💖کافه شعر💖
2.51K subscribers
4.35K photos
2.9K videos
12 files
1.01K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
ایها الناس بیایید علی را کشتند
دشمنان شیرخدا میر ولی را کشتند

آمد از عرش صدایی که زمین می لرزید
صاحب علم لدن صوت جلی را کشتند

آسمان غرق عزا شد زمین شد ماتم
یار دیرینه به روز ازلی را کشتند

کعبه از ماتم او رخت سیاهی پوشید
تا شنید معتمد ربِّ مَلی را کشتند

مُغرضان شاد شدند زین عمل قوم سفیه
که علی حاکم نطق جدلی را کشتند

هرچه سالوس به عالم همگی شادانند
تا علی هادم دین بدلی را کشتند

خاک محراب خدا مقتل احباب خداست
تا به محراب امیرِ جَملی را کشتند

#محمد_رضا_ریخته_گر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نشسته برف تنت بعد سال ها به تنم
یخ تو باز شد آخر از آتشی که منم
 
تو در کنار منی عشق کار خود را کرد
رسیده لحظه ی شیرین با تو ما شدنم
 
نمی شود که بر این لحظه نام بوسه گذاشت
نزول آیه ی لب های توست بر دهنم
 
تمام شهر به دنبال نام عطر منند
گرفته بوی تو را تار و پود پیرهنم
 
من و تو مثل دم و بازدم گره خوردیم
چگونه رابطه ام با تو را به هم بزنم ؟
 
#محمد_رفیعی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در من شبی‌ست که ماهش تمام نیست!
تقدیرِ عشقیِ این شب، به کام نیست!

در من کسی‌ست که حالش جهنّم ست
دردی گرفته که کم از جُذام نیست!

در من یکی‌ست که غم‌هاش مُمتد ست
مَی نیست، دلبرِ او نیست، جام نیست!

در من، «من» است، منی بیقرار وُ تلخ
غم‌های او همه پُخته‌ست، خام نیست

در من دلی‌ست زِ آیینه صاف تر
تصویرِ توست که آرام و رام نیست!

آهویِ بیشه‌یِ خوابم، بمان! نترس!
این فرشِ قرمزِ عشق‌ست، دام نیست!

#محمد_صادق_زمانی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آنکه موهای تو را چتری و یکدست کشید
هرچه -بر پلک تَرَم- ابر بهارست، کشید

نوبت گوشه ی ابروی تو شد، با دقت
لای هر تار، دو صد تیر به پیوست کشید

دید در دور و برش جوهر گیرایی نیست
جای چشم تو دو تا تیله ی بد مست کشید

شخص نقاش به این پرتره بالید، ولی
وقت لبهای تو شد از هنرش دست کشید

آنقدر نشئه کننده ست لبت، بی تردید
مطمئنم که همانجا دو سه تا بست کشید

آنچنان غیر مجازی که تنت فیلتر است
جرم من نیست، خدا هرچه نبایست، کشید

کفر می گویم و از قهر کسی باکم نیست
هر بلایی که بگویی دهه ی شصت کشید

به زمین آمدی و جمله ملائک گفتند
“آسمان بار امانت نتوانست کشید”

“قرعه ی فال به نام من” عاشق نزدند
اینچنین کار غزل بی تو به بن بست کشید


#محمد_سلطانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
فصل سرماست ولى كوچه‌ى ما امشب هم
رنگ گل‌هاى لباس تو به تن پوشيده

نوبهارست زمين، عشق اگر غنچه دهد
چه غم از اينكه بيابانم و او دل چيده ...


#محمد_علی_ناطقی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ناخواسته بر پیکرِ من پیله تنیدی!
تا دل به تو بستم ز دلم ساده بُریدی!

آهسته به سویم به‌قدم آمدی امّا
تا حرفِ سفر شد ز من از شوق دویدی!

رفتی همه دیدند ز داغت چه کشیدم
لب باز بکن تا که ببینم چه کشیدی؟!

گویند اگر مرده‌ام از غصّه درست است
با رفتنت آمد به سرم هر چه شنیدی!

با قصدِ نوازش شده بودم به تو نزدیک
چون رنگ ز رخسارِ من از ترس پریدی!

یک‌بارِ دگر آمدی از عشق بخوانم
امّا چه کنم دوست کمی دیر رسیدی!

خالی شده قلبم ز تو از وقتِ وداعت!
آن روز که از چشمِ من آهسته چکیدی

از شعله‌ی من دور شو پروانه‌ی مجنون!
جز سوختنِ بال و پر از عشق چه دیدی؟!

دلسوزی‌ات ای کاش که اینگونه نمی‌شد!
له کرد غمت شاخه گلی را که نچیدی!

شد کشتی دل در غمِ خود غوطه‌ور امّا
یک‌بار هم ای باد موافق نوزیدی!


#محمد_شیخی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
امشب تمام عاشقان رادست بسر کن
يک امشبی با من بمان بامن سحر کن

بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را
کج کن کلاه ،دستی بزن، مطرب خبر کن

گلهای شمعدانی همه شکل تو هستند
رنگين کمان را بر سر زلف تو بستند

تا طاق ابروي بت من تا به تا شد
دُردي کشان پيمانه هاشان را شکستند

يک چکه ماه افتاده بر ياد تو و وقت سحر
اين خانه لبريز تو شد شيرين بيان حلوای تر

تو مير عشقی عاشقان بسيار داری
پيغمبری با جان عاشق کار داری

امشب تمام عاشقان رادست بسر کن
يک امشبی با من بمان بامن سحر کن


#محمد_صالح_علا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از خانه بیرون می‌زنم، اما کجا امشب؟
شاید تو می‌خواهی مرا در کوچه‌ها امشب

پشت ستون سایه‌ها، روی درخت شب
می‌جویم اما نیستی در هیچ‌جا امشب

می‌دانم آری نیستی، اما نمی‌دانم
بیهوده می‌گردم به دنبالت چرا امشب؟

هر شب تو را بی‌جستجو می‌یافتم اما
نگذاشت بی‌خوابی بدست آرم تو را امشب

ها... سایه‌ای دیدم، شبیهت نیست، اما حیف
ای کاش می‌دیدم به چشمانم خطا امشب

هر شب صدای پای تو می‌آمد از هر چیز
حتی ز برگی هم نمی‌آید صدا امشب

امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشکن قُرُق را، ماه من بیرون بیا امشب

گشتم تمام کوچه‌ها را، یک نفس هم نیست
شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب

طاقت نمی‌آرم، تو که می‌دانی از دیشب
باید چه رنجی برده باشم، بی‌تو، تا امشب

ای ماجرای شعر و شب‌های جنونم
آخر چگونه سرکنم بی‌ماجرا امشب

#محمد_علی_بهمنی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ديــــدم تــــــو را و چــــشم مــرا آفــــــتاب زد
خورشيد رفته رفته خودش را به خواب زد

يك مشت خاك تيره و تاريك بود ماه
نور تو را گرفت و از آن پس نقـــاب زد

ديگر گلاب قمصر كاشان گلاب نيست
وقتي گلي چنان كه تويي تن به آب زد

با قيـــد و بن‍ــد هاي زمينـــي نمـــي شود
از حسن بي حساب توحرف حساب زد

بايد قبول كرد كه تصويري از تو را
با چــارچوب واژه نـبايد به قـاب زد

#محمد_رفیعی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پَر می‌کشی از پنجره‌ی خواب تو تا تو
هر شب من و دیدار در این پنجره با تو

از خستگیِ روز همین خواب پر از راز
کافی‌ست مرا٬ ای همه‌ی خواسته‌ها تو

دیشب من و تو بسته‌ی این خاک نبودیم
من یکسره آتش، همه ذرات هوا تو

بیدارم اگر دغدغه‌ی روز نمی‌کرد
با آتش‌مان سوخته بودی همه را تو

پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم
ای هر چه، هر چه صدا، هر چه صدا تو


آزادگی و شیفتگی مرز ندارد
حتی شده‌ای از خودت آزاد و رها تو

یا مرگ و یا شعبده‌بازان سیاست
دیگر نه وُ هرگز نه، که یا مرگ که یا تو

وقتی همه‌جا از غزل من سخنی هست
یعنی همه‌جا تو ، همه‌جا تو، همه‌جا تو

پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من
تا شرح دهم از همه‌ی خلق چرا تو



#محمد_علی_بهمنی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀