.
صبح ، زیباست ...
صدایِ شیطنتِ گنجشک هایِ رویِ سیمِ برق ؛
که بی وقفه آواز می خوانند ...
نسیمی خنک ؛
که جان را می نوازد ...
و نبضِ اتوبان هایی ؛
که هر ثانیه تند تر می شود ...
کاش همین لحظه ،
در همین حال و هوا ؛
کودک می شدم ... !
کودکی که در اوجِ بیداریِ صبح ،
بی هیچ دغدغه ای خواب بود ...
و مادرش با بوسه ای ؛
تمامِ روزگارش را بخیر می کرد ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح ، زیباست ...
صدایِ شیطنتِ گنجشک هایِ رویِ سیمِ برق ؛
که بی وقفه آواز می خوانند ...
نسیمی خنک ؛
که جان را می نوازد ...
و نبضِ اتوبان هایی ؛
که هر ثانیه تند تر می شود ...
کاش همین لحظه ،
در همین حال و هوا ؛
کودک می شدم ... !
کودکی که در اوجِ بیداریِ صبح ،
بی هیچ دغدغه ای خواب بود ...
و مادرش با بوسه ای ؛
تمامِ روزگارش را بخیر می کرد ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تابستان بود
و شبی زیباومهتابی
روی پشت بام خانهی عشقمان
زیر آسمان پر ستاره
در کنار هم
آرمیده بودیم
وستاره هارا می شمردیم
و دست میبردیم
بسوی آسمان و آنهارا
برای هم میچیدیم
مهتاب باانوار نقرهای فامش
شاعرانه برایم قصه میسرود
و تو
که حتی به مهتاب هم حسودی میکردی
رنجیدی و ترکم کردی
تو بیا
من قول میدهم
برای ماندنت
سبد سبد
سیب ممنوعه بچینم
#انسیهخاتمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و شبی زیباومهتابی
روی پشت بام خانهی عشقمان
زیر آسمان پر ستاره
در کنار هم
آرمیده بودیم
وستاره هارا می شمردیم
و دست میبردیم
بسوی آسمان و آنهارا
برای هم میچیدیم
مهتاب باانوار نقرهای فامش
شاعرانه برایم قصه میسرود
و تو
که حتی به مهتاب هم حسودی میکردی
رنجیدی و ترکم کردی
تو بیا
من قول میدهم
برای ماندنت
سبد سبد
سیب ممنوعه بچینم
#انسیهخاتمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست
اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست
مردم هلال عید بدیدند و پیش ما
عیدست و آنک ابروی همچون هلال دوست
ما را دگر به سرو بلند التفات نیست
از دوستی قامت بااعتدال دوست
زان بیخودم که عاشق صادق نباشدش
پروای نفس خویشتن از اشتغال دوست
ای خواب گرد دیده سعدی دگر مگرد
با دیده جای خواب بود یا خیال دوست
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست
مردم هلال عید بدیدند و پیش ما
عیدست و آنک ابروی همچون هلال دوست
ما را دگر به سرو بلند التفات نیست
از دوستی قامت بااعتدال دوست
زان بیخودم که عاشق صادق نباشدش
پروای نفس خویشتن از اشتغال دوست
ای خواب گرد دیده سعدی دگر مگرد
با دیده جای خواب بود یا خیال دوست
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که #بهار نمایان نمیشود مگر از میانِ انگشتانات...
و تمدنها بهوجود نمیآیند مگر بر کرانههای رودهایت
و طلا استخراج نمیشود مگر از معادنِ زنانگیات...
و هیچ شعری بزرگ نخواهد بود..
اگر امضای تو پای آن نباشد...
■شاعر: #نزار_قبانی [ سوریه، ۱۹۹۸–۱۹۲۳ ]
■برگردان: #محمد_حمادی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و تمدنها بهوجود نمیآیند مگر بر کرانههای رودهایت
و طلا استخراج نمیشود مگر از معادنِ زنانگیات...
و هیچ شعری بزرگ نخواهد بود..
اگر امضای تو پای آن نباشد...
■شاعر: #نزار_قبانی [ سوریه، ۱۹۹۸–۱۹۲۳ ]
■برگردان: #محمد_حمادی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زندگی آواز گنجشکهایست
که پیام لبخندت را برایم می آورند
و شاید قطره اشکی که در جواب
زیبایی لبخندت
از گوشه ی چشمانم می دود
برای دیدن تو در قابی از خیال...
#سالار_نامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که پیام لبخندت را برایم می آورند
و شاید قطره اشکی که در جواب
زیبایی لبخندت
از گوشه ی چشمانم می دود
برای دیدن تو در قابی از خیال...
#سالار_نامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
باور كن ميخواهم،
اما فراموش كردنت،
كارِ من نيست...
هزاران بار خواستم
تصميم گرفتم
خمارى ات را كشيدم
نشد اما جانم...
دوست داشتنِ تو ثابت كرد،
كه هميشه،
خواستن، توانستن نيست..!
#علي_قاضي_نظام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باور كن ميخواهم،
اما فراموش كردنت،
كارِ من نيست...
هزاران بار خواستم
تصميم گرفتم
خمارى ات را كشيدم
نشد اما جانم...
دوست داشتنِ تو ثابت كرد،
كه هميشه،
خواستن، توانستن نيست..!
#علي_قاضي_نظام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همان کسی که سکوت مرا نشانه گرفت
همینکه حرف دلم شد فقط بهانه گرفت
چه حکمتیست که غم رو به هر طرف انداخت
بدون هیچ درنگی مرا نشانه گرفت؟
هزار مرتبه از خود به طعنه پرسیدم
چه شد که شعله عشقش چنین زبانه گرفت؟
هنوز خون به دلم از کسی که با لبخند
نشست و اشک مرا چون انار دانه گرفت
به جای دوست که یک عمر در خیالم بود
چه تلخ دست مرا مرگ، عاشقانه گرفت
#محمدحسن_جمشیدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همینکه حرف دلم شد فقط بهانه گرفت
چه حکمتیست که غم رو به هر طرف انداخت
بدون هیچ درنگی مرا نشانه گرفت؟
هزار مرتبه از خود به طعنه پرسیدم
چه شد که شعله عشقش چنین زبانه گرفت؟
هنوز خون به دلم از کسی که با لبخند
نشست و اشک مرا چون انار دانه گرفت
به جای دوست که یک عمر در خیالم بود
چه تلخ دست مرا مرگ، عاشقانه گرفت
#محمدحسن_جمشیدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به شب سلام که بی تو رفیق راه من است
سیاه چادرش امشب، پناهگاه من است
به شب که آینه ی غربت مکدر من
به شب که نیمه ی تنهایی سیاه من است
همین نه من در شب را به یاوری زده ام
که وقت حادثه شب نیز در پناه من است
نه بیم سنگ فنایش به دل نه تیر بلا
پرنده ای که قُرق را شکسته آه من است
رسید هر کس و برقی به خرمنم زد و رفت
هر آنچه مانده ز خاکسترم گواه من است
در این کشاکش توفانی بهار و خزان
گلی که می شکند، عشق بی گناه من است
چرا نمی دری این پرده را؟ شب! ای شب من!
که در محاق تو دیری است تا که ماه من است
#حسین_منزوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سیاه چادرش امشب، پناهگاه من است
به شب که آینه ی غربت مکدر من
به شب که نیمه ی تنهایی سیاه من است
همین نه من در شب را به یاوری زده ام
که وقت حادثه شب نیز در پناه من است
نه بیم سنگ فنایش به دل نه تیر بلا
پرنده ای که قُرق را شکسته آه من است
رسید هر کس و برقی به خرمنم زد و رفت
هر آنچه مانده ز خاکسترم گواه من است
در این کشاکش توفانی بهار و خزان
گلی که می شکند، عشق بی گناه من است
چرا نمی دری این پرده را؟ شب! ای شب من!
که در محاق تو دیری است تا که ماه من است
#حسین_منزوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشادقدی ساعد سیم اندامی
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد
که نهادهست به هر مجلس وعظی دامی
گله از زاهد بدخو نکنم رسم این است
که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی
یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی
آن حریفی که شب و روز می صاف کشد
بود آیا که کند یاد ز دردآشامی
حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد
کام دشوار به دست آوری از خودکامی
#حافظ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشادقدی ساعد سیم اندامی
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد
که نهادهست به هر مجلس وعظی دامی
گله از زاهد بدخو نکنم رسم این است
که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی
یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی
آن حریفی که شب و روز می صاف کشد
بود آیا که کند یاد ز دردآشامی
حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد
کام دشوار به دست آوری از خودکامی
#حافظ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
گاهی خیال میکنم از من بریده ای
بهتر زمن برای دلت برگزیده ای
از خود سوال میکنم آیا چه کرده ام؟
در فکر فرو می روم از من چه دیده ای؟
فرصت نمیدهی که کمی درد دل کنم
گویا از این نمونه مکرر شنیده ای
از من عبور میکنی و دم نمیزنی
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای
یک روز می رسد که در آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گاهی خیال میکنم از من بریده ای
بهتر زمن برای دلت برگزیده ای
از خود سوال میکنم آیا چه کرده ام؟
در فکر فرو می روم از من چه دیده ای؟
فرصت نمیدهی که کمی درد دل کنم
گویا از این نمونه مکرر شنیده ای
از من عبور میکنی و دم نمیزنی
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای
یک روز می رسد که در آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
فروغی چه زیبا میگفت :
اگر یاد کسی هستیم
این هنر اوست ؛ نه هنر ما . . .
چقدر زیباست کسی را دوست بداریم
نه برای نیاز ، نه از روی اجبار
و نه از روی تنهایی فقط برای
اینکه ارزشش را دارد . . .
.❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فروغی چه زیبا میگفت :
اگر یاد کسی هستیم
این هنر اوست ؛ نه هنر ما . . .
چقدر زیباست کسی را دوست بداریم
نه برای نیاز ، نه از روی اجبار
و نه از روی تنهایی فقط برای
اینکه ارزشش را دارد . . .
.❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
🍁❤️
بگذار عاشقانه بگویم
بگذار بعد از این
تنها
پیشانیِ تو را بِسُرایم !
حرفیست عامیانه که می گویند :
« تقدیر هر کسی را
از پیش ، روی لوح جبینش نوشته اَند . »
بگذار عامیانه بیندیشم !
پیشانیِ تو شاهد این راز است
بر روی آن خطوطِ موازی
زخم تو نکتههاییست که باید خواند
در اِمتدادِ پَرواز
زخمِ تو مثل نقطه آغاز است
بگذار عاشقانه بگویم !
بر صفحه جبینِ تو
آن نقطه
آن خطوطِ موازی ست
که سَرنوشتِ قومِ مرا شکل می دهد
پیشانیِ تو
تفسیرِ لوحِ محفوظ
پیشانیِ تو سوره نور است
این رازِ سَر به مُهرِ قدیمی
از دستبُردِ حادثه دور است !
بگذار بعد از این
تنها
پیشانی تو را بِسُرایم .
(زنده یاد دکتر قیصر امین پور)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بگذار عاشقانه بگویم
بگذار بعد از این
تنها
پیشانیِ تو را بِسُرایم !
حرفیست عامیانه که می گویند :
« تقدیر هر کسی را
از پیش ، روی لوح جبینش نوشته اَند . »
بگذار عامیانه بیندیشم !
پیشانیِ تو شاهد این راز است
بر روی آن خطوطِ موازی
زخم تو نکتههاییست که باید خواند
در اِمتدادِ پَرواز
زخمِ تو مثل نقطه آغاز است
بگذار عاشقانه بگویم !
بر صفحه جبینِ تو
آن نقطه
آن خطوطِ موازی ست
که سَرنوشتِ قومِ مرا شکل می دهد
پیشانیِ تو
تفسیرِ لوحِ محفوظ
پیشانیِ تو سوره نور است
این رازِ سَر به مُهرِ قدیمی
از دستبُردِ حادثه دور است !
بگذار بعد از این
تنها
پیشانی تو را بِسُرایم .
(زنده یاد دکتر قیصر امین پور)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
از سرکوی تو گیرم
که روم جای دگر
کو دلی تا بسپارم
به دلآرای دگر؟
عاقبت از سرِ کوی
تو برون باید رفت
گیرم امروزِ دگر
ماندم و فردای دگر
مگر آزاد کنی ورنه
چو من بندهی پیر
گر فروشی، نستاند
ز تو مولای دگر
بهرِ مجنونِ تو این
کوه و بیابان تنگ است
بهرِ ما کوهِ دگر
باید و صحرای دگر
ما گداییِ درِ دوست
به شاهی ندهیم
زانکه این جای دگر
دارد و آن جای دگر
راهِ پنهانی میخانه
نداند همه کس
جز من و زاهد و
شیخ و دو سه رسوای دگر
#وصال_شیرازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از سرکوی تو گیرم
که روم جای دگر
کو دلی تا بسپارم
به دلآرای دگر؟
عاقبت از سرِ کوی
تو برون باید رفت
گیرم امروزِ دگر
ماندم و فردای دگر
مگر آزاد کنی ورنه
چو من بندهی پیر
گر فروشی، نستاند
ز تو مولای دگر
بهرِ مجنونِ تو این
کوه و بیابان تنگ است
بهرِ ما کوهِ دگر
باید و صحرای دگر
ما گداییِ درِ دوست
به شاهی ندهیم
زانکه این جای دگر
دارد و آن جای دگر
راهِ پنهانی میخانه
نداند همه کس
جز من و زاهد و
شیخ و دو سه رسوای دگر
#وصال_شیرازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Ghazi
Shadmehr Aghili
اونجا که #شادمهر میخونه:
«من نمیدونم، خودت یهجــوری آرومم کن!»
یعنی یکیو داره که بیشتر از خودش اونو بلده.
شما کسی رو دارید که بلدتون باشه؟!
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
«من نمیدونم، خودت یهجــوری آرومم کن!»
یعنی یکیو داره که بیشتر از خودش اونو بلده.
شما کسی رو دارید که بلدتون باشه؟!
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀