فصل سرماست ولى كوچهى ما امشب هم
رنگ گلهاى لباس تو به تن پوشيده
نوبهارست زمين، عشق اگر غنچه دهد
چه غم از اينكه بيابانم و او دل چيده ...
#محمد_علی_ناطقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رنگ گلهاى لباس تو به تن پوشيده
نوبهارست زمين، عشق اگر غنچه دهد
چه غم از اينكه بيابانم و او دل چيده ...
#محمد_علی_ناطقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ناخواسته بر پیکرِ من پیله تنیدی!
تا دل به تو بستم ز دلم ساده بُریدی!
آهسته به سویم بهقدم آمدی امّا
تا حرفِ سفر شد ز من از شوق دویدی!
رفتی همه دیدند ز داغت چه کشیدم
لب باز بکن تا که ببینم چه کشیدی؟!
گویند اگر مردهام از غصّه درست است
با رفتنت آمد به سرم هر چه شنیدی!
با قصدِ نوازش شده بودم به تو نزدیک
چون رنگ ز رخسارِ من از ترس پریدی!
یکبارِ دگر آمدی از عشق بخوانم
امّا چه کنم دوست کمی دیر رسیدی!
خالی شده قلبم ز تو از وقتِ وداعت!
آن روز که از چشمِ من آهسته چکیدی
از شعلهی من دور شو پروانهی مجنون!
جز سوختنِ بال و پر از عشق چه دیدی؟!
دلسوزیات ای کاش که اینگونه نمیشد!
له کرد غمت شاخه گلی را که نچیدی!
شد کشتی دل در غمِ خود غوطهور امّا
یکبار هم ای باد موافق نوزیدی!
#محمد_شیخی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا دل به تو بستم ز دلم ساده بُریدی!
آهسته به سویم بهقدم آمدی امّا
تا حرفِ سفر شد ز من از شوق دویدی!
رفتی همه دیدند ز داغت چه کشیدم
لب باز بکن تا که ببینم چه کشیدی؟!
گویند اگر مردهام از غصّه درست است
با رفتنت آمد به سرم هر چه شنیدی!
با قصدِ نوازش شده بودم به تو نزدیک
چون رنگ ز رخسارِ من از ترس پریدی!
یکبارِ دگر آمدی از عشق بخوانم
امّا چه کنم دوست کمی دیر رسیدی!
خالی شده قلبم ز تو از وقتِ وداعت!
آن روز که از چشمِ من آهسته چکیدی
از شعلهی من دور شو پروانهی مجنون!
جز سوختنِ بال و پر از عشق چه دیدی؟!
دلسوزیات ای کاش که اینگونه نمیشد!
له کرد غمت شاخه گلی را که نچیدی!
شد کشتی دل در غمِ خود غوطهور امّا
یکبار هم ای باد موافق نوزیدی!
#محمد_شیخی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
امشب تمام عاشقان رادست بسر کن
يک امشبی با من بمان بامن سحر کن
بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را
کج کن کلاه ،دستی بزن، مطرب خبر کن
گلهای شمعدانی همه شکل تو هستند
رنگين کمان را بر سر زلف تو بستند
تا طاق ابروي بت من تا به تا شد
دُردي کشان پيمانه هاشان را شکستند
يک چکه ماه افتاده بر ياد تو و وقت سحر
اين خانه لبريز تو شد شيرين بيان حلوای تر
تو مير عشقی عاشقان بسيار داری
پيغمبری با جان عاشق کار داری
امشب تمام عاشقان رادست بسر کن
يک امشبی با من بمان بامن سحر کن
#محمد_صالح_علا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
يک امشبی با من بمان بامن سحر کن
بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را
کج کن کلاه ،دستی بزن، مطرب خبر کن
گلهای شمعدانی همه شکل تو هستند
رنگين کمان را بر سر زلف تو بستند
تا طاق ابروي بت من تا به تا شد
دُردي کشان پيمانه هاشان را شکستند
يک چکه ماه افتاده بر ياد تو و وقت سحر
اين خانه لبريز تو شد شيرين بيان حلوای تر
تو مير عشقی عاشقان بسيار داری
پيغمبری با جان عاشق کار داری
امشب تمام عاشقان رادست بسر کن
يک امشبی با من بمان بامن سحر کن
#محمد_صالح_علا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از خانه بیرون میزنم، اما کجا امشب؟
شاید تو میخواهی مرا در کوچهها امشب
پشت ستون سایهها، روی درخت شب
میجویم اما نیستی در هیچجا امشب
میدانم آری نیستی، اما نمیدانم
بیهوده میگردم به دنبالت چرا امشب؟
هر شب تو را بیجستجو مییافتم اما
نگذاشت بیخوابی بدست آرم تو را امشب
ها... سایهای دیدم، شبیهت نیست، اما حیف
ای کاش میدیدم به چشمانم خطا امشب
هر شب صدای پای تو میآمد از هر چیز
حتی ز برگی هم نمیآید صدا امشب
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشکن قُرُق را، ماه من بیرون بیا امشب
گشتم تمام کوچهها را، یک نفس هم نیست
شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب
طاقت نمیآرم، تو که میدانی از دیشب
باید چه رنجی برده باشم، بیتو، تا امشب
ای ماجرای شعر و شبهای جنونم
آخر چگونه سرکنم بیماجرا امشب
#محمد_علی_بهمنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شاید تو میخواهی مرا در کوچهها امشب
پشت ستون سایهها، روی درخت شب
میجویم اما نیستی در هیچجا امشب
میدانم آری نیستی، اما نمیدانم
بیهوده میگردم به دنبالت چرا امشب؟
هر شب تو را بیجستجو مییافتم اما
نگذاشت بیخوابی بدست آرم تو را امشب
ها... سایهای دیدم، شبیهت نیست، اما حیف
ای کاش میدیدم به چشمانم خطا امشب
هر شب صدای پای تو میآمد از هر چیز
حتی ز برگی هم نمیآید صدا امشب
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشکن قُرُق را، ماه من بیرون بیا امشب
گشتم تمام کوچهها را، یک نفس هم نیست
شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب
طاقت نمیآرم، تو که میدانی از دیشب
باید چه رنجی برده باشم، بیتو، تا امشب
ای ماجرای شعر و شبهای جنونم
آخر چگونه سرکنم بیماجرا امشب
#محمد_علی_بهمنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ديــــدم تــــــو را و چــــشم مــرا آفــــــتاب زد
خورشيد رفته رفته خودش را به خواب زد
يك مشت خاك تيره و تاريك بود ماه
نور تو را گرفت و از آن پس نقـــاب زد
ديگر گلاب قمصر كاشان گلاب نيست
وقتي گلي چنان كه تويي تن به آب زد
با قيـــد و بنــد هاي زمينـــي نمـــي شود
از حسن بي حساب توحرف حساب زد
بايد قبول كرد كه تصويري از تو را
با چــارچوب واژه نـبايد به قـاب زد
#محمد_رفیعی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خورشيد رفته رفته خودش را به خواب زد
يك مشت خاك تيره و تاريك بود ماه
نور تو را گرفت و از آن پس نقـــاب زد
ديگر گلاب قمصر كاشان گلاب نيست
وقتي گلي چنان كه تويي تن به آب زد
با قيـــد و بنــد هاي زمينـــي نمـــي شود
از حسن بي حساب توحرف حساب زد
بايد قبول كرد كه تصويري از تو را
با چــارچوب واژه نـبايد به قـاب زد
#محمد_رفیعی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پَر میکشی از پنجرهی خواب تو تا تو
هر شب من و دیدار در این پنجره با تو
از خستگیِ روز همین خواب پر از راز
کافیست مرا٬ ای همهی خواستهها تو
دیشب من و تو بستهی این خاک نبودیم
من یکسره آتش، همه ذرات هوا تو
بیدارم اگر دغدغهی روز نمیکرد
با آتشمان سوخته بودی همه را تو
پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم
ای هر چه، هر چه صدا، هر چه صدا تو
آزادگی و شیفتگی مرز ندارد
حتی شدهای از خودت آزاد و رها تو
یا مرگ و یا شعبدهبازان سیاست
دیگر نه وُ هرگز نه، که یا مرگ که یا تو
وقتی همهجا از غزل من سخنی هست
یعنی همهجا تو ، همهجا تو، همهجا تو
پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من
تا شرح دهم از همهی خلق چرا تو
#محمد_علی_بهمنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر شب من و دیدار در این پنجره با تو
از خستگیِ روز همین خواب پر از راز
کافیست مرا٬ ای همهی خواستهها تو
دیشب من و تو بستهی این خاک نبودیم
من یکسره آتش، همه ذرات هوا تو
بیدارم اگر دغدغهی روز نمیکرد
با آتشمان سوخته بودی همه را تو
پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم
ای هر چه، هر چه صدا، هر چه صدا تو
آزادگی و شیفتگی مرز ندارد
حتی شدهای از خودت آزاد و رها تو
یا مرگ و یا شعبدهبازان سیاست
دیگر نه وُ هرگز نه، که یا مرگ که یا تو
وقتی همهجا از غزل من سخنی هست
یعنی همهجا تو ، همهجا تو، همهجا تو
پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من
تا شرح دهم از همهی خلق چرا تو
#محمد_علی_بهمنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گیرم که به هر حال مرا برده ای از یاد
گیرم که زمان خاطره ها را به فنا داد
گیرم نه تو گفتی...نه شنیدی...نه تو بودی...
آن عاشق دیوانه که صد نامه فرستاد
تقویم دروغ است!، تو اصلا ننوشتی:
میلادِ عزیزِ دلِ من: پنجم مرداد!
با آنهمه دلبستگی و عشق چه کردی؟!
یک بار دلت یادِ منِ خسته نیفتاد؟!
یعنی به همین راحتی از عشق گذشتی؟!
یک ذره دلت تنگ نشد خانه ات آباد؟!
این بود جوابِ منِ دلخسته ی عاشق؟
شیرینِ رقیبان شده ای از لجِ فرهاد؟!
باشد، گله ای نیست!...خدا پشت و پناهت
احوالِ خودت خوب...دمت گرم...دلت شاد
#محمد_رضا_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گیرم که زمان خاطره ها را به فنا داد
گیرم نه تو گفتی...نه شنیدی...نه تو بودی...
آن عاشق دیوانه که صد نامه فرستاد
تقویم دروغ است!، تو اصلا ننوشتی:
میلادِ عزیزِ دلِ من: پنجم مرداد!
با آنهمه دلبستگی و عشق چه کردی؟!
یک بار دلت یادِ منِ خسته نیفتاد؟!
یعنی به همین راحتی از عشق گذشتی؟!
یک ذره دلت تنگ نشد خانه ات آباد؟!
این بود جوابِ منِ دلخسته ی عاشق؟
شیرینِ رقیبان شده ای از لجِ فرهاد؟!
باشد، گله ای نیست!...خدا پشت و پناهت
احوالِ خودت خوب...دمت گرم...دلت شاد
#محمد_رضا_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
براي لحظه ي آخر تو را كنار گذاشت
خدا چقدر زمين را در انتظار گذاشت
هزار سال تو را با عسل به هم آميخت
هزار معجزه در پيكر تو كار گذاشت
از آفريدن تو آن قَدَر به وجد آمد
كه از وجود خودش در تو يادگار گذاشت
كشيد دايره اي حول محور تن تو
مسير شعر مرا روي اين مدار گذاشت
تو آمدي به زمين آسمان گريست ، خدا
براي گريه ي او اسم مستعار گذاشت
همان دقيقه درختان مرده سبز شدند
همان دقيقه كه نام تو را بهار گذاشت
#محمد_رفیعی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خدا چقدر زمين را در انتظار گذاشت
هزار سال تو را با عسل به هم آميخت
هزار معجزه در پيكر تو كار گذاشت
از آفريدن تو آن قَدَر به وجد آمد
كه از وجود خودش در تو يادگار گذاشت
كشيد دايره اي حول محور تن تو
مسير شعر مرا روي اين مدار گذاشت
تو آمدي به زمين آسمان گريست ، خدا
براي گريه ي او اسم مستعار گذاشت
همان دقيقه درختان مرده سبز شدند
همان دقيقه كه نام تو را بهار گذاشت
#محمد_رفیعی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
محبوبم! راز سازها را فهمیدهام. سازها حرف شما را میزنند. همهٔ ترانهگویان شما را میسرایند.
محبوب من! دوست داشتن شما بر من مبارک است، که من با همهٔ سازها و ترانهها شما را دوست دارم و برای این به آب و آتش زدهام.
همه شما را میخواهند. امتیاز من بر بقیه در این است که من رسواترین ایشان هستم و عار ندارم از این رسواتر باشم.
✍🏽 #محمد_صالح_علاء
📕 دست بردن زیر لباس سیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
محبوب من! دوست داشتن شما بر من مبارک است، که من با همهٔ سازها و ترانهها شما را دوست دارم و برای این به آب و آتش زدهام.
همه شما را میخواهند. امتیاز من بر بقیه در این است که من رسواترین ایشان هستم و عار ندارم از این رسواتر باشم.
✍🏽 #محمد_صالح_علاء
📕 دست بردن زیر لباس سیب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو سوختی به نگاهی غمِ نهانم را
تو ساختی همه ویرانیِ جهانم را
نبودم امن و امان آندَمی که بیتو گذشت
تو آمدیّ و پس آوردهای امانم را
ز داغ و درد جدایی چه فتنهها که نشد
شکست سنگِ جداییت استخوانم را
اگرچه رنج کشیدم ز ماتمِ دوری
سکوت کردهام و بستهام دهانم را
نگفتم از تو و درد جداییات مَه من
چنان که کس نشنید از لبم فغانم را
هنوز هم به هوای تو میکشم نفسی
اگرچه دوریات از من گرفته جانم را...
#محمد_حقیقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو ساختی همه ویرانیِ جهانم را
نبودم امن و امان آندَمی که بیتو گذشت
تو آمدیّ و پس آوردهای امانم را
ز داغ و درد جدایی چه فتنهها که نشد
شکست سنگِ جداییت استخوانم را
اگرچه رنج کشیدم ز ماتمِ دوری
سکوت کردهام و بستهام دهانم را
نگفتم از تو و درد جداییات مَه من
چنان که کس نشنید از لبم فغانم را
هنوز هم به هوای تو میکشم نفسی
اگرچه دوریات از من گرفته جانم را...
#محمد_حقیقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀