(ای سرا پا همه انکار مرا یادت هست)
شاهد عشق دل آزار مرا یادت هست
گشتم از دوری روی تو چو بیمار و حزین
ای طبیب دل بیمار مرا یادت هست؟
چند وقتیست که دل را به تو پیوند زدم
ای همه باعث این کار مرا یادت هست؟
شده ام واله و شیدای تو ای جان دلم
دلبرا ، لحظه ی دیدار، مرا یادت هست؟
کاش میشد،که شبی لب بگذاری به لبم
بوسه بازی ، پس دیوار ،مرا یادت هست
عشق در چشم تو پیداست ،دلم میگوید
شاعر کوچه ی دلدار ، مرا یادت هست
منکه میترسم ازین عاقبت کار ولی
راستی، عاقبت کار ، مرا یادت هست؟
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شاهد عشق دل آزار مرا یادت هست
گشتم از دوری روی تو چو بیمار و حزین
ای طبیب دل بیمار مرا یادت هست؟
چند وقتیست که دل را به تو پیوند زدم
ای همه باعث این کار مرا یادت هست؟
شده ام واله و شیدای تو ای جان دلم
دلبرا ، لحظه ی دیدار، مرا یادت هست؟
کاش میشد،که شبی لب بگذاری به لبم
بوسه بازی ، پس دیوار ،مرا یادت هست
عشق در چشم تو پیداست ،دلم میگوید
شاعر کوچه ی دلدار ، مرا یادت هست
منکه میترسم ازین عاقبت کار ولی
راستی، عاقبت کار ، مرا یادت هست؟
#شیدا_التیام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در مدرسه جز خون جگر، نیست حلال
آسوده دلی، در آن محال است، محال
این طرفه که تحصیل بدین خون جگر
در هر دو جهان، جمله وبال است، وبال
#شیخ_بهایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آسوده دلی، در آن محال است، محال
این طرفه که تحصیل بدین خون جگر
در هر دو جهان، جمله وبال است، وبال
#شیخ_بهایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا دهان او لبالب شد ز نوش
غنچه را در پوست خون آمد به جوش
بزم او بهتر ز گلگشت بهشت
نام او خوش تر ز الهام سروش
با غمش تا طاقتی داری بساز
در پیاش تا ممکنت باشد بکوش
صید قید او نمییابد خلاص
مست جام او نمیآید به هوش
با چنان صورت چسان بندم نظر
با چنین آتش چسان مانم خموش
میخرم خار جفایش را به جان
میکشم بار گرانش را به دوش
ما و گلزاری که از نیرنگ عشق
گل بود خاموش و بلبل در خروش
تا پیامش بشنوی از هر لبی
پنبهٔ غفلت برون آور ز گوش
رهزن آدم شد آن خال سیاه
آه از این گندمنمای جوفروش
دوش در خوابش فروغی دیدهایم
تا قیامت سرخوشیم از خواب دوش
#فروغی_بسطامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
غنچه را در پوست خون آمد به جوش
بزم او بهتر ز گلگشت بهشت
نام او خوش تر ز الهام سروش
با غمش تا طاقتی داری بساز
در پیاش تا ممکنت باشد بکوش
صید قید او نمییابد خلاص
مست جام او نمیآید به هوش
با چنان صورت چسان بندم نظر
با چنین آتش چسان مانم خموش
میخرم خار جفایش را به جان
میکشم بار گرانش را به دوش
ما و گلزاری که از نیرنگ عشق
گل بود خاموش و بلبل در خروش
تا پیامش بشنوی از هر لبی
پنبهٔ غفلت برون آور ز گوش
رهزن آدم شد آن خال سیاه
آه از این گندمنمای جوفروش
دوش در خوابش فروغی دیدهایم
تا قیامت سرخوشیم از خواب دوش
#فروغی_بسطامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همه شب درین خیالم ڪه رسم بوصل روزی
همه روز در امیدم ڪه شبے بخوابم آئی
#حیدر_ڪلیچه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همه روز در امیدم ڪه شبے بخوابم آئی
#حیدر_ڪلیچه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دعوتید به یک صدای ناب 😍
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا چند سخن تراشی و رنده زنی
تا کی به هدف تیر پراکنده زنی
گر یک ورق از علم خموشی خوانی
بسیار بدین گفت و شنوخنده زنی
#ابوسعید_البوالخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا کی به هدف تیر پراکنده زنی
گر یک ورق از علم خموشی خوانی
بسیار بدین گفت و شنوخنده زنی
#ابوسعید_البوالخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چگونه دوستت دارم؟
بگذار بشمرم •••
تو را به عمق و عرض و طول
دوست دارم •••
با احساسات نامرئی
به اندازهی پایان هستی
من تو را مثل هر روز دوست دارم
مثل نیاز انسان به آفتاب و شمع
تو را آزادانه دوست دارم
مثل تلاش انسان برای رسیدن به حق
تو را خالصانه دوست دارم
مثل احساس بعد از دعا
تو را با اندوه قدیمی
و ایمان کودکیام دوست دارم
با عشقی که سالها گم کردهام
با نفسم
و با معصومیتِ از دست رفتهام
با اشکها، لبخندها و تمام هستیام
و اگر خدا بخواهد
بعد از مرگم
تو را بیش از اینها
دوست خواهم داشت!
#الیزابت_برت_براونینگ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بگذار بشمرم •••
تو را به عمق و عرض و طول
دوست دارم •••
با احساسات نامرئی
به اندازهی پایان هستی
من تو را مثل هر روز دوست دارم
مثل نیاز انسان به آفتاب و شمع
تو را آزادانه دوست دارم
مثل تلاش انسان برای رسیدن به حق
تو را خالصانه دوست دارم
مثل احساس بعد از دعا
تو را با اندوه قدیمی
و ایمان کودکیام دوست دارم
با عشقی که سالها گم کردهام
با نفسم
و با معصومیتِ از دست رفتهام
با اشکها، لبخندها و تمام هستیام
و اگر خدا بخواهد
بعد از مرگم
تو را بیش از اینها
دوست خواهم داشت!
#الیزابت_برت_براونینگ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آن ها که
طعم عشق نچشیده اند
چه میدانند
معنی انتظار را
که نبودنش
چگونه آدم را می ترساند
چگونه آدم با خودش حرف می زند
نمی فهمند که
دل عاشق چکارها و آرزوها
که نمی کند
برای یک لحظه دیدنش
تو نیستی
غــــم #عصر را چه خواهـم کرد ...
#رضا_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
طعم عشق نچشیده اند
چه میدانند
معنی انتظار را
که نبودنش
چگونه آدم را می ترساند
چگونه آدم با خودش حرف می زند
نمی فهمند که
دل عاشق چکارها و آرزوها
که نمی کند
برای یک لحظه دیدنش
تو نیستی
غــــم #عصر را چه خواهـم کرد ...
#رضا_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل در گرو عشق چو مجنون بگذارید
یا پای از این سیطره بیرون بگذارید
این شیوه ی رندان بلادیده ی مست است
مردانه قدم در سفر ِخون بگذارید!
چون سرو به آزادگی خویش بنازید
چون لاله رخان چهره ی گلگون بگذارید
تا شمع در این دایره افروختنی هست
پروانه شوید آتش ِ افزون بگذارید
بس نیست که در معرکه ی عشق برقصید
بالاتر از آن ، پای به گردون بگذارید
مقصود ِ زمینی شدنت بهره ی فرداست
حسرت به دل لحظه ی اکنون بگذارید
#رضا_محمدصالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یا پای از این سیطره بیرون بگذارید
این شیوه ی رندان بلادیده ی مست است
مردانه قدم در سفر ِخون بگذارید!
چون سرو به آزادگی خویش بنازید
چون لاله رخان چهره ی گلگون بگذارید
تا شمع در این دایره افروختنی هست
پروانه شوید آتش ِ افزون بگذارید
بس نیست که در معرکه ی عشق برقصید
بالاتر از آن ، پای به گردون بگذارید
مقصود ِ زمینی شدنت بهره ی فرداست
حسرت به دل لحظه ی اکنون بگذارید
#رضا_محمدصالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هیچ مىگويى اسيرى داشتم حالش چه شد!؟
خستهى من نيمجانى داشت احوالش چه شد!؟
هیچ مىپرسى كه مرغى كز ديارى گاهگاه
مىرسيد و نامهاى مىبود بر بالش چه شد!؟
هیچ كِلك فكر مىرانى بر اين كآن خسته را
جان نالان خود برآمد، جسم چون نالش چه شد!؟
در ضميرت هیچ مىگردد كه پار افتادهاى
مرغ روحش گِرد من مىگشت، امسالش چه شد!؟
پيش چشمت هیچ مىگردد كه در دشت خيال
آهوى من بود مجنونى به دنبالش، چه شد!؟
پيش دستت چاكرى استاده بُد آخر ببين
مرگ افكندش ز پا، غم كرد پامالش، چه شد!
مُلك عيش محتشم يارب! چرا شد سرنگون؟
گشت بختش واژگون، برگشت اقبالش، چه شد!؟
#محتشم_كاشانى
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خستهى من نيمجانى داشت احوالش چه شد!؟
هیچ مىپرسى كه مرغى كز ديارى گاهگاه
مىرسيد و نامهاى مىبود بر بالش چه شد!؟
هیچ كِلك فكر مىرانى بر اين كآن خسته را
جان نالان خود برآمد، جسم چون نالش چه شد!؟
در ضميرت هیچ مىگردد كه پار افتادهاى
مرغ روحش گِرد من مىگشت، امسالش چه شد!؟
پيش چشمت هیچ مىگردد كه در دشت خيال
آهوى من بود مجنونى به دنبالش، چه شد!؟
پيش دستت چاكرى استاده بُد آخر ببين
مرگ افكندش ز پا، غم كرد پامالش، چه شد!
مُلك عيش محتشم يارب! چرا شد سرنگون؟
گشت بختش واژگون، برگشت اقبالش، چه شد!؟
#محتشم_كاشانى
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گاهی هوس بادهٔ رنگین دارم
گاه آرزوی وصل نگارین دارم
گه سبحه به دست و گاه زنار به دوش
یارب چه کنم، کیم، چه آیین دارم
#فروغی_بسطامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گاه آرزوی وصل نگارین دارم
گه سبحه به دست و گاه زنار به دوش
یارب چه کنم، کیم، چه آیین دارم
#فروغی_بسطامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با لب سُرخت مرا یاد خدا انداختی
روزگارت خوش که از میخانه مسجد ساختی
روی ماه خویش را در برکه میدیدی ولی
سهم ماهیهای عاشق را چه خوش پرداختی
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل میباختی
من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود
میتوانستی نتازی بر من اما تاختی
ای که گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست
عشق را شاید ولی هرگز مرا نشناختی ...!
#فاضل_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روزگارت خوش که از میخانه مسجد ساختی
روی ماه خویش را در برکه میدیدی ولی
سهم ماهیهای عاشق را چه خوش پرداختی
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل میباختی
من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود
میتوانستی نتازی بر من اما تاختی
ای که گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست
عشق را شاید ولی هرگز مرا نشناختی ...!
#فاضل_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خوش نشاندم ، بر دلِ دیوانه ام پنهان تورا ،
گربلایی آیدت ، خواهم بلا گردان تورا ،
داد هر کس دل به دلداری دلش ارام شد ،
بی سبب نیست که خوانم ، دلبر و جانان تورا ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گربلایی آیدت ، خواهم بلا گردان تورا ،
داد هر کس دل به دلداری دلش ارام شد ،
بی سبب نیست که خوانم ، دلبر و جانان تورا ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر #شب
چه زیبا باران یادت
مےبارد بر #شب بوهاے عاشقِ #قلبمـ
رایحه ے خیالت دوباره مےپیچد
در حوالے شبانه هاے دلتنگے من ؛
لمس حضورت
آسمان #شبهاے تارمـ
را روشن مےڪند
و درخشان مےشود
برڪه ے قلبمـ
با تابش زلالِ مهتاب چشمانت ...
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه زیبا باران یادت
مےبارد بر #شب بوهاے عاشقِ #قلبمـ
رایحه ے خیالت دوباره مےپیچد
در حوالے شبانه هاے دلتنگے من ؛
لمس حضورت
آسمان #شبهاے تارمـ
را روشن مےڪند
و درخشان مےشود
برڪه ے قلبمـ
با تابش زلالِ مهتاب چشمانت ...
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
چشمانت گرما بخش کدام جان
و روشنی بخش کدام افق ست
که تلالو خورشید نگاهت در بلندترین
ارتفاعِ زیبایی جلوه گری می کند
که هر چی می نگرم
و هر چه می نگارم
ساقه ی نحیف و طرد واژه هایم
به تماشای بلندای آفتاب دیدگانت نمی رسد
درخشندگی حضورت
طلوع و روشنی بخش سرزمین کدام قلب است؟؟؟
که نیستی و من در نداشتنت
دستانم بی رمق می شود و اندیشه هایم ناچیز
در برابر شکست این فاصله ها
و آنهنگام ست که بارانی می شوم و می بارم
بغض یک عمر نبودن هایت را
بر سر تمام واژه های دلتنگی
و کلمات را سطر به سطر کنار هم می گذارم
که شعری شوند
به درازای فاصله های دور بودنم از تو
تا از اینجا که منم ،
این "وادی سکوت و تنهایی "
وآنجا که تویی،سرزمین شرجی عاشقانه ها
بوی نم خاک باران خورده ی شعرهایم
فضا را پر کند
و بر جان و احساس رهگذران بنشیند .....!!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشمانت گرما بخش کدام جان
و روشنی بخش کدام افق ست
که تلالو خورشید نگاهت در بلندترین
ارتفاعِ زیبایی جلوه گری می کند
که هر چی می نگرم
و هر چه می نگارم
ساقه ی نحیف و طرد واژه هایم
به تماشای بلندای آفتاب دیدگانت نمی رسد
درخشندگی حضورت
طلوع و روشنی بخش سرزمین کدام قلب است؟؟؟
که نیستی و من در نداشتنت
دستانم بی رمق می شود و اندیشه هایم ناچیز
در برابر شکست این فاصله ها
و آنهنگام ست که بارانی می شوم و می بارم
بغض یک عمر نبودن هایت را
بر سر تمام واژه های دلتنگی
و کلمات را سطر به سطر کنار هم می گذارم
که شعری شوند
به درازای فاصله های دور بودنم از تو
تا از اینجا که منم ،
این "وادی سکوت و تنهایی "
وآنجا که تویی،سرزمین شرجی عاشقانه ها
بوی نم خاک باران خورده ی شعرهایم
فضا را پر کند
و بر جان و احساس رهگذران بنشیند .....!!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بنام کردگار هفت افلاک
که پیدا کرد آدم از کفی خاک
خداوندی که ذاتش بیزوالست
خرد در وصف ذاتش گنگ و لالست
زمین و آسمان از اوست پیدا
نمود جسم و جان از اوست پیدا
#عطار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که پیدا کرد آدم از کفی خاک
خداوندی که ذاتش بیزوالست
خرد در وصف ذاتش گنگ و لالست
زمین و آسمان از اوست پیدا
نمود جسم و جان از اوست پیدا
#عطار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو التیامِ تمام
عشقهای مایوس و نیمه کارهای،
آغاز صبحِ خوش یُمنی،
شفقی،
شروع دوبارهای
سخاوت رودی تو،
شکیبایی بی حد کوه،
راهی،
مسیرِ روشنی،
اشارهای...
#رسول_ادهمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشقهای مایوس و نیمه کارهای،
آغاز صبحِ خوش یُمنی،
شفقی،
شروع دوبارهای
سخاوت رودی تو،
شکیبایی بی حد کوه،
راهی،
مسیرِ روشنی،
اشارهای...
#رسول_ادهمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز به رسم سرکشان راه جفا گرفتهای
تیغ ستم کشیدهای، ترک وفا گرفتهای
من طلب تو چون کنم؟ چون به تو در رسم؟ که تو
شیر ز دام جستهای، مرغ هوا گرفتهای
نیست در اندرون من جای خیال دیگری
جای کسی کجا بود؟ چون همه جا گرفتهای
ما سر و مال در غمت باخته سال و ماه و تو
هم غم ما نخوردهای، هم کم ما گرفتهای
چیست گناه ما؟ که تو بار دگر به رغم ما
یار دگر گزیدهای، خانه جدا گرفته ای
جز به دعا نمیرسد دست من از غمت، ولی
راه نفس ببستهای، دست دعا گرفتهای
هر گرهی ز زلف او باز کنی تو، اوحدی
کشور چین گشودهای، ملک ختا گرفتهای
#اوحدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تیغ ستم کشیدهای، ترک وفا گرفتهای
من طلب تو چون کنم؟ چون به تو در رسم؟ که تو
شیر ز دام جستهای، مرغ هوا گرفتهای
نیست در اندرون من جای خیال دیگری
جای کسی کجا بود؟ چون همه جا گرفتهای
ما سر و مال در غمت باخته سال و ماه و تو
هم غم ما نخوردهای، هم کم ما گرفتهای
چیست گناه ما؟ که تو بار دگر به رغم ما
یار دگر گزیدهای، خانه جدا گرفته ای
جز به دعا نمیرسد دست من از غمت، ولی
راه نفس ببستهای، دست دعا گرفتهای
هر گرهی ز زلف او باز کنی تو، اوحدی
کشور چین گشودهای، ملک ختا گرفتهای
#اوحدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خواهی چو خلیل کعبه بنیاد کنی
و آنرا به نماز و طاعت آباد کنی
روزی دو هزار بنده آزاد کنی
به زان نبود که خاطری شاد کنی
#ابوسعید_البوالخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و آنرا به نماز و طاعت آباد کنی
روزی دو هزار بنده آزاد کنی
به زان نبود که خاطری شاد کنی
#ابوسعید_البوالخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
" دشمن دانا ، دوست نادان "
هیچ آیا دیده ای یک آب سر بالا شوَد؟!
یه به برکه قورباغه ، بوعطا را سر دهد؟
گردِکان هرگز نمانَد بر فراز ِ گنبدی ..
گر هزاران بار اندازی ز بامش می جهَد
تربیت چون میخ باشد، کَله یِ نا اهل سنگ !
میخِ فولادی ندیدم بر دل ِ سنگی روَد
مارماهی، مار باشد یا که ماهی خوشتر است
ماهی اندر تابِه آید ،مار نیشَت می زنَد!
با شُترمرغی بگفتم ؛ بار ، یا این که بِپَر !
گفت؛ مرغم، بار نَه،دیوانه اُشتُر می پرَد ؟!
دشمنت دانا اگر شد سربلندَت می کند
ای #سپهرم یار نادان بر زمینت می زنَد
#سپهرA_Roohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هیچ آیا دیده ای یک آب سر بالا شوَد؟!
یه به برکه قورباغه ، بوعطا را سر دهد؟
گردِکان هرگز نمانَد بر فراز ِ گنبدی ..
گر هزاران بار اندازی ز بامش می جهَد
تربیت چون میخ باشد، کَله یِ نا اهل سنگ !
میخِ فولادی ندیدم بر دل ِ سنگی روَد
مارماهی، مار باشد یا که ماهی خوشتر است
ماهی اندر تابِه آید ،مار نیشَت می زنَد!
با شُترمرغی بگفتم ؛ بار ، یا این که بِپَر !
گفت؛ مرغم، بار نَه،دیوانه اُشتُر می پرَد ؟!
دشمنت دانا اگر شد سربلندَت می کند
ای #سپهرم یار نادان بر زمینت می زنَد
#سپهرA_Roohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀