از راه فراز آمده با هلهله اسفند
وقت است که از نو بسرایم غزلی چند
در بارش خنیاگر باران بنشینم
خالی شوم از دغدغه و حیله و ترفند
بی خویش رها باشم از این کنج نفس گیر
با رقص برون آیم از این خانه ی در بند...
اسفند فراز آمده تا مشعلی از شعر
در سینه ی افسرده ام از نو بفروزند
تا چند توان خورد ز هر حادثه رودست؟
تا چند توان بود به هر فاجعه پابند؟
اسفند خبر میدهد از رویش نوروز
از رویش نوروز خبر میدهد اسفند
اسفند مگو سایه کش فصل #بهار است
این تهمت بیهوده به این باکره مپسند
اسفند بهاریست در آغوش زمستان
چون آتش پنهان شده در جان دماوند
آیینه فرومیچکد از ابر در این ماه
میروید از آغوش زمین پونه ی پیوند
اسفند دل انگیزترین حادثه ی سال
اسفند طربناکترین ماه خداوند
اسفند مرا عیدی و اسفند مرا عید
اسفند مرا شربت و اسفند مرا قند
اسفند فریباست مبادا بخورد چشم
تا چشم بدش کور شود-دود کن اسفند
#مرتضی_امیری_اسفندقه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقت است که از نو بسرایم غزلی چند
در بارش خنیاگر باران بنشینم
خالی شوم از دغدغه و حیله و ترفند
بی خویش رها باشم از این کنج نفس گیر
با رقص برون آیم از این خانه ی در بند...
اسفند فراز آمده تا مشعلی از شعر
در سینه ی افسرده ام از نو بفروزند
تا چند توان خورد ز هر حادثه رودست؟
تا چند توان بود به هر فاجعه پابند؟
اسفند خبر میدهد از رویش نوروز
از رویش نوروز خبر میدهد اسفند
اسفند مگو سایه کش فصل #بهار است
این تهمت بیهوده به این باکره مپسند
اسفند بهاریست در آغوش زمستان
چون آتش پنهان شده در جان دماوند
آیینه فرومیچکد از ابر در این ماه
میروید از آغوش زمین پونه ی پیوند
اسفند دل انگیزترین حادثه ی سال
اسفند طربناکترین ماه خداوند
اسفند مرا عیدی و اسفند مرا عید
اسفند مرا شربت و اسفند مرا قند
اسفند فریباست مبادا بخورد چشم
تا چشم بدش کور شود-دود کن اسفند
#مرتضی_امیری_اسفندقه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به یک نگاه برد صدهزار دل از دست
ببین معاملهء عشق چند در چند است
#سلیم_تهرانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ببین معاملهء عشق چند در چند است
#سلیم_تهرانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت
مگر مرا که همان عشق اولست و زیادت
#حضرت_سعــــدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مگر مرا که همان عشق اولست و زیادت
#حضرت_سعــــدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خورشیدم وشهاب قبولم نمی کند
سیمرغم وعقاب قبولم نمی کند
عریان ترم زشیشه ومطلوب سنگسار
این شهر بی نقاب قبولم نمی کند
ای روح بی قرار،چه باطالعت گذشت؟
عکسی شدم که قاب قبولم نمی کند
این چندمین شب است که بیدارمانده ام
آن گونه ام که خواب قبولم نمی کند
بی تاب ازتوگفتنم،آوخ که قرن هاست
آن لحظه های ناب قبولم نمی کند
گفتم که با خیال ،دلی خوش کنم ولی
با این عطش ،سراب قبولم نمی کند
بی سایه ترزخویش ،حضوری ندیده ام
حق داردآفتاب قبولم نمی کند
#محمدعلی_بهمنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سیمرغم وعقاب قبولم نمی کند
عریان ترم زشیشه ومطلوب سنگسار
این شهر بی نقاب قبولم نمی کند
ای روح بی قرار،چه باطالعت گذشت؟
عکسی شدم که قاب قبولم نمی کند
این چندمین شب است که بیدارمانده ام
آن گونه ام که خواب قبولم نمی کند
بی تاب ازتوگفتنم،آوخ که قرن هاست
آن لحظه های ناب قبولم نمی کند
گفتم که با خیال ،دلی خوش کنم ولی
با این عطش ،سراب قبولم نمی کند
بی سایه ترزخویش ،حضوری ندیده ام
حق داردآفتاب قبولم نمی کند
#محمدعلی_بهمنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دردیست در دلم که دوایش نگاه توست
دردا که درد هست و دوا نیست، بگذریم
ابری که میگذشت به آهنگ گریه گفت:
دنیا مکان «ماندن» ما نیست، «بگذریم»
هرچند دشمنم شدهای؛ دوست دارمت
بر دوستان گلایه روا نیست، بگذریم
#سجاد_سامانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دردا که درد هست و دوا نیست، بگذریم
ابری که میگذشت به آهنگ گریه گفت:
دنیا مکان «ماندن» ما نیست، «بگذریم»
هرچند دشمنم شدهای؛ دوست دارمت
بر دوستان گلایه روا نیست، بگذریم
#سجاد_سامانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سکوتت را ندانستم ، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنیها رو ، تو هم هرگز نپرسیدی
شبی که شام آخر بود ، به دست دوست خنجر بود
میان عشق و آیینه ، یه جنگ نابرابر بود
چه جنگ نابرابری !! چه دستی و چه خنجری !!
چه قصهی محقری !! چه اول و چه آخری !!
ندانستیم و دل بستیم ، نپرسیدیم و پیوستیم
ولی هرگز نفهمیدیم ، شکار سایهها هستیم
سفر با تو چه زیبا بود ، به زیبایی رویا بود
نمیدیدیم و میرفتیم ، هزاران سایه با ما بود
در آن هنگامهی تردید ، در آن بنبست بی امید
در آن ساعت که باغ عشق ، به دست باد پرپر بود
در آن ساعت هزاران سال به یک لحظه برابر بود
شب آغاز تنهایی ، شب پایان باور بود
سکوتت را ندانستم ، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنی ها رو، تو هم هرگز نپرسیدی
#اردلان_سرفراز
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نگفتم گفتنیها رو ، تو هم هرگز نپرسیدی
شبی که شام آخر بود ، به دست دوست خنجر بود
میان عشق و آیینه ، یه جنگ نابرابر بود
چه جنگ نابرابری !! چه دستی و چه خنجری !!
چه قصهی محقری !! چه اول و چه آخری !!
ندانستیم و دل بستیم ، نپرسیدیم و پیوستیم
ولی هرگز نفهمیدیم ، شکار سایهها هستیم
سفر با تو چه زیبا بود ، به زیبایی رویا بود
نمیدیدیم و میرفتیم ، هزاران سایه با ما بود
در آن هنگامهی تردید ، در آن بنبست بی امید
در آن ساعت که باغ عشق ، به دست باد پرپر بود
در آن ساعت هزاران سال به یک لحظه برابر بود
شب آغاز تنهایی ، شب پایان باور بود
سکوتت را ندانستم ، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنی ها رو، تو هم هرگز نپرسیدی
#اردلان_سرفراز
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
شمیم پیرهنی
با نسیم صبح فرست
که چشم در رهم ای
گل به بوی درمانت...
#حسين_منزوی
#سلام_صبحتون_بهشت
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شمیم پیرهنی
با نسیم صبح فرست
که چشم در رهم ای
گل به بوی درمانت...
#حسين_منزوی
#سلام_صبحتون_بهشت
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سخت به ذوق مـیدهد
باد ز بوستان نشان
صبح دمید و روز شد
خیز و چراغ وانشان
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باد ز بوستان نشان
صبح دمید و روز شد
خیز و چراغ وانشان
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
نسیمِ بادِ صبا دوشم آگهی آورد
که روزِ محنت و غم رو به کوتهی آورد
به مطربان صبوحی دهیم جامهٔ چاک
بدین نوید که باد سحرگهی آورد....
#حافظ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نسیمِ بادِ صبا دوشم آگهی آورد
که روزِ محنت و غم رو به کوتهی آورد
به مطربان صبوحی دهیم جامهٔ چاک
بدین نوید که باد سحرگهی آورد....
#حافظ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آفتـاب چشــــم #تـــو
بر #صبـح من فرخنـده باد
اے طلوع روشنــی هاے دلم
#صبحــت_بخیـــر
#سیـدعلـے_رضایــے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر #صبـح من فرخنـده باد
اے طلوع روشنــی هاے دلم
#صبحــت_بخیـــر
#سیـدعلـے_رضایــے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
چون زلف توام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی سرو سامانی
من خاکم و من گَردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
خواهم که تُرا در بَر بنشانم و بنشینم ؛
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی ؛
من چشم تُرا مانم تو اشک مرا مانی
در سینهِ سوزانم مستوری و مهجوری
در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی
از آتش سودایت دارم من و دارد دل ؛
داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی
ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت؟
روی از من سر گردان شاید که نگردانی
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون زلف توام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی سرو سامانی
من خاکم و من گَردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
خواهم که تُرا در بَر بنشانم و بنشینم ؛
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی ؛
من چشم تُرا مانم تو اشک مرا مانی
در سینهِ سوزانم مستوری و مهجوری
در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی
از آتش سودایت دارم من و دارد دل ؛
داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی
ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت؟
روی از من سر گردان شاید که نگردانی
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#ب
بگردان ساقیا آن جام دیگر
بده جان مرا آرام دیگر
به جان تو که امروزم ببینی
که صبرم نیست تا ایام دیگر
اگر یک ذره رحمت هست بر من
مکن تأخیر تا هنگام دیگر
خلاصم ده خلاصم ده خلاصی
که سخت افتادهام در دام دیگر
اگر امروز در بر من ببندی
درافتم هر دمی از بام دیگر
مرا در دست اندیشه بمسپار
که اندیشهست خون آشام دیگر
می خام ار نگردانی تو ساقی
مرا زحمت دهد صد خام دیگر
بگیر این دلق اگر چه وام دارم
گرو کن زود بستان وام دیگر
بنه نامم غلام دردنوشان
نمیخواهم خدایا نام دیگر
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بگردان ساقیا آن جام دیگر
بده جان مرا آرام دیگر
به جان تو که امروزم ببینی
که صبرم نیست تا ایام دیگر
اگر یک ذره رحمت هست بر من
مکن تأخیر تا هنگام دیگر
خلاصم ده خلاصم ده خلاصی
که سخت افتادهام در دام دیگر
اگر امروز در بر من ببندی
درافتم هر دمی از بام دیگر
مرا در دست اندیشه بمسپار
که اندیشهست خون آشام دیگر
می خام ار نگردانی تو ساقی
مرا زحمت دهد صد خام دیگر
بگیر این دلق اگر چه وام دارم
گرو کن زود بستان وام دیگر
بنه نامم غلام دردنوشان
نمیخواهم خدایا نام دیگر
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تقدیم شما دوستان😍
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم از دست غمت،دامن صحرا بگرفت
غمت از سر نَنَهَم، گر دلت از ما بگرفت
خال مشکین تو ،از بنده چرا در خط شد
مگر از دود دلم ،روی تو سودا بگرفت
دوش چون مشعله ی شوق تو، بگرفت وجود
سایهای در دلم انداخت، که صد جا بگرفت
به دم سرد سحرگاهی من، بازنشست
هر چراغی که زمین ،از دل صهبا بگرفت
الغیاث از من دل سوخته،ای سنگین دل
در تو نگرفت ،که خون در دل خارا بگرفت
دل شوریده ی ما ،عالم اندیشه ی ماست
عالم از شوق تو در تاب که غوغا بگرفت
بِرُبود انده تو، صبرم و نیکو بِرُبود
بگرفت انده تو جانم و،زیبا بگرفت...
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
غمت از سر نَنَهَم، گر دلت از ما بگرفت
خال مشکین تو ،از بنده چرا در خط شد
مگر از دود دلم ،روی تو سودا بگرفت
دوش چون مشعله ی شوق تو، بگرفت وجود
سایهای در دلم انداخت، که صد جا بگرفت
به دم سرد سحرگاهی من، بازنشست
هر چراغی که زمین ،از دل صهبا بگرفت
الغیاث از من دل سوخته،ای سنگین دل
در تو نگرفت ،که خون در دل خارا بگرفت
دل شوریده ی ما ،عالم اندیشه ی ماست
عالم از شوق تو در تاب که غوغا بگرفت
بِرُبود انده تو، صبرم و نیکو بِرُبود
بگرفت انده تو جانم و،زیبا بگرفت...
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا تو مي آيي عزيزم ماه پنهان مي شود
بيد هم مي لرزدو گيسو پريشان مي شود
روبروي آينه تا بي نهايت مي روي
از جمال روشنت آيينه حيران مي شود
فصل يخبندان به پايان مي رسد در باغ ها
غنچه با پيراهنش دس در گريبان مي شود
بس كه در پاي تو مي افتند از زيبائي ات
گرچه ذي القعده است اما عيد قربان مي شود
در تكاپو شهر مي افتد كه زيبا تر شود
چلچراغ و طاق ِ نصرت هم فراوان مي شود
حكم آمد نيست مستي گر كه باشد با دوتار
موسم سر پنجه هاي حاج قربان مي شود
الغرض اين سرزمين ِ بي درو پيكر...دلم
با تو حتي در زمستان هم گلستان مي شود
#مجتبی_اصغری_فرزقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بيد هم مي لرزدو گيسو پريشان مي شود
روبروي آينه تا بي نهايت مي روي
از جمال روشنت آيينه حيران مي شود
فصل يخبندان به پايان مي رسد در باغ ها
غنچه با پيراهنش دس در گريبان مي شود
بس كه در پاي تو مي افتند از زيبائي ات
گرچه ذي القعده است اما عيد قربان مي شود
در تكاپو شهر مي افتد كه زيبا تر شود
چلچراغ و طاق ِ نصرت هم فراوان مي شود
حكم آمد نيست مستي گر كه باشد با دوتار
موسم سر پنجه هاي حاج قربان مي شود
الغرض اين سرزمين ِ بي درو پيكر...دلم
با تو حتي در زمستان هم گلستان مي شود
#مجتبی_اصغری_فرزقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀