💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
من بی تو امشب دلم شادمان نیست اینجا!

بی من، تو هر جا که هستی،
دلت شاد امشب ...

#حسین_منزوی

#شب_بخیر🌙❤️

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سه شنبه 10 آبان ماهتون بخیر🕊🍂

صبحتـون بـه بـلنـدای
حـس نـاب مـهر پـرور عـشق 🕊🍂

روزتــون ممـلو از آرامــش 🕊🍂

مـوفقیت ،عاقبت بخیری🕊🍂

و لطف خــدای بزرگ
🕊🍂

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سلام ای نسیمِ جان فزای صبح
که از چشمِ سپیده ی سحر
ژاله میربایی،
تا به رخسارِ عروسانِ چمن
آبِ بعطر آلوده افشانی؛
و مرا میهمانِ سفره ی صبحِ روشن نمایی
پر از بویِ بهشت
با گواراترین چایِ عالم...!


#شهاب_شهابی
#درود_روزتون_پرنشاط

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
فرقی نمی کند که کجایی ست لهجه ات
اَترک سلام ، کرخه سلام و اَرَس سلام

ظهرِ بلوچ، نیمه شبِ کُرد و ترکمن
صبحِ خلیج فارس ، غروبِ طبس سلام

بازارگانِ درد! اگر می روی به هند
از ما به طوطیانِ رها از قفس سلام!

#علیرضا_غزوه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح از پرده به در می‌آید
اثر آه سحر می‌آید

یا کسی مشک ختن می‌بیزد
یا نسیم گل تر می‌آید

عمرت این یکدم حالی است تو را
کیست ضامن که دگر می‌آید

تویی و یکدم و آگاه نه‌ای
کز دگر دم چه خبر می‌آید

#عطار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح شد ساقیان مست و خراب
در کدو، از سبو کنید شراب

شب تاریک روز روشن شد
الصبوح الصبوح یا اصحاب

صبح شد نوبت صبوحی شد
رخ بشوئید از خماری خواب


#حاجب_شیرازی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح تمام عاشقانه ها را
باید با
ُ خواند
با
ُ بیدار شد
صبحانه را به هوای
ُ صرف کرد
و برای هر صبح
آغازی شد
تا صبحهای دیگر ...

#مریم_پورقلی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از صداے" .....
خنده هاے توست
ڪه بهـــــــار می تڪانَد
رقصان و گیج و مست
شڪوفہ ها را بر جان باغ
زندگی ......
با دوست داشتن تــوست
ڪه در من تپش می ڱیرد
ودنیاااا را .....
اول صبح بہ ڪامم میڪند.


#پریسا_سیـروس

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آنکه جز نام نیابند نشان از دهنش
بر زبان کی گذرد نام یکی همچو منش

راستی را که شنیدست بدینسان سروی
که دمد سنبل سیراب ز برگ سمنش

هرکه در چین سر زلف بتان آویزد
آستین پر شود از نافهٔ مشک ختنش

گر چه از مصر دهد آگهی انفاس نسیم
بوی یوسف نتوان یافت جز از پیرهنش

هر غریبی که مقیم در مه رویان شد
تا در مرگ کجا یاد بود از وطنش

کشتهٔ عشق چو از خاک لحد برخیزد
چو نکوتر نگری تر بود از خون کفنش

من نه آنم که بتیغ از تو بگردانم روی
شمع دلسوخته نبود غم گردن زدنش

دوش خواجو سخنی از لب لعلت می‌گفت
بچکید آب حیات از لب و ترشد سخنش

#خواجوی_کرمانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#زنها را باید
عاشقانه ، بی تابانه ،دلبرانه

بدون هیچ پسوند و پیشونی
دیوانه وار نوازش کرد
نه برای هوسهایت نه برای خواسته هایت
نه برای تنهایی ات نه برای تنهایی اش
بلکه برای #عشقی که از کودکی
در درون دهکده ی قلبشون با هزاران مصیبت
دلواپسانه بزرگ کرده اند....


#امید_آذر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوری
اما با من
همراه است
دوست داشتنت
و ثانیه ای تنهایم نمی گذارد
دلتنگی
تمام سهم من از
جمعه هایی است که
به نداشتنت دچارم
کاش می دانستی
تو را بیشتر از خویشتن
دوست می دارم

#امیر_عباس_خالق_وردی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
روی لب های تو وقتی ردی از لبخند نیست
در وجودم سنگ روی سنگ دیگر بند نیست
 
اخم هایت را کمی وا کن که تاب آوردنش
در توان شانه های خسته ی الوند نیست
 
خواجه ی قاجار اگر چشم کسی را کور کرد
قصه اش آنچه مورخ ها به ما گفتند نیست،
 
خواست تا از چشم زخم دشمنان حفظت کند
خوب می دانست کار آتش و اسپند نیست
 
آنقدر شیرین زبانی کار دستم داده ای
قند خون از خوردن ِ بیش از نیاز ِ قند نیست
 
ای تنت شیراز راز آلود فتحت می کنم
گرچه در رگ هام خون پادشاه زند نیست
 
#سورنا_جوکار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#پاییز جان
مجنون من!
دلت
شبیهِ عقربه های ساعت
در حالِ گردش است
مهر!آبان!
و
#آذر:
قدم‌هایش
نزدیک ونزدیک تر می شود

دستت را
به لیلایت بده
وخالقِ عاشقانه هایش باش
قرارمان
پای همان نیمکت همیشگی!
تو غزل غزل
#باران شو
من
لب هایت را رباعی می کشم
تو ردیف تمام قافیه ها شو
من
مهربانی را
پای سیاهی چشمانت سپید می نویسم.


#فریبا_قربان_کریمی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❀═‎‌‌‌🌼
‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نگارا تو در اندیشه درازی
بیاوردی که با یاران نسازی

نه عاشق بر سر آتش نشیند
مگر که عاشقی باشد مجازی

به من بنگر که بودم پیش از این عشق
ز عالم فارغ اندر بی‌نیازی

قضا آمد بدیدم ماه رویی
گرفتم من سر زلفش به بازی

گناه این بود افتادم به عشقی
چو صد روز قیامت در درازی

ز خونم بوی مشک آید چو ریزد
شهید شرمسارم من ز غازی

نصیحت داد شمس الدین تبریز
که چون معشوق ای عاشق ننازی

#مولانا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Lana Del Rey - When The World Was At War We Kept Dancing

و عشقت پیروزی آدمی‌ست
هنگامی که به جنگ تقدیر می‌شتابد
و آغوشت اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن
و گریزاز شهر
که با هزار انگشت
به وقاحت
پاکیِ آسمان را
متهم می‌کند...!

#احمد_شاملو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
لافِ عشق تو در زمانه بسی‌ست
تیرِ چشم تو را نشانه بسی‌ست

سیری از من، نپرسمت که چرا
زآنکه ناخواست را بهانه بسی‌ست

از تو محروم من نیَم تنها
سود ناکرده در زمانه بسی‌ست...

#عمادی_غزنوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
این روزها که مشعل خورشید روشن است
فریاد نور بر سر هر کوی و برزن است

با خون هر ستاره هزاران نهال سرو
از خاک سرخ منتظر قد کشیدن است

اینجا قفس به وسعت تاریخ ذهن ها
دیوار چشم ها همه از سنگ و آهن است

ابنجا به بال حنجره ها تیر می زنند
سرهای سبز بار گرانی به گردن است

آه از غزال شعر ! غزلبازی قلم
آه از دلی که شاعرش اندیشه ی زن است

وقتی سزای بوسه ی گل مرگ می شود
پروانه بی قرارتر از شمع گلشن است ..

وقتی حجاب آینه را شب قلم زده
تصویر ناب عشق به اندازه ی تن است ..

باید حریم بغض ستم را شکست با
سِیلی که قطره قطره ی اشک تو و من است

گیسوی آفتاب به رقص آید از نسیم
تا جلوه گاه ظلمت شب ماه خرمن است

ای باغبان تشنه ی دستان ابر و مهر
در قلب آسمانیِ تو داغ سوسن است

از غنچه های پرپر و باد خزان نگو
فردا شروع خنده و آواز میهن است
 
#عادل_دانشی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#بیدل_دهلوی :

درون توست اگر خلوتی و انجمنی‌ست


برون ز خویش‌کجا می‌روی جهان خالیست

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دانے ڪه ساز دلم بے تو نوایے ندارد
شڪسته است و میلے به نواختن ندارد

مطرب و تنبور و نغمه اے عاشقانه
در این شبِ تار بے تو صفایے ندارد

دردے استخوان سوز به سینه دارم
ڪه جز تو اے طبیبم درمانے ندارد

مرا جز تو قبله و محراب و نمازے نیست
ذڪر من گر نام تو نباشد معنایے ندارد

امشب طلب مے ڪنم مسیحا نفسے
بیا و بِدَم بر این جان ڪه بے تو جانم جانے ندارد

ڪویر بودنم سوخت زِ حسرت بارانے
ببار ببار ڪه ڪویرم جز تو بارانے ندارد

شب ها جان شعرم بے جان مے شود
توڪجاے اے شاه بیت غزل ڪه بے توشعرم قافیه ندارد

دردمندم و داغ تو دارد این دلم
قاصدک برسان پیامے ڪه چشمانم میل خفتن ندارد


#سیامڪ_جعفرے
#براے انڪس ڪه خودش میداند
‌‌
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شعری که جوشید از دلم اینبار باشد مال تو
احساس شیرینِ دلی ، تب دار باشد مال تو

از من بریدی بی سبب، من هم گذشتم از دلم
پاینده باشی سهم این ، ایثار باشد مال تو

باشد برو بی اعتنا ، تنها رهایم کن ولی ،
قلبی که مانده پشت این ، دیوار باشد مال تو

چیزی ندارم من دگر، جز یک رمق جان در بدن
حتی همین نیمه رمق، صدبار باشد مال تو

جان در بدن دارم ولی، انگار بی جان و تنم
این تن اگر بی جان شود، بازم بماند مال تو

در سر هوای دیدنت، بر لب کلام خواندنت
هر جمله آید بر سرم ، در بست باشد مال تو

جز شعر چیز دیگری ، در چنته ام پیدا نشد
قابل ندارد این غزل ، بردار باشد مال تو

#سعید_رستگار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀