💖کافه شعر💖
2.6K subscribers
4.39K photos
2.93K videos
12 files
1.04K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
توکه رفتی عشق مُرد و ردِ پایش محو شد
توی گوشم اچ افِ موج صدایش محو شد

همدم تنهایی ام کابوس گشت و بی کسی
آرزو دق کرد و بر لب خنده هایش محو شد

بسکه با وعده مجابم کرده رویاهای کال
پشت دستم سرخی تشت حنایش محو شد

بوسه ای حتی اگر بر من زده میرِ هوس
روی چال گونه هایم زود جایش محو شد

مثل زالو خونِ احساسِ مرا حسرت مکید
شور و شادی رفت و از روحم بقایش محو شد

گریه کردم بر تن سرد غرورم باز عشق
لحظه ای با من گریست،،، های هایش محو شد

#فیروز_احمد_سعیدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رفتی و نرفت هوای تو از سر من

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#گوزلیم

بیلسن گوزلیم سن نه قدر سئوگیلی جانسان

ظلم ائیله مه قوی سویله‌مه‌سینلر جان آلانسان

سولدورما او گول چهره‌نی آلدانما رقیبه

اوز قدرینی بیل كی نه قدر ایندی جاوانسان

اغیاره اینانما گوزلیم قورخورام اوندان

چوخ ساده سن هر سؤز كی دیللر اینانانسان

گول دن‌ده ، چیچك‌دن‌ده ، گونش‌دن‌ده گوزل سن

سن باغ ملاحت یئتیرن سرو روانسان

گؤردوم یئنه مین نازیله بیگانیه باخدین

چوخ شبهه یه سالدین منی بیلدیم نیگرانسان

گؤر بیر نه گوزل لیكده یئتیرمیش سنی طالع

حسرت چكر عالم سنه مشهور جهانسان

واحید بو قدر سنده كی وار بیلکی محبت

دونیا قوجالیب گئتسه چتین سن قوجالانسان


#علی_آقا_واحید

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چگونه تو را فراموش کنم؟!
مگر زمین می تواند چرخیدن را از یاد ببرد !!؟
و یا آفتاب  طلوع کردن را....؟!
مگر موج های پریشان دریا،
می توانند از بوسه بارانِ گونه های مخملی ساحل،
دست بردارند ؟!
غیر ممکن ها را  توقع نداشته باش،
گنجشگ ها تا زنده اند
  پرواز را فراموش نمی کنند./

#آذین_قانع

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای دل! حدیث صبر شنیدن ز بهر چیست؟
زهر است در پیاله، چشیدن ز بهر چیست؟

ای نیشِ غم! که مرهم آسایش منی
در زخمِ سینه نرم خلیدن ز بهر چیست؟

ای زهرِ فتنه! کز تو مرا تشنگی فزود
زان نیشِ غمزه دیر چکیدن ز بهر چیست؟

کشتِ وفای غیر نرست ای نسیم وصل!
چندین به شوره‌زار وزیدن ز بهر چیست؟

در حیرتم که بلهوسان چون ز زهر عشق
جامی نمی‌کشند، چشیدن ز بهر چیست؟

این دشت را سمومْ نسیم است و شعلهْ آب
ای سبزۀ امید! دمیدن ز بهر چیست؟

تو حسن لایزالی و من عشق بی‌زوال
ما هر دو آتشیم، رمیدن ز بهر چیست؟

عرفی خمار عشق، عذابی است بس الیم
جامی بکش، عذاب کشیدن ز بهر چیست؟

#عرفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا صد غمِ دلکوب نخواهی خوردن
یک لقمۀ مرغوب نخواهی خوردن

چون ارّه نهی هزار دندان به جگر
هر چند که جز چوب نخواهی خوردن!

#بیدل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کیستم بی تو ؟
   آغاز یک حسرت
      خنده ای از درد
         یا درختی جا مانده از جنگل
          چون شاخه ای شکستهِ بی بهار،
                   که نفس می کشم هنوز...
بی پناهم بی تو،
   زیر سیلی های باد،
       مقصدی بی آفتاب،
       جا مانده ای در افق تیرگی ها...
از پینه ی پا بی رمق ماند زیر" پتک زمان"

کاش بودی...
      با من فرسوده
         در شبِ پر حسرت
                تا طلوعی تازه ...

#ليلا_حاجتمند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
💕💕💕💕💕

بیــا کنـارم بــاش


دنیام قشنگ تر بشـه..👌


   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ◁❚❚▷ ◉────‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌


💕💕💕💕💕💕💕





❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چه خوش نازی‌ست نازِ خوب‌رویان
ز دیده رانده را در دیده جویان

به چشمی خیرگی کردن که برخیز
به دیگر چشم دل دادن که مگریز

به صد جان ارزد آن رغبت که جانان
نخواهم گوید و خواهد به صد جان

#نظامی_گنجوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بخوان مرا
چون غزلی ناتمام
که بند بند قافیه هایش
ردیف شده با تن هایی
بخوان مرا چون ترجیع بندی
که تکرار می شود
در انعکاس آینه ها
من پرم
از مثنوی بی تکرار رهایی
مرا از بر کن
چون شاه بیت شعری
که هر گز سروده نشده
و بعد
حاشا کن تمام واژه هایت را
چون سپیدی
که سر می خورد
بر قالب بی وزنی

من قصیده ی بی تکرار این روزهایم
بی تخلص های  بیهوده
و تکراری
بخوان مرا
بی آن که لب باز کنی
با نگاهی به وسعت دشت های سر سبز

#شیدا_شهبازی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#عصر
ضیافت شعری ست
با دم‌نوشی از
مهر‌نگاهت
در فنجانی به رنگِ عشق
از جنس واژه های عاشقانه!
روبه #غروب خورشید
دست خیالت را می گیرم
تا اوج قله
به بلندترین نقطه ی این شهر
به پاک ترین نفس،
تمام عصر و غروب هایم
را با تو قدم میزنم
تا رنگیـن کمـانی از عشــق
در نگاه آبی آسمان
نقـش بندد.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گل بانو
حریر پوش شعر هاے شبِ من
چشمانت مستانه ے ذڪرهاے
شبانه من
#مینویسم
بر حریر آبشار موهایت
هِق هِق همه تنهائیم را
شُر شُر دلتنگیم میریزد
بر قامت شبِ خیالت
در هیاهوے بود و نبودت
در امتداد احساسے
بال و پر شڪسته
خودم را مے سپارم به عاشقانه هاے تو
#شعرم در پس حصار حریر دستهایت
فریادے از جنس سڪوت
بُغضے تِرک خورده
حوالے بودنت جولان میدهد
پے در پے مے بارد حس حضور آبے تو
هجوم لشڪر خواستنت
خیس بے تو بودن مے شوم
چتر بودنت ڪجاست؟
امشب خیالت را بغل مے گیرم
تو را بے مهابا نفس مے ڪشم
نیستی،دورے
امّا معجزه شانه هایت
میخڪوب مے ڪند
بودنت را در این شب
ُپر از تشویش

#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی
چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی

از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی

#خواجه_نصیرالدین_طوسی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‌دم نوش دلم قند تورا کم دارد
شیرینیِ لبخند تو را کـم دارد

برخیز هوای ابریِ بهمن ماه
خورشید دماوند تو را کم دارد

#یلدا_ڪولیوند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو سهم دیگری بودی ومن در گیر رویایت


خجالت میکشم از دل که عُمری بازی اش دادم😓

#پروانه_حسینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چوپانی ماری را ازمیان بوته های
آتش گرفته نجات داد
و درخورجین گذاشته و به راه افتاد.
چند قدمی که گذشت مار از
خورجین بیرون آمد و گفت :
به گردنت بزنم یا به لبت؟
چوپان گفت: آیاسزای خوبی این است؟
مار گفت: سزای خوبی بدی است...!!!
و قرار شد تا از کسی سوال کنند،
به روباهی رسیدند و از او پرسیدندچاره ی کار را.
روباه گفت:من تا صورت واقعه
را نبینم نمی توانم حکم کنم.
برگشته و مار را درون بوته های آتش
انداختند، ماربه استمداد برآمد و روباه گفت:
بمان تارسم خوبی ازجهان بر افکنده نشود.
نه باید مثل چوپان خوب خوب بود.
نه مثل مار بد بود.
باید مثل روباه بود و دانست
چه کسی ارزش خوبی کردن دارد!


#كليله_و_دمنه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باز دلتنگ ِ تو از شادی دنیا به درَم
نه که انگار نرفتی تو از اینجا ، پدرم

مثل همّیشه که می رفتی و بر می گشتی..
باز برخیز و بگو جان ِ پدر ، در سفرَم

#سپهرA_Roohi

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شاید دیگر شعر ننویسم
و موهای باز شده ات را نبافم
شایدم دیگر دلم نخواهد
جای #تــــُو حرف بزنم ،
دلم نخواهد
برای حرف های عاشقانه ی نگفته ات
قند توی دلم آب شود
حتی دلم نخواهد
ساعت ها چشم به در بدوزم...
من دیگر
عقربه های ساعت را دوست ندارم
و از انتظار متنفرم
من سالهاست که فقط خیال می‌بافم
#فقط_خیال ،...
من دلم برای روزهای
معمولی زندگی ام تنگ شده است
خیلی خیلی تنگ....

#محمد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از گذشته گریختم
دویدم
آن قدر تند
که حال را پشت سر گذاشتم
در آینده بود
که به خود آمدم
که ایستادم
که خواستم نفسی تازه کنم اما
نگاهم
.
به پشت سر
به منظره ی هولناکی افتاد
گذشته نزدیک میشد
حال نزدیک میشد
آن بخش پیموده ی آینده
نزدیک میشد
و همه چیز "گذشته" بود
و همه چیز نزدیک میشد
من باید
تا ابد
میگریختم

#علیرضا_قاسمیان 

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
وقت خواب آمد عزیز ِمهربانم، شب بخیر
خسته ای، باید بخوابی هم زبانم، شب بخیر

شب شد و ماه آمده تا دلربایی ها کند
نوبت ماه است ای ماه ِجهانم، شب بخیر

صبح فردا چهچه مست تو را خواهم شنید
ای خرامان مرغک ِ آواز خوانم، شب بخیر

چشمهایت را ببند و دست در دستم گذار
تا برایت قصّه ای زیبا بخوانم، شب بخیر

قصّه ی فردا و فرداهای روشن نازنین
دلبر زیبای من، آرام ِجانم، شب بخیر

خوب یا بد دفتر امروز خود را بسته ای
فکر فردای قشنگت باش جانم، شب بخیر...

#فرهاد_شریفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب است
و همه شهر
به خواب میرود
اما تو اگر صدایم بزنی
من خدا را
نفس را, عشق را,
زندگی را, تازه با
تو آغاز
میکنم

#فرزانه_طالبی_پور

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀