تن نیستی برای تو آغوش وا کنم
باید به جای داشتنت ادعا کنم
ای قبلهی خصوصیِ بیپرده و صریح
من مؤمنِ توام چه نیازی ریا کنم؟
میشد، ولی ـ به عکسِ زلیخا ـ دلم نخواست
با حیلهی زنانه خودم را خدا کنم
یعنی به افتخار تو، در جشنی از جنون
هی کارد دستشان بدهم، خون به پا کنم
یوسف! ببین تمام زنان عاشقِ تواند
مجبورم این میانه، خودم را فدا کنم
پس عاشقِ خودم شدم آخر به جای تو
تا حقِ عشق را به تمامی ادا کنم ...
#مریم_جعفری_آذرمانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باید به جای داشتنت ادعا کنم
ای قبلهی خصوصیِ بیپرده و صریح
من مؤمنِ توام چه نیازی ریا کنم؟
میشد، ولی ـ به عکسِ زلیخا ـ دلم نخواست
با حیلهی زنانه خودم را خدا کنم
یعنی به افتخار تو، در جشنی از جنون
هی کارد دستشان بدهم، خون به پا کنم
یوسف! ببین تمام زنان عاشقِ تواند
مجبورم این میانه، خودم را فدا کنم
پس عاشقِ خودم شدم آخر به جای تو
تا حقِ عشق را به تمامی ادا کنم ...
#مریم_جعفری_آذرمانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چندانکه به کار خود فرو میبینم
بیدیدهگی خویش نکو میبینم
با زحمت چشم خود چه خواهم کردن
اکنون که جهان به چشم او میبینم
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیدیدهگی خویش نکو میبینم
با زحمت چشم خود چه خواهم کردن
اکنون که جهان به چشم او میبینم
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در بوستان هستی، گل هست و خار هم هست
فریاد بوم اگر هست، بانگ هَزار هم هست
گر میدهی سر از کف، در راه زندگی دِه
جاندادنیست شیرین، با افتخار هم هست
از کینهی رقیبان، رنجی به خود مده راه
آنجا که زهر غم هست، تریاق یار هم هست
این سنگلاخ محنت، روزی شود گلستان
تنها خزان نباشد، فصل بهار هم هست
دیروز روز غم بود، امروز روز عیش است
بر آن مدار اگر بود، بر این مدار هم هست
حسرت مخور بر آنان کز دوستان بریدند
در جمع استواران، نااستوار هم هست
هر بیارادهای را فخرِ ثبات نبْود
در عرصهی حوادث، ننگ فرار هم هست
گر روز درد آمد، روز صفا هم آید
در بوستان هستی، گل هست و خار هم هست...
#پناهی_سمنانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فریاد بوم اگر هست، بانگ هَزار هم هست
گر میدهی سر از کف، در راه زندگی دِه
جاندادنیست شیرین، با افتخار هم هست
از کینهی رقیبان، رنجی به خود مده راه
آنجا که زهر غم هست، تریاق یار هم هست
این سنگلاخ محنت، روزی شود گلستان
تنها خزان نباشد، فصل بهار هم هست
دیروز روز غم بود، امروز روز عیش است
بر آن مدار اگر بود، بر این مدار هم هست
حسرت مخور بر آنان کز دوستان بریدند
در جمع استواران، نااستوار هم هست
هر بیارادهای را فخرِ ثبات نبْود
در عرصهی حوادث، ننگ فرار هم هست
گر روز درد آمد، روز صفا هم آید
در بوستان هستی، گل هست و خار هم هست...
#پناهی_سمنانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آن لطف که در شمایل اوست ببین
وآن خندهٔ همچو پسته در پوست ببین
نینی تو به حسن روی او ره نبری
در چشم من آی و صورت دوست ببین
#سعدى
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وآن خندهٔ همچو پسته در پوست ببین
نینی تو به حسن روی او ره نبری
در چشم من آی و صورت دوست ببین
#سعدى
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Nafasami
Aliha
#پیشنهاد_دانلود
#علیها
#نفسمی❤😍
تو فقط مال منی جای نری بمون برام
آخه تو نفسمی به غیر تو کیو بخوام 😘😍
◁❚❚▷ ◉──── ❣♪
❤❤❤❤❤❤❤❤
😍😍😍
🌿🌿🌿🌿🌿
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#علیها
#نفسمی❤😍
تو فقط مال منی جای نری بمون برام
آخه تو نفسمی به غیر تو کیو بخوام 😘😍
◁❚❚▷ ◉──── ❣♪
❤❤❤❤❤❤❤❤
😍😍😍
🌿🌿🌿🌿🌿
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گفتم اقرار به #عشق تو نمیکردم کاش
گفت اقرار چو کردی دگر انکار نکن...
#محتشم_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گفت اقرار چو کردی دگر انکار نکن...
#محتشم_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گم کرد شبی راه و مسیرش به من افتاد
ناخواسته در تیررس راهزن افتاد
در تیررس من گره انداخت به ابرو
آهسته کمان و سپر از دست من افتاد
بیدغدغه ، بیهیچ نبردی ، دلم آرام
در دام دو تا چشم دو شمشیرزن افتاد
میخواستم از او بگریزم ، دلم اما
- این کهنه رکاب - از نفس ، از تاختن افتاد
لرزید دلم ، مثل همان روز که چشمم
در کشور بیگانه به یک هموطن افتاد
درگیر خیالات خودم بودم و او گفت :
من فکر کنم چاییتان از دهن افتاد ... !
#حمیدرضا_برقعی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ناخواسته در تیررس راهزن افتاد
در تیررس من گره انداخت به ابرو
آهسته کمان و سپر از دست من افتاد
بیدغدغه ، بیهیچ نبردی ، دلم آرام
در دام دو تا چشم دو شمشیرزن افتاد
میخواستم از او بگریزم ، دلم اما
- این کهنه رکاب - از نفس ، از تاختن افتاد
لرزید دلم ، مثل همان روز که چشمم
در کشور بیگانه به یک هموطن افتاد
درگیر خیالات خودم بودم و او گفت :
من فکر کنم چاییتان از دهن افتاد ... !
#حمیدرضا_برقعی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لب تو قهوه ی تلخیست مرا مهمان کن
قجری باش و به یک جرعه مرا بی جان کن
#شهرام_علیزاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قجری باش و به یک جرعه مرا بی جان کن
#شهرام_علیزاده
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میان همهمه ی واژه ها مرا گم کرد
سکوت کردم و او بی صدا مرا گم کرد
دلی که همدم دنیای خالی ام شده بود؛
هوایی تو شد و بی هوا، مرا گم کرد
شبی به شوق تو بی تاب از دلم دل کند
درست حین همین ماجرا مرا گم کرد
تمام عمر نشستم به پاش اما او
همین که شد به غمت مبتلا، مرا گم کرد
شد آشنای تو اما غریبه شد با من
همین غریبه ترین آشنا مرا گم کرد
"خودم" که مدعی قاطع رفاقت بود
چقدر ساده و بی ادعا مرا گم کرد
همیشه در همه حالت هوای ما را داشت
چرا غریبه شد آخر، کجا مرا گم کرد
رواست پشت و پناهم شوی خودت ای عشق
که "من" به خاطر تو جا به جا مرا گم کرد
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سکوت کردم و او بی صدا مرا گم کرد
دلی که همدم دنیای خالی ام شده بود؛
هوایی تو شد و بی هوا، مرا گم کرد
شبی به شوق تو بی تاب از دلم دل کند
درست حین همین ماجرا مرا گم کرد
تمام عمر نشستم به پاش اما او
همین که شد به غمت مبتلا، مرا گم کرد
شد آشنای تو اما غریبه شد با من
همین غریبه ترین آشنا مرا گم کرد
"خودم" که مدعی قاطع رفاقت بود
چقدر ساده و بی ادعا مرا گم کرد
همیشه در همه حالت هوای ما را داشت
چرا غریبه شد آخر، کجا مرا گم کرد
رواست پشت و پناهم شوی خودت ای عشق
که "من" به خاطر تو جا به جا مرا گم کرد
#زهرا_وهاب_ساقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک بار دگر قبول کن بندگیم
رحم آر بدین عجز و پراکندگیم
گر باد دگر ز من خلافی بینی
فریاد مرس به هیچ درماندگیم
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رحم آر بدین عجز و پراکندگیم
گر باد دگر ز من خلافی بینی
فریاد مرس به هیچ درماندگیم
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این #روزها در ازدحام دنیا
میان واژگان آشنا
اما #غریب،
میان خواستنها و داشتنهای تهی
از #هیچ
گم شده ام !
زمان پر شده از هیاهویِ کر کنندهٔ
تنهاییِِ به جا مانده از
هجرتِ قلبهای مهربانی که تمامِ
سرمایه شان چشمهایی است
در انتظارِ تبلورِ واژگانی نو.
خدایا مرا ببین
دست خسته ام تمام شب نوشته است
اشک از نوک انگشتانم فواره میزند
کاغذ چروک شده از گریه های من
در حصار جمله دست و پا میزند،
عشق
سطر به سطر آشفته تر میشود
و دلها پر آشوب تر !
کنار هر پنجره ای
در این شهر
کمی نگاه نشسته است!
منآن نگاه منتظرم!
کاش من و تو
#عشق_را_آنگونه_که_باید_می_آموختیم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میان واژگان آشنا
اما #غریب،
میان خواستنها و داشتنهای تهی
از #هیچ
گم شده ام !
زمان پر شده از هیاهویِ کر کنندهٔ
تنهاییِِ به جا مانده از
هجرتِ قلبهای مهربانی که تمامِ
سرمایه شان چشمهایی است
در انتظارِ تبلورِ واژگانی نو.
خدایا مرا ببین
دست خسته ام تمام شب نوشته است
اشک از نوک انگشتانم فواره میزند
کاغذ چروک شده از گریه های من
در حصار جمله دست و پا میزند،
عشق
سطر به سطر آشفته تر میشود
و دلها پر آشوب تر !
کنار هر پنجره ای
در این شهر
کمی نگاه نشسته است!
منآن نگاه منتظرم!
کاش من و تو
#عشق_را_آنگونه_که_باید_می_آموختیم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ما گنهڪاریم آرې......
جرم ما هم عاشقے است
آرے اما آنڪه آدم هست
و عاشق نیست ڪیست ؟
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جرم ما هم عاشقے است
آرے اما آنڪه آدم هست
و عاشق نیست ڪیست ؟
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم جا مانده اما در مکانِ دیگری شاید
خدا لبخند زد در آسمانِ دیگری شاید
بگو با خشم و فریادی ، چه شد زن ، زندگی ، شادی؟
ندیدم رنگِ آزادی ، زمانِ دیگری شاید
"الهه" دور از آدمها چه تنها مانده با غمها
که میخواند گرامافون "بنانِ" دیگری شاید
پر از دلواپسی اما ، نمی فهمد کسی من را
سخن باید بگویم با زبانِ دیگری شاید
غروبی تار و رگبار و نگاهی کن به دیوار و
به تقویمی که آورده خزانِ دیگری شاید
دوباره خِشت خِشت از نو ، به دلتنگی نوشت از نو
خدا با بی قراری داستانِ دیگری شاید
شب و باران و هاشورش که آهِ سردِ سنتورش
خبر آورده از مشکاتیانِ دیگری شاید
خدایا ! اهلِ آلِ مویه ایم انگار ، می بینی؟
رسیده نوبتِ " اشکانیانِ" دیگری شاید
#مهدی_حبیبی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خدا لبخند زد در آسمانِ دیگری شاید
بگو با خشم و فریادی ، چه شد زن ، زندگی ، شادی؟
ندیدم رنگِ آزادی ، زمانِ دیگری شاید
"الهه" دور از آدمها چه تنها مانده با غمها
که میخواند گرامافون "بنانِ" دیگری شاید
پر از دلواپسی اما ، نمی فهمد کسی من را
سخن باید بگویم با زبانِ دیگری شاید
غروبی تار و رگبار و نگاهی کن به دیوار و
به تقویمی که آورده خزانِ دیگری شاید
دوباره خِشت خِشت از نو ، به دلتنگی نوشت از نو
خدا با بی قراری داستانِ دیگری شاید
شب و باران و هاشورش که آهِ سردِ سنتورش
خبر آورده از مشکاتیانِ دیگری شاید
خدایا ! اهلِ آلِ مویه ایم انگار ، می بینی؟
رسیده نوبتِ " اشکانیانِ" دیگری شاید
#مهدی_حبیبی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بوی همهی گیاهانِ معطّر
نثار نَفست...
آرامباش!
برای خوابیدن هزار قرن داریم
و برای بوییدن یک نفس...
بلندترین نفسهایم در شانههایت
بیدار باش!
تا همهی پونهها را آب نبرده است
عاشقانه در کار باش...
#محمد_ابراهیم_جعفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نثار نَفست...
آرامباش!
برای خوابیدن هزار قرن داریم
و برای بوییدن یک نفس...
بلندترین نفسهایم در شانههایت
بیدار باش!
تا همهی پونهها را آب نبرده است
عاشقانه در کار باش...
#محمد_ابراهیم_جعفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اگر روزی خواستی گریه کنی
مرا صدا بزن
قول نمی دهم بتوانم بخندانمت
ولی می توانم با تو بگریم...
اگر روزی برآن شدی که بگریزی
در این که مرا صدا بزنی هیچ درنگ مکن
قول نمی دهم از تو بخواهم که بمانی ولی می توانم با تو بگریزم...
اگر روزی نمی خواستی با کسی سخنی بگویی مرا صدا بزن تا با هم سکوت کنیم...
ولی اگر روزی مرا صدا زدی و من پاسخت ندادم به نزد من بشتاب
زیرا قطعاً من به تو نیاز خواهم داشت...
#گابریل_گارسیا_مارکز
مرا صدا بزن
قول نمی دهم بتوانم بخندانمت
ولی می توانم با تو بگریم...
اگر روزی برآن شدی که بگریزی
در این که مرا صدا بزنی هیچ درنگ مکن
قول نمی دهم از تو بخواهم که بمانی ولی می توانم با تو بگریزم...
اگر روزی نمی خواستی با کسی سخنی بگویی مرا صدا بزن تا با هم سکوت کنیم...
ولی اگر روزی مرا صدا زدی و من پاسخت ندادم به نزد من بشتاب
زیرا قطعاً من به تو نیاز خواهم داشت...
#گابریل_گارسیا_مارکز
راه میروم و بغض میکنم
میخندم و بغض میکنم
کتاب میخوانم و بغض میکنم
حرف میزنم، کار میکنم، درس میخوانم، فیلم میبینم، موزیک گوش میکنم و بغض میکنم و زل میزنم به نقطهای و گریه میکنم و دستانم بیاختیار، مشت میشود و ابروانم گره میخورد و فرقی نمیکند کجا؟ چگونه؟ در چه حالتی و چرا؟
من بعد از هربار گریستن، به جریان ناگزیر زندگی بر میگردم اما خشم و اندوهی در من هست که با گذار زمان فروکش که نمیکند هیچ! شعلهور میشود و یکی از همین روزهاست که آنقدر بسوزم تا زمستان حوالیام، بهار شود...
#نرگس_صرافیان_طوفان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میخندم و بغض میکنم
کتاب میخوانم و بغض میکنم
حرف میزنم، کار میکنم، درس میخوانم، فیلم میبینم، موزیک گوش میکنم و بغض میکنم و زل میزنم به نقطهای و گریه میکنم و دستانم بیاختیار، مشت میشود و ابروانم گره میخورد و فرقی نمیکند کجا؟ چگونه؟ در چه حالتی و چرا؟
من بعد از هربار گریستن، به جریان ناگزیر زندگی بر میگردم اما خشم و اندوهی در من هست که با گذار زمان فروکش که نمیکند هیچ! شعلهور میشود و یکی از همین روزهاست که آنقدر بسوزم تا زمستان حوالیام، بهار شود...
#نرگس_صرافیان_طوفان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
°
دیگر بس است نوشتن...
اینبار میخواهم جوری دیگر
هردویمان را به جنونِ عشق بکشانم!
دستانم را
دور گردنت حلقه کنم
لبانم را
به لاله ی گوشَت نزدیک کنم
انگشتانم را
لابه لای موهایت فرو کنم و
ملایم نوازششان کنم
و خیلی آرام
جدا از وهم و رویا
عاشقانه هایی که به ذهنم میرسد را
دمِ گوشَت زمزمه کنم
تا شاعر شدنم را
در واقعیت هم به گوش تو برسانم...
#برایتو👌❤️
#دلنوشته
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دیگر بس است نوشتن...
اینبار میخواهم جوری دیگر
هردویمان را به جنونِ عشق بکشانم!
دستانم را
دور گردنت حلقه کنم
لبانم را
به لاله ی گوشَت نزدیک کنم
انگشتانم را
لابه لای موهایت فرو کنم و
ملایم نوازششان کنم
و خیلی آرام
جدا از وهم و رویا
عاشقانه هایی که به ذهنم میرسد را
دمِ گوشَت زمزمه کنم
تا شاعر شدنم را
در واقعیت هم به گوش تو برسانم...
#برایتو👌❤️
#دلنوشته
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
انسان زاده شدن تجسّد وظيفه بود:
توان دوستداشتن ودوستداشتهشدن
توان شنفتن
توان ديدن و گفتن
توان اندُهگين و شادمانشدن
توان خنديدن به وسعت دل، توان گريستن از سُيدای جان
توان گردن به غرور برافراشتن درارتفاع شُکوهناک فروتني
توان جليل به دوش بردن بارامانت
و توان غمناک تحمل تنهايي
تنهايي
تنهايي
تنهايي عريان
انسان
دشواری وظيفه است
فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه بود
اما يگانه بود و هيچ کم نداشت
#احمد_شاملو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
توان دوستداشتن ودوستداشتهشدن
توان شنفتن
توان ديدن و گفتن
توان اندُهگين و شادمانشدن
توان خنديدن به وسعت دل، توان گريستن از سُيدای جان
توان گردن به غرور برافراشتن درارتفاع شُکوهناک فروتني
توان جليل به دوش بردن بارامانت
و توان غمناک تحمل تنهايي
تنهايي
تنهايي
تنهايي عريان
انسان
دشواری وظيفه است
فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه بود
اما يگانه بود و هيچ کم نداشت
#احمد_شاملو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با فیض سحرگاه دل تنگ چه سازد
رحم است به موری که به تنگ شکرافتاد
#صائب_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رحم است به موری که به تنگ شکرافتاد
#صائب_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رهروان سپیدهدمان
و بامدادانیم
رهروان خورشیدها
و سحرگاهان
نه از شب مان پرواییست
نه از روزگاران غمزده
و نه از ظلمات
ما را که رهروان
خورشیدها و سحرگاهانیم ...!
#لنگستون_هیوز
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و بامدادانیم
رهروان خورشیدها
و سحرگاهان
نه از شب مان پرواییست
نه از روزگاران غمزده
و نه از ظلمات
ما را که رهروان
خورشیدها و سحرگاهانیم ...!
#لنگستون_هیوز
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀