💖کافه شعر💖
2.76K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.07K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
با بوسه به لب‌های تو چاقو زده بودم
انگار نمک بر تن زالو زده بودم

محدوده‌ی پیشانی تو بیشه‌ی من بود
من شیرم و در پای تو زانو زده بودم

ای‌کاش که دریازده باشم، ولی انگار
در آبیِ چشمان تو آهو زده بودم

تصویر کن آن شب که چه ها بر سرم آمد
آن شب که چنان شانه به گیسو زده بودم

#حسین_شیردل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در میان اشک‌ها پرسیدمش؛
خوش‌ترین لبخند چیست
شعله‌ای در چشم تاريکش شکفت
جوش خون در گونه‌‌اش آتش‌فشاند
گفت لبخندی که عشق سربلند
وقت مردن بر لب مردان نشاند

من ز جا برخاستم؛
بوسیدمش

#هوشنگ_ابتهاج

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#ملکا ...

بس ملکا ... روی تو را دیده ام ...
یار دگر. ... زین نپسندیده ام ...

زان خط‌ و زان چشم که دارد نشان ؟،
زین سبب است پای تو بوسیده ام ،

هیچ به دل نیست به جز عشق تو ...
دیده ی خود از همه پوشیده ام ،

باده ی انگور مرا زهر باد ....
من زلب لعل تو نوشیده ام ،

#راحم__تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خوش دارم آرام باشی،
چرا که این‌گونه غایبی انگار،
و مرا می‌شنوی از دور و صدایم
تو را نمی‌یابد
می‌نماید که چشم‌های توپرکشیده و رفته
می‌نماید که دهان تو ممهور بوسه‌ای‌ست

چون چیزها همه انباشته
از جان من است،
تو از چیزها به در می‌آیی،
انباشته از جانم.
پروانۀ رؤیا، به جان من می‌مانی،
و چون واژۀ اندوهی


👤پابلو_نرودا

‌‌ ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
میخواهم
با دکلمه‌ی آفتاب و دشت
شب شعری بشوم پر از واژه‌ی تو...
تا صد دیوان شعر
از چشم‌ها و دلتنگی‌هایت
منتشر کنم.
عزیز راه دور،
دلتنگی
پنجره‌ی کوچکی‌ست
سمت آبادی تو...

#شیوا_فرازمند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو را
در خلال اندوهم
دوست می دارم!
زلال اشکم را
به تسبیح می کشم،
استخاره
قطره
دانه!
و امروز
#جمعه را
گره می زنم
به شنبه ای،
که
جمع کند نفس هایت را
به سمت بادگیر دلم،
ای رخساره ی دست نیافتنی !
وقتی واژه ها
بغض میشوند
چاره ای ندارم
جز اینکه
یک دلِ سیر
شعر بگویم .

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب به شب
دلتنگ تر می شوم
بدون آنڪه به یاد بیاورم چراا؟؟
مگر قرار نبود فراموشم شوی
پس چرا هنوز هم هر شب
دلم برای شب بخیرهایت تنگ می شود
باور ڪن، مقصر من نیستم
این تویی ڪه در سرم، بی نهایت پُررنگی ...



#سيدعلی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در دل من هر صبح
خورشیدی طلوع می کند
به وسعت دیدگانت...
روزی سرشار از عشق
و به زیبایی لبخندت
برایم رقم می خورد ،
با دیدن چشمانت
غم از دلم
تاریکی از چشمم می پَرد
روزی نو آغاز می شود..
گرم و نورانی ...
سبز و بارانی ...
خالی از اندوه زمان ...
چرا که من
شب را با بوسه بر چشمان تو
بدورد گفته ام....


#باران_مقدم


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای درین خوابگه بی‌خبران!
بی‌خبر خفته چو کوران و کران!

سر برآور! که درین پرده‌سرای
می‌رسد بانگ سرود از همه جای

بلبل از منبر گل نغمه‌نواز
قُمری از سرو سهی زمزمه‌ساز


#جامی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باید از دیده به داغ دل دریغا خون گریست
خون دل از دیده بر دامان چه گویم چون گریست
دل به یاد تشنه کامان لب شطّ فرات
چون لبالب شد ز خون از دجله تا جیحون گریست
در غروب آفتاب عشق و ایمان از افق
چشمه چشم شفق در گنبد گردون گریست
تشنه لب گلهای عطشان کویر کربلا
پرده‌پرده غنچه خون در پهنه هامون گریست
شد پریشان جمع جان، دل در بیابان جنون
از غم لیلی‌وشان سرگشته چون مجنون گریست
#یاور_همدانی
#احمد نیک‌طلب مشهور به یاور همدانی (زادهٔ ۲ اردیبهشت ۱۳۱۳ – درگذشتهٔ ۱۳ اسفند ۱۳۹۸) شاعر، نویسنده، خوشنویس، گوینده رادیو و پژوهشگر اهل ایران بود

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
🌹
روزهای جوانی دلنشین اند،
دلنشین تر از نگاه لیلی،
خوش آواتر از صدای تیشه فرهاد و
خواستنی ترند از عشق!
جوانی،
روزگار ماندنی‌ترین خاطره هاست🌸

🌸ولادت با سعادت
حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان بر
جوانان ایران زمین فرخنده باد🎈💐

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هرچند که تقدیر چنین کرده گرانت
خواهان توام با همه‌ی سود و زیانت

ای آمده از کهنه‌ترین خاطره ، ای عشق
سوغات تو دُرّی‌ست گران، در چمدانت

یک دست گل و دست دگر خنجر بُران
نشناخته کس صورت پیدا و نهانت...

میخواهی و میخوانی و پس میزنی‌ ای عشق
در حیرتم از فلسفه‌ی فنّ ِ بیانت

قلبی که به دستان تو با عشق سپردم
خونی‌ست که ماسیده شده دور دهانت

با بودن تو ثانیه‌ها مرگ ندارند
همسان ِ بهار است زمستان و خزانت

ای قلب به تنگ آمده از دوری و دیری
من نیز به تنگ آمدم از هر ضربانت

خوب است که پایان خوشی داشته باشد
این شعر که آغشته شده با هیجانت

👤هخا_هاشمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا نگاه افکنده‌ای، تسخیرِ شهری کرده‌ای
همچو بوی گل که تا برخاست، بُستان را گرفت

در کنار آفتاب افتاده دائم تیره‌روز
دود آه کیست کآن زلف پریشان را گرفت؟

چشم ما و دیده‌ی زنجیر را طالع یکی‌ست
خواب اگر لشکر کشد، نتْواند ایشان را گرفت!

کام‌بخشی‌های گردون نیست جز داد و ستد
تا لب نانی عطا فرمود، دندان را گرفت...

#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کلیپ عاشقانه بسیارزیباااا

#علیرضا_طلیسچی




❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
وقتی با منی
دوست دارم در رخسارت سکنی گزینم
و عطر تو را به تن کنم
از موزه‌های چشمانت ديدن كنم
و در نواحی دلت برقصم
و وقتی می‌روی
از بینایی و بویایی و شنوایی
مرخصی می‌گیرم
و شاید هم، از تمام دل‌های مردم...

#غاده‌_نعیم♥️

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عصر که می شود
دلتنگی دست احساسم را میگیرد
وهمچون کُولیِ دوره گردی راهی
سر زمین آغوشت می شود.

و تمام واژه های شعرهایم را
برای داشتن یک نگاه تو به
حراج می گذارد.

و هزیانهای ذهن و قلبم را
که در رویای زیبای داشتنت
حسرتی شده اند جانکاه شعر میکند.

دلشوره های عاشقانه ام برای
دل بیقرارت که مثل گیسوان من
پریشان است..
در این سلول انفرادی شکنجه ام میکند.

#مینو_پناهپور♥️

#درچشم‌اندازنگاهم‌بنشین‌تاازتوبنویسم
#عصر..

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀.
دلم تا برایت تنگ می‌شود؛
نه شعر می‌خوانم
نه ترانه گوش می‌دهم
نه حرفهایمان را تکرار می‌کنم
دلم تا برایت تنگ می‌شود
می‌نشینم اسمت را می‌نویسم،
می‌نویسم، می‌نویسم...
بعد می‌گویم:
این همه او
پس دلتنگی چرا؟!
دلم تا برایت تنگ می‌شود
میمِ مالکیت به آخرِ اسمت اضافه می‌کنم
و باز عاشقت می‌شوم...

#گروس_عبدالملكيان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مثل زبان مادری‌ام دوست دارمت
چون شعرهای آذری‌ام دوست دارمت

در خواب‌های کودکی‌ام دیده‌ام تو را
صد بار گفته‌ام: پری‌ام! دوست دارمت

در کهکشان روسری‌ات، گوشواره را
من خوشه خوشه مشتری‌ام، دوست دارمت

الهام شاعرانه‌ی من چشم‌های توست
از ابتدای شاعری‌ام دوست دارمت

سَندن سورا کی یوخدو منیم آیری سِوگیلیم
مثل زبان مادری‌ام دوست دارمت ...

#علی_اصغر_شیری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
من گرفتار شبم در پی ماه آمده ام
سیب را دست تو دیدم به گناه آمده ام

سیب دندان زده از دست تو افتاد زمین
باغبانم که فقط محض نگاه آمده ام

چال اگر در دل آن صورت کنعانی هست
بی برادر همه شب در پی چاه آمده ام

شب و گیسوی تو تا باز به هم پیوستند
من به شبگردی این شهر سیاه آمده ام

این همه تند مرو شعر مرا خسته مکن
من که در هر غزلم سوی تو راه آمده ام

#فریدون_مشیری


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀