.
عاشق و دیوانه‌ام، سلسله‌ی یار کو؟
سینه ز هجران بسوخت، شربت دیدار کو؟

گرچه گلستان‌خوش‌است، ورچه چمن‌دلکش‌است
آن همه دیدم ولی، آن گلِ رخسار کو؟

ناله‌ی هر عاشقی، از دلِ افگار خویش
از منِ مسکین مپرس کآن دلِ افگار کو

نقش منِ بت‌پرست، هست به کشتن سزا
تیغ سیاست کجاست، بازوی این کار کو؟

آه که دعویّ عشق، پس غمِ جان چون بُود؟
دوستیِ جان گرفت، دوستی یار کو؟

وه که جمالی چنان، روزیِ این چشم نیست
دیده‌ی بیدار هست، دولت بیدار کو؟

بر سخنِ درد ما، گرچه نهد گوشْ یار
«خسروِ» بیچاره را طاقت گفتار کو...؟
‏
#امیرخسرو_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

ای یوسف جان ز حال یعقوب بپرس
وی جان کرم ز رنج ایوب بپرس

وی جمله خوبان بر تو لعبتگان
حال ما را ز هجرنا خوب بپرس

#رباعی_مولانا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

یه جاده باشه
یه ماشین زیر پات
بزنی به جاده .تک و تنها
بدور از همه کس بدور از همه چیز تک و تنها
بری جایی که سکوت محض باشه بدون فکر و خیال بدون دغدغه چند روز برای خودت باشی ...!!
چه رویای قشنگی

جاده رویایی چالوس ،مازندران

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی؟
چه شد که شیوه‌ی بیگانگی رها کردی؟

به قهر رفتن و جور و جفا، شعار تو بود
چه شد که بر سر مهر آمدی؛ وفا کردی؟

منم که جور و جفا دیدم و وفا کردم
تویی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی

بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد، کس
نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی؟

اگر چه کار جهان بر مراد ما نشود
بیا که کار جهان بر مراد ما کردی

هزار درد فرستادی‌ام به جان، لیکن
چو آمدی، همه آن دردها دوا کردی

#شهریار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

من نَہ آدمَم ، نَہ خیابان،
نَہ درختم ، نَہ زَنجَره...
شعرے حبس در سینہ‌اَم
ڪہ در اِنزوا مےلرزد...!
آےْ شاعرے ڪہ مےنویسےاَم!
دلتنگےِ بےرحمانہ‌اَت،
در حروف وُ ڪلماتِ من
بہ یڪ سنّت بَدَل گشتہ‌است!!!



#آرش_شاهری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

چای #عصرانه ی عشق را
با  #طعمِ دوستت دارم دم کرده ام
عطروبوی احساس
وطعم بوسه وآغوش را
چیده ام درسینی شعرم
تعارف میکنم تازه دم است!!
با  #عشوه بردار

#شهاب_شهابی👌♥️

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

وقتی هستی
واژهای محبت در
قلمم جان میگیرد،

و من گاهی قسم میشوم
برای چشمانت،

برای بوییدن دستان
پر محبتت

وشعرم جان میگیرد
تا به ارش خدا رسد،

به غزل هایم
خدا ،
خدا ،
خدا ،
میکنم .

و میگویمت ،
قصیده شب من
ای معجونی از گل غیبت و دوری،
ای سپیده رویایی تاریکی شبم،

به لبه های سکوت تنهاییم
با آویختهای روی دیوارها ،

به واژهای در جشن جملات
وبه بزم افکار زیبا گره خوردند ،

میگویم لابد دوستت دارم

#کوهیار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

عطر را دوست دارم
چون بوی دلنشینی دارد
و گل را، برای اینکه رنگ و لعابی زیبا...
آسمان را ،برای آبی بیکران و
دریا را، برای آرامش و طوفانِ و توامانش ...
شعر را دوست دارم
چون مرهمی ست بر روح  زخم خورده ام
و خواب را ،برای اینکه خستگی را از تنم دور می کند 
حقیقت این است که پشتِ هر دوست داشتنی ،
نیازی پنهان است
همیشه اما اینطور نیست
گاهی دوست داشتن
بی قید و شرط است 
بی دلیل و بی نیاز ...
مثل دوست داشتن تو
که دلچسب ترین دوست داشتنِ دنیاست/.

#آذین_قانع

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

بر رَه میخانهء تو من همه شب بی تاب شدم
زِ می جامِ لبانت من مست و خراب شدم

زِ فراغت بس که خون دل خوردم به همه ایّام
انگار که با دلم خونم به نبودنت من مُجاب شدم

خشک شد برکهء جانم به هوای بارانِ تو
نباریدی به جانم ، به خدا که من مُرداب شدم

دل سِپُردم به عشق تو و بی دل شدم
انگار که زِ عشق بی فرجام تو من جواب شدم

#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

امشب،نبض بوسه هایت قلقلک می دهد،
گونه های شب بو را...
ضمیر دهانم،
معلق میان نفس های تو،
پنجره، ماه، همه!
عطر تو را سر می کشند!...
کاش!!در آغوش رویاها
خواب بمانیم،تا ابد...
پلک هایم طفره می روند
بیداری را ...


#لیلا_ادبی‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

بوی فصل بهار می آید
آب با روی کار می آید

غنچه های امید می شکفد
گل دولت ببار می آید

تازه و تر شکوفه های امل
بر سر شاخسار می آید


#کمال‌الدین_اسماعیل
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

به وقت طلوع خورشید
آفتاب مهرت را
بر بید لرزان وجودم بتابان
تا شقایق های عشق
زیر ساقه ی نحیف آن شکفته شوند
و پیچک رویای آمدنت
بالا برود از دیوار بلند
تنهایی و دلتنگی ام....
جان بگیرم از بودنت
و همچون بید مجنون سایه ساری
باشم برای عشق ابدی تو ؛؛؛
چشم تو، چشمه سار شوق
لذت بودن تو بسان بارش باران است
بر کویری خشک
عطر تنت عطر خوش ریحان
عطر روح انگیزِ اشتیاق و زندگی ست
که با بوییدن آن
عشق در قلبم موج می زند...!!

#باران_مقدم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

برخیز جوانا!
         برخیز بهار آمده بس دلکش و زیبا  
               از بستر گل‌ها
                   تا بام ثریا  
                     هر گوشه دل‌انگیز و صفاخیز و فریبا
رامشگر گلشن
در بزم چمن زخمهٔ اسرار نوازد
                 وز شور نواها  
                       دوشیزهٔ گل‌ها 
                          مستانه کند رقص به آهنگ تمنّا


#محمدحسن_بارق_شفیعی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

بودم آن روز من از طايفه دُردكشان
كه نه از تاك نشان بود و نه از تاك ‏نشان

از خرابات‏ نشينان چه نشان میطلبى
بی نشان ناشده زايشان نتوان يافت نشان

هر يك از ماهوشان مظهر شانى دگرند
شان آن شاهد جان جلوه‏ گرى از همه‏ شان

جان فدايش كه به دلجويى ما دلشدگان
می‏رود كوى به كو دامن اجلال‏ كشان

در ره ميكده آن به كه شوى خاك اى دل
شايد آن مست بدين سو گذرد جرعه‏ فشان

نكته عشق به تقليد مگو اى واعظ
پيش از آن باده بچش چاشنیى هم بچشان

جامى اين خرقه پرهيز بينداز كه يار
همدم بى سر و پايان شود و رند وشان

#جامی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

رضا بهرام


❤❤



❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

با آنکه تو اندر پی مقصود خودی
نه واجد غیری و نه موجودی خودی

مقصود تو از طاعت معبود اگر
بهبود خود است پس تو معبود خودی

#شاه_نعمت_الله_ولی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

آمد آن روزی که هر هنجار ناهنجار شد
واژه در دست و زبان خلق، جنگ افزار شد

چرخ اگر قدری مُرّوت داشت در قاموسِ خویش:
تا به ما نوبت رسید از عمد لاکردار شد

چهره ی شادابِ شادی شرمگین شد؛ رنگ باخت
دم به دم غم روی غم در سینه ها انبار شد

پیشِ چشمِ باغبان ها در شبیخون خزان
شاخه ای در باغ اگر هم بود چوبِ دار شد

جایِ عطر و بوی گل در نای جانبخشِ بهار
سهمِ دستِ باغبانِ پیر، مُشتی خار شد

باز شد تا چترِ نفرت بر فراز شهرها
روزگارِ عشق ورزان سخت رقّت  بار شد

خون ما را بر زمین تا ریخت ظالم بی امان
شیخ در محرابِ خون، سرگرمِ استغفار شد

جای ماندن نیست اینجا مرکب آور کوچ را
روحِ آزادی در این غمخانه استثمار شد

قصد رفتن کرده ایم از شهر تا آغوشِ عشق
گر چه پیشِ پایِ رفتن راه ناهموار شد.

#زهرا_وهاب_ساقی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

و من چقدر
از بودنت سرخوشم
شبها با خیالت به خواب می روم
صبح ها با نرمی صدایت
از درون خوشحال تر
به خورشید چشمهایت
چشم می دوزم
در واقع تو منی و من توام
مسروزتر از همیشه
لبخند را به لبانم می اورم
چقدر از بودنت شادم
در هوایت نفس می کشم
تنبیده به وجودت
با قدمهایت قدم برمی دارم
زمزمه ی عاشقانه ام را
به کلاف نگاهت بند می زنم
هجوم دوست داشتنت را
به رگ قلبم می رسانم
چقدر از بودنت سرشارم
بی ترس به روشنایی می رسم
تو جواب معجزه ی عشق
در من می شوی ...

#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

 ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‍ ‌‌‌
"عصـ...ـرها  "
دلبرے می خواهد....
دلنشین و زیبا دُرُست مثل تو
ڪه نم دلتنڪَی را
پاڪ ڪند از چشمان خیس...
                   و
                آرامـش
                آغوشـش را
         هدیه ڪند به جاݩ‌ و دلم...



#امیر_محمدے👌❤️

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀