنارش رد شد،
با یڪے از
اشڪهاے من
عوضش ڪُنَد...!!!
#آرش_شاهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
؏شق
هستَندهاےست
بےمعنا
خُدعہے بےعشوه وُ
عصیانگرےست
ڪہ نیستَنَت را
پیراهنِ عثمان ڪَردهاَست
براے بہ بند ڪِشیدنِ
نَفَسهام...!
اگر این شعر
بہ دستَت رسید وُ
دلت را لرزاند،
یڪ قطره اشڪ
بیرونِ طاقچہے پنجرهے
اُتاقت بگذار
تا وقتے ڪہ خُدا
از ڪنارش رد شد،
با یڪے از
اشڪهاے من
عوضش ڪُنَد...!!!
#آرش_شاهری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
موفقیت با خودش دشمن میاره!
می تونی موفق باشی و دشمن داشته باشی؛ یا میتونی شکست بخوری و "دوست" داشته باشی!!
چرخش ایام بکامتــــــــون شیرین...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
موفقیت با خودش دشمن میاره!
می تونی موفق باشی و دشمن داشته باشی؛ یا میتونی شکست بخوری و "دوست" داشته باشی!!
چرخش ایام بکامتــــــــون شیرین...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زخم زبان از این و آن به گوش دل شنـیده ام
بـار گران هجـر تـو بـه دوش خـود کشـیده ام
کـوچـه به کوچه در بدر سایه به سایه در گذر
بی خـبر از تـمام شـهـر ، در پی تو دویـده ام
گلشن و باغ من تویی چشم وچراغ من تویی
زیـن همـه غنچه های ناب، تازه گلی گزیده ام
در طلب وصـال تـو ،،، مـرغ شـکـسته بال تـو
نشسـته در خیال تو ، از غـم جان رهـیده ام
نـغـمـه و دمساز مـنی ، هـمدم و هـم راز منی
قـافیه پـرداز مـنی ، با تـو به خـود رسیده ام
عشـق نـهان من شـدی ، تاب و توان من شدی
مالک جـان من شـدی ، ماه چو تـو نـدیـده ام
سـرو چمـان مـن بـیا،،، روح و روان مـن بـیـا
بـه خـاطر وجـود تـو ، دل ز هـمـه بــریـده ام
#علی_فعله_گری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بـار گران هجـر تـو بـه دوش خـود کشـیده ام
کـوچـه به کوچه در بدر سایه به سایه در گذر
بی خـبر از تـمام شـهـر ، در پی تو دویـده ام
گلشن و باغ من تویی چشم وچراغ من تویی
زیـن همـه غنچه های ناب، تازه گلی گزیده ام
در طلب وصـال تـو ،،، مـرغ شـکـسته بال تـو
نشسـته در خیال تو ، از غـم جان رهـیده ام
نـغـمـه و دمساز مـنی ، هـمدم و هـم راز منی
قـافیه پـرداز مـنی ، با تـو به خـود رسیده ام
عشـق نـهان من شـدی ، تاب و توان من شدی
مالک جـان من شـدی ، ماه چو تـو نـدیـده ام
سـرو چمـان مـن بـیا،،، روح و روان مـن بـیـا
بـه خـاطر وجـود تـو ، دل ز هـمـه بــریـده ام
#علی_فعله_گری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مکن عیبِ من مسکین اگرعاشق شدم جایی
سرِ زلفِ سیـه دیدم ، در افتـادم بـه سودایی
مرا جانی و من تا کی، توانم زیست دور از تو
تنِ مسکینِ مـن جایی ، و جانِ نازنین جایی
چرا امروز کـارم را ، بـه فـردا میدهی وعده؟
پس از امـروز پنداری ، نخواهد بـود فردایی!
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سرِ زلفِ سیـه دیدم ، در افتـادم بـه سودایی
مرا جانی و من تا کی، توانم زیست دور از تو
تنِ مسکینِ مـن جایی ، و جانِ نازنین جایی
چرا امروز کـارم را ، بـه فـردا میدهی وعده؟
پس از امـروز پنداری ، نخواهد بـود فردایی!
#سلمان_ساوجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به نام مستی الله چشمت
شدم ققنوس آتشگاه چشمت
زد آتش، آتشِ هر نشئه ای را
خمار فتنه ی جانکاه چشمت
دو لیلی رخ شب مجنون فریبند
دو جادو مهرههای ماه چشمت
دو خونی گرگ پیراهن دریده
دو یوسف آفتاب چاه چشمت
چه شیران را که صید آهوان کرد
فریب آهوی روباه چشمت
صراط المستقیم عارفان است
به پای سر شدن گمراه چشمت
تماشایی ندارد دار دنیا
مگر برگ تماشاگاه چشمت
ز چشم آبی ات در آتش سرخ
سیه روز آمده سیاح چشمت
تو دلخواه منی ای کاش می شد
که من هم می شدم دلخواه چشمت
#رحمان_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شدم ققنوس آتشگاه چشمت
زد آتش، آتشِ هر نشئه ای را
خمار فتنه ی جانکاه چشمت
دو لیلی رخ شب مجنون فریبند
دو جادو مهرههای ماه چشمت
دو خونی گرگ پیراهن دریده
دو یوسف آفتاب چاه چشمت
چه شیران را که صید آهوان کرد
فریب آهوی روباه چشمت
صراط المستقیم عارفان است
به پای سر شدن گمراه چشمت
تماشایی ندارد دار دنیا
مگر برگ تماشاگاه چشمت
ز چشم آبی ات در آتش سرخ
سیه روز آمده سیاح چشمت
تو دلخواه منی ای کاش می شد
که من هم می شدم دلخواه چشمت
#رحمان_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقتی دلت تنگ میشود
و زانوی غم بغل میگیری
و در جهانی
به این گستردگی و شلوغی
خودت را
تنهاترین میبینی
مرا در سیاهه ی مخدوش خیالت
به یاد بیاور و بدان ...
هنوز یکنفر را داری
که سرا پا
گوش است برای شنیدن نوای دلت
و آغوشی گرم
دراین دنیای سرد بی مهری
برای التیام گرفتن و آرام کردن دردها و زخمهای درونت
کافیست با اشاره ایی مرا بخوانی ؛؛؛
جانان من
بودنم کنار تو همیشگی ست حتی زمانیکه وجودم را احساس نمیکنی...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و زانوی غم بغل میگیری
و در جهانی
به این گستردگی و شلوغی
خودت را
تنهاترین میبینی
مرا در سیاهه ی مخدوش خیالت
به یاد بیاور و بدان ...
هنوز یکنفر را داری
که سرا پا
گوش است برای شنیدن نوای دلت
و آغوشی گرم
دراین دنیای سرد بی مهری
برای التیام گرفتن و آرام کردن دردها و زخمهای درونت
کافیست با اشاره ایی مرا بخوانی ؛؛؛
جانان من
بودنم کنار تو همیشگی ست حتی زمانیکه وجودم را احساس نمیکنی...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
" بیا خاطره باشیم"
یک عمر چه بیهوده به امّید وصالیم
حتی شده یک روز بیا خاطره باشیم
در سایه ی هم مثل دو خط صاف و موازی
یکبار نشد نقطه ی یک دایره باشیم!
تا کی به غم هجر و خیالات چو مرغی..
اندر قفس خواب ، پی ِ پنجره باشیم؟
با لمس ِ نگاهی شود این عقده ی ما باز
تا کی به سرانگشت و به دندان گره باشیم؟!
گر عشق گناه است بفرما که بسوزیم
بر شعله ی آن شمع چنان شبپره، باشیم
زیبایی دنیا نشود حاصل و تا کی ؟!
حسرت کش ِ آرامش یک منظره باشیم
اشعار #سپهرم به جوابی نرسیده است
وقت است که من شاعر و تو شاعره باشیم!!
#سپهر_Roohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک عمر چه بیهوده به امّید وصالیم
حتی شده یک روز بیا خاطره باشیم
در سایه ی هم مثل دو خط صاف و موازی
یکبار نشد نقطه ی یک دایره باشیم!
تا کی به غم هجر و خیالات چو مرغی..
اندر قفس خواب ، پی ِ پنجره باشیم؟
با لمس ِ نگاهی شود این عقده ی ما باز
تا کی به سرانگشت و به دندان گره باشیم؟!
گر عشق گناه است بفرما که بسوزیم
بر شعله ی آن شمع چنان شبپره، باشیم
زیبایی دنیا نشود حاصل و تا کی ؟!
حسرت کش ِ آرامش یک منظره باشیم
اشعار #سپهرم به جوابی نرسیده است
وقت است که من شاعر و تو شاعره باشیم!!
#سپهر_Roohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
بگذار من برایت چای بریزم
آیا گفتم که تو را دوست دارم؟
آیا گفتم که من خوشبخت هستم
زیرا که تو آمده ای
و حضورت مایه خوشبختی است
چون حضور شعر ،
چون حضور قایق ها و خاطرات دور.
بگذار پارهای از سخن صندلیها را
آن دم که به تو خوشامد میگویند ، برگردان کنم.
بگذار آنچه را که از ذهن فنجانها میگذرد
آنگاه که در فکر لبان تواند.
وآنچه را که از خاطر قاشقها و شکردان میگذرد ، بازگو کنم.
بگذار تو را چون حرف تازهای
بر "ا ب ج د" بیافزایم.
خوشت آمد از چای؟
کمی شیر نمیخواهی؟
وچون همیشه به یک حبه قند اکتفا میکنی؟
اما من
رخسار تو را
بی هیچ قندی
دوست دارم
#نزار_قبانی
#عصرتون_دونفره♥️ ☕️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بگذار من برایت چای بریزم
آیا گفتم که تو را دوست دارم؟
آیا گفتم که من خوشبخت هستم
زیرا که تو آمده ای
و حضورت مایه خوشبختی است
چون حضور شعر ،
چون حضور قایق ها و خاطرات دور.
بگذار پارهای از سخن صندلیها را
آن دم که به تو خوشامد میگویند ، برگردان کنم.
بگذار آنچه را که از ذهن فنجانها میگذرد
آنگاه که در فکر لبان تواند.
وآنچه را که از خاطر قاشقها و شکردان میگذرد ، بازگو کنم.
بگذار تو را چون حرف تازهای
بر "ا ب ج د" بیافزایم.
خوشت آمد از چای؟
کمی شیر نمیخواهی؟
وچون همیشه به یک حبه قند اکتفا میکنی؟
اما من
رخسار تو را
بی هیچ قندی
دوست دارم
#نزار_قبانی
#عصرتون_دونفره♥️ ☕️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشق را در سفری بی بازگشت یافتم
در دیاری پر از هیاهو
شهری غریب
که سرشار از صدای ِ خواستن بود
دلم را نگاهی برد
نگاه نجیبانه ای
که قرار را از قلب آرامم ربوده بود ،،،
بعداز آن برق چشمان زیبا
مردی سرگردان شده ام در غربت غریبانه ایی
آنچنان که انگشت نمای خلق گشتم
از شدت دلدادگی ،،،
ای عشق ....
دیریست غریبم در کوی تو بدون هیچ آشنایی
نمی یابم جاده ایی
برای برگشتن به وطن خویش
نمیدانم راه را گم کرده ام یاکه دلم را ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در دیاری پر از هیاهو
شهری غریب
که سرشار از صدای ِ خواستن بود
دلم را نگاهی برد
نگاه نجیبانه ای
که قرار را از قلب آرامم ربوده بود ،،،
بعداز آن برق چشمان زیبا
مردی سرگردان شده ام در غربت غریبانه ایی
آنچنان که انگشت نمای خلق گشتم
از شدت دلدادگی ،،،
ای عشق ....
دیریست غریبم در کوی تو بدون هیچ آشنایی
نمی یابم جاده ایی
برای برگشتن به وطن خویش
نمیدانم راه را گم کرده ام یاکه دلم را ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀