💖کافه شعر💖
2.27K subscribers
4.26K photos
2.78K videos
11 files
921 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نسیم صبح چو برگ سمن فروریزد
جگر ز نالهٔ مرغ چمن فروریزد

فلک نظر به که دارد که نیش غمزهٔ او
هزاز ناوک جادوفکن  فروریزد

اجل به صیدگه ناز او شود پامال
ز بس بر سر هم جان وتن فروریزد


#عرفی
#صبـح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#کاش
اولِ سطرِ کتابِ زندگانی
#عشق را
با محبت، سادگی
یکسان کشیم
من و تو
کمی
از بارش احساس بباریم
همگی ما بشویم
#کاش
زندگی ساده
دلی تنگ نبود
خوشی
از بام خدا می بارید
#کاش
این واژهٔ چرکینِ اگر کاش
نبود


#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از کوچه‌ی صبح
صدای قدمهای نور می‌آید..
و دستان گرم آفتاب
بر ساقه‌های منتظر
چه عاشقانه می‌پیچید..
نور دوباره طلوع می‌کند ؛
دوباره زندگی می‌بخشد..

#نگار_حسینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آسوده کسی‌ است کو در این دیر
ناسوده بُوَد چو ماه در سیر

در خانۀ غم بقا نگیرد
چون برق بزاید و بمیرد

آنکس که در این دهش مقام است
آسوده‌دلی بر او حرام است

آن مرد کزین حصار جان برد
آن مرد در این نه این در آن مرد

سرو تو در این چمن دریغ است
کابش نمک و گیاش تیغ است

تا چند غم زمانه خوردن؟
تازیدن و تازیانه خوردن؟


عالم خوش خور که عالم این است
تو در غم عالمی غم این است


#نظامی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر روز یادت
در خرابه های دلتنگی ام
موج می زند!
قدم می زنم
در کابوسِ خیابان
یکطرفهٔ حرف‌ های ناگفته!

بهانه های دلم را
به موسیقی ملودی نور
سنجاق می کنم
#محبوب_بیقرار_شعر برگرد،
میخواهم
تمام این شعرننوشته را
عریان کنم
برای امروز و
دلبریها با خورشید مهربانیت.
راستی
دیشب
#شعـرهایم را
از پنجرهٔ مهر
روبـه کوچه تکاندم
امروز
کوچه بیقرارت بود!

#فریبا_فربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نقاش رخت ز طعنها آسودست
کز هر چه تمام‌تر بود بنمودست

رخسار و لبت چنانکه باید بودست
گویی که کسی برزو فرمودست

#ابوسعید_ابوالخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
انکار نکن، عشق به ابراز قشنگ است
هر قدر که تکرار شود، باز قشنگ است

میدانم و میخوانمش از چشم تو امّا
گاهی به زبان آید اگر راز قشنگ است

دل فکر پریدن به هوای دگری نیست 
در حصرِ تنت لذتِ پرواز قشنگ است

سرسخت ترین دختر این شهرم و اما
وقتی تو خریدار شوی ناز قشنگ است

"جان در بر و می در کف و معشوق" تو باشی...
این فال خوش از حافظ شیراز قشنگ است...

#فرانک_فردوسی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من مالک ملک لامکانی شده‌ام
من عارف گنج زرکانی شده‌ام

تا از صدف تن گهر دل سوزد
در عالم جان بحر معانی شده‌ام

#رباعی_مولانا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.


آدم‌ها در زندگی،
آهنگ‌هایی دارند برای روز مبادا!
برای روزهای سرد...
برای تب کردن‌هایی که پنی سیلین هم درمانش نیست...
برای روزهایی که بین این همه‌چیز در دنیا، تنهایی می‌شود انتخاب اول و آخر...
برای روزهای سرگشتگی که دلیلش تا ابد مسکوت خواهد ماند...
برای روزهایی که تقویم به آنها می‌گوید روزهای دونفره ...
برای روزهای دلتنگی،
برای انتظار ...



#پویان_اوحدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

گل گفت :
امروز یکی بهم گفت چه گل خوشگلی .

شازده کوچولو گفت : خب...
گل گفت :
یکی دیگه گفت چقدر خوش بویی .

شازده کوچولو گفت : خب...
گل گفت: 
یکی گفت مهربون .
یکی گفت دوست داشتنی
یکی گفت ...

شازده کوچولو گفت :
الان خوشحالی اینارو شنیدی ؟

گل گفت : نه ، ناراحتم !!
ناراحتم که چرا از
#تو نشنیدم ...


#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
📕 شازده کوچولو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به چشمانت عسل داری،بگو آیاخبرداری؟
تویارنازنین رویم،به چشمانت شرر داری

دلم درگوشه ی چشمت،امان ازآن نگاه مست
به دنبال تو می آیم،ببین قصدسفرداری

خداداندکه این قلبم،سراسرمهرتودارد
چرابامن چنینی گل،نگاه ازمن حذرداری؟

من آن آواره ایی هستم،که صدپینه به دل دارد
توبا محراب ابرویت ،هزاران دربدر داری

خودت دانی که زنجیرم،به آن زلف پریشانت
ازآن طوفان چشمانت،قسم برعشق خبرداری!

کویرتشنه ایی خشکم،به بارانِ تومحتاجم
بگوای یارِشیرینم،که برمن تو نظرداری...؟

#حمیدرضا_ضیافتی_برخوردار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
قدر نشناس عزیزم نیمه من نیستی
قلبمی اما سزاوار تپیدن نیستی!

مادر این بوسه های چون مسیحایی ولی
مرده خیلی زنده کردی پاکدامن نیستی

من غبار آلود هجرانم تو اما مدتی ایست
عهده دار آن نگاه لرزه افکن نیستی

یک چراغ از چلچراغ آرزوهایت شکست
بعد من اندازه یک عشق روشن نیستی

لاف آزادی زدی حالا که رنگت کرده فصل
از گزند باد های هرزه ایمن نیستی

چون قیاسش میکنی با من .پس از من هر کسی
هر که گوید عاشقم میگویم اصلا نیستی

دست وقتی که تکان دادی عجب حالی شدم
اندکی برگشتم و دیدم که با من نیستی . . .

#کاظم_بهمنی♥️

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‌‌
گر مِی به جان دَهندَت بِستان که پیشِ دانا
ز آب حیات بهتر ، خاکِ شــــــــــرابخانه

آن کوزه بر کفم نِه ، کآب حیـات دارد
هم طعمِ نار دارد هم رنگِ ناردانه

صوفی چگونه گردد، گِردِ شرابِ صافی
گنجشک را نگنجد، عَنقا در آشیانه

#سعدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مثل #عصر های خنک بهاری
عطر سیبی
پرتقالی
هوایت را باید نفس کشید
ذوق شعری
تا همیشه در قلبم
ماندگاری !
تو می آیی
بهشت می شود دلم
من می خواهم
لبخند می شوی برایم
راستی یادت نرود
چقدر به تو می آید
دوستت دارم هایم

#افـ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سون

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‍ از شهر خیالم گذشتم.
در تمام کوچه‌هایش، تو بودی …
خانه ها را به دنبال تو گشتم
از پنجره هایش نام تو را پرسیدم
چقدر ماه در آسمانِ حوضش شبیه تو بود.
چشم ماهی هایش برق میزد.

تاریک بود تو را ندیدم
دیگر هراسی از گم شدن نداشتم
ستاره ها ازچشمانم دور شدند
و دست مهتاب از لمس گونه هایم خیس

تو با خیالی آسوده رفته‌ای،
کوچه همان کوچه بود و خانه همان خانه
تنها من بودم که همچون مؤمنی روشندل،
دست برگلدان شکسته ی خاطراتی میکشدم
که مدتها پیش
عشق از قلبِ کاغذی گلهایش کوچ کرده بود.

#مینو_پناهپور         

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در لباس زندگی،
راحت نمی‌دانم ڪه چیست
این قبای تنگ را عمری‌ست می‌پوشم به زور

#تمنای_شیرازی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گذشتی از من‌  و من بی تو ناشکیب شدم
میان شهر خودم بعدِ تو غریب شدم

دوباره فاصله افتاد بین من با تو
دوباره با غم تنهایی ام قریب شدم

همین که در دل من ترس بی تویی افتاد
دچار رعشه ی یک حالت عجیب شدم

تنم شراره ی دوزخ نشان دلهره شد
از آن دمی که خریدار عطر سیب شدم

تمام روز و شبم پر شد از بهانه ی مرگ
اسیر سایه ی یک وهم  نانجیب شدم

شکوه جنگل مه بود وترس رفتن تو
که من  اسیر غمی سخت دلفریب شدم

سفر تو کردی و من با امید رجعت تو
اسیر وهم فرازی پر از نشیب شدم

#زهرا_وهاب_ساقی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب رسید و باز بیداری عذابم میدهد
فکرهای پوج و تکراری عذابم میدهد

پیش از این در وقت تنهایی رفیقم شعربود
این غزل هم بی تو انگاری عذابم میدهد

سر اگر میداد بر حرف خودش می ایستاد
تازگی با ناز و عیاری عذابم میدهد

دست از روی دل صدپاره ام بردارکه
هرکجاانگشت بگذاری عذابم می دهد

درردیف این غزل تغییردادی همچنان
باز با تغییر اجباری عذابم می دهی

در کنار او به هر جایی که میبینی مرا
باچه ترفند و چه اطواری عذابم میدهی

تا به دل گفتم رهایش کن اگر مقدور شد
گفت میدانم توهم داری عذابم می دهی

#جواد_شادفر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀