چو صبح آید برو رو با خدا کن
دمی از خواب غفلت چشم واکن
کن استغفار و بگدار از مناهی
که بخشندت هر آن چیزی که خواهی
در آن انده شب شیرین چو شد روز
به بخت او برآمد صبح فیروز
#سلیمی_جرونی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دمی از خواب غفلت چشم واکن
کن استغفار و بگدار از مناهی
که بخشندت هر آن چیزی که خواهی
در آن انده شب شیرین چو شد روز
به بخت او برآمد صبح فیروز
#سلیمی_جرونی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر روز
"صبـح" ،
بودنِ بوسہهاے
تـو الزامیسـت
تا مـرا بدرقه ڪُنند
بہ سوے جـهانی ڪه خستڪَیهایِ
روزمره پیدایم نڪُنند....!
و
چقـدر
دلنشین خـواهد بود
صبحی ڪه با بوسہهاے تـو
شروع شـود.....!!
#عباس_عظیم_زاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"صبـح" ،
بودنِ بوسہهاے
تـو الزامیسـت
تا مـرا بدرقه ڪُنند
بہ سوے جـهانی ڪه خستڪَیهایِ
روزمره پیدایم نڪُنند....!
و
چقـدر
دلنشین خـواهد بود
صبحی ڪه با بوسہهاے تـو
شروع شـود.....!!
#عباس_عظیم_زاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شرمیست در نگاه من، اما هراس نه
کم صحبتم میان شما، کم حواس نه
چیزی شنیدهام که مهم نیست رفتنت
درخواست میکنم نروی، التماس نه
از بیستارگیست دلم آسمانی است
من عابری فلک زدهام، آس و پاس نه
من میروم، تو باز میآیی، مسیر ما
با هم موازی است و لیکن مماس نه
پیچیده روزگار تو، از دور واضح است
از عشق خسته میشوی اما خلاص نه
#کاظم_بهمنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کم صحبتم میان شما، کم حواس نه
چیزی شنیدهام که مهم نیست رفتنت
درخواست میکنم نروی، التماس نه
از بیستارگیست دلم آسمانی است
من عابری فلک زدهام، آس و پاس نه
من میروم، تو باز میآیی، مسیر ما
با هم موازی است و لیکن مماس نه
پیچیده روزگار تو، از دور واضح است
از عشق خسته میشوی اما خلاص نه
#کاظم_بهمنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
*نکوهش مکن چرخ نیلوفری را*
*برون کن ز سر باد و خیرهسری را*
بری دان از افعال چرخ برین را
نشاید ز دانا نکوهش بری را
*همی تا کند پیشه، عادت همی کن*
*جهان مر جفا را، تو مر صابری را*
هم امروز از پشت بارت بیفگن
میفگن به فردا مر این داوری را
*چو تو خود کنی اختر خویش را بد*
*مدار از فلک چشم نیک اختری را*
*به چهره شدن چون پری کی توانی؟*
*به افعال ماننده شو مر پری را*
بدیدی به نوروز گشته به صحرا
به عیوق ماننده لالهٔ طری را
اگر لاله پر نور شد چون ستاره
چرا زو نپذرفت صورت گری را؟
تو با هوش و رای از نکو محضران چون
همی برنگیری نکو محضری را؟
نگه کن که ماند همی نرگس نو
ز بس سیم و زر تاج اسکندری را
درخت ترنج از بر و برگ رنگین
حکایت کند کلهٔ قیصری را
سپیدار ماندهاست بیهیچ چیزی
ازیرا که بگزید او کم بری را
اگر تو از آموختنسر بتابی
نجوید سر تو همی سروری را
بسوزند چوب درختان بیبر
سزا خود همین است مر بیبری را
*درخت تو گر بار دانش بگیرد*
*به زیر آوری چرخ نیلوفری را*
نگر نشمری، ای برادر، گزافه
به دانش دبیری و نه شاعری را
بلی این و آن هر دو نطق است لیکن
نماند همی سحر پیغمبری را
چو کبگ دری باز مرغ است لیکن
خطر نیست با باز کبگ دری را
پیمبر بدان داد مر علم حق را
که شایسته دیدش مر این مهتری را
به هارون ما داد موسی قرآن را
نبودهاست دستی بران سامری را
تو را خط قید علوم است و، خاطر
چو زنجیر مر مرکب لشکری را
تو با قید بی اسپ پیش سواران
نباشی سزاوار جز چاکری را
ازین گشتهای، گر بدانی تو، بنده
شه شگنی و میر مازندری را
اگر شاعری را تو پیشه گرفتی
یکی نیز بگرفت خنیاگری را
تو برپائی آنجا که مطرب نشیند
سزد گر ببری زیان جری را
صفت چند گوئی به شمشاد و لاله
رخ چون مه و زلفک عنبری را؟
به علم و به گوهر کنی مدحت آن را
که مایه است مر جهل و بد گوهری را
به نظم اندر آری دروغی طمع را
دروغ است سرمایه مر کافری را
پسنده است با زهد عمار و بوذر
کند مدح محمود مر عنصری را؟
*من آنم که در پای خوگان نریزم*
*مر این قیمتی در لفظ دری را*
#ناصر_خسرو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
*برون کن ز سر باد و خیرهسری را*
بری دان از افعال چرخ برین را
نشاید ز دانا نکوهش بری را
*همی تا کند پیشه، عادت همی کن*
*جهان مر جفا را، تو مر صابری را*
هم امروز از پشت بارت بیفگن
میفگن به فردا مر این داوری را
*چو تو خود کنی اختر خویش را بد*
*مدار از فلک چشم نیک اختری را*
*به چهره شدن چون پری کی توانی؟*
*به افعال ماننده شو مر پری را*
بدیدی به نوروز گشته به صحرا
به عیوق ماننده لالهٔ طری را
اگر لاله پر نور شد چون ستاره
چرا زو نپذرفت صورت گری را؟
تو با هوش و رای از نکو محضران چون
همی برنگیری نکو محضری را؟
نگه کن که ماند همی نرگس نو
ز بس سیم و زر تاج اسکندری را
درخت ترنج از بر و برگ رنگین
حکایت کند کلهٔ قیصری را
سپیدار ماندهاست بیهیچ چیزی
ازیرا که بگزید او کم بری را
اگر تو از آموختنسر بتابی
نجوید سر تو همی سروری را
بسوزند چوب درختان بیبر
سزا خود همین است مر بیبری را
*درخت تو گر بار دانش بگیرد*
*به زیر آوری چرخ نیلوفری را*
نگر نشمری، ای برادر، گزافه
به دانش دبیری و نه شاعری را
بلی این و آن هر دو نطق است لیکن
نماند همی سحر پیغمبری را
چو کبگ دری باز مرغ است لیکن
خطر نیست با باز کبگ دری را
پیمبر بدان داد مر علم حق را
که شایسته دیدش مر این مهتری را
به هارون ما داد موسی قرآن را
نبودهاست دستی بران سامری را
تو را خط قید علوم است و، خاطر
چو زنجیر مر مرکب لشکری را
تو با قید بی اسپ پیش سواران
نباشی سزاوار جز چاکری را
ازین گشتهای، گر بدانی تو، بنده
شه شگنی و میر مازندری را
اگر شاعری را تو پیشه گرفتی
یکی نیز بگرفت خنیاگری را
تو برپائی آنجا که مطرب نشیند
سزد گر ببری زیان جری را
صفت چند گوئی به شمشاد و لاله
رخ چون مه و زلفک عنبری را؟
به علم و به گوهر کنی مدحت آن را
که مایه است مر جهل و بد گوهری را
به نظم اندر آری دروغی طمع را
دروغ است سرمایه مر کافری را
پسنده است با زهد عمار و بوذر
کند مدح محمود مر عنصری را؟
*من آنم که در پای خوگان نریزم*
*مر این قیمتی در لفظ دری را*
#ناصر_خسرو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همان طورى كه مغروران چگونه دل سپردن را ؛
نمىفهمند ماهىها درونِ آب مُردن را
تو مىترسانىام از دردِ عشق اما نمیدانى
كه من آموختم از كثرتِ غمها شِمُردن را
ميانِ اين همه اشعارِ غمگين بر سَرِ آنم
بياموزم به انسانها اصولِ غصهخوردن را
بگیر از من تمام آنچه دارم را که چیزی نیست
"خدا از من نگیرد فرصت از یاد بردن را..."
تو هرگز لذتِ محتاج بودن را نمیفهمی!
همان طوری که مغروران چگونه دل سپردن را…
#سیدتقی_سیدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نمىفهمند ماهىها درونِ آب مُردن را
تو مىترسانىام از دردِ عشق اما نمیدانى
كه من آموختم از كثرتِ غمها شِمُردن را
ميانِ اين همه اشعارِ غمگين بر سَرِ آنم
بياموزم به انسانها اصولِ غصهخوردن را
بگیر از من تمام آنچه دارم را که چیزی نیست
"خدا از من نگیرد فرصت از یاد بردن را..."
تو هرگز لذتِ محتاج بودن را نمیفهمی!
همان طوری که مغروران چگونه دل سپردن را…
#سیدتقی_سیدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
مـن از كجـا بـايـد مـى دانـستـم
چقـدر بـايـد بگـذرد ، تـا بـاور كنـم
گـاهـى يـك نـداشتـن
همـه دلتنگيـت مـى شـود
و گـاهـى يـك تـو
همـه چيـزت را
بـا خـودش مـى بـرد
و مـن از تـو
تنهـا،
تنهـاييـم را فهميـدم .
#امير_وجود
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مـن از كجـا بـايـد مـى دانـستـم
چقـدر بـايـد بگـذرد ، تـا بـاور كنـم
گـاهـى يـك نـداشتـن
همـه دلتنگيـت مـى شـود
و گـاهـى يـك تـو
همـه چيـزت را
بـا خـودش مـى بـرد
و مـن از تـو
تنهـا،
تنهـاييـم را فهميـدم .
#امير_وجود
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مکان زندگی من
اینجاست
که من نفس می کشم
و آنجاست که تو
در حال گذران حیاتی
من تنها نیستم
در دو مکان زندگی می کنم
و خیال عشقت
مدام خاطرم را همراه است
#امیر_عباس_خالق_وردی
#عصرتون_خوش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اینجاست
که من نفس می کشم
و آنجاست که تو
در حال گذران حیاتی
من تنها نیستم
در دو مکان زندگی می کنم
و خیال عشقت
مدام خاطرم را همراه است
#امیر_عباس_خالق_وردی
#عصرتون_خوش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز کجا آمدهای میدانی
ز میان حرم سبحانی
یاد کن هیچ به یادت آید
آن مقامات خوش روحانی
پس فراموش شدستت آنها
لاجرم خیره و سرگردانی
جان فروشی به یکی مشتی خاک
این چه بیع است بدین ارزانی
بازده خاک و بدان قیمت خود
نی غلامی ملکی سلطانی
جهت تو ز فلک آمدهاند
خوبرویان خوش پنهانی
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز میان حرم سبحانی
یاد کن هیچ به یادت آید
آن مقامات خوش روحانی
پس فراموش شدستت آنها
لاجرم خیره و سرگردانی
جان فروشی به یکی مشتی خاک
این چه بیع است بدین ارزانی
بازده خاک و بدان قیمت خود
نی غلامی ملکی سلطانی
جهت تو ز فلک آمدهاند
خوبرویان خوش پنهانی
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حساب عشق تو از دست در رفت
چو تیر غمزه تا عمق جگر رفت
غم هجران که از حدّم فزون شد
مذاب خونِ دل از دیده سر رفت
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چو تیر غمزه تا عمق جگر رفت
غم هجران که از حدّم فزون شد
مذاب خونِ دل از دیده سر رفت
#حامد_بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بنوش باده ی شعر از زلال جام خیال
که از سبوی دلت پر کشد غبار ملال
در این زمانه که غیر از قفس زبانی نیست
بخوان که راه رهایی ست از جماعت لال
اگرچه کوردلان بسته اند نای نفس
بگو از عشق، از آزادی و امید وصال
در این تراکم غم، شعر خوب باران باش
ببار بر سر این خنده های رو به زوال
کنون که رود روان در مسیر طالع توست
چگونه تن بدهی بر سراب قهوه و فال ؟!
در آستین خودت مار پروراندی و مار
دوباره دل بسپاری به مار خوش خط و خال؟!
رسیده است فراز قشنگ برچیدن
که روی شاخه نمانده به غیر میوه ی کال
گذشته است زمان سکوت، برپاخیز
برای صبر و مدارا و صلح نیست مجال
پرنده ای که قفس آسمان او شده بود
درید میله ی زندان اگرچه بود محال
#فرزانه_سیفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که از سبوی دلت پر کشد غبار ملال
در این زمانه که غیر از قفس زبانی نیست
بخوان که راه رهایی ست از جماعت لال
اگرچه کوردلان بسته اند نای نفس
بگو از عشق، از آزادی و امید وصال
در این تراکم غم، شعر خوب باران باش
ببار بر سر این خنده های رو به زوال
کنون که رود روان در مسیر طالع توست
چگونه تن بدهی بر سراب قهوه و فال ؟!
در آستین خودت مار پروراندی و مار
دوباره دل بسپاری به مار خوش خط و خال؟!
رسیده است فراز قشنگ برچیدن
که روی شاخه نمانده به غیر میوه ی کال
گذشته است زمان سکوت، برپاخیز
برای صبر و مدارا و صلح نیست مجال
پرنده ای که قفس آسمان او شده بود
درید میله ی زندان اگرچه بود محال
#فرزانه_سیفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اگر خواهی که یابی عالم صبح
شبی کن روز، بهر یک دم صبح
شبی روز از در عشق و صباحی
به وصلش یا رب از هجران فلاحی
درون تیرگی آب حیات است
چراغ صبح نور کاینات است
#سلیمی_جرونی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شبی کن روز، بهر یک دم صبح
شبی روز از در عشق و صباحی
به وصلش یا رب از هجران فلاحی
درون تیرگی آب حیات است
چراغ صبح نور کاینات است
#سلیمی_جرونی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این منم که هرصبح
دلم را به عشق
و گلویم را به دوست داشتن ات تازه میکنم،
این منم که هرصبح
از تو خیر میخواهم
از خدا برکت،
این منم که چون میخندی،
ذوق از درونم بیرون میجهد،
و به چشمانم میخزد،
این منم که دوستت دارم
این منم که میگویم عشق
یعنی
صمیمیتی از جنس دوست داشتن ات...
#حميد_رها
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم را به عشق
و گلویم را به دوست داشتن ات تازه میکنم،
این منم که هرصبح
از تو خیر میخواهم
از خدا برکت،
این منم که چون میخندی،
ذوق از درونم بیرون میجهد،
و به چشمانم میخزد،
این منم که دوستت دارم
این منم که میگویم عشق
یعنی
صمیمیتی از جنس دوست داشتن ات...
#حميد_رها
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#صبح من خط نگاهت به شب ثانیه هاست
رسم آن خنده ی خوبت به لب ثانیه هاست
تو بیایی و دلم ذوق کند در قدمت
لحظه لحظه ، قفسم بر حَسَب ثانیه هاست
#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رسم آن خنده ی خوبت به لب ثانیه هاست
تو بیایی و دلم ذوق کند در قدمت
لحظه لحظه ، قفسم بر حَسَب ثانیه هاست
#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رفتی و پشت سرت گریه فراوان کردم
شبِ مهتاب هوایِ غمِ باران کردم
نیمه شب بود که با موی پریشان رفتی
دل به موی تو گره بسته ، پریشان کردم
رفتی و همسفرت شد دل دیوانه ی من
هرچه پل پشت سرش ، یکسره ویران کردم
خیره دنبال قدمهای رهت اینهمه سال
پرسه ها بی تو در این کوچه خیابان کردم
خانه زندان من و زندگیم حبس ابد
روزوشب یاد تو را مونسِ زندان کردم
حال از دل بگذر بی تو شبی تنها نیست
چون خیالات تو را جای تو مهمان کردم
#امیرابوالفضل_عباسیان_امیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شبِ مهتاب هوایِ غمِ باران کردم
نیمه شب بود که با موی پریشان رفتی
دل به موی تو گره بسته ، پریشان کردم
رفتی و همسفرت شد دل دیوانه ی من
هرچه پل پشت سرش ، یکسره ویران کردم
خیره دنبال قدمهای رهت اینهمه سال
پرسه ها بی تو در این کوچه خیابان کردم
خانه زندان من و زندگیم حبس ابد
روزوشب یاد تو را مونسِ زندان کردم
حال از دل بگذر بی تو شبی تنها نیست
چون خیالات تو را جای تو مهمان کردم
#امیرابوالفضل_عباسیان_امیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مکن چو آینه خود را مقابل همهکس
چو آفتاب مشو شمع محفل همهکس
مبین به غیر و ز غیرت مرا مکُش هردَم
که نیست نرگس مست تو قابل همهکس
به چشمِ غیر مکن جا چو مردمِ دیده
اگرچه هست تو را جای در دل همهکس
به روی هر خس و خاری چو غنچه لب مگشا
چو شاخ گل مشو -ای سرو- مایل همهکس
اگر به دیده تو را جا کنند اهل نظر
مرو ز راه و مکن جا به منزل همهکس
-خدای را- که به هر ناکسی مشو همدم
که نیست دولت وصل تو قابل همهکس
ز حال «اهلی» بیدل نظر دریغ مدار
چو هست لطف عَمیم تو شامل همهکس...
#اهلی_ترشیزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چو آفتاب مشو شمع محفل همهکس
مبین به غیر و ز غیرت مرا مکُش هردَم
که نیست نرگس مست تو قابل همهکس
به چشمِ غیر مکن جا چو مردمِ دیده
اگرچه هست تو را جای در دل همهکس
به روی هر خس و خاری چو غنچه لب مگشا
چو شاخ گل مشو -ای سرو- مایل همهکس
اگر به دیده تو را جا کنند اهل نظر
مرو ز راه و مکن جا به منزل همهکس
-خدای را- که به هر ناکسی مشو همدم
که نیست دولت وصل تو قابل همهکس
ز حال «اهلی» بیدل نظر دریغ مدار
چو هست لطف عَمیم تو شامل همهکس...
#اهلی_ترشیزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اگر خوانی درونم بندهٔ این خاندان باشم
وگر رانی برونم چون سگ بر آستان باشم
ندانم بندهٔ روی تو باشم یا سگ کویت
به هر نوعی که میخواهی بگو تا آن چنان باشم
چه سگ باشم؟ که آیم استخوانی خواهم از کویت
ولی خواهم که از بهر سگانت استخوان باشم
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وگر رانی برونم چون سگ بر آستان باشم
ندانم بندهٔ روی تو باشم یا سگ کویت
به هر نوعی که میخواهی بگو تا آن چنان باشم
چه سگ باشم؟ که آیم استخوانی خواهم از کویت
ولی خواهم که از بهر سگانت استخوان باشم
#هلالی_جغتایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چہ عصر غم انگیزے
انگار وقتی نیستی
در جاے جاے این شهــــر
رنگ فراموشی پاشیده اند
دلم می گیرد
از نفس ڪشیدن در هوایی ڪـه
عارے از نفس های ٺوسٺ...
#امیر_عباس_خالق_وردی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
انگار وقتی نیستی
در جاے جاے این شهــــر
رنگ فراموشی پاشیده اند
دلم می گیرد
از نفس ڪشیدن در هوایی ڪـه
عارے از نفس های ٺوسٺ...
#امیر_عباس_خالق_وردی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من صدای نفست را
از پای #خیــــال حس می کنم
و صدای جانمت را از گلوی باد
من نگاهت را که در ماه می افتد می بینم
و برای امشبم ای کاشی نمی مانَد
#محمد_بشیرے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از پای #خیــــال حس می کنم
و صدای جانمت را از گلوی باد
من نگاهت را که در ماه می افتد می بینم
و برای امشبم ای کاشی نمی مانَد
#محمد_بشیرے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀