دلواپسم، ولی نگران تو نیستم
گفتند عاشق است... به جان تو نیستم!
ما سنگ و شیشهایم؛ دریغ از یکیشدن
بس کن! من آشنای جهان تو نیستم
دستِ قدَر، سیاههی تقدیر را نوشت
بختت سپید باد! از آنِ تو نیستم
من "بال و پر شکستهام" ای سرو پُرغرور
شکر خدا که بار گران تو نیستم
بستم به بوسه باز دهان تو را، ببخش!
شرمندهام، حریف زبان تو نیستم...!
#حسین_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گفتند عاشق است... به جان تو نیستم!
ما سنگ و شیشهایم؛ دریغ از یکیشدن
بس کن! من آشنای جهان تو نیستم
دستِ قدَر، سیاههی تقدیر را نوشت
بختت سپید باد! از آنِ تو نیستم
من "بال و پر شکستهام" ای سرو پُرغرور
شکر خدا که بار گران تو نیستم
بستم به بوسه باز دهان تو را، ببخش!
شرمندهام، حریف زبان تو نیستم...!
#حسین_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جانانه به دلبری بیا خامم کن
یا اینکه بغل در ملاء عامم کن
من شکل خودت رندم و عاشق پیشه
با بوسه و لب در بغلت رامم کن
#مهوار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یا اینکه بغل در ملاء عامم کن
من شکل خودت رندم و عاشق پیشه
با بوسه و لب در بغلت رامم کن
#مهوار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تقدیم به تمام مادران سرزمینم
روز مادر مبارک❤️😍
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روز مادر مبارک❤️😍
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با همه جلوه ے خود رازنهانی مادر
در دلِ قاب صدف دُر گرانی مادر
تاتو هستی که مرا دغدغه ے عقبیٰ نیست
چون مناجات شب و، بانگ اذانی مادر
تو ڪه در من نگرے من به دَمی جان گیرم
روح قدّوسی این عصرو زمانی مادر
قلم از این همه اوصاف تو عاجز گشته
ڪه شدے شعر مُسَلّم، چه روانی مادر
زیر پاهاے توجنّت شده فرش، ازاین رو
ڪه تو تنها شرفِ باغ جنانی مادر...
#مهنازنجفی
تبریڪ به مادران و زنان سرزمینم❤️√
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در دلِ قاب صدف دُر گرانی مادر
تاتو هستی که مرا دغدغه ے عقبیٰ نیست
چون مناجات شب و، بانگ اذانی مادر
تو ڪه در من نگرے من به دَمی جان گیرم
روح قدّوسی این عصرو زمانی مادر
قلم از این همه اوصاف تو عاجز گشته
ڪه شدے شعر مُسَلّم، چه روانی مادر
زیر پاهاے توجنّت شده فرش، ازاین رو
ڪه تو تنها شرفِ باغ جنانی مادر...
#مهنازنجفی
تبریڪ به مادران و زنان سرزمینم❤️√
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل اگر عاشق نباشد ساز میخواهد چه کار؟
بیتو این اشعار من آغاز میخواهد چه کار؟
با بنان خود چه زیبا مینوازی تو، ولی
شور شیرینم دگر شهناز میخواهد چه کار؟
در نگاهت با نگاهم حرف ها داری ولی
مرد عاشق در نگاهش راز میخواهد چه کار؟
با سکوتت حرف ها داری تو با من میزنی
نازنینا گوش من ایجاز میخواهد چه کار؟
ای که گفتی در حضورم آسمانی میشوی
فرض کن قلبم کبوتر، باز میخواهد چه کار؟
بر کنارم آمدی تا حال من جویا شوی
شاعری را بعد مُردن ناز میخواهد چه کار!؟
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیتو این اشعار من آغاز میخواهد چه کار؟
با بنان خود چه زیبا مینوازی تو، ولی
شور شیرینم دگر شهناز میخواهد چه کار؟
در نگاهت با نگاهم حرف ها داری ولی
مرد عاشق در نگاهش راز میخواهد چه کار؟
با سکوتت حرف ها داری تو با من میزنی
نازنینا گوش من ایجاز میخواهد چه کار؟
ای که گفتی در حضورم آسمانی میشوی
فرض کن قلبم کبوتر، باز میخواهد چه کار؟
بر کنارم آمدی تا حال من جویا شوی
شاعری را بعد مُردن ناز میخواهد چه کار!؟
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقت پند دیگرانی های های
در غم خود چون زنانی وای وای
چون به درد دیگران درمان بدی
درد مهمان تو آمد تن زدی
آنچ پنجه سال بافیدی به هوش
زان نسیج خود بغلتانی بپوش
#مثنوی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در غم خود چون زنانی وای وای
چون به درد دیگران درمان بدی
درد مهمان تو آمد تن زدی
آنچ پنجه سال بافیدی به هوش
زان نسیج خود بغلتانی بپوش
#مثنوی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فرمـان بده پیغمبر اعجـــاز برقصم
در چشم چهل رند نظر باز برقصم
تو تار، دوتاری و سه تــاری و سماعی
با شور بخوان گوشه ی شهناز برقصم
نه دف د د دف ...نای نی و عود بیاور
تا یاد بگیرم کــــه به هر ساز برقصم
با دامن پرچین خودم چــــرخ...بچرخم
قلیان بکشی...قل بزنی...باز برقصم
با تن ت ت تن تن ت ت تن شور بگیرم
هی سکّه ی زرکـــوب بیانداز برقصم
از داغی خرماپـــز اهـــــواز بیایـــــم
در مستی میخانه ی شیراز برقصم
دیوانه که از حکم وجزا ترس ندارد
مطرب تو بزن باز از آغـــاز برقصم
#ساجده_جبارپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در چشم چهل رند نظر باز برقصم
تو تار، دوتاری و سه تــاری و سماعی
با شور بخوان گوشه ی شهناز برقصم
نه دف د د دف ...نای نی و عود بیاور
تا یاد بگیرم کــــه به هر ساز برقصم
با دامن پرچین خودم چــــرخ...بچرخم
قلیان بکشی...قل بزنی...باز برقصم
با تن ت ت تن تن ت ت تن شور بگیرم
هی سکّه ی زرکـــوب بیانداز برقصم
از داغی خرماپـــز اهـــــواز بیایـــــم
در مستی میخانه ی شیراز برقصم
دیوانه که از حکم وجزا ترس ندارد
مطرب تو بزن باز از آغـــاز برقصم
#ساجده_جبارپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سی پاره به کف در چله شدی
سی پاره منم ترک چله کن
با من صنما دل یک دله کن
گر سر ننهم آنگه گله کن
اجرای شورآفرینی از
#همایون_شجریان
#سهراب_پورناظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سی پاره منم ترک چله کن
با من صنما دل یک دله کن
گر سر ننهم آنگه گله کن
اجرای شورآفرینی از
#همایون_شجریان
#سهراب_پورناظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقت است که ساقی سرِ می بگشاید
مطرب ره چنگ و دم نی بگشاید
تاروی چو خورشیدِ تو نَبْوَد به صبوح
کارم به کلیدِ صبح کی بگشاید
#عطار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مطرب ره چنگ و دم نی بگشاید
تاروی چو خورشیدِ تو نَبْوَد به صبوح
کارم به کلیدِ صبح کی بگشاید
#عطار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عصر زيبايى است
کنار تو نشستن
و گوش سپردن
به آوایی
که بی شباهت به ضربان قلب تو نیست
مستم می کنی
وقتی دستم را می گیری
و روی قلبت می گذاری
از حال می روم
وقتی سر روی سینه ات دارم
نگاه کن
چه عاشقانه به خواب رفته ايم
#ژیلافراهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کنار تو نشستن
و گوش سپردن
به آوایی
که بی شباهت به ضربان قلب تو نیست
مستم می کنی
وقتی دستم را می گیری
و روی قلبت می گذاری
از حال می روم
وقتی سر روی سینه ات دارم
نگاه کن
چه عاشقانه به خواب رفته ايم
#ژیلافراهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بى شكوه و غريب و رهگذرند
يادهاى دگر ،
چو برق و چو باد ...
ياد ِ تو پُر شكوه و جاويد است،
وآشناى قديم ِ دل ؛ امّا
اى دريغ ...
اى دريغ ...
اى فرياد!
با دل ِ من چه مىتواند كرد
يادت ...؟!
اى ياد ِ من ز دل برده!
من گرفتم لطيف، چون شبنم،
هم درخشان و پاک، چون باران،
چه كنند اين دو ؟!
اى بهشت ِ جوان!
با يكى برگ ِ پير و پژمرده؟!!
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
يادهاى دگر ،
چو برق و چو باد ...
ياد ِ تو پُر شكوه و جاويد است،
وآشناى قديم ِ دل ؛ امّا
اى دريغ ...
اى دريغ ...
اى فرياد!
با دل ِ من چه مىتواند كرد
يادت ...؟!
اى ياد ِ من ز دل برده!
من گرفتم لطيف، چون شبنم،
هم درخشان و پاک، چون باران،
چه كنند اين دو ؟!
اى بهشت ِ جوان!
با يكى برگ ِ پير و پژمرده؟!!
#مهدی_اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک گریبان نیست کز بیداد آن مه پاره نیست
رحم گویا در دل بیرحم آن مهپاره نیست
کو دلی کز آن دل بیرحم سنگین نیست چاک؟
کو گریبانی کزآن چاک گریبان پاره نیست؟
ای دلت در سینه سنگ خاره! با من جور بس
در تن من آخر این جان است سنگ خاره نیست
گاهگاهم بر رخ او رخصت نَظّاره هست
لیک این خونگشتهدل را طاقت نَظّاره نیست
جان اگر خواهی مده تا میتوانی دل ز دست
دل چو رفت از دست، غیر از جانسپردن چاره نیست
کامیاب از روی آن ماهند یاران در وطن
بینصیب از وصل او جز هاتف آواره نیست
#هاتف_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رحم گویا در دل بیرحم آن مهپاره نیست
کو دلی کز آن دل بیرحم سنگین نیست چاک؟
کو گریبانی کزآن چاک گریبان پاره نیست؟
ای دلت در سینه سنگ خاره! با من جور بس
در تن من آخر این جان است سنگ خاره نیست
گاهگاهم بر رخ او رخصت نَظّاره هست
لیک این خونگشتهدل را طاقت نَظّاره نیست
جان اگر خواهی مده تا میتوانی دل ز دست
دل چو رفت از دست، غیر از جانسپردن چاره نیست
کامیاب از روی آن ماهند یاران در وطن
بینصیب از وصل او جز هاتف آواره نیست
#هاتف_اصفهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بی تو مانندم به باغی که بهارش رفته باشد
چون پرستویی که جفتِ بیقرارش رفته باشد
درکی از حالِ خرابم، بیش وکم دارد کسی که
بیخبر یک شب عزیزی، از کنارش رفته باشد
طعمِ تلخِ بی نصیبی، از نشاط و زندگی را
میچشد آن شاخهای که برگوبارش رفته باشد
درد یعنی اینکه مجنون از سفر با شوقِ بسیار
میرسد وقتی که لیلی، از دیارش رفته باشد
بینوا قلبی که شادی از جهانش پر کشیده
بینواتر آنکه عشق از روزگارش رفته باشد
احتیاجی نیست از اندوهِ خود چیزی بگویم
غربتم را میشناسد، هر که یارش رفته باشد
#حسین_فروتن
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون پرستویی که جفتِ بیقرارش رفته باشد
درکی از حالِ خرابم، بیش وکم دارد کسی که
بیخبر یک شب عزیزی، از کنارش رفته باشد
طعمِ تلخِ بی نصیبی، از نشاط و زندگی را
میچشد آن شاخهای که برگوبارش رفته باشد
درد یعنی اینکه مجنون از سفر با شوقِ بسیار
میرسد وقتی که لیلی، از دیارش رفته باشد
بینوا قلبی که شادی از جهانش پر کشیده
بینواتر آنکه عشق از روزگارش رفته باشد
احتیاجی نیست از اندوهِ خود چیزی بگویم
غربتم را میشناسد، هر که یارش رفته باشد
#حسین_فروتن
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چرخ گردون گشت و بر دل ، روزگاری خوش رساند
بر تمام صفحه های غصه و غم ، خط کشاند
خلوت لیلیُّ و مجنون ، برقرار و غرق شور
مرغ بخت آمد به روی شانه گویی سر نشاند
جام می بر خوان و دلبر می رسد رقصان ز راه
حال من مستانه و ساقی به مجلس گل فشاند
شکر ربّ آسمان ها و زمین و شمس و ماه
او عنایت کرد و بر لب های ما ، شکّر چشاند
زندگی پست و بلند و کوته و گاهی دراز
می شود گاهی به رنج و گاه شادی عمر راند
سالها این چرخه گشت و می رود زین پس مدام
گوی سبقت برده آنکه ، پای عشق یار ماند
در چنین دنیای فانی ، ما اسیر مال و نام
خوش به حال آنکه شادی ، بر دلی غمگین فشاند
روزگار است و همه ، آواره ی نان و پنیر
غافل از مهر و محبّت ، هم معلم قصّه خواند
کس نگفت از عشق و عرفان ،از نبود شور و شوق
بهر افکاری پریشان ، هر کسی قلبی شکاند
ای شهاب این دیر فانی را رها کن بی دریغ
هرکسی کرد اعتمادش ، جان او را پس ستاند
#شهاب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر تمام صفحه های غصه و غم ، خط کشاند
خلوت لیلیُّ و مجنون ، برقرار و غرق شور
مرغ بخت آمد به روی شانه گویی سر نشاند
جام می بر خوان و دلبر می رسد رقصان ز راه
حال من مستانه و ساقی به مجلس گل فشاند
شکر ربّ آسمان ها و زمین و شمس و ماه
او عنایت کرد و بر لب های ما ، شکّر چشاند
زندگی پست و بلند و کوته و گاهی دراز
می شود گاهی به رنج و گاه شادی عمر راند
سالها این چرخه گشت و می رود زین پس مدام
گوی سبقت برده آنکه ، پای عشق یار ماند
در چنین دنیای فانی ، ما اسیر مال و نام
خوش به حال آنکه شادی ، بر دلی غمگین فشاند
روزگار است و همه ، آواره ی نان و پنیر
غافل از مهر و محبّت ، هم معلم قصّه خواند
کس نگفت از عشق و عرفان ،از نبود شور و شوق
بهر افکاری پریشان ، هر کسی قلبی شکاند
ای شهاب این دیر فانی را رها کن بی دریغ
هرکسی کرد اعتمادش ، جان او را پس ستاند
#شهاب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از شب سیاه تر منم،
وقتی که فانوس چشم هایت
بر شعرهایم نمی تابد
و دیگر رد نگاهت را
بر تن واژه هایم نمی بینم..
از شب سیاه تر منم
وقتی که عقربه ها
در آغوش هم می رقصند،
اما من با ثانیه های نبودنت
بغض می کنم..
از شب سیاه تر منم،
وقتی که هر شب در عمق سکوتم
به خواب می روم...
#مجید_رفیع_زاد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقتی که فانوس چشم هایت
بر شعرهایم نمی تابد
و دیگر رد نگاهت را
بر تن واژه هایم نمی بینم..
از شب سیاه تر منم
وقتی که عقربه ها
در آغوش هم می رقصند،
اما من با ثانیه های نبودنت
بغض می کنم..
از شب سیاه تر منم،
وقتی که هر شب در عمق سکوتم
به خواب می روم...
#مجید_رفیع_زاد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از آن شبی که اشعار سپیدم را به
سیاهی چشمانِ تو باختم
قَلَمَم همنشین غم شد
و قلبم همدم درد
تو که نمیدانی
دوریات مرا میکشد و
خرابه نشین دیار تنهایی می کند.
واژه هایم مرا را از یاد
برده اند جز "تو"یی را
که نه می آیی, نه میروی...
#مینو_پناهپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سیاهی چشمانِ تو باختم
قَلَمَم همنشین غم شد
و قلبم همدم درد
تو که نمیدانی
دوریات مرا میکشد و
خرابه نشین دیار تنهایی می کند.
واژه هایم مرا را از یاد
برده اند جز "تو"یی را
که نه می آیی, نه میروی...
#مینو_پناهپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
امروز صبح
از لب طاقچه عادت
کتاب دوست داشتنت را برداشتم
و از میان آن
شعر سپیدی را خواندم
که نوشته بود
همه چیز را
می توان فراموش کرد
جز رنگ
چشمهایی که
به آدم
حس زندگی کردن می دهد ...
#بهروز_وفاپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
امروز صبح
از لب طاقچه عادت
کتاب دوست داشتنت را برداشتم
و از میان آن
شعر سپیدی را خواندم
که نوشته بود
همه چیز را
می توان فراموش کرد
جز رنگ
چشمهایی که
به آدم
حس زندگی کردن می دهد ...
#بهروز_وفاپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای بخت خفته ، خیز و نشین خوش به اعتبار
زیرا که با تو بر سر لطف آمدهست یار
ای جان تو خوش بخند که حسرت سر آمدهست
آن گریه و دعای سحر کرده است کار
ای دل تورا نوید که پیدا شدش کلید
آن در که بسته بود به روی تو استوار
#وحشی_بافقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زیرا که با تو بر سر لطف آمدهست یار
ای جان تو خوش بخند که حسرت سر آمدهست
آن گریه و دعای سحر کرده است کار
ای دل تورا نوید که پیدا شدش کلید
آن در که بسته بود به روی تو استوار
#وحشی_بافقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مینویسم خنده ات را شعر محشر میشود
واژه های ناب شعرم را معطر می کنی
دف بزن چنگی بگیرونغمه ای از دل بزن
در #نگاهت دیده را لبریز گوهر می کنی
پاکشیدم دل بریدم ازهمه جز روی دوست
دفترقلب مرا ناخوانده از بر می کنی.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
واژه های ناب شعرم را معطر می کنی
دف بزن چنگی بگیرونغمه ای از دل بزن
در #نگاهت دیده را لبریز گوهر می کنی
پاکشیدم دل بریدم ازهمه جز روی دوست
دفترقلب مرا ناخوانده از بر می کنی.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پا بـه پایت عاشقانه این همه راه آمدم
غافل اما همچو یوسف بر لبِ چاه آمدم
قالبِ احساسِ من را دیدی و بَه بَه زدی
مثلِ زاغی ساده دل سمتِ تو روباه آمدم
عاشقی بودم که با چشمانِ تو شاعر شده
چشمِ خودرا بستی و بیراه و همراه آمدم
آمدم شاید مرا باعشقِ خود تسکین دهی
چون گدایۍبودم وپیشِ تو من شاه آمدم
با من و عشقم همیشه از جدایی دَم زدی
من بـه یادِ عشقِ پاکم با تـو کوتاه آمدم
راهِ تو از مـن جـدا شد رفتی و تنها شدم
تا به خود من آمدم دیدم که گمراه آمدم
نقطـهٔ ضعفِ مـرا فهمیدی از روزِ نخست
من ولی با چشمِ بازم در کمین گاه آمدم
#یوسف_محقق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
غافل اما همچو یوسف بر لبِ چاه آمدم
قالبِ احساسِ من را دیدی و بَه بَه زدی
مثلِ زاغی ساده دل سمتِ تو روباه آمدم
عاشقی بودم که با چشمانِ تو شاعر شده
چشمِ خودرا بستی و بیراه و همراه آمدم
آمدم شاید مرا باعشقِ خود تسکین دهی
چون گدایۍبودم وپیشِ تو من شاه آمدم
با من و عشقم همیشه از جدایی دَم زدی
من بـه یادِ عشقِ پاکم با تـو کوتاه آمدم
راهِ تو از مـن جـدا شد رفتی و تنها شدم
تا به خود من آمدم دیدم که گمراه آمدم
نقطـهٔ ضعفِ مـرا فهمیدی از روزِ نخست
من ولی با چشمِ بازم در کمین گاه آمدم
#یوسف_محقق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀