💖کافه شعر💖
2.6K subscribers
4.39K photos
2.93K videos
12 files
1.04K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
مخور فریب جهان، کاین نه کار هشیار است
که این عجوزه به هر روز با کسی یار است

همیشه تا بتوانی، بپوش عیب کسان
به آن دلیل که دانای غیب، ستّار است

هر آنکه می‌زندم لافِ دوستیّ و وفا
چو نیک می‌نگرم، دشمنی جفاکار است

مباش در پی آزار مردمان، «شیدا!»
که خوار و زار شود هرکه مردم‌آزار است...

#شیدای_یزدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
" هیچ کافر را به خواری منگرید
   که مسلمان مُردنَش باشد امید

   چه خبر داری ز ختم عمر او
   که بگردانی از او یکباره رو "

#مثنوی_مولانا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
رفت سوی خانه چون بنمود روی خویش را
تا نماید بر غریبان راه کوی خویش را

درنیابم لذتی از همزبانی‌های یار
بس‌که می‌یابم پریشان گفت‌وگوی خویش را

آن پری از من گریزان است و من از انفعال
می‌کنم پنهان ز مردم جست‌وجوی خویش را

بس‌که ورزیدم به او بیگانگی نزدیک شد
کآشنای خود کنم بیگانه‌خوی خویش را

با وجود وصل، در دل حسرت دیدار ماند
بس‌که یار از ناز برمی‌تافت روی خویش را

عالمی شد همچو میلی آهوی سردرکمند
چون گشود از هم کمند مشک‌بوی خویش را


#میلی_مشهدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
💖کافه شعر💖
رقیب دامن پاکت گرفت و پاک نسوخت دریغ و درد که زود آتش حیا کشتی #محتشم_كاشانى ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
... چو من هلاک شوم از طبیب شهر بپرس
که مرگ کشت مرا یا تو بی‌وفا کشتی!؟

کسی ندیده که یک تن دو جا شود کشته
مرا تو آفت جان صدهزار جا کشتی ...


#محتشم_كاشانى

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باز هم در شهر احساسم خدایی می کنی
دلبری با زلف فردار طلایی می کنی

دست و پای قلب من گم می شود ، وا می دهم
از منِ دیوانه وقتی دلربایی می کنی

پلک بر هم می زنی در سینه غوغا می شود
با همان چشمک دل من را هوایی می کنی

خط به خط دفتر به دفتر شعر می بارد دلم
تا که از چشمان ماهت رونمایی می کنی

لابلای شعر هم از عشق می گویی سخن
هم قرار عشق بازی را نهایی می کنی

حال و روزم را که فهمیدی و با خندیدنت
خوب میدانی به قلبم کودتایی می کنی

محفلی محو صدای دلنشینت می شود
چون که در شبهای شعرم هم نوایی می کنی

#اسماعیل_حاج_علیان


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یه تعریف قشنگی از دلتنگی شنیدم میگه :
دلتنگی یعنی...
صدای کسی که دوسش داری رو بشنوی
ولی وقتی سرت رو بر می گردونی کسی رو نبینی :)
همینقدر غم انگیز...

#دلنوشته


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
وقتی دلم برای بودنت تنگ‌ می شود
دست قلمم را می گیرم
و با زیباترین کلام
تن پوشی زیبا از حریر عشق
بر تن واژه های احساسم می کنم
و به دیدار تو می آیم
مهمان لبخندت می شوم
خودم را غرق در حریر آغوشت می کنم
و مست از شراب
لبهایت رها می شوم از این دلتنگی
و در بزمی عاشقانه
دل بیقرار خود را آرام می کنم ...


#باران_مقدم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#عصر شد درحالیکه
در اندیشه‌های من شناوری
دستانت را که دور فنجان قهوه‌ ات
حلقه کرده‌ایی ، میان دستانم تجسم میکنم
و همانطور که
به دوستداشتنت می اندیشم
در سیاهی ِ چشمانت مات می شوم
آنقدر که گویی
سالهاست رفته ام
و این
تندیس من است
نشسته روی نیمکت
پشت میز در کافهء انتظار ...!!



#پارس


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چشم دل از رفتنت ابریست چون فصل  خزان   
بی تو گریانم، نگریانم چنین،  با من بمان 

قد احساسم خمیده از غرور کاذبت
قامتم از آتش عشقت شده  مثل کمان

برگ برگ خاطراتم  زیر پایت ضجه زد
با دلم می گفت عقلم مرگ عشقش را نخوان

خواب من آشفته شد از رفتنش در نیمه شب
بر تن چشمم نشسته خواب کابوس خزان

روح من از خستگی از رخت جانم پرکشید
دور میشد ازنگاه عشق روحم بی امان ...

#اکبر_باباپور

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
داروی هیچ کسی نباشین

چون آدما وقتی خوب میشن

دیگه دارو مصرف نمیکنن.


#دلنوشته

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دوستش دارم
مست و حیران اویم
در هوایش بیقرارم
چشمانش را با نور عشق تصویر می کنم
پیاپی
از شراب سرخ لبانش می نوشم
با اشتیاق
در حریم خیال
به آغوش می کشم
و بیشتر از همیشه اعتراف می کنم که
هیچکس به اندازه‌ی او
زیبا نیست
بیشتر از همیشه برایش می نویسم
راستی ...!
من از عهده‌ی هر کاری که اراده‌اش را کنم
بر می‌آیم
الا دوست نداشتنِ او ...!
الا ننوشتن از او...!
الا سر کردن بدونِ او...!
شاید باورش نشود
اما دوست داشتنِ او در من
اینگونه‌ است


#شهاب_شهابی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از آستین غیب، ندیدی چگونه دست
بیرون جهید و بتگر و بت را کمر شکست؟!

ما می رویم و پند به آینده می دهیم
پرهیز کن ز بُتگر و بُت بان و بُت پرست

ای کز مسیرِ ظلم و جنایت عبور توست
هشدار، ضربه های خدایی هماره هست

نازم به آنکه شیفته ی سیم و زر نشد
مردانه بند بندِ تعلق زِ پا گسست

فرزانه یار من، که بوَد پیرِ می فروش
آخر به جامِ باده ی جان، بی خبر نشست

گفتم حدیثِ عشق بخوانم، به خنده گفت
طارق بنوش باده که خوانم به گوش مست

#طارق_خراسانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کس نیست درین بساط غارت برده
جز اهلِ کمال بی کس و افسرده

گوهرْ خشک است در کنار دریا
مانند یتیمان پدر نامرده


#بیدل

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
یک روز بی تو سر به صحرا می گذارم
روی دل کم طاقتم پا می گذارم

دنیا مرا حسرت بدل می خواست یک روز
داغ تو را بر قلب دنیا می گذارم

مثل تو که گه گاه غافل هستی از من
یاد تو را با خویش تنها می گذارم

این روزها گیجم چنان که دم به ساعت
هر بار خود را پیش تو جا می گذارم

چشم مرا تصویر تو پر کرده در خویش
آیینه را غرق تماشا می گذارم

وقتی حقیقت از تو خالی بود ای عشق
پا در حریم خواب و رویا می گذارم



#زهرا_وهاب_ساقی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
با چشم هایت حرف دارم!
می خواهم ناگفته های بسیاری را
برایت بگویم.
از بهار....از بغض های نبودنت،
از نامه های چشمانم...
که همیشه بی جواب ماند
باور نمی کنی!؟
تمام این روزها با لبخندت آفتابی بود
اما دلتنگی آغوشت... رهایم نمی کند،
به راستی...
"عشق" بزرگترین آرامش جهان است

#سیدعلی_صالحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
قصه ی من
فرو ریختن مردی است
در امتداد جاده ای مه گرفته
بارانم آرزوست
#امشب
شعرم شکسته
قامتم خمیده
روحم مالا مال شقایق های بارون زده
باغِ چشمانم پُر از غنچه های نشکفته
شبنم چشمانم یخ می زند
روی گونه های مردِ من
زوال نفس هایم
در پسِ پیچک دیوار شب
تابوت احساسم
روی دوش واژه ها
هبوط من و شعر و غزل های خون فشان
روی بام
#شب

#سیامڪ_جعفرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب،
پشت پلک هایت سایه انداخته!
من مسافرم!
بیدار باشی یا خواب،
چشم هایت را باید ببوسم!
بعد پنجره را باز کنم
پرده را کنار بزنم
تا ستاره ها، مهمان خانه شوند!

#عرفان_یزدانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چون باد صبا سوی چمن تاختن آورد
گویی به غنیمت همه مشک ختن آورد

زان تاختنش یوسف دل گر نشد افگار
پس از چه سبب غرقه به خون پیرهن آورد

اشکال بدایع همه در پردهٔ رشکند
زین شکل که از پرده برون یاسمن آورد


#عطار


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عطر  آغوشت چنان مستم کند
توی شهر رسوای هر  پَستم  کند

شوق  آن بوسیدن از لبهای  تو 
در غل و زنجیر و پا بستم کند

#آوای_سیاوش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نار آغلار


یاده سالدیق‌جا سنی، دیدۀ خونبار آغلار،
یار هیجرین چکن، البته کی، ناچار آغلار،

بولبول بی‌دل الیندن اوزولوب دامنِ گول،
گئجه‌لر صبحه کیمی ناله چکیب، زار آغلار.

شاد ایکن وصلین‌ایله کؤنلومه غم چکدی هجوم،
اولدو مین گونه گئنه درده گرفتار، آغلار.

تاب تب، ظلمت شب، محنت غربت، غمِ یار؛
ائیله‌مَز تاب بو محنت‌لره بیمار آغلار.

بس‌کی، شب تا به سحر آغلاماق عادتدی منه،
همدم اولموش منه یکسر دَر و دیوار آغلار.

من‌کی، هیجر آتشینه یاندی وجودوم، بیلّلَه،
منیم احوالیما دوزخده یانار نار، آغلار.

او قدَر آغلادی سیّد غم هجران ایله
کی، اونون حالینا بو چرخ سیتمکار آغلار


#سید_عظیم_شیروانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀