عاشقت شدم
و خندهی کودکانِ جهان دلنشینتر
طعمِ نان شیرینتر
و بارشِ برف زیباتر شد...
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و خندهی کودکانِ جهان دلنشینتر
طعمِ نان شیرینتر
و بارشِ برف زیباتر شد...
#نزار_قبانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم پر میکشد برای دیدنت
همانجایی که فقط من هستم و تو
آنسوی دریاها ، آنسوی مرزهای دوست داشتن
چقدر مشتاقم برای دیدنت
نزدیکتر بیا میخواهم ببوسمت
تا عاشق شود واژه واژه های اشعارم
عاشق شود روز
عاشق شود شب
دوباره درد را باید بزدایم از کلمات
از اشعارم
میخواهم
از تو بگویم
از تو بنویسم ...
میخواهم تورا هرشب سرمه ی چشمانم
کنم تا دنیا را عاشقانه ببینم ...
#مینو_پناهپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همانجایی که فقط من هستم و تو
آنسوی دریاها ، آنسوی مرزهای دوست داشتن
چقدر مشتاقم برای دیدنت
نزدیکتر بیا میخواهم ببوسمت
تا عاشق شود واژه واژه های اشعارم
عاشق شود روز
عاشق شود شب
دوباره درد را باید بزدایم از کلمات
از اشعارم
میخواهم
از تو بگویم
از تو بنویسم ...
میخواهم تورا هرشب سرمه ی چشمانم
کنم تا دنیا را عاشقانه ببینم ...
#مینو_پناهپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خالی ِ هر لحظه را سرشار باید کرد از هستی
زنده باید زیست در آنات ِ میرنده،
با خلوص ِ ناب تر مستی.
چیست جز این؟
نیست جز این راه.
زنده دارد زنده دل دَم را.
هر کجا، هر گاه
اوج بخشد کیفیت کم را.
گفت و گو بس، ماجرا کوتاه،
ما اگر مستیم،
بی گمان هستیم.
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زنده باید زیست در آنات ِ میرنده،
با خلوص ِ ناب تر مستی.
چیست جز این؟
نیست جز این راه.
زنده دارد زنده دل دَم را.
هر کجا، هر گاه
اوج بخشد کیفیت کم را.
گفت و گو بس، ماجرا کوتاه،
ما اگر مستیم،
بی گمان هستیم.
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سر نامه به نام آن خداوند
که دلها را به خوبان داد پیوند
ز عشق آراست لوح آب و گل را
بدان جان، زندگی بخشید دل را
#امیرخسرو_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که دلها را به خوبان داد پیوند
ز عشق آراست لوح آب و گل را
بدان جان، زندگی بخشید دل را
#امیرخسرو_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شنبه دیدم روی ماهت روز یکشنبه نگاهت
شد دوشنبه قلب عاشق،در سه شنبه عشوه هایت
شنبه چار از یاد بردی غصه های زندگی را
روز آخر با نگاهت خاطرات خستگی را
صبح جمعه بار بستی از دیار #آرزو ها
رفتی و آتش زدی بر حاصل آن گفتگو ها
جمعه ام تا عصر بگذشت و به لب جانم رسیده
عصرگاهان گریه زاری از فراغ یک غریبه
باز امشب شام جمعه شام گریه شام رفتن
باز فردا شنبه و دل را به یک معشوق بستن
کی شود روزی نیاید بانگ بی مهری یاران
عشوه های عصرگاهان گریه های مثل باران
خسته ام از این همه تکرار، هفته تا به هفته
باز دیدن، باز دلبستن به یک معشوق رفته
#رسام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شد دوشنبه قلب عاشق،در سه شنبه عشوه هایت
شنبه چار از یاد بردی غصه های زندگی را
روز آخر با نگاهت خاطرات خستگی را
صبح جمعه بار بستی از دیار #آرزو ها
رفتی و آتش زدی بر حاصل آن گفتگو ها
جمعه ام تا عصر بگذشت و به لب جانم رسیده
عصرگاهان گریه زاری از فراغ یک غریبه
باز امشب شام جمعه شام گریه شام رفتن
باز فردا شنبه و دل را به یک معشوق بستن
کی شود روزی نیاید بانگ بی مهری یاران
عشوه های عصرگاهان گریه های مثل باران
خسته ام از این همه تکرار، هفته تا به هفته
باز دیدن، باز دلبستن به یک معشوق رفته
#رسام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا دل به برم هوای دلبر دارد
افسانهٔ عشق دلبر از بر دارد
دل رفت ز بر چو رفت دلبر آری
دل از دلبر چگونه دل بر دارد
#فروغی_بسطامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
افسانهٔ عشق دلبر از بر دارد
دل رفت ز بر چو رفت دلبر آری
دل از دلبر چگونه دل بر دارد
#فروغی_بسطامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آدمها نیاز دارند لااقل به یک نفر...
یک نفر که همهجوره بلدشان باشد،
کسی که اگر در مسیرِ دشوارِ زندگی خسته شدی صندلیت باشد!
کسی که تمام عیار
هوایت را داشته باشد
و با هربار دیدنش دلت پر شود
از زندگی؛
که مثلِ نورِ خورشید به زندگی تاریک و پر از خستگیت بتابد،
آدمها نیاز دارند
به فردی که مثالِ کوهی استوار باشد
که با خیالِ راحت به او تکیه کنند
و بابتِ حضورِ او
فردایشان را دوست داشته باشند...🍃
#دلنوشته
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک نفر که همهجوره بلدشان باشد،
کسی که اگر در مسیرِ دشوارِ زندگی خسته شدی صندلیت باشد!
کسی که تمام عیار
هوایت را داشته باشد
و با هربار دیدنش دلت پر شود
از زندگی؛
که مثلِ نورِ خورشید به زندگی تاریک و پر از خستگیت بتابد،
آدمها نیاز دارند
به فردی که مثالِ کوهی استوار باشد
که با خیالِ راحت به او تکیه کنند
و بابتِ حضورِ او
فردایشان را دوست داشته باشند...🍃
#دلنوشته
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
تمام ِ عشق
گویا یک نیم نگاه ِ توست...
چه برزخگاهی می شد زمین
که اگر
تمامت نگاهت را
به تبعیدی ترین ِ عاشق ِ در من داشتی...
هنوز
- حیران ِ آن نیم نگاه ِ دیگر تو
در جهنم ِ این بی نشانم..
کاش از تو
- مرا صله از ردّی...!
#گویا_فیروزکوهی♥️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تمام ِ عشق
گویا یک نیم نگاه ِ توست...
چه برزخگاهی می شد زمین
که اگر
تمامت نگاهت را
به تبعیدی ترین ِ عاشق ِ در من داشتی...
هنوز
- حیران ِ آن نیم نگاه ِ دیگر تو
در جهنم ِ این بی نشانم..
کاش از تو
- مرا صله از ردّی...!
#گویا_فیروزکوهی♥️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کاش می شد راز و رمز وصل را ادراک کرد
بی پر و بال از قفس، پرواز تا افلاک کرد
کِی شود آیینهِ دل را زدود از هر غبار؟
زخم ها و کینه های کهنه را در خاک کرد
در شگفتم از جهان....با عاشقانهمراه نیست!
می شود اهل یقین را هم کمی شکاککرد!
جامِ جان مست از شرابِ شعر و شوقِ عشق بود
تکیه بر دیوارِ دل چون خوشه های تاککرد
هر خزان از یادِاو رنگِ بهارستان شده
کاش تقویم و زمان را می شد از غمپاککرد
رفتنش هم روح را از پیکرِ شعرم گرفت
هم غزل را ناگهان مرثیه ای غمناککرد
"عصرِ یخبندان"شده از لحظه ای که رفته است
بعدِ او سرما و برفِ عاشقی کولاک کرد
سوزوسازِ نغمه هایش کِی رَوَد از خاطرم؟
لحنِ خوش آوای او در گوش جان پژواک کرد
#بهار_راد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بی پر و بال از قفس، پرواز تا افلاک کرد
کِی شود آیینهِ دل را زدود از هر غبار؟
زخم ها و کینه های کهنه را در خاک کرد
در شگفتم از جهان....با عاشقانهمراه نیست!
می شود اهل یقین را هم کمی شکاککرد!
جامِ جان مست از شرابِ شعر و شوقِ عشق بود
تکیه بر دیوارِ دل چون خوشه های تاککرد
هر خزان از یادِاو رنگِ بهارستان شده
کاش تقویم و زمان را می شد از غمپاککرد
رفتنش هم روح را از پیکرِ شعرم گرفت
هم غزل را ناگهان مرثیه ای غمناککرد
"عصرِ یخبندان"شده از لحظه ای که رفته است
بعدِ او سرما و برفِ عاشقی کولاک کرد
سوزوسازِ نغمه هایش کِی رَوَد از خاطرم؟
لحنِ خوش آوای او در گوش جان پژواک کرد
#بهار_راد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بنشین تا بنویسمت
برخیز تا ببینمت
بخرام تا بخوانمت
به آواز چکاوک و قناری
واژههایم
بر تابستان پیکرت عریانی
بر زمستان اندامت
کرک و مخمل و بارانی است
واژههایم
زلف و گریبانت را
عطر و ستاره و حجاب و وسوسهاند
ترانههایم
به هیئت اندامت
در ایوان و اتاق
در آشپزخانه و حیاط
میچرخند
میخندند
میلولند و میخوانند
واژههایم
به زلالی دستت
و به ظرافت انگشتانت
بر کاکل لادنی میبارند
ساقهی یاسی میکشند
و شهوت کاکتوسی را برمیانگیزند
چه روز بود
از چه سال
پگاه یا پسینگاه.؟
که از بیشهزارِ خیالم بیرون خزیدی
گیسو حجاب عریانی
و شرم را
شیطان شکیباییام کردی.؟
چه شب بود
به چه ماه
که به تالار شعرم درآمدی.؟
پیدا و پنهان از ستونها
و یورش بردی به خلوت پرهیزم
به شور و کرشمه و آواز.؟
برخیز تا بسرایمت
بخرام تا بخوانمت
پیش آی تا ببوسمت.
پیش آی تا ببوسمت...
#منوچهر_آتشی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برخیز تا ببینمت
بخرام تا بخوانمت
به آواز چکاوک و قناری
واژههایم
بر تابستان پیکرت عریانی
بر زمستان اندامت
کرک و مخمل و بارانی است
واژههایم
زلف و گریبانت را
عطر و ستاره و حجاب و وسوسهاند
ترانههایم
به هیئت اندامت
در ایوان و اتاق
در آشپزخانه و حیاط
میچرخند
میخندند
میلولند و میخوانند
واژههایم
به زلالی دستت
و به ظرافت انگشتانت
بر کاکل لادنی میبارند
ساقهی یاسی میکشند
و شهوت کاکتوسی را برمیانگیزند
چه روز بود
از چه سال
پگاه یا پسینگاه.؟
که از بیشهزارِ خیالم بیرون خزیدی
گیسو حجاب عریانی
و شرم را
شیطان شکیباییام کردی.؟
چه شب بود
به چه ماه
که به تالار شعرم درآمدی.؟
پیدا و پنهان از ستونها
و یورش بردی به خلوت پرهیزم
به شور و کرشمه و آواز.؟
برخیز تا بسرایمت
بخرام تا بخوانمت
پیش آی تا ببوسمت.
پیش آی تا ببوسمت...
#منوچهر_آتشی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به آغوش موسیقی پناه بردم
در خوابم؛
پری شدم در باد....
به آغوش داستانی پناه بردم
در خوابم؛
موج دریا شدم....
به آغوش تابلو نقاشییی پناه بردم
در خواابم،
روشنای ستیغ کوه شدم....
در آغوش تو که آرام گرفتم
در خوابم،
سلطان عاشق جهان شدم....
#شیرکو_بیکس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در خوابم؛
پری شدم در باد....
به آغوش داستانی پناه بردم
در خوابم؛
موج دریا شدم....
به آغوش تابلو نقاشییی پناه بردم
در خواابم،
روشنای ستیغ کوه شدم....
در آغوش تو که آرام گرفتم
در خوابم،
سلطان عاشق جهان شدم....
#شیرکو_بیکس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عصر که میشود
در کافه های شهر کاری ندارم
جز اینکه دستهایم
را زیر چانه ام بگذارم
ساعتها غرق در خیال
روبروی تو بنشینم
و به چشمانت خیره شوم،
یا به انحنای لبهایت
که هر بار لبخند میزنی
مرا به ساحل امن خاطرات ببری ،
آری عشق شیرینم
من دیوانه از عشق تو
هرگز دست بر نخواهم داشت...
#سالارنامی...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در کافه های شهر کاری ندارم
جز اینکه دستهایم
را زیر چانه ام بگذارم
ساعتها غرق در خیال
روبروی تو بنشینم
و به چشمانت خیره شوم،
یا به انحنای لبهایت
که هر بار لبخند میزنی
مرا به ساحل امن خاطرات ببری ،
آری عشق شیرینم
من دیوانه از عشق تو
هرگز دست بر نخواهم داشت...
#سالارنامی...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را دوست دارم،
و شعرهایم را در وصف تو می سُرایم
همچون شاملو برای آیدا؛
با این تفاوت که شاملو برای کسی می سرود
که او را داشت،
اما من برای بزرگترین نداشته زندگی ام
عاشقانه شعر می نویسم
و بیتابانه دلتنگ می شوم،
راستش را بخواهی نه تو آیدایی و نه من شاملو؛
تو زیباترین پروانه ی رویاهای منی
و من مجنون و دیوانه ی تو؛
میخواهم تا ابد از تو بگویم و به تو بیاندیشم
بیا و بالهای پروانه ایت را بگشا
و بر آسمان زندگی ام قدم بگذار،
و پایان بخش دلتنگی های خزانم باش...
#محسن_مصطفی_نژاد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و شعرهایم را در وصف تو می سُرایم
همچون شاملو برای آیدا؛
با این تفاوت که شاملو برای کسی می سرود
که او را داشت،
اما من برای بزرگترین نداشته زندگی ام
عاشقانه شعر می نویسم
و بیتابانه دلتنگ می شوم،
راستش را بخواهی نه تو آیدایی و نه من شاملو؛
تو زیباترین پروانه ی رویاهای منی
و من مجنون و دیوانه ی تو؛
میخواهم تا ابد از تو بگویم و به تو بیاندیشم
بیا و بالهای پروانه ایت را بگشا
و بر آسمان زندگی ام قدم بگذار،
و پایان بخش دلتنگی های خزانم باش...
#محسن_مصطفی_نژاد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
... رقیبان! دست گیریدم که باز ازنو درافتادم
بهدست بیوفایی، سستپیمانی، جفاجویی
ملولی، زودسیری، نازنینی، نازپروردی
لطیفی همچو گل نازک ولی چون سرو خودرویی ...
#عراقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بهدست بیوفایی، سستپیمانی، جفاجویی
ملولی، زودسیری، نازنینی، نازپروردی
لطیفی همچو گل نازک ولی چون سرو خودرویی ...
#عراقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
...دن پائولو می گوید:
شنیده ام که در این کوه معدن هست.
بونیفاتسیو جواب می دهد:
خدا نکند که معدن باشد.
دن پائولو نمی فهمد که چرا.
چوپان توضیح می دهد:
مادام که کوه فقیر است از آن ماست؛
اما همین که معلوم شد غنی است، دولت آن را تصاحب خواهد کرد.
دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه.
دست دراز به همه جا می رسد
و برای گرفتن است و دست کوتاه
برای دادن است و فقط به کسانی می رسد که خیلی نزدیکند...!
#نان_و_شراب
#اینیاتسیو_سیلونه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شنیده ام که در این کوه معدن هست.
بونیفاتسیو جواب می دهد:
خدا نکند که معدن باشد.
دن پائولو نمی فهمد که چرا.
چوپان توضیح می دهد:
مادام که کوه فقیر است از آن ماست؛
اما همین که معلوم شد غنی است، دولت آن را تصاحب خواهد کرد.
دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه.
دست دراز به همه جا می رسد
و برای گرفتن است و دست کوتاه
برای دادن است و فقط به کسانی می رسد که خیلی نزدیکند...!
#نان_و_شراب
#اینیاتسیو_سیلونه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همه ی ما...
فقط دو نوع شب ...
در زندگی مان داریم...
شبی که میخواهیم زودتر ...
صبح شود،و شبی که هیچ گاه ...
دوست نداریم به صبح برسد.و مرز ...
بین این ها تنها یک "او" ست که بستگی دارد ...
مانده باشد یا
رفته باشد..❤️🤞
#رضا_باقری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فقط دو نوع شب ...
در زندگی مان داریم...
شبی که میخواهیم زودتر ...
صبح شود،و شبی که هیچ گاه ...
دوست نداریم به صبح برسد.و مرز ...
بین این ها تنها یک "او" ست که بستگی دارد ...
مانده باشد یا
رفته باشد..❤️🤞
#رضا_باقری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شب
عاشقے ست
ڪه در فقدانِ معشوقش
سیاه پوش میــشود ...و
به وقتِ دلتنــگی...
شمع هاے امــیدش را روشن میڪند ...
بر هــلالِ ماه مینشــیند....
و در سڪوت ....
انتظارش را تاب میدهد
#شیوامیثاقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عاشقے ست
ڪه در فقدانِ معشوقش
سیاه پوش میــشود ...و
به وقتِ دلتنــگی...
شمع هاے امــیدش را روشن میڪند ...
بر هــلالِ ماه مینشــیند....
و در سڪوت ....
انتظارش را تاب میدهد
#شیوامیثاقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀