💖کافه شعر💖
2.6K subscribers
4.39K photos
2.93K videos
12 files
1.04K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
مینویسم خنده ات را شعر محشر می‌شود
واژه های ناب شعرم را معطر می کنی

دف بزن چنگی بگیرونغمه ای از دل بزن
در #نگاهت دیده را لبریز گوهر می کنی


پاکشیدم دل بریدم ازهمه جز روی دوست
دفترقلب مرا ناخوانده از بر می کنی.

#فریبا_قربان_کریمی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پا بـه پایت عاشقانه این همه راه  آمدم
غافل اما همچو یوسف بر لبِ چاه آمدم

قالبِ احساسِ من را دیدی و  بَه بَه زدی
مثلِ زاغی ساده دل سمتِ تو روباه آمدم

عاشقی بودم که با چشمانِ تو شاعر شده
چشمِ خودرا بستی و بیراه و همراه آمدم

آمدم شاید مرا باعشقِ خود تسکین دهی
چون گدایۍبودم وپیشِ تو من شاه آمدم

با من و عشقم همیشه از جدایی دَم زدی
من بـه یادِ عشقِ پاکم با تـو کوتاه آمدم

راهِ تو از مـن جـدا شد رفتی و تنها  شدم
تا به خود من آمدم  دیدم که گمراه آمدم

نقطـهٔ ضعفِ مـرا فهمیدی از روزِ نخست
من ولی  با چشمِ بازم در کمین گاه آمدم


#یوسف_محقق

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
اسرار شنو ز طوطی ربانی
طوطی بچه‌ای زبان طوطی دانی

در مرغ و قفس خیره چرا میمانی
بشکن قفس ای مرغ کز آن مرغانی

#رباعی_مولانا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
💠زمین در کاسه ای از خون گرفتار
بشر در پنجه ی بی رحم اجبار

ورق های کتاب سرخ تاریخ
نگین خوش تراش دست ِ تکرار

💠هوا دلگیر و این شهر دل آزار
پر از زور و حسود و فقر و اجبار

جوانی یک چراغ نیمه سوز است
که می سوزد در این تالار غم بار

💠زمین , بی سایه و خاموش و تب دار
بشر در مَنجلاب ترس و کشتار

جُنون, پا در رکاب اسب کینه
بتازد, بر تن و روح ِ ستمکار

💠به سوی پنجره آواز برخواست
قفس از سینه ی پرواز برخواست

طلوع صبح زندان دیدنی شد
تفنگ از باور سرباز برخواست

#ابوالقاسم_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌷آهنگ عاشقانه بی هوا♥️🌿

🌷
#تقدیم_حضورتان🌺👌

‌❀═‎‌‌‌
🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گر بساط می و معشوق نباشد به میان
به چه امید توان هر سحر از جا برخاست

بی‌دلان را خبری از دل غارت زده نیست
که صف غمزهٔ او بی‌خبر از جا برخاست

دوش در خواب خوش آشوب قیامت دیدم
صبح‌دم قامت آن سیم‌تر از جا بر خاست

       #فروغی_بسطامی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‍ گرچه مجنونم و صحرای جنون جای منست

لیک دیوانه تر از من،دل شیدای منست

آخر از راه دل و دیده سرآرد بیرون

نیش آن خار که از دست تو درپای منست

رخت بربست ز دل شادی و ،هنگام وداع

با غمت گفت که:یا جای تو یا جای منست

جامه ای را که به خون رنگ نمودم،امروز

برجفا کاری تو شاهد فردای منست

سرتسلیم به چرخ آنکه نیاورد فرود

با همه جور و ستم همت والای منست

دل تماشایی تو،دیده  تماشایی دل

من به فکر دل و خلقی به تماشای من است

آنکه در راه طلب خسته نگردد هرگز

پای پر آبله بادیه پیمای منست

#فرخي_يزدي

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کی بر کنم دل از رخ جانان که مهر او
با شیر در دل آمد و با جان به در شود

بی سر به سر شود من دلخسته را ولیک
بی او گمان مبر که زمانی به سر شود

#خواجوی_کرمانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شورِ عشقی کرده بازم بیقرار
باز دل را داده‌ام بی‌اختیار

ما به عهدت استوار استاده‌ایم
گر چه عهدِ تو نباشد استوار

چند باشم همچو چشمت ناتوان
چند باشم همچو زلفت بیقرار

یا مرا یک روزگاری دست ده
یا که دست از روزگارِ من بدار

دل تسلی میشود از وعده‌ات
گر چه خواهی کُشتنم از انتظار

دور از آن روحِ مُجَسَّم زنده‌ای
زین گران جانی رضی شرمی بدار

#رضی_الدین_آرتیمانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تقدیم میشه به نگاه وقلب مهربون شما عزیزانم♥️😍🌹
مرسـی از همـراهیتـون😊🌺🙏

گرشا رضایی🎙


═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پا بـه پایت عاشقانه این همه راه  آمدم
غافل اما همچو یوسف بر لبِ چاه آمدم

قالبِ احساسِ من را دیدی و  بَه بَه زدی
مثلِ زاغی ساده دل سمتِ تو روباه آمدم

عاشقی بودم که با چشمانِ تو شاعر شده
چشمِ خودرا بستی و بیراه و همراه آمدم

آمدم شاید مرا باعشقِ خود تسکین دهی
چون گدایۍبودم وپیشِ تو من شاه آمدم

با من و عشقم همیشه از جدایی دَم زدی
من بـه یادِ عشقِ پاکم با تـو کوتاه آمدم

راهِ تو از مـن جـدا شد رفتی و تنها  شدم
تا به خود من آمدم  دیدم که گمراه آمدم

نقطـهٔ ضعفِ مـرا فهمیدی از روزِ نخست
من ولی  با چشمِ بازم در کمین گاه آمدم


#یوسف_محقق

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

بگذار دوستت داشته باشم
بگذار به لهجه ی زیبای عشق
در تمام ابیاتم
و در همه زندگی ام بسرایمت
بگذار هر روز
به هنگام طلوع خورشید
در پس نوازش های لطیف آفتاب
در کنار صبح بخیرهایم
دوستت دارمی  بگویم
که انعکاس درخشش آن
در آینه چشمانت
شور و شوق زندگی را
به قلبم باز گرداند،
بگذار همچون ترنم باران
تمام علاقه ام را ببارم بر گل زیبای احساست
و آنگاه زندگی کنم در سایه سار عشقِ رویایی ات...!!!


#باران_مقدم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#عصر امروز
نگاهم آرام
کوچهٔ تنگ دلم
زندگی را چیدم
سبدی میوه به دست
پرِ از عشق و وفا
روی هر طاقچه از خانهٔ عشق،
برگی از لطف و صفا پاشیدم.
من به خود می گویم:
خارج از فاصله ها
تا نفس هست به جان
گرم با آتش عشق
زندگی باید کرد.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دل بنا بود که محکم نکند بندش را
تا که آغاز کند عشق، فرآیندش را

من ِ آلوده تو را سخت بغل خواهم کرد
مثل تهران که بغل کرده دماوندش را

حل شدن در دل معشوقه که ایرادی نیست
چای هم آب کند در دل خود قندش را

موقع حج تمتع دل من پیش تو بود
چند سالیست که گم کرده خداوندش را

تویی آن زن که غزل با همه ی ظرفیتش
ناگزیر از قلم انداخته لبخندش را

مثل آغوش تو بیگانه طلب خواهد شد
اجتماعی که رها کرد هنرمندش را

عاقبت آخر یک کوچه زمین خواهد خورد
هر که تعقیب کند سایه ی دلبندش را

گم شد آن گوهر فیروزه و در نیشابور
هر چه گشتیم ندارند همانندش را

چقدر ساده تو را داده ام از دست دریغ
مثل ایران که ز کف داد سمرقندش را


اسماعیل_محمدی
‌‌‎‌
 
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به کشور که و شهر که و قلمرو کیست
متاعِ مهر که بیرون ازین ولایتهاست

ز ما ترانه مجویید کز هجوم ملال
ز مشقِ زمزمه افتاده‌ایم مدّتهاست


#طالب

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلی کؤنلوم، مندن سنه امانت،
دئمه، بو دۆنیادا قالیم، یاخشیدیر.
بیر گۆن اولار، قوهوم-قارداش یاد اولار،
دئمه، اولوسوم وار، ائلیم یاخشیدیر.

بیر مجلیسه وارسان اؤزونو اؤیمه،
شئیطانا باج وئریب کیمسه‌یه سؤیمه،
قوّتلی اولسان دا یوخسولو دؤیمه،
دئمه کی، زورلویام، قولوم یاخشیدیر.

قوچاقدان اولوبسان، قوچاق اولگولان،
قادادان، بالادان قاچاق اولگولان،
آشیق اول، جومرد اول، آلچاق اولگولان،
دئمه، واریم چوخدور، پولوم یاخشیدیر.

خسته قاسیم کیمه قؽلسین دادینی،
جانی چؽخسین، اؤزو چکسین اودونو،
یاخشی ایگید یامان ائتمز آدینی،
چۆنکی یامان آددان اؤلوم یاخشیدیر.

#خسته_قاسم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر چند که آدمی ملک سیرت و خوست
بد گر نبود به دشمن خود نیکوست

دیوانه دل کسیست کین عادت اوست
کو دشمن جان خویش میدارد دوست

#ابوسعید_ابوالخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مرا توانی جز دوست داشتن تو نیست
تو ناز ترین الههء قلب منی
محبوب همه ء احساسات عاشقانه ام
هوای ِ هوایی شدنم تویی
تو معنای ِ کامل ِ خواستنی
نفس در سینه بند می آید با نام تو
من بی تو هیچم پوچ و پوشالی ام
عابری رها در جاده ء بی کسی ام
من حیران ِ ویران ِ توام
من اسیر عشق تو ، دیوانه ام
در نگاهت چون پَری سرگشته ام
نغمه می خواهد دلم
نغمه ایی پر شور از زبان تو
بی پروا باش و سخن ِ شعر بگو
که من بی تو زبان شعرم
پرنده ایی ست بی بال و پر
من خانه ای متروکه ام
گوشه ایی افتاده و مخروبه ام
تو ترنم های باران باش و با باریدنت
گل برویان بر سر کاشانه ام
دیوانه نیستم من ،
مجنون ِ عشق ِ لیلی ام
لیلا باش و برای قلب من آغوش باز کن ...!!


#پارس

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#نفس،
#لیلیِ این قصٌه #امشب
بجای واژه
با دیدگانش سخن می گوید!
می خواهد
‌ چون
#دانه_های_برف
بر چتر آشنای چشمهایت
ببارد
بخوان او را
با مُشتی از گندم مهر!
چون‌ پرنده ای
در گنبدچشمانت
می نشیند
و از سقاخانهٔ چشمانت
اشکِ بیقرار عشق می نوشد!
زیر سایبان پلکهای تو
می شود شعر گفت
پرواز کرد در رویاها
می شود زندگی کرد.


#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سپیده دمان
ڪه تڪرار سبز من آغاز مے شود
به آغوش مهربان لحظه ها مے شتابم
تا دوباره از سر گیرم
در زمان بودن خویش را
ڪنار لحظه هاے عمر آسمان
در امتداد چرخش آرام زمین


#فریبا_سعادت

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀