❤️تو را
جاهلانه نمیخواستم
که روزی منطق جلودارم شود
تو را ، عاقلمآبانه نمیخواستم
که دل بیمنطقم سرکشی کند
تو را
از روی هوس نمیخواستم
که رسیدن به تو ، پایان احساسم باشد
تورا عاشقانهی صرف نمیخواستم
که جایی تب تندم ، به عرق بنشیند
مهتابم بودی ...
منِ زنجیری
تورا دیوانه وار میخواستم
هر لحظه بیشتر از پیش...
هر روز بیشتر از دیروز!
#طاهره_اباذری_هریس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جاهلانه نمیخواستم
که روزی منطق جلودارم شود
تو را ، عاقلمآبانه نمیخواستم
که دل بیمنطقم سرکشی کند
تو را
از روی هوس نمیخواستم
که رسیدن به تو ، پایان احساسم باشد
تورا عاشقانهی صرف نمیخواستم
که جایی تب تندم ، به عرق بنشیند
مهتابم بودی ...
منِ زنجیری
تورا دیوانه وار میخواستم
هر لحظه بیشتر از پیش...
هر روز بیشتر از دیروز!
#طاهره_اباذری_هریس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقتی نسیمِ نیمه شب
از باغِ سیب بَرمی گَردد،
راز از کنارِ زلفِ تُو❤
آغاز می شود.
راز از خلال طُرّهی رقصانت
روی انارِ سرخت سُر می خورَد
و می رَوَد به شانه،
و شانه ی برهنه ی مهتابی اَت ❤
جغرافیای حسرت و حیرت را
ترسیم می کنَد.
راز از خلالِ زلفت می تابد؛
وقتی زلالِ گردنت
از تیغْزار بوسه
پُرآشوب گشته است...
#منوچهر_آتشی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از باغِ سیب بَرمی گَردد،
راز از کنارِ زلفِ تُو❤
آغاز می شود.
راز از خلال طُرّهی رقصانت
روی انارِ سرخت سُر می خورَد
و می رَوَد به شانه،
و شانه ی برهنه ی مهتابی اَت ❤
جغرافیای حسرت و حیرت را
ترسیم می کنَد.
راز از خلالِ زلفت می تابد؛
وقتی زلالِ گردنت
از تیغْزار بوسه
پُرآشوب گشته است...
#منوچهر_آتشی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فقط برای تو !
ميگذارم توی جيبم
تا فردا بزنم به
فردا به
فردا
فردا
آخ ... فردا !
راستی چرا فردا نمی شود؟
اين
چرا آفتاب نمی شود ؟
يكی نيست بگويد
😉😉❤❤
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عاشقی هستم بارانی ،
بارانی از عشق
که دور افتاده ام از سرزمین آلاله های آغوش تو
زندانی ام پشت پنجره ی احساست
آواره ایی هستم در کوچه پس کوچه های خیالت
و سرگردان در آسمان ابری قلبم
که نور هیچ ماهی روشنگر آن نیست...
پرستویی مهاجرم
که در بهار دلت جای ندارم
مهجور مانده ام از زلال رودها
از نسیم روحنواز دشتها
جامانده ام از صلابت کوهها
و سکوت دره ها
کز کرده ام در دنج لانه ی تنهایی خویش ...
پروانه ایی هستم
رها در آسمان عشق تو
که بی پروا بالهایم را برای به آغوش کشیدن
خورشید وجود تو
باز کرده ام
و هراسی ندارم
از سوختن بال پروانگیِ عاشقانه هایم
در گرما گرم این خواستن و عاشقی ....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بارانی از عشق
که دور افتاده ام از سرزمین آلاله های آغوش تو
زندانی ام پشت پنجره ی احساست
آواره ایی هستم در کوچه پس کوچه های خیالت
و سرگردان در آسمان ابری قلبم
که نور هیچ ماهی روشنگر آن نیست...
پرستویی مهاجرم
که در بهار دلت جای ندارم
مهجور مانده ام از زلال رودها
از نسیم روحنواز دشتها
جامانده ام از صلابت کوهها
و سکوت دره ها
کز کرده ام در دنج لانه ی تنهایی خویش ...
پروانه ایی هستم
رها در آسمان عشق تو
که بی پروا بالهایم را برای به آغوش کشیدن
خورشید وجود تو
باز کرده ام
و هراسی ندارم
از سوختن بال پروانگیِ عاشقانه هایم
در گرما گرم این خواستن و عاشقی ....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبحگاهان بسوی خانهٔ خمّار شدم
سرکشیدم دو سه پیمانه و از کار شدم
نور آن مهر زهر ذره نمودارم شد
که اناالحق شنوا از در و دیوار شدم
چنگ در دامن دلدار زدم دوش بخواب
بود دستم بدل خویش که بیدار شدم
#حکیم_سبزواری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سرکشیدم دو سه پیمانه و از کار شدم
نور آن مهر زهر ذره نمودارم شد
که اناالحق شنوا از در و دیوار شدم
چنگ در دامن دلدار زدم دوش بخواب
بود دستم بدل خویش که بیدار شدم
#حکیم_سبزواری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سه شنبه
قلبِ ياقوتيِ هفته است
تپيدن مي داند
نامنظم مي شود اگر
تمامِ شنبه را بغض كرده باشي
يكشنبه را گريسته باشي
و دوشنبه را درد كشيده باشي!
سه شنبه را دلگير كني
انار مي شود
چكه مي كند!
... هفته سرخ مي شود!
#روشنک_آرامش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قلبِ ياقوتيِ هفته است
تپيدن مي داند
نامنظم مي شود اگر
تمامِ شنبه را بغض كرده باشي
يكشنبه را گريسته باشي
و دوشنبه را درد كشيده باشي!
سه شنبه را دلگير كني
انار مي شود
چكه مي كند!
... هفته سرخ مي شود!
#روشنک_آرامش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر زمان بعد از دعا دستی کشیدی بر سرم
مرغ آمین را کشاندی در هوای باورم
با تو ام ای عشق! ای دریادل بی ادعا!
با تو ام ای کوه! ای پشت و پناه آخرم!
معجزات بی شماری از دعایت دیدهام
تا دلم میسوخت، گل میساخت از خاکسترم
گفته بودی زندگی جنگاست اما بی گمان
من نمیفهمم چه گفتی تا تویی همسنگرم
لذت بوسیدنت پیش از سفر باعث شده
قبل رفتن چند بار از زیر قرآن بگذرم
هر کسی از قهرمان قصهاش میگفت و من
بغض خود را گریه کردم بعد گفتم: مادرم
#امیر_امجد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرغ آمین را کشاندی در هوای باورم
با تو ام ای عشق! ای دریادل بی ادعا!
با تو ام ای کوه! ای پشت و پناه آخرم!
معجزات بی شماری از دعایت دیدهام
تا دلم میسوخت، گل میساخت از خاکسترم
گفته بودی زندگی جنگاست اما بی گمان
من نمیفهمم چه گفتی تا تویی همسنگرم
لذت بوسیدنت پیش از سفر باعث شده
قبل رفتن چند بار از زیر قرآن بگذرم
هر کسی از قهرمان قصهاش میگفت و من
بغض خود را گریه کردم بعد گفتم: مادرم
#امیر_امجد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روز قیامت، هر کسی در دست گیرد نامهای
من نیز حاضر میشوم تصویرِ جانان در بغل
#قدسی_مشهدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من نیز حاضر میشوم تصویرِ جانان در بغل
#قدسی_مشهدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باخـودم گفتم درآغوشت بمیرم زندگیست
باخودت گفتیکه آغوشت،شبِ درماندگیست
باخودم گفتم کنارت ساحلِ آرامش است
باخودت گفتی کنارم سیــل در بارندگیست!
پیشِ خودگفتم،صبودی،آخرین شایسته ای
باخودت گفتی که این هم آخـر دیوانگیست!
باخودت گفتم چگونه عاشقِ چشمت شدم
باخودم گفتی که عاشق، عاشق دلدادگیست!
با تو می گفتم که می میرد دلـــم با رفتنت
رفتیُ وگفتی که این،اقرارِ در شرمنـدگیست!
هرچه را گفتی و گفتم ، عاقبت تقدیر شــد
آخرین نکته، هــمیــن ها کار و بار زندگیست!
#سالار_زندی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باخودت گفتیکه آغوشت،شبِ درماندگیست
باخودم گفتم کنارت ساحلِ آرامش است
باخودت گفتی کنارم سیــل در بارندگیست!
پیشِ خودگفتم،صبودی،آخرین شایسته ای
باخودت گفتی که این هم آخـر دیوانگیست!
باخودت گفتم چگونه عاشقِ چشمت شدم
باخودم گفتی که عاشق، عاشق دلدادگیست!
با تو می گفتم که می میرد دلـــم با رفتنت
رفتیُ وگفتی که این،اقرارِ در شرمنـدگیست!
هرچه را گفتی و گفتم ، عاقبت تقدیر شــد
آخرین نکته، هــمیــن ها کار و بار زندگیست!
#سالار_زندی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زمستان
یک #تو می خواهد
یک #تو که دستانش را بشود
بی هیچ #دلهرهای گرفت
یک #تو که بشود
این خیابانهای یخ زده را
گرم قدم زد …..😊
#مهدی_مجتبایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک #تو می خواهد
یک #تو که دستانش را بشود
بی هیچ #دلهرهای گرفت
یک #تو که بشود
این خیابانهای یخ زده را
گرم قدم زد …..😊
#مهدی_مجتبایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من آنچه با تو گفتم برای ابرها بود
آنچه با تو گفتم برای درخت و دریا بود
برای هر موج، برای پرندگان در میان برگها
برای سنگریزههای هیاهو
برای دستهای آشنا
برای چشمی که چهره میشود
و خواب، آسمانی به آن میدهد همرنگش
برای هر شبی که بیاشامی
برای شبکهی راهها
برای پنجرهی گشوده، برای پیشانی گشاده
من آنچه به با تو گفتم، برای اندیشههایت بود...
هر نوازشی، هر اعتمادی
زنده میماند.
#پل_الوار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آنچه با تو گفتم برای درخت و دریا بود
برای هر موج، برای پرندگان در میان برگها
برای سنگریزههای هیاهو
برای دستهای آشنا
برای چشمی که چهره میشود
و خواب، آسمانی به آن میدهد همرنگش
برای هر شبی که بیاشامی
برای شبکهی راهها
برای پنجرهی گشوده، برای پیشانی گشاده
من آنچه به با تو گفتم، برای اندیشههایت بود...
هر نوازشی، هر اعتمادی
زنده میماند.
#پل_الوار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ستم ز نرگسِ مستت ستمگری آموخت
جنون ز زلف سیاه تو داوری آموخت
تو را خدایی آموزد اَر اراده کنی
به یوسف آنکه طریق پیمبری آموخت
تو را به حُسن ستایش کنند و زآن غافل
که حُسن هم ز جمال تو دلبری آموخت
چه یوسفی تو که از ذوق نامهبردن ما
روانِ دلبرِ کنعان کبوتری آموخت
به گنجهای قناعت فرونیارد سر
ز همّت آنکه فسونِ توانگری آموخت
شدیم بلبل و از بخت ما، در این گلشن
بهار همچو خزان کیمیاگری آموخت
هزار درسِ نِکواَختری -«فصیحی!»- بود
در آن دیار که بختم بداختری آموخت...
#فصیحی_هروی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جنون ز زلف سیاه تو داوری آموخت
تو را خدایی آموزد اَر اراده کنی
به یوسف آنکه طریق پیمبری آموخت
تو را به حُسن ستایش کنند و زآن غافل
که حُسن هم ز جمال تو دلبری آموخت
چه یوسفی تو که از ذوق نامهبردن ما
روانِ دلبرِ کنعان کبوتری آموخت
به گنجهای قناعت فرونیارد سر
ز همّت آنکه فسونِ توانگری آموخت
شدیم بلبل و از بخت ما، در این گلشن
بهار همچو خزان کیمیاگری آموخت
هزار درسِ نِکواَختری -«فصیحی!»- بود
در آن دیار که بختم بداختری آموخت...
#فصیحی_هروی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
درخت و برگ برآید ز خاک، این گوید
که خواجه هر چه بکاری تو را همان روید
تو را اگر نفسی ماند، جز که عشق مکار
که چیست قیمت مردم؟ هر آن چه می جوید
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که خواجه هر چه بکاری تو را همان روید
تو را اگر نفسی ماند، جز که عشق مکار
که چیست قیمت مردم؟ هر آن چه می جوید
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با تو ام
ای غم!
غم مبهم!
ای نمیدانم!
هر چه هستی باش!
اما کاش...
نه، جز اینم آرزویی نیست:
هر چه هستی باش!
اما باش ...!
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای غم!
غم مبهم!
ای نمیدانم!
هر چه هستی باش!
اما کاش...
نه، جز اینم آرزویی نیست:
هر چه هستی باش!
اما باش ...!
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در دل #بهمن سرد
آسمان می بارد
این #زمین دامن خود را گسترد
رقص هر دانهٔ #برف
شور و احساسی را
به دل خسته دهد،
پشت این پنجره
رقصیدن آن
با محبت پیداست
با دلِ برفی خود
می زند مهر
به دنیای پر از سنگی ما
سردیِ فاصله ها می شکند،
راستی
این زمستان
شاید
یک تو را کم دارد!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آسمان می بارد
این #زمین دامن خود را گسترد
رقص هر دانهٔ #برف
شور و احساسی را
به دل خسته دهد،
پشت این پنجره
رقصیدن آن
با محبت پیداست
با دلِ برفی خود
می زند مهر
به دنیای پر از سنگی ما
سردیِ فاصله ها می شکند،
راستی
این زمستان
شاید
یک تو را کم دارد!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Batel (Live)
Shadmehr Aghili
#پبشنهاد_دانلود
#شادمهر
#باطل
اون که با خود خواهی هاش
این عشق رو باطل کرد
بهم بگو تو بودی یا من؟؟؟ 😔😔
هرکاری کردم که چهار دیواری دلم بشه خونت نشد....
◁❚❚▷ ◉──── 💔
❤💕❤💕❤💕❤💕❤💕
💕💕💕💕💕💕
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#شادمهر
#باطل
اون که با خود خواهی هاش
این عشق رو باطل کرد
بهم بگو تو بودی یا من؟؟؟ 😔😔
هرکاری کردم که چهار دیواری دلم بشه خونت نشد....
◁❚❚▷ ◉──── 💔
❤💕❤💕❤💕❤💕❤💕
💕💕💕💕💕💕
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر بار كه #استخاره كردم،
خوب نيامدى!
بهتر بگويم؛
اصلاً نيامدى...!
حالا تو را در تك تكِ دانه هاى تسبيح
جستجو ميكنم...
اين بار براى داشتنت،
پاى خدا را #وسط كشيده ام!
#علی_قاضی_نظام👌❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خوب نيامدى!
بهتر بگويم؛
اصلاً نيامدى...!
حالا تو را در تك تكِ دانه هاى تسبيح
جستجو ميكنم...
اين بار براى داشتنت،
پاى خدا را #وسط كشيده ام!
#علی_قاضی_نظام👌❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرا به یک #عصر بی دغدغه
مرا به عمق صدایت،
وقت گفتن
"#دوستت_دارم "
میهمان کن !
مرا مخاطب خاص،
مرا میهمان ویژه ی دلت کن..!
#چیستا_یثربی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرا به عمق صدایت،
وقت گفتن
"#دوستت_دارم "
میهمان کن !
مرا مخاطب خاص،
مرا میهمان ویژه ی دلت کن..!
#چیستا_یثربی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز گرمی بینصیب افتادهام چون شمع خاموشی
ز دلها رفتهام چون یاد از خاطر فراموشی
منم با ناله دمسازی به مرغ شب همآوازی
منم بی باده مدهوشی ز خون دل قدح نوشی
ز آرامم جدا از فتنهٔ روی دلارامی
سیهروزم چو شب در حسرت صبح بناگوشی
بدان حالم ز ناکامی که تسکین میدهم دل را
به داغی از گل رویی به نیشی از لب نوشی
به دشواری توان دیدن وجود ناتوانم را
به تار پرنیان مانم ز عشق پرنیانپوشی
به چشمت خیره گشتم کز دلت آگه شوم اما
چه رازی میتوان خواند از نگاه سرد خاموشی
چه میپرسی رهی از داغ و درد سینهسوز من؟
که روز و شب هم آغوش تبم با یاد آغوشی
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز دلها رفتهام چون یاد از خاطر فراموشی
منم با ناله دمسازی به مرغ شب همآوازی
منم بی باده مدهوشی ز خون دل قدح نوشی
ز آرامم جدا از فتنهٔ روی دلارامی
سیهروزم چو شب در حسرت صبح بناگوشی
بدان حالم ز ناکامی که تسکین میدهم دل را
به داغی از گل رویی به نیشی از لب نوشی
به دشواری توان دیدن وجود ناتوانم را
به تار پرنیان مانم ز عشق پرنیانپوشی
به چشمت خیره گشتم کز دلت آگه شوم اما
چه رازی میتوان خواند از نگاه سرد خاموشی
چه میپرسی رهی از داغ و درد سینهسوز من؟
که روز و شب هم آغوش تبم با یاد آغوشی
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشمانِ زیبایت
فقط مالِ من است...😊
آرام بغلم ڪن وبگودوستت دارم😍
بگذارشرابِ لبهایت
لابلاے قلبم پاشیده شود💋
وماهیِ قلبت...
به قلابِ عشقم❤
نظرڪند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀