This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اندازه ی دنیادوسش دارم
دلِ من وصله به جونت عشقم ...♥️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلِ من وصله به جونت عشقم ...♥️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ڪنارم نیستی اما
نبودنت را
هرگز احساس نمیڪنم
چرا کہ تورا با همہ وجودم
در تمام عاشقانہهایم
ترسیم میکنم....
تویی کہ تا همیشہ دوستت دارم🤞💔
#لادری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نبودنت را
هرگز احساس نمیڪنم
چرا کہ تورا با همہ وجودم
در تمام عاشقانہهایم
ترسیم میکنم....
تویی کہ تا همیشہ دوستت دارم🤞💔
#لادری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با تبسّمی بر لب
دعوتت می کنم
به جنگلِ رٶیاییِ #عشق
درخت ها فالگوش می ایستند
پرنده ها سرک می کشند
از کاشانهٔ خویش
خش خشِ پیراهنت
به رقص می آورد
مرغانِ برکه را
قدم می زنی
شاخه ها نگران می شوند
مویِ پریشانت را
نگاهم که می کنی
دیگر مهارِ قلبم ممکن نیست
#فرشته_امیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دعوتت می کنم
به جنگلِ رٶیاییِ #عشق
درخت ها فالگوش می ایستند
پرنده ها سرک می کشند
از کاشانهٔ خویش
خش خشِ پیراهنت
به رقص می آورد
مرغانِ برکه را
قدم می زنی
شاخه ها نگران می شوند
مویِ پریشانت را
نگاهم که می کنی
دیگر مهارِ قلبم ممکن نیست
#فرشته_امیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لبهات سمرقندی ، چشمان تو شیرازی
بردی دل تنگم را در اوج نظر بازی
ای غنچه ی نشکفته ای ماه دل آرامم
دل با تو به جوش آمد با این همه طنازی
دل با تو به جوش آمد یک عمر اسیرت شد
در جان و دلم هر دم صد حادثه می سازی
وقتی که به یک عشوه دل می بری ام انگار
یک توده ای از آتش در حجره ی بزازی
یک بوسه نصیبم کن زآن چهره ی زیبایت
زآن ماه درخشنده زآن هیبت اعجازی
ای عشق بغل وا کن صد هلهله بر پا کن
دلدار مدارا کن تا محرم این رازی
در گرمترین غوغا بردی دل خوشدل را
چون لیموی شیرازی ، ادویه ی اهوازی
هرجا که روی آنجا گویاست بهشت من
ای ماه بهشت آیین, با ما ننما بازی
#جعفر_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بردی دل تنگم را در اوج نظر بازی
ای غنچه ی نشکفته ای ماه دل آرامم
دل با تو به جوش آمد با این همه طنازی
دل با تو به جوش آمد یک عمر اسیرت شد
در جان و دلم هر دم صد حادثه می سازی
وقتی که به یک عشوه دل می بری ام انگار
یک توده ای از آتش در حجره ی بزازی
یک بوسه نصیبم کن زآن چهره ی زیبایت
زآن ماه درخشنده زآن هیبت اعجازی
ای عشق بغل وا کن صد هلهله بر پا کن
دلدار مدارا کن تا محرم این رازی
در گرمترین غوغا بردی دل خوشدل را
چون لیموی شیرازی ، ادویه ی اهوازی
هرجا که روی آنجا گویاست بهشت من
ای ماه بهشت آیین, با ما ننما بازی
#جعفر_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را دل برگزید و کارِ دل شک برنمی دارد
که این دیوانه هرگز سنگِ کوچک برنمی دارد
تو در رویای پروازی ولی گویا نمی دانی
نخ کوتاه دست از بادبادک برنمی دارد
برای دیدن تو آسمان خم می شود اما
برای من کلاهش را مترسک برنمی دارد
اگر با خنده هایت بشکنی گاهی سکوتش را
اتاقم را صدای جیرجیرک برنمی دارد
بیا بگذار سر بر شانه های خسته ام یک بار
اگر با اشک من پیراهنت لک برنمیدارد
#عبدالحسین_انصاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که این دیوانه هرگز سنگِ کوچک برنمی دارد
تو در رویای پروازی ولی گویا نمی دانی
نخ کوتاه دست از بادبادک برنمی دارد
برای دیدن تو آسمان خم می شود اما
برای من کلاهش را مترسک برنمی دارد
اگر با خنده هایت بشکنی گاهی سکوتش را
اتاقم را صدای جیرجیرک برنمی دارد
بیا بگذار سر بر شانه های خسته ام یک بار
اگر با اشک من پیراهنت لک برنمیدارد
#عبدالحسین_انصاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با تيشه ی خيـــــــال تراشيده ام تو را
در هر بتی كه ساخته ام ديده ام تو را
از آسمــان بــه دامنــــم افتاده آفتاب
يا چون گل از بهشت خدا چيده ام تو را
هر گل به رنگ و بوی خودش می دمد به باغ
من از تمــــام گلهـــــــا بوييده ام تــــو را
رويای آشنای شب و روز عمــــر من!
در خوابهای كودكی ام ديده ام تو را
از هــــر نظر تــــــــو عين پسند دل منی
هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو را
زيباپرستیِ دل من بی دليل نيست
زيـــرا به اين دليل پرستيده ام تو را
با آنكه جـز سكوت جوابم نمی دهی
در هر سؤال از همه پرسيده ام تو را
از شعر و استعـــاره و تشبيه برتــــری
با هيچكس بجز تو نسنجيده ام تو را
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در هر بتی كه ساخته ام ديده ام تو را
از آسمــان بــه دامنــــم افتاده آفتاب
يا چون گل از بهشت خدا چيده ام تو را
هر گل به رنگ و بوی خودش می دمد به باغ
من از تمــــام گلهـــــــا بوييده ام تــــو را
رويای آشنای شب و روز عمــــر من!
در خوابهای كودكی ام ديده ام تو را
از هــــر نظر تــــــــو عين پسند دل منی
هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو را
زيباپرستیِ دل من بی دليل نيست
زيـــرا به اين دليل پرستيده ام تو را
با آنكه جـز سكوت جوابم نمی دهی
در هر سؤال از همه پرسيده ام تو را
از شعر و استعـــاره و تشبيه برتــــری
با هيچكس بجز تو نسنجيده ام تو را
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده
در خواب گزیده لب شیرین گل اندام
از خواب نباشد مگر انگشت گزیده
بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
مرغ دل صاحب نظران صید نکردی
الا به کمان مهره ابروی خمیده
میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس
غمزت به نگه کردن آهوی رمیده
گر پای به در مینهم از نقطه شیراز
ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده
با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد
رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده
روی تو مبیناد دگر دیده سعدی
گر دیده به کس باز کند روی تو دیده
#سعدی
.❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده
در خواب گزیده لب شیرین گل اندام
از خواب نباشد مگر انگشت گزیده
بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
مرغ دل صاحب نظران صید نکردی
الا به کمان مهره ابروی خمیده
میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس
غمزت به نگه کردن آهوی رمیده
گر پای به در مینهم از نقطه شیراز
ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده
با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد
رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده
روی تو مبیناد دگر دیده سعدی
گر دیده به کس باز کند روی تو دیده
#سعدی
.❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من از خزان به بهار از عطش به آب رسیدم
من از سیاهترین شب به آفتاب رسیدم
هم از خمار رهیدم٬ هم از فریب گذشتم
که از سراب به دریایی از شراب رسیدم
به جانب تو زدم نقبی از درون سیاهی
به جلوهی تو٬ به خورشید بینقاب رسیدم
اگر نشیب رها کردم و فراز گرفتم
به یاری تو بدین حُسن انتخاب رسیدم
شبی که با تو هماغوش از انجماد گذشتم
به تب٬ به تاب٬ به آتش٬ به التهاب رسیدم
چگونهاست و کجا؟ دیگر از بهشت نپرسم
که در تو٬ در تو به زیباترین جواب رسیدم
□
کتاب عمر ورق خورد بار دیگر و در تو
به عاشقانهترین فصل این کتاب رسیدم
چرا به نابترین شعر خود سپاس نگویم
تو را؟ که در تو به معنای عشق ناب رسیدم
#حسین_منزوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من از سیاهترین شب به آفتاب رسیدم
هم از خمار رهیدم٬ هم از فریب گذشتم
که از سراب به دریایی از شراب رسیدم
به جانب تو زدم نقبی از درون سیاهی
به جلوهی تو٬ به خورشید بینقاب رسیدم
اگر نشیب رها کردم و فراز گرفتم
به یاری تو بدین حُسن انتخاب رسیدم
شبی که با تو هماغوش از انجماد گذشتم
به تب٬ به تاب٬ به آتش٬ به التهاب رسیدم
چگونهاست و کجا؟ دیگر از بهشت نپرسم
که در تو٬ در تو به زیباترین جواب رسیدم
□
کتاب عمر ورق خورد بار دیگر و در تو
به عاشقانهترین فصل این کتاب رسیدم
چرا به نابترین شعر خود سپاس نگویم
تو را؟ که در تو به معنای عشق ناب رسیدم
#حسین_منزوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با من دلشده گر یار نسازد چه ڪنم؟
دل غمگین مرا گر ننوازد چه ڪنم؟
بر من آن است ڪه با فرقت او میسازم
وصلش ار با من بیچاره نسازد چه ڪنم؟
جانم از آتش غم سوخت، نگویید آخر
تا غمش یک نفسم جان نگدازد چه ڪنم؟
خود گرفتم ڪه سر اندر ره عشقش بازم
با من آن یار اگر عشق نبازد چه ڪنم؟
یاد ناورد ز من هیچ و نپرسید مرا
باز یک بارگیم پست نسازد چه ڪنم؟
چند گویند مرا: صبر ڪن از لشڪر غم؟
بر من از گوشهٔ ناگاه بتازد چه ڪنم؟
من بدان فخر ڪنم ڪز غم او ڪشته شوم
گر عراقے به چنین فخر ننازد چه ڪنم؟
#عراقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل غمگین مرا گر ننوازد چه ڪنم؟
بر من آن است ڪه با فرقت او میسازم
وصلش ار با من بیچاره نسازد چه ڪنم؟
جانم از آتش غم سوخت، نگویید آخر
تا غمش یک نفسم جان نگدازد چه ڪنم؟
خود گرفتم ڪه سر اندر ره عشقش بازم
با من آن یار اگر عشق نبازد چه ڪنم؟
یاد ناورد ز من هیچ و نپرسید مرا
باز یک بارگیم پست نسازد چه ڪنم؟
چند گویند مرا: صبر ڪن از لشڪر غم؟
بر من از گوشهٔ ناگاه بتازد چه ڪنم؟
من بدان فخر ڪنم ڪز غم او ڪشته شوم
گر عراقے به چنین فخر ننازد چه ڪنم؟
#عراقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می کند آخـر مـرا رسـوا، غـمِ پنهـانی ام
ظاهـری شـادم ، نقـابی بـر رُخِ بارانی ام
روزگاری عـاشقی راسِخ قـدم بـودم ، ولی
لـرزه هـای عشقِ تـو شد باعثِ ویرانی ام
حرف هـایم در گلـو دیگر امـانـم را بُـرید
یک نفس مهلت بده، بعداً بکن قربانی ام
عاشقت بودم و چشمانت چه حاشا میکند
ای زلیخا زل بـزن... من یوسفِ زندانی ام
عـاقبت مانندِ من، سر در گریبـان میشوی
تـا ابـد یـادت بمـاند، مصرعِ پـایـانی ام
امشبی بـا مـن بمان، در جشنِ شام آخرم
با شرابِ خون و نان، پایان بده مهمانی ام
#فریدون_مشیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ظاهـری شـادم ، نقـابی بـر رُخِ بارانی ام
روزگاری عـاشقی راسِخ قـدم بـودم ، ولی
لـرزه هـای عشقِ تـو شد باعثِ ویرانی ام
حرف هـایم در گلـو دیگر امـانـم را بُـرید
یک نفس مهلت بده، بعداً بکن قربانی ام
عاشقت بودم و چشمانت چه حاشا میکند
ای زلیخا زل بـزن... من یوسفِ زندانی ام
عـاقبت مانندِ من، سر در گریبـان میشوی
تـا ابـد یـادت بمـاند، مصرعِ پـایـانی ام
امشبی بـا مـن بمان، در جشنِ شام آخرم
با شرابِ خون و نان، پایان بده مهمانی ام
#فریدون_مشیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هرچه کردم بهخودم کردمو وجدانِخودم
پسر نوحم و قربانی طوفان خودم
تک و تنهاتر از آنم که به دادم برسند
آنچنانم که شدم دست به دامان خودم
موی تو ریخته بر شانهی تو اما من
شانهام ریخته بر موی پریشان خودم
ازبهشتی که توگفتی خبرینیست کهنیست
می روم سر بگذارم به بیابان خودم
آسمان سردو هوا سردو زمین سردتر است
اخوانم که رسیدم به زمستان خودم
تو گرفتار خودت هستی و آزادی هات
من گرفتار خودم هستم و زندان خودم
شب میلاد من بیکس و کار است ولی
باید امشب بروم شام غریبان خودم
#یاسر_قنبرلو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پسر نوحم و قربانی طوفان خودم
تک و تنهاتر از آنم که به دادم برسند
آنچنانم که شدم دست به دامان خودم
موی تو ریخته بر شانهی تو اما من
شانهام ریخته بر موی پریشان خودم
ازبهشتی که توگفتی خبرینیست کهنیست
می روم سر بگذارم به بیابان خودم
آسمان سردو هوا سردو زمین سردتر است
اخوانم که رسیدم به زمستان خودم
تو گرفتار خودت هستی و آزادی هات
من گرفتار خودم هستم و زندان خودم
شب میلاد من بیکس و کار است ولی
باید امشب بروم شام غریبان خودم
#یاسر_قنبرلو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آدرس تک تکتون رو ندارم
تا گل محبت تقدیمتون کنم
پس این گلهای زیبا
با هزار آرزوی زیبا تقدیمتون
عصرتون زیباا
مرسی که هستین
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا گل محبت تقدیمتون کنم
پس این گلهای زیبا
با هزار آرزوی زیبا تقدیمتون
عصرتون زیباا
مرسی که هستین
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
🤍🤍
زنـان زیادی در من زندگی میڪنند ..ڪه
گاهی شڪننده و گاهی جنگنده میشوند..
زن جنگنده ای که
برای استحڪام
چهاردیواری خانه اش
با لباسی از مهر و وفا
زره پوش میشود
و گـاهی ...
وقتی نگاهت را از او می گـیری ..
حس ششم زنانگـیش میشڪند....
اما تڪه های آنـرا جمع میڪند ...
و پشت سنگـر غـرورش می ایستد ...
تا ڪسی خم شدن زانوهایش را نبـیند...
زنـان زیادی در من زندگـۍ میڪنند ...
ڪه در عاشقانـه دوسـت داشتن تو
وجہ اشتـراڪ دارند ...
❤️
#شیوا_میثاقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زنـان زیادی در من زندگی میڪنند ..ڪه
گاهی شڪننده و گاهی جنگنده میشوند..
زن جنگنده ای که
برای استحڪام
چهاردیواری خانه اش
با لباسی از مهر و وفا
زره پوش میشود
و گـاهی ...
وقتی نگاهت را از او می گـیری ..
حس ششم زنانگـیش میشڪند....
اما تڪه های آنـرا جمع میڪند ...
و پشت سنگـر غـرورش می ایستد ...
تا ڪسی خم شدن زانوهایش را نبـیند...
زنـان زیادی در من زندگـۍ میڪنند ...
ڪه در عاشقانـه دوسـت داشتن تو
وجہ اشتـراڪ دارند ...
❤️
#شیوا_میثاقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
محبوبم!
همه شما را زمزمه میکنند.
پرندهها هم میخواهند
در نگاه شما آشیانه کنند،
چنانکه همه خندههای من
رد پای شماست.
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خندهای کند
از شادی من است...
❤️
#محمدصالح_علا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همه شما را زمزمه میکنند.
پرندهها هم میخواهند
در نگاه شما آشیانه کنند،
چنانکه همه خندههای من
رد پای شماست.
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خندهای کند
از شادی من است...
❤️
#محمدصالح_علا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
🕊
امشب هردل که همچو مه در طلب است
مانندهٔ زهره او حریف طرب است
از آرزوی لبش مرا جان بلب است
ایزد داند خموش کاین شب چه شب است
❤️
#مولانا
#شبتون_بخیر 🌙✨
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
امشب هردل که همچو مه در طلب است
مانندهٔ زهره او حریف طرب است
از آرزوی لبش مرا جان بلب است
ایزد داند خموش کاین شب چه شب است
❤️
#مولانا
#شبتون_بخیر 🌙✨
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میگفت در روزهای پرغصهات
در روزهایی که جان میدهی
زیر سنگینی دردهایت
نگاه کن
ببین چه کسی، چه اندازه،
برای آرام کردن قلبت قدم برمیدارد
اصلا چه کسی دردت را غصه ات را
درد و غصهی خودش میداند
همان را نگه دار برای باقی مانده ی عمرت...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در روزهایی که جان میدهی
زیر سنگینی دردهایت
نگاه کن
ببین چه کسی، چه اندازه،
برای آرام کردن قلبت قدم برمیدارد
اصلا چه کسی دردت را غصه ات را
درد و غصهی خودش میداند
همان را نگه دار برای باقی مانده ی عمرت...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مےگویند
روزے را
صبحِ زود
تقسیم مےڪنند
هرجا ڪـہ هستے
"سهمِ امروزت"
"یك بغل شادے و آرامش
صبحتون عاشقــــــــــونه
صبحتون بخیر وبه نگاه پروردگار❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روزے را
صبحِ زود
تقسیم مےڪنند
هرجا ڪـہ هستے
"سهمِ امروزت"
"یك بغل شادے و آرامش
صبحتون عاشقــــــــــونه
صبحتون بخیر وبه نگاه پروردگار❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرا یارا چنین بییار مگذار
ز من مگذر مرا مگذار مگذار
به زنهارت درآمد جان چاکر
مرا در هجر بیزنهار مگذار
طبیبی بلک تو عیسی وقتی
مرو ما را چنین بیمار مگذار
مرا گفتی که ما را یار غاری
چنین تنها مرا در غار مگذار
تو را اندک نماید هجر یک شب
ز من پرس اندک و بسیار مگذار
مینداز آتش اندک به سینه
که نبود آتش اندک خوار مگذار
دمم بگسست لیکن بار دیگر
ز من بشنو مرا این بار مگذار
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز من مگذر مرا مگذار مگذار
به زنهارت درآمد جان چاکر
مرا در هجر بیزنهار مگذار
طبیبی بلک تو عیسی وقتی
مرو ما را چنین بیمار مگذار
مرا گفتی که ما را یار غاری
چنین تنها مرا در غار مگذار
تو را اندک نماید هجر یک شب
ز من پرس اندک و بسیار مگذار
مینداز آتش اندک به سینه
که نبود آتش اندک خوار مگذار
دمم بگسست لیکن بار دیگر
ز من بشنو مرا این بار مگذار
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀