💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
_تو آفتابی!
و من برای داشتنت، هر صبح
به سمت خوشبختی رو می کنم!
ابرهایِ مه آلودِ اندوه را کنار می زنم!
صدایت را بغل می کنم!
به تماشای لبخندهای تو خواهم آمد
تا از گونه یِ آسمان بوسه ای بچینم ...

#عرفان_یزدانی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ابتدای سخن به نام یکی
در دو عالم یک است و نیست شکی

جود او می دهد وجود به ما
جام گیتی نما نمود به ما

دیدهٔ ما نکو شده روشن
چشم عالم به نور او روشن


#شاه_نعمت_الله_ولی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
یک پنجره باز است به امّیدِ نگاهی
ای عشق! صدایم کن از آن پنجره گاهی

نگذار بر آن پنجره ماتم بنشیند
یادی کن از آن چشم که مانده‌ست به راهی

از حالِ دل، این خسته‌‌ی دیوانه چه گویم؟
بر آینه نقشی‌ست به اندازه‌‌ی آهی

فریادِ دلِ سوخته را ساده مپندار
هشدار! عزیزی‌ست که افتاده به چاهی

در آینه‌ی عشق نظر کردم و دیدم
کز غم نه گریزی‌ست، نه امنی، نه پناهی

نگذار که در خلوتِ بی‌عشق بخوابم
بر خاکِ مزارم بنشین گاه‌به‌گاهی.....

‌‌ #جویا_معروفی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
یک دشمن سرسخت شدی یار قدیمی



چون شاخه درختی که به تدریج تبر شد

#محمد_شیخی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
اگر دل بر صف مژگان سیاهی می‌زند خود را
که تنها ترک چشمش بر سپاهی می‌زند خود را

ز تابم می‌کشد اکثر نگاه دیر دیر او
که بر قلب دل من گاه گاهی می‌زند خود را

ندارد چون دل خود رای من تاب نظر چندان
چه بر شمشیر مردم کش نگاهی می‌زند خود را

گلی کز جنبش باد صبا آزرده می‌گردد
چرا بر تیغ آه بیگناهی می‌زند خود را

مه نو سجده‌های سهو می‌فرمایدم امشب
به صورت بس که بر طرف کلاهی می‌زند خود را

سواری گرم قتلم گشته و من منفعل مانده
که گیتی سوز برقی بر گیاهی می‌زند خود را

عنانش محتشم امروز می‌گیرم تماشا کن
که چون بر پادشاهی دادخواهی می‌زند خود را

#محتشم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جان را در اشگ شست و شو باید کرد
دلرا از غیر رفت و رو باید کرد

چون پاک شود وجودش از آلایش
آنگه آنرا نثار او باید کرد

#فیض_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
😉بزن بریم شمال

❤️جاده باحال شمال😍

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
حق زمین و آسمان بر ساخته‌ست
در میان بس نار و نور افراخته‌ست

این زمین را از برای خاکیان
آسمان را مسکن افلاکیان

#مثنوی_مولانا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به تماشای قدَت آینه‌ها کوتاه‌اند
ماه‌ها، پشت نگاه تو شبیه ماه‌اند

هرچه نِی روی تنِ دشت عطش می‌خواند
همه محزون دَمِ گرم تو یعنی آه‌اند

بس که در کوچه سرودیم خداحافظ را
سنگ‌ها از سفر ما دو نفر آگاه‌اند

ابر را مات کن از صفحه‌ی شطرنجیِ روز
ذرّه‌های دل خورشید، تو را می‌خواهند

مثل ققنوس در آتشکده‌ی قاف بسوز
که همه آینه‌پوش‌اند، ولی روباه‌اند...

#غلامرضا_شكوهى

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شاها ز دعای مرد آگاه بترس
وز سوز دل و آه سحرگاه بترس

بر لشکر و بر سپاه خود غره مشو
از آمدن سیل به ناگاه بترس

#ابوسعید_ابوالخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
فرمـان بده پیغمبر اعجـــاز برقصم
در چشم چهل رند نظر باز برقصم

تو تار، دوتاری و سه تــاری و سماعی
با شور بخوان گوشه ی شهناز برقصم

نه دف د د دف ...نای نی و عود بیاور
تا یاد بگیرم کــــه به هر ساز برقصم

با دامن پرچین خودم چــــرخ...بچرخم
قلیان بکشی...قل بزنی...باز برقصم

با تن ت ت تن تن ت ت تن شور بگیرم
هی سکّه ی زرکـــوب بیانداز برقصم

از  داغی خرماپـــز اهـــــواز بیایـــــم 
در مستی میخانه ی شیراز برقصم

دیوانه که از حکم وجزا ترس ندارد
مطرب تو بزن باز از آغـــاز برقصم

#ساجده_جبارپور

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
برف بیداری
آرام پا می گیرد
در معبر روزمرگی ها
ببین چگونه
دلواپسی پاکی
یاغی تر از احساس
جاری شده
در رگ و ریشه ی زندگی
زنان بغض آلود
روی دار اندیشه
رج به رج می بافند
نقش الهه ی عشق را
در مقابل چشمانم
قد می کشند
بلوط های آرزو
حتم به یقین
دیگر هیچ کولاکی
زمستانی نمی کند
فصل ناب عاطفه را

#افسانه_کامکار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💃🏻بریم ی رقص زیبا وشادباهم ببینیم 💃🏻


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
وادارم کن به دوست داشتنت!
به حرفهایی، که نگفته ام
و به حسی که بی تابم می کند
وادارم کن به آنچه که عشق می نامندش!
وقتی که می آید، در می زند!
مهمان می شود، جا خوش می کند
ردّ پا می گذارد و می ماند
وادارم کن که‌ پیله کنم به تو و به داشتنت
که زیبا شوم که زیبا شوی!
که سیب نخورده، آدم شوم
به قاچی لبخند که ردّ لب هایت را
جا می گذارد روی لب هایم!
وادارم کن به عشق به قرارهایِ بی قراری!
به شبانه هایی، که خاص من و توست!
به هراسی شیرین و دلهره ای از چشم زخم اهریمن!
شب که از پشت پنجره ی رو به اتاقت
چشم گردانی می کند بوسه ی عشق را
وادارم کن ...


#عرفان_یزدانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#عصر
بر روح صندلی می‌نشینم
رنجِ چای را می‌نوشم
خیره می‌شوم به چشم‌هات
و فکر می‌کنم
خدا نزدیک‌تر شده
آن‌قدر
که وقتی درخت را می‌تکانم
ابرها بر روی زمین می‌ریزند


#گروس_عبدالملکیان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من لایق تو نیستم آری از این به بعد...
فهمیده ام که دوست نداری از این به بعد...

باران که قید باغچه ها را نمیزند!
باران قرار بود بباری از این به بعد

تا کوچه از حضور شما مفتخر شود
باید دوباره یاس بکاری از این به بعد

یخهای قله های غرور آب میشود
در دشت های سبز تو جاری از این به بعد

چیزی نمانده است از آن روزها بجز
یک زخم چرک کرده کاری از این به بعد

باید تو هم برای خودت زندگی کنی
جز انتظار مانده چه کاری از این به بعد..

#رسول_زاهدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
اِستاده‌اند بر سرِ پا شعله‌ها تمام
امشب کدام سوخته مهمان آتش است؟

ایجادِ تن برای سپرداری دل است
خاکستر فسرده نگهبان آتش است


#صائب

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
برای کوچه های پیچ در پیچ #گیسوانم
می خواهم
شاعران را خبر کنم
قصهٔ گیسوانم سر دراز دارد!
داستان زندگی ام
نیازمند سکانسی است ناب!
می‌خواهم
‌با پرواز بال نگاهم
غبار روی کتاب را بتکانم
و قاصدکهای دلم را
روانهٔ آسمان آبی کنم!
نمی خواهم
‌آن گاه که در گذشتم
ازمن شمش طلا بسازی!
می‌خواهم‌ از من مرکبی بسازی
و با من
سطر به سطر آفرینش هایم را بنویسی
می‌خواهم طعم جاودانگی را
در میان واژه هایت
دریابم و
دوباره زنده بمانم.
می بینی
مژگان به انتظار نشسته ام
در پهنهٔ وسیع چشمانی منتظر

خیس گشته است!
راستی
کجای این نیامدن ها مانده ایی ؟
صدای عقربه‌ها
زخم‌هایم را می‌نوازند!


#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا نامِ تـو حُسن میدهد بر سخنم
در حالِ ز بخل و کـبر خالی شدنم

تا یادِ تو لحظه‌ای‌ در افکارِ من‌ است
خالی ز به‌ جز تو حاجتی‌ خواستنم

این‌ موهبت‌ از توست‌ که‌ در یادِ منی
بی لطفِ تو در مانده از احوال‌ِ تنم

دل را بـه نیازمـنـد وابـسـته نکن
چون‌ شیشه‌ به‌ سنگ‌پاره‌ای میشکنم

جـز وصـلِ تو ای نـور ندارم طلبی
با تـو چـه نیازی بـه تن و پیرهنم

بخشنـدهٔ مـهربان و پاینـده تویی
بی مهـرِ تـو ناتوان و بیـچاره منم

از روحِ تـو هستـم کـه اسـیرِ بدنم
تا یاد تـو هسـت در دلم در وطنم
 
#امیر_بهنام

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
یک بوسه به من داده، طلبکار شده🥰
خواهانِ بغل کردنِ بسیار شده😍


تا زود بگیرد از لبم کامش را🔥
از صبح عَلَی الطّلوع بیدار شده😃

#زهرا_موسی_پور

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀