💖کافه شعر💖
2.65K subscribers
4.41K photos
2.94K videos
12 files
1.05K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
تو را چگونه بنامم، که لَخت‌لختِ تو ای عشق



شده‌ست لخته‌ی خونی و بسته راهِ گلویم

#حسین_منزوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عصرِ امروز
زیبایی چشمان تو را دارد
هوایش
پراست، از رایحه خوش اردیبهشت ..
میتوان از باغ نگاهت دسته دسته گل نارنج ‌چید
وچای را با عطر خوشش نوش جان کرد...

#یــسـنــا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
همچو خورشید به عالم، نظری ما را بس
نَفَسِ گرم و دلِ پُرشرری ما را بس

خنده در گلشنِ گیتی به گُل ارزانی باد!
همچو شبنم، به جهان، چشمِ تری ما را بس

گر چه دانم که میسر نشود روزِ وصال
در شبِ هجر، امیدِ سحری ما را بس

اگر از دیدهٔ کوته‌نظران افتادیم
نیست غم، صحبتِ صاحب‌نظری ما را بس

در جهانی که نباشد ز کسی نام و نشان
قدسی از گفتهٔ شیوا، اثری ما را بس

#قدسی_مشهدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.....                                            ......
چه
#بارانی شدم نم‌نم
به روی‌ ‌چترِچشمانت
و‌ نقشی میزنم از
#عشق
به روی گونهٔ سرخت
خیالِ چشمِ جادویت‌
خطابم می کند هر
#روز
بسویت پر‌کشیدم ‌من‌
ولی
بی بال‌ می‌آیم.

#فریبا_قربان_کریمی
‎ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مه روی  پریزاد، بـنازم هنرت را
از دست دل ای داد، بـنازم هنرت را

یک لحظه تو را دیدم و بی چون و چرا دل..
من را به فناد داد، بـنازم هنرت را 

از دولت عشقت شده ام مضحکه ی خلق
ای خانه ات آباد، بـنازم هنرت را

هر ثانیه در حسرت آنم که به نحوی
ما را بکنی یاد، بـنازم هنرت را

از دوری یک لحظه ات آرامش خود را
دادم همه بر باد، بـنازم هنرت را

دلدادگی ام باعثِ افسردگی ام شد
چون با تو در افتاد، بـنازم هنرت را 

زیبا رخ و دلداده ی مغرورِ دهاتی
ای دستمریزاد، بـنازم هنرت را 

#فیروز_احمد_سعیدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم

هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود
که به بازار تو کاری نگشود از هنرم

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم

#شهریار
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

کاش اسبی بودم
ولی سوارم عاشق بود
کاش آیینه ای بودم
ولی به دیوار اتاق زنی زیبا آویخته بودم
کاش گل سرخی بودم
ولی در روز عشاق به دختری هدیه ام می دادند
کاش قرص نانی بودم
ولی بر سفره ی زنی گرسنه.
کاش رودی بودم
ولی از وطنم کردستان می گذشتم

کاش بی هیچ شرطی
برای آخرین بار
تو را در آغوش می کشیدم وُ
آنگاه جان می سپردم

#شیرکو_بیکس

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
اگر شبی گذشت و
فراموش کردم بگویم
شب بخیر
بدان‌در هیاهوی باد ها
گم‌شده ام
وقتی گم میشوم
بادها مرا با خودش
به تاریکی میبرد
و
اما
تو
بلند و بلند تر صدایم کن..‌...!!!👌❤️

#دلنوشته

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر شب ...
مسیح احساسم
بہ ناقوسِ خیالِ تو
در صومعهء چشمانت

بہ صلیب ڪشیدہ مے شود ...


#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیده بگشای، ای که در خوابی
خویشتن را طلب، مگر یابی

چند ازین اشتغال بی‌حاصل؟
دیگران را و خود ز خود غافل؟

تا تو در خویشتن نظر نکنی
وانگه از خویشتن گذر نکنی


#عراقی
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

ابدیت دوستداشتنت
نه شب می شناسد نه صبح
نمیدانم حس دوستداشتنم
به تو زیاد ست
که اینچنین دلتنگت میشوم
یااینکه دلتنگی وقت و بی وقتم
مرا اینگونه
دچار میکند به دلبستگی تو ،
در اندیشه های آبی
و گاه خاکستری من
تنها تویی که باحضورت
رنگ عشق می پاشی در هوای افکارم
دوستت دارم
و رایحه ی این احساس ناب را
هر روز با یک دنیا عشق و محبت به قلبم هدیه میدهم ...!!


#پارس


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از این صبح ملال انگیز
نه
#تــــــــــو ماندی
نه چشمانت

میان
     صبح های من،
            فقط
               هر روز
                     
#درد می تابد...‌

#محمــدبشیـــرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عمرم که در خیالِ نگاه تو سر شدم
عشقم که ذرّه ذرّه به پایت هدر شدم

رودی که خواست راهی دریا شود، منم!
دردا که درّه درّه فقط دربه‌در شدم

می‌خواستم نبینمت امّا به اشتباه
آیینه‌ام شکسته شد و بیشتر شدم

فریادم از دهان خلایق شنیده شد
روزی که با سکوت خودم هم‌نظر شدم

گفتی صبور باش و فراموش کن مرا
این شد که از وجود خودم بی‌خبر شدم...

#احمد_شیروانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‍ در آسمانِ چَشمانت
چند خورشید به مهربانی می تابند
که اینچنین با نیم نگاهت،
شکسته ساقه ها دوباره جوانه می زنند
و خشکیده رودها
تازگیِ چشمه ساران می گیرند،
در مرمرِ گام هایت چه راز نهفته ای
که تا راه می روی
خاربوته هایِ سوخته طراوت می یابند
وُ رمه هایِ رمیده
سویِ بهارانت می تازند،
و در لبانت چند هزار بوسه آرمیده
که تا دهان می گُشایی،
قناریان ترانه می سُرایند وُ
چلچله ها از نیمه راه کوچ رها می دارند
تا سمتِ آوایِ تو آشیان سازند،
نازنینا...شهدِ جانا !
بر بی سو چشمانم باری قدم بُگذار
عطشِ دیدار فرسود مرا .

#عارف_اخوان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎵حظ کردم

باصدای:شاهرخ

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پُل زدم،  پهلو گرفتی، آمدی، ساحل نشستی
پا درآوردی، زدی پـل را به رویِ دل شکستی

تازه لیلــی... ! درکـــفِ دستـــم نهــادم آبــرو
تا تو را لیـلا کنم در عاشقی هرجا که هستی؟

شهرهٔ شهرِ گل اندامان شدی، با عشقِ من
غیره من بال و پرِ کی را گرفتی یا شکستی؟

نسخهٔ ماراکه پیچیدی، بیا با نسخه پیچی
مــردم این شهــر را، کافر بکن دربت پرستی!

دست و بالت بازشد، دستی بگیر ای جانِ دلها
تا دعــایِ عشــق دنبالت کـند ،هرجـا نشستی!

#سالار_زندی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تن تو باغ بهشت،
لب تو میوه‌ی ممنوعه ‌ی عشق،
من همان آدم خوش قلب و رحیم...

دلکم وای!
چو شیطان رجیم
من به فرمان دل و بوسه به سیب لب تو
غصه‌ای نیست اگر از همه جا رانده شدیم...


#پرستو_نادری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دفترِ حافظ گشودم، فـالِ من جانـانـه شد
عشقِ تـو فالم شد و  ناگـه غزل دیوانه شد

آمدے در فـالِ مـن چون سرنوشتے دلگشا
با تو و فالِ تـو  این احوالِ من مستانه شد

مثلِ یک شمعم ڪه میسوزم به عشقِ شاپرڪ
قسمتم از عـاشقے جانـا ببین  پـروانه شد

من شدم سرمستِ  از آن بـاده ے لبهاے تو
گشته ام خمّار و شبها خانـه ام میخانه شد

چون بتِ زیبـایے و من مے پرستم روے تو
بـار دیگر ڪعبـه ے آمـالِ من، بت خانه شد

چـون فرشتـه آمـدے ، در سرنوشتم ماه رو
مثـلِ آن رؤیـاے زیبـا ، فـالِ من دُردانه شد

چون هُماے بختے و بر شانه ام جاے تو شد
سهمِ مـن از زنـدگے، یک دلبـرِ فـرزانـه شد

#پرویز_غلامـی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
" نهایتا "🎧🎼

#حمید_هیراد
‌ ‎‌‌‌‎
   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ◁❚❚▷ ◉────‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌










🍀🍀🍀🍀🍀




❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گفت: احوالت چگونه؟ گفتمش: عالیست،،، نه؟!
اینکه می میرم برایت، جای خوشحالیست،،، نه؟!

میخورم هر لقمه را با بغض و میگویم به خود
بر سر این سفره جای یار من خالیست،،، نه؟!

دیدمت در خواب، موهایت رها در دست باد
گفتم ای جان بوی گندم زار یا شالیست،،، نه؟!

مثل نبضم، ساعتم، انگار افتاد از نفس
در نبودش هر دقیقه ماه یا سالیست! نه؟!

هر که دیده عشق را داند که این درِّ گران
گر نباشد، هر بنایی سست و پوشالیست! نه؟!


#حامد_بیدل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀