دلا برخیز تا کنجی نشینیم
ز ابنای زمان کنجی گزینیم
عجب دوری و ناخوش روزگاریست
نه بر مردم نه بر دور اعتباریست
اگر سد سال باشی با کسی یار
پشیمانی کشی در آخر کار
#وحشی_بافقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز ابنای زمان کنجی گزینیم
عجب دوری و ناخوش روزگاریست
نه بر مردم نه بر دور اعتباریست
اگر سد سال باشی با کسی یار
پشیمانی کشی در آخر کار
#وحشی_بافقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سلام
یعنی دلم برایت تنگ شده بود
سلام
یعنی من هم همینطور
امروز هوا خیلی سرد شده
یعنی دیروز نبودی
شاید بارون بیاد
یعنی امروز هستم، نگاهم کن
شعری رو که خواستی پیدا کردم
یعنی دیروز همهاش به فکر تو بودم
میخوام بذارمش تو قاب که هر روز بخونمش
که هر روز به یاد تو باشم
وسطهای شعر گریهام گرفت
بس که به تو فکر کردم
فقط شعر خوبه که آدم رو به گریه میاندازه
کاش آن لحظه پیش تو بودم
اون جا که درباره ترسیدن از عشق بود
من از عشق تو میترسم
یکی هم برای تو قاب می کنم دوست داری ؟
#دوست_دارم😍
#دوستت_دارم❤
#دوستت_دارم😘
#مصطفی_مســــتور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یعنی دلم برایت تنگ شده بود
سلام
یعنی من هم همینطور
امروز هوا خیلی سرد شده
یعنی دیروز نبودی
شاید بارون بیاد
یعنی امروز هستم، نگاهم کن
شعری رو که خواستی پیدا کردم
یعنی دیروز همهاش به فکر تو بودم
میخوام بذارمش تو قاب که هر روز بخونمش
که هر روز به یاد تو باشم
وسطهای شعر گریهام گرفت
بس که به تو فکر کردم
فقط شعر خوبه که آدم رو به گریه میاندازه
کاش آن لحظه پیش تو بودم
اون جا که درباره ترسیدن از عشق بود
من از عشق تو میترسم
یکی هم برای تو قاب می کنم دوست داری ؟
#دوست_دارم😍
#دوستت_دارم❤
#دوستت_دارم😘
#مصطفی_مســــتور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در موجِ پریشانی ما فاصلهای نیست
امروز به جمعیّت ما سلسلهای نیست
موقوفْ به وقت است سماعِ دل عارف
هر روز در اجزای زمین زلزلهای نیست
بوی گل و باد سحری بر سرِ راهند
گر می روی از خود، بهْ ازین قافلهای نیست
#صائب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
امروز به جمعیّت ما سلسلهای نیست
موقوفْ به وقت است سماعِ دل عارف
هر روز در اجزای زمین زلزلهای نیست
بوی گل و باد سحری بر سرِ راهند
گر می روی از خود، بهْ ازین قافلهای نیست
#صائب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خدایا تو بوسیده ای هیچگاه ؟
لب سرخ فام زنی مست را
زوسواس لرزیده دندان تو ؟
به پستان کالش زدی دست را !
خدایا تو لرزیده ای هیچگاه ؟
به محراب کمرنگ چشمان او
شنیدی تو بانگ دل خویش را ؟
ز تاریکی سینۀ تنگ او
خدایا تو گردیده ای هیچگاه ؟
بدنبال تابوتهای سیاه،
زچشمان خاموش پاشیده ای؟
بچشم کسی خون بجای نگاه؟
دریغا تو احساس اگر داشتی
دلت را چو من مفت میباختی
برای خود، ای ایزد بی خدا
خدای دگر نیز میساختی
#نصرت_رحمانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لب سرخ فام زنی مست را
زوسواس لرزیده دندان تو ؟
به پستان کالش زدی دست را !
خدایا تو لرزیده ای هیچگاه ؟
به محراب کمرنگ چشمان او
شنیدی تو بانگ دل خویش را ؟
ز تاریکی سینۀ تنگ او
خدایا تو گردیده ای هیچگاه ؟
بدنبال تابوتهای سیاه،
زچشمان خاموش پاشیده ای؟
بچشم کسی خون بجای نگاه؟
دریغا تو احساس اگر داشتی
دلت را چو من مفت میباختی
برای خود، ای ایزد بی خدا
خدای دگر نیز میساختی
#نصرت_رحمانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از آرزوی خیال تو روز دراز
در بند شبم با دل پر درد و نیاز
وز بیخوابی همه شب ای شمع طراز
میگویم کی بود که روز آید باز
#انوری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در بند شبم با دل پر درد و نیاز
وز بیخوابی همه شب ای شمع طراز
میگویم کی بود که روز آید باز
#انوری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تقدیم شما که بهترین هستین
🙏❤️🙏😊😊👌👌
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
🙏❤️🙏😊😊👌👌
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ما ز غفلت رهزنان را کاروان پنداشتیم
موجِ ریگِ خشک را آبِ روان پنداشتیم
شهپرِ پرواز ما خواهد کفِ افسوس شد
کز غلطبینی قفس را آشیان پنداشتیم
تا ورق برگشت، محضرها به خون ما نوشت
چون قلم آن را که با خود یکزبان پنداشتیم
بس که چون منصور بر ما زندگانی تلخ شد
دارِ خونآشام را دارالامان پنداشتیم
بیقراری بس که ما را گرمِ رفتن کرده بود
کعبهٔ مقصود را سنگِ نشان پنداشتیم
نشأهٔ سودای ما از بس بلند افتاده بود
هر که سنگی زد به ما، رطل گران پنداشتیم
خون ما را ریخت گردون در لباسِ دوستی
از سلیمی گرگ را صائب شبان پنداشتیم
#صائب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
موجِ ریگِ خشک را آبِ روان پنداشتیم
شهپرِ پرواز ما خواهد کفِ افسوس شد
کز غلطبینی قفس را آشیان پنداشتیم
تا ورق برگشت، محضرها به خون ما نوشت
چون قلم آن را که با خود یکزبان پنداشتیم
بس که چون منصور بر ما زندگانی تلخ شد
دارِ خونآشام را دارالامان پنداشتیم
بیقراری بس که ما را گرمِ رفتن کرده بود
کعبهٔ مقصود را سنگِ نشان پنداشتیم
نشأهٔ سودای ما از بس بلند افتاده بود
هر که سنگی زد به ما، رطل گران پنداشتیم
خون ما را ریخت گردون در لباسِ دوستی
از سلیمی گرگ را صائب شبان پنداشتیم
#صائب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بعد از رفتنت
ضربان قلبم نایستاده است
هنوز هم نبضم میزند ،،،
اما ...
آنقدر تحت فشار قرار گرفته ام
که گاهی
خودم را
درون حفره ایی تنگ حس میکنم
که هی اکسیژن کم می آورم
و رگانم میخواهند
از هم متلاشی شوند
جان دلم
درست است که بی تو
جان در بدنم هست و در حال ِ
زیستن به نظر می رسم
اما نبودنت
عذاب ِ جانگُدازیست
که هر لحظه
میکشد مرا و زنده میکند ؛
آه ... از این تنگی دل
آه ... از این درد ِ فراق ، آه ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ضربان قلبم نایستاده است
هنوز هم نبضم میزند ،،،
اما ...
آنقدر تحت فشار قرار گرفته ام
که گاهی
خودم را
درون حفره ایی تنگ حس میکنم
که هی اکسیژن کم می آورم
و رگانم میخواهند
از هم متلاشی شوند
جان دلم
درست است که بی تو
جان در بدنم هست و در حال ِ
زیستن به نظر می رسم
اما نبودنت
عذاب ِ جانگُدازیست
که هر لحظه
میکشد مرا و زنده میکند ؛
آه ... از این تنگی دل
آه ... از این درد ِ فراق ، آه ...!!
#پارس
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
°
اندیشیدن به تو زیباست
و امید بخش
چون گوش سپردن به زیباترین صدا در دنیا
زمانی که زیباترین ترانه ها را میخواند
اما امید برایم بس نیست
دیگر نمیخواهم گوش دهم
می خواهم خود نغمه سر دهم ...
#ناظم_حکمت
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اندیشیدن به تو زیباست
و امید بخش
چون گوش سپردن به زیباترین صدا در دنیا
زمانی که زیباترین ترانه ها را میخواند
اما امید برایم بس نیست
دیگر نمیخواهم گوش دهم
می خواهم خود نغمه سر دهم ...
#ناظم_حکمت
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عصر زيبايى است
کنار تو نشستن
و گوش سپردن
به آوایی
که بی شباهت به ضربان قلب تو نیست
مستم می کنی
وقتی دستم را می گیری
و روی قلبت می گذاری
از حال می روم
وقتی سر روی سینه ات دارم
نگاه کن
چه عاشقانه به خواب رفته ايم
#ژیلافراهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کنار تو نشستن
و گوش سپردن
به آوایی
که بی شباهت به ضربان قلب تو نیست
مستم می کنی
وقتی دستم را می گیری
و روی قلبت می گذاری
از حال می روم
وقتی سر روی سینه ات دارم
نگاه کن
چه عاشقانه به خواب رفته ايم
#ژیلافراهانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زیر شال ترمه کاری جاده ی چالوس داری!
پیچ و تاب و شیب و بالا ، گشت نامحسوس داری!
ساحل پیشانی ات صاف، بوم نقاشی دریاست
بر قلمموی نگاهت رنگ اقیانوس داری
چای چشمت دَم کشیده حاصل چینِ بهاره است
در دل قوری چینی عِطر گل محبوس داری
در تراس خانه-چوبی بوی نان و بوی آتش..
روی دیوار قدیمی چند تا فانوس داری
زیر باران خیالت می شود بی چتر هم رفت
پای گل ها و درختان جنگل ِ معکوس داری
هرچه از فکر و خیالم بگذرَد تو زود خوانی
خط به خط قبل از #سپهرم ،در سرَم جاسوس داری؟
#سپهرA_Roohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پیچ و تاب و شیب و بالا ، گشت نامحسوس داری!
ساحل پیشانی ات صاف، بوم نقاشی دریاست
بر قلمموی نگاهت رنگ اقیانوس داری
چای چشمت دَم کشیده حاصل چینِ بهاره است
در دل قوری چینی عِطر گل محبوس داری
در تراس خانه-چوبی بوی نان و بوی آتش..
روی دیوار قدیمی چند تا فانوس داری
زیر باران خیالت می شود بی چتر هم رفت
پای گل ها و درختان جنگل ِ معکوس داری
هرچه از فکر و خیالم بگذرَد تو زود خوانی
خط به خط قبل از #سپهرم ،در سرَم جاسوس داری؟
#سپهرA_Roohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای گوزوم آغلاما بیل دردیوه درمان گله جاق
قیش گیدوب یازدا آچان غنچه ی خندان گله جاق
توکه جاق سینه سینه ساچلارینی دلدارین
ایده جاق درد وغمین عومرونی تالان گله جاق
داغدا قارلار ارییب سوآخاجاق باغچالارا
هربولاغ جوشقون اولوب شاد و خرامان گله جاق
لاله لرقیرمیزی رنگه بویانوب چوللرده
اورگین خوشلوقونا گورنیجه امکان گله جاق
یئر یاشول دون گیئنیب گوزقاش آتار هرگلنه
سوئگولون سینه ده سازی سنه مهمان گله جاق
بزم عشرت قورولوب حسرت اورکدن گیده جاق
بزم جانانه گوزل زلفی پریشان گله جاق
شمع وپروانه گول وبولبولون احوالینی گور
یازگلیب سونبولیله سوسنه ده جان گله جاق
بیرطرفدن یاغاجاق رحمتِ یزدان یاغوشی
بیرطرفدن اوخیان بولبول خوشخوان گله جاق
دوداقین غنچه سینی نازیله یاریم آچاجاق
بیر اوپوشلن سیخیلان قلبیمه سامان گله جاق
#داودواعظی_مصباح
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قیش گیدوب یازدا آچان غنچه ی خندان گله جاق
توکه جاق سینه سینه ساچلارینی دلدارین
ایده جاق درد وغمین عومرونی تالان گله جاق
داغدا قارلار ارییب سوآخاجاق باغچالارا
هربولاغ جوشقون اولوب شاد و خرامان گله جاق
لاله لرقیرمیزی رنگه بویانوب چوللرده
اورگین خوشلوقونا گورنیجه امکان گله جاق
یئر یاشول دون گیئنیب گوزقاش آتار هرگلنه
سوئگولون سینه ده سازی سنه مهمان گله جاق
بزم عشرت قورولوب حسرت اورکدن گیده جاق
بزم جانانه گوزل زلفی پریشان گله جاق
شمع وپروانه گول وبولبولون احوالینی گور
یازگلیب سونبولیله سوسنه ده جان گله جاق
بیرطرفدن یاغاجاق رحمتِ یزدان یاغوشی
بیرطرفدن اوخیان بولبول خوشخوان گله جاق
دوداقین غنچه سینی نازیله یاریم آچاجاق
بیر اوپوشلن سیخیلان قلبیمه سامان گله جاق
#داودواعظی_مصباح
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خوش بحال تو که دیگر در کنارت نیستم
راندی از پیشت مرا صدحیف یارت نیستم
مشکلت بودم که حل گشتم به دستان رقیب
از خوشی شانه بیندازی که بارت نیستم
منکه چرخیدم به دورت مثلِ پروانه ولی
دائماً گفتی به طعنه در مدارت نیستم
فصل سبزم را زدستم جُورِپاییزت گرفت
غارتم کرده خزانت ، نو بهارت نیستم
فخر میکردی بمن یادش بخیر آن روزها
مثل سابق ،بی وفایم، افتخارت نیستم
مانده حرفت درمیان سینه ام چون تیرِتیز
آخرین باری که گفتی من نگارت نیستم
هر کسی خواهی بخواه و هرکجا رفتی برو
منکه دیگر در مسیر روزگارت نیستــم ...
#امید_آذر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
راندی از پیشت مرا صدحیف یارت نیستم
مشکلت بودم که حل گشتم به دستان رقیب
از خوشی شانه بیندازی که بارت نیستم
منکه چرخیدم به دورت مثلِ پروانه ولی
دائماً گفتی به طعنه در مدارت نیستم
فصل سبزم را زدستم جُورِپاییزت گرفت
غارتم کرده خزانت ، نو بهارت نیستم
فخر میکردی بمن یادش بخیر آن روزها
مثل سابق ،بی وفایم، افتخارت نیستم
مانده حرفت درمیان سینه ام چون تیرِتیز
آخرین باری که گفتی من نگارت نیستم
هر کسی خواهی بخواه و هرکجا رفتی برو
منکه دیگر در مسیر روزگارت نیستــم ...
#امید_آذر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای بیخبر از مغز شده غره بپوست
هشدار که در میان جانداری دوست
حس مغز تنست و مغز حست جانست
چون از تن و حس و جان گذشتی همه اوست
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هشدار که در میان جانداری دوست
حس مغز تنست و مغز حست جانست
چون از تن و حس و جان گذشتی همه اوست
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قربان لبت دلبر لبخند اناری!.
سرچشمه ی اشعار من از چشم تو جاری!
ای آنکه دهانت, دهن تنگ شراب است
لب باز بکن, کشت مرا درد خماری
در حسرت آغوش تو پاییز ترینم
ای تاک که سر مست در آغوش بهاری
هر کس به نگاهت نظری کرد , دلش رفت
دو مهره ی مار اند دو چشمی که تو داری
گل هستی و گلدان من از عطر تو خالی ست
حیف است به هر خارو خسی دل بسپاری
درسینه دلم میتپد انگار که از رنج
کوبیده خودش را به قفس, باز قناری
سخت است که تنها شوی آنقدر که حتا
بر شانه ی هر رهگذری سر بگذاری
رفتی و پس از تو نفسم رفت دلم رفت
هر بار که از ریل گذر کرد قطاری..
"#ترانه_جامهبزرگی"
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سرچشمه ی اشعار من از چشم تو جاری!
ای آنکه دهانت, دهن تنگ شراب است
لب باز بکن, کشت مرا درد خماری
در حسرت آغوش تو پاییز ترینم
ای تاک که سر مست در آغوش بهاری
هر کس به نگاهت نظری کرد , دلش رفت
دو مهره ی مار اند دو چشمی که تو داری
گل هستی و گلدان من از عطر تو خالی ست
حیف است به هر خارو خسی دل بسپاری
درسینه دلم میتپد انگار که از رنج
کوبیده خودش را به قفس, باز قناری
سخت است که تنها شوی آنقدر که حتا
بر شانه ی هر رهگذری سر بگذاری
رفتی و پس از تو نفسم رفت دلم رفت
هر بار که از ریل گذر کرد قطاری..
"#ترانه_جامهبزرگی"
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چونک آید خیزخیزان رحیل
گم شود زان پس فنون قال و قیل
عالم خاموشی آید پیش بیست
وای آنک در درون انسیش نیست
صیقلی کن یک دو روزی سینه را
دفتر خود ساز آن آیینه را
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گم شود زان پس فنون قال و قیل
عالم خاموشی آید پیش بیست
وای آنک در درون انسیش نیست
صیقلی کن یک دو روزی سینه را
دفتر خود ساز آن آیینه را
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همه شب شدی ذکر و سوز و سجدهء نمازم
که من تا به سحر به آستانِ تو به راز و نیازم
بیا و قدری آسمانِ چشمانت را به من بسپار
که منِ بال شکسته به آسمانِ تو به پروازم
نوشتن بر لوح تقدیر من به خطی کج
که باید من به غمِ چشمانِ تو بسازم
آمد نوای مَحزون نی زِ نیستانِ جان تو
که من غم زده به زلفِ پریشانِ تو بنوازم
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که من تا به سحر به آستانِ تو به راز و نیازم
بیا و قدری آسمانِ چشمانت را به من بسپار
که منِ بال شکسته به آسمانِ تو به پروازم
نوشتن بر لوح تقدیر من به خطی کج
که باید من به غمِ چشمانِ تو بسازم
آمد نوای مَحزون نی زِ نیستانِ جان تو
که من غم زده به زلفِ پریشانِ تو بنوازم
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اینبار را با دلم راه بیا
بیا و دلتنگی را بهانه کن
با من قدم بزن
در این برف ریزان سرد زمستانی
صدایت می کنم
تو مرا بشنو
عشقم را باور کن
که چگونه نجواگونه در دل یک بلور برف
سر بر شانه هایت می گذارد
به تکرار واژه ی #دوستت_دارم....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیا و دلتنگی را بهانه کن
با من قدم بزن
در این برف ریزان سرد زمستانی
صدایت می کنم
تو مرا بشنو
عشقم را باور کن
که چگونه نجواگونه در دل یک بلور برف
سر بر شانه هایت می گذارد
به تکرار واژه ی #دوستت_دارم....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوری امّا نزدیک
هر #شب
این فاصله را می شکنم
خیالت را بغل می کنم
من تو را نفس می کشم
دست های مردانه ام را به سیاهی
موهایت می سپارم
شانه هایم تمامی تو را می خواهد
احساسم را بدرقه نگاهت می کنم
دوست داشتنت را بوسه باران
چترِ خیالت می کنم
#امشب سر به سجده آمدنت می گذارم
ذکر خواستنت را با تسبیح احساسم
می شمارم
دلم را نذر چشمانت می کنم
اگر بیایی
دلم را اسماعیل قدم هایت میکنم
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند❤👉
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر #شب
این فاصله را می شکنم
خیالت را بغل می کنم
من تو را نفس می کشم
دست های مردانه ام را به سیاهی
موهایت می سپارم
شانه هایم تمامی تو را می خواهد
احساسم را بدرقه نگاهت می کنم
دوست داشتنت را بوسه باران
چترِ خیالت می کنم
#امشب سر به سجده آمدنت می گذارم
ذکر خواستنت را با تسبیح احساسم
می شمارم
دلم را نذر چشمانت می کنم
اگر بیایی
دلم را اسماعیل قدم هایت میکنم
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند❤👉
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشم بگشا
که آسمان دلم معطلِ روشنایی خورشید
چشمان توست
تا با نگاهت شهر دلم را گرم در آغوش بگیری
دیده بگشا
تا گنجشکان آوازه خوان عشقم
را به شوق بودنت
رها کنم بر فراز آسمان قلبم
و میان دشت اطلسی های خیالت
جرعه جرعه نگاهت را بنوشم
و از شهد لبانت کامی بگیرم برای زندگی
رها شوم در مرز
بین آغوش و دستانت
و شعری شوم موزون میان
ضرب آهنگ انگشتانت
شعری شور انگیز با نغمه های عاشقانه عشق....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که آسمان دلم معطلِ روشنایی خورشید
چشمان توست
تا با نگاهت شهر دلم را گرم در آغوش بگیری
دیده بگشا
تا گنجشکان آوازه خوان عشقم
را به شوق بودنت
رها کنم بر فراز آسمان قلبم
و میان دشت اطلسی های خیالت
جرعه جرعه نگاهت را بنوشم
و از شهد لبانت کامی بگیرم برای زندگی
رها شوم در مرز
بین آغوش و دستانت
و شعری شوم موزون میان
ضرب آهنگ انگشتانت
شعری شور انگیز با نغمه های عاشقانه عشق....
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀