از پا نشیند ای کاش محملکشِ هوسها
زین کاروان شنیدیم نالیدن جرسها
بازار ظلم گرم است از پهلوی ضعیفان
آتش به عزم اقبال دارد شگون ز خسها
در طبع خودسر جاه، سعیِ گزند خلق است
دیوانهاند سگها از کندن مرسها
این مزرعی است کاینجا دهقانِ صنع پوشید
خونهای زخمِ گندم در پردۀ عدسها
از حرص منفعل شد خوانگسترِ قناعت
برد از شکر حلاوت، جوشیدن مگسها
در عرصهگاه تسلیم از یکدگر گذشته است
مانند موج گوهر جولانِ پیش و پسها
افغان به سرمه خوابید، کس مدّعا نفهمید
آخر به خاک بردیم ابرامِ ملتمسها
چون ناله زین نیستان رَستن چه احتمال است؟
خط میکشیم عمریست بر مسطر قفسها
مجنون شدیم امّا دادِ جنون ندادیم
تا دامن و گریبان کم بود دسترسها
بیدل به مشقِ اوهام، دل را سیاه کردیم
تا کی طرف برآید آیینه با نفسها!
#بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زین کاروان شنیدیم نالیدن جرسها
بازار ظلم گرم است از پهلوی ضعیفان
آتش به عزم اقبال دارد شگون ز خسها
در طبع خودسر جاه، سعیِ گزند خلق است
دیوانهاند سگها از کندن مرسها
این مزرعی است کاینجا دهقانِ صنع پوشید
خونهای زخمِ گندم در پردۀ عدسها
از حرص منفعل شد خوانگسترِ قناعت
برد از شکر حلاوت، جوشیدن مگسها
در عرصهگاه تسلیم از یکدگر گذشته است
مانند موج گوهر جولانِ پیش و پسها
افغان به سرمه خوابید، کس مدّعا نفهمید
آخر به خاک بردیم ابرامِ ملتمسها
چون ناله زین نیستان رَستن چه احتمال است؟
خط میکشیم عمریست بر مسطر قفسها
مجنون شدیم امّا دادِ جنون ندادیم
تا دامن و گریبان کم بود دسترسها
بیدل به مشقِ اوهام، دل را سیاه کردیم
تا کی طرف برآید آیینه با نفسها!
#بیدل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
💖کافه شعر💖 pinned «از پا نشیند ای کاش محملکشِ هوسها زین کاروان شنیدیم نالیدن جرسها بازار ظلم گرم است از پهلوی ضعیفان آتش به عزم اقبال دارد شگون ز خسها در طبع خودسر جاه، سعیِ گزند خلق است دیوانهاند سگها از کندن مرسها این مزرعی است کاینجا دهقانِ صنع پوشید خونهای زخمِ…»
نمی گیرد کسی مثل نفس در سینه جایت را
چه باشی چه نباشی دم به دم دارم هوایت را
بجای شعر موسیقی ست کار هر شب و روزم
در آوردم از آنوقتی که نت های صدایت را
که چون آوای حزن آلود یک ساز است،انگاری
خدا روز ازل با نی عوض کرده ست نایت را
شراب سیب بر لب می گذارم پیک پیک انگار
به هنگامی که می بوسم پیاپی گونه هایت را
تمام شهر پا در کفش من کردند از وقتی
که می بینند دایم در کنارم جای پایت را
نمی گویم پس از این از تو چیزی چون رقیبم شد
برای هرکسی تعریف کردم ماجرایت را..
#مهدی_فرجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه باشی چه نباشی دم به دم دارم هوایت را
بجای شعر موسیقی ست کار هر شب و روزم
در آوردم از آنوقتی که نت های صدایت را
که چون آوای حزن آلود یک ساز است،انگاری
خدا روز ازل با نی عوض کرده ست نایت را
شراب سیب بر لب می گذارم پیک پیک انگار
به هنگامی که می بوسم پیاپی گونه هایت را
تمام شهر پا در کفش من کردند از وقتی
که می بینند دایم در کنارم جای پایت را
نمی گویم پس از این از تو چیزی چون رقیبم شد
برای هرکسی تعریف کردم ماجرایت را..
#مهدی_فرجی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Siavash Ghomayshi
#مرهم
#سیاوش_قمیشی
ترانهسرا: میلاد نعمتیزاده
آهنگساز: سیاوش قمیشی
تنظیمکننده: اشکان آریا
کارگردان: کوجی زادوری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#مرهم
#سیاوش_قمیشی
ترانهسرا: میلاد نعمتیزاده
آهنگساز: سیاوش قمیشی
تنظیمکننده: اشکان آریا
کارگردان: کوجی زادوری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هرچند که در حسن و ملاحت، فردی
از تو بنماند، در دل من دردی
سویت نکنم نگاه، ای شمع اگر
پروانهٔ من شوی و گردم گردی
#شیخ_بهایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از تو بنماند، در دل من دردی
سویت نکنم نگاه، ای شمع اگر
پروانهٔ من شوی و گردم گردی
#شیخ_بهایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک عصر دلنشین
یک لبخند از ته دل
یک شادی بی بدیل
و خدای همیشه همراه
با هزار آرزوی زیبا
تقدیم تک تک شما عزیزان
#سلام عصر_قشنگتون_بخیر
❤️🌹❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک لبخند از ته دل
یک شادی بی بدیل
و خدای همیشه همراه
با هزار آرزوی زیبا
تقدیم تک تک شما عزیزان
#سلام عصر_قشنگتون_بخیر
❤️🌹❤️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌺🍃آرزو.میڪنم
🍃🌺 در اين عصر.زیبا
🍃🌺 مهر ، شادے
🌺🍃عشـ.ـق ، محـ.ــبت ،
🌺🍃 سلامتـ.ـى
🍃🌺همنشین شما باشد
🌺🍃عصرتون دلبرانه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
🍃🌺 در اين عصر.زیبا
🍃🌺 مهر ، شادے
🌺🍃عشـ.ـق ، محـ.ــبت ،
🌺🍃 سلامتـ.ـى
🍃🌺همنشین شما باشد
🌺🍃عصرتون دلبرانه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#عصر امروز
نگاهم آرام
کوچهٔ تنگ دلم
زندگی را چیدم
سبدی میوه به دست
پرِ از عشق و وفا
روی هر طاقچه از خانهٔ عشق،
برگی از لطف و صفا پاشیدم.
من به خود می گویم:
خارج از فاصله ها
تا نفس هست به جان
گرم با آتش عشق
زندگی باید کرد.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نگاهم آرام
کوچهٔ تنگ دلم
زندگی را چیدم
سبدی میوه به دست
پرِ از عشق و وفا
روی هر طاقچه از خانهٔ عشق،
برگی از لطف و صفا پاشیدم.
من به خود می گویم:
خارج از فاصله ها
تا نفس هست به جان
گرم با آتش عشق
زندگی باید کرد.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در این باغ ڪوچک چرا
چرا صدای تبر قطع نمیشود
چرا صدای افتادن؟
تا کی به سوگ سروها بنشینیم
تا کی به سوگ صنوبرها؟
در این باغ ڪوچک
مگر چند
سرو و صنوبر هست
ڪه دندان برنده ی تبر
از شڪستنشان سیر نمیشود؟
#منوچهر_آتشی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چرا صدای تبر قطع نمیشود
چرا صدای افتادن؟
تا کی به سوگ سروها بنشینیم
تا کی به سوگ صنوبرها؟
در این باغ ڪوچک
مگر چند
سرو و صنوبر هست
ڪه دندان برنده ی تبر
از شڪستنشان سیر نمیشود؟
#منوچهر_آتشی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تــا نـگاهـم بـه ســر ،زلف سـیاه تــو رسـید
کار دل، بـر در میـخـانـه ی عـشـاق کــشیـد
مست ومدهوش شده قلب من از ناز نـگاه
دل پریشان شده از صوت رسایی که شنید
بسـکه در فکر و خیال تو ، بدر خـیره شـدم
قطره ی اشک ، زچشمان من خسـته چکـید
هـر کجـا می نـگرم ، جمـله خمـوشند ، ولی
قــصه ی عشق من از، مـرغ مهـاجر بشنید
در هیاهـوی زمـان واله و حیـران شــده ام
گوش جان از تو یکی، حرف حسابی نشنید
گفته بودی ،که بدیدار دل غمزده ام می ایی
چشم دل خیره بدر، تا که رسید صبح سپپد
دوستت دارم و از حـال و هـوایـم پیـداست
دلـم این بار ، قسـم خورده به قـرآن مجـید
مـن بـه فـکر تـو و گـویا که تـو در فـکر دگـر
قـلب بیـچـاره ، چـه بیجـا بـه امیـد تو تـپید
#علی_فعله گری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کار دل، بـر در میـخـانـه ی عـشـاق کــشیـد
مست ومدهوش شده قلب من از ناز نـگاه
دل پریشان شده از صوت رسایی که شنید
بسـکه در فکر و خیال تو ، بدر خـیره شـدم
قطره ی اشک ، زچشمان من خسـته چکـید
هـر کجـا می نـگرم ، جمـله خمـوشند ، ولی
قــصه ی عشق من از، مـرغ مهـاجر بشنید
در هیاهـوی زمـان واله و حیـران شــده ام
گوش جان از تو یکی، حرف حسابی نشنید
گفته بودی ،که بدیدار دل غمزده ام می ایی
چشم دل خیره بدر، تا که رسید صبح سپپد
دوستت دارم و از حـال و هـوایـم پیـداست
دلـم این بار ، قسـم خورده به قـرآن مجـید
مـن بـه فـکر تـو و گـویا که تـو در فـکر دگـر
قـلب بیـچـاره ، چـه بیجـا بـه امیـد تو تـپید
#علی_فعله گری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ﺩﻝ ﺷﺒﯿﻪ ﻗﺎﯾﻘﯽ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﺩﻝ ﺑﯽ ﻃﺎﻗﺘﻢ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺩﺭﯾﺎ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺟﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﺳﺎﺣﻞ ﺁﺭﺍﻣﺸﻢ ﺑﺎﺭﯾﮑﻪ ﯼ ﺷﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﺍﯼ ﺑﻬﺎﺭ ﺳﺒﺰ ! ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﺩﻋﺎﮔﻮﯼ ﺗﻮ ﺷﺪ
ﺭﺍﺯ ﺣﻮّﻝ ﺣﺎﻟﻨﺎ ﺩﺭ ﺃﺣﺴﻦ ﺍﻟﺤﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﻫﻔﺖ ﻗﺮﻥِ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﻭ ﺩﺭ " ﻃﺮﻑ ﭼﻤﻦ "
ﺧﻮﺍﺟﻪ ﯼ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺣﺘﯽ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﻓﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﺟﻤﻌﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺷﺪﻧﺪ
ﺍﯾﻦ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﻏﯿﺎﺏ ﭼﻨﺪ ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺑﻐﺾ ﺧﻮﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻧﺸﮑﻨﺪ
سینه ام آتشفشان نیمه فعال تو بود
#سیدمهدےموسوے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﺩﻝ ﺑﯽ ﻃﺎﻗﺘﻢ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺩﺭﯾﺎ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺟﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﺳﺎﺣﻞ ﺁﺭﺍﻣﺸﻢ ﺑﺎﺭﯾﮑﻪ ﯼ ﺷﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﺍﯼ ﺑﻬﺎﺭ ﺳﺒﺰ ! ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﺩﻋﺎﮔﻮﯼ ﺗﻮ ﺷﺪ
ﺭﺍﺯ ﺣﻮّﻝ ﺣﺎﻟﻨﺎ ﺩﺭ ﺃﺣﺴﻦ ﺍﻟﺤﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﻫﻔﺖ ﻗﺮﻥِ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﻭ ﺩﺭ " ﻃﺮﻑ ﭼﻤﻦ "
ﺧﻮﺍﺟﻪ ﯼ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺣﺘﯽ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﻓﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﺟﻤﻌﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺷﺪﻧﺪ
ﺍﯾﻦ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﻏﯿﺎﺏ ﭼﻨﺪ ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺑﻐﺾ ﺧﻮﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻧﺸﮑﻨﺪ
سینه ام آتشفشان نیمه فعال تو بود
#سیدمهدےموسوے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عقل، بیهوده سرِ طرحِ معمّا دارد
بازیِ عشق مگر شاید و امّا دارد؟
با نسیم سحری، دشتِ پر از لاله شکفت
سرّ سربسته چرا اینهمه رسوا دارد؟
در خیال آمدی و آینهی قلب شکست
آینه، تازه از امروز تماشا دارد
بس که دلتنگم، اگر گریه کنم میگویند:
قطرهای قصد نشاندادن دریا دارد
تلخی عمر به شیرینی عشق آکندهست
چه سرانجام خوشی گردشِ دنیا دارد
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخنها که خدا با منِ تنها دارد...
#فاضل_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بازیِ عشق مگر شاید و امّا دارد؟
با نسیم سحری، دشتِ پر از لاله شکفت
سرّ سربسته چرا اینهمه رسوا دارد؟
در خیال آمدی و آینهی قلب شکست
آینه، تازه از امروز تماشا دارد
بس که دلتنگم، اگر گریه کنم میگویند:
قطرهای قصد نشاندادن دریا دارد
تلخی عمر به شیرینی عشق آکندهست
چه سرانجام خوشی گردشِ دنیا دارد
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخنها که خدا با منِ تنها دارد...
#فاضل_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Shookhi Nadaram (Ft Asef Aria)
Sohrab Pakzad
تو مثل نم نم بارون
توی هر حالی قشنگی
◁❚❚▷ ◉──── ❣♪
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
😍😍😍😍😍😍
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
توی هر حالی قشنگی
◁❚❚▷ ◉──── ❣♪
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
😍😍😍😍😍😍
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از بس که دوستت دارم
فکر می کنم
دیگر هیچ دوست داشتنی
همرنگ دوست داشتن های من
نیست!
تو معنی تمام رنگ های دنیایی...
#علیرضا_اسفندیاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فکر می کنم
دیگر هیچ دوست داشتنی
همرنگ دوست داشتن های من
نیست!
تو معنی تمام رنگ های دنیایی...
#علیرضا_اسفندیاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به دل ز مقصد موهوم، خارخار مریز
درِ امید مزن، خونِ انتظار مریز
مبند دل به هوای جهانِ بیحاصل
ز جهل، تخمِ تعلّق به شورهزار مریز
حدیث عشق سزاوارِ گوش زاهد نیست
زلالِ آبِ گهر در دهان مار مریز
به عرض بیخردان، جوهرِ کلام مبر
به سنگ و خشت، دمِ تیغِ آبدار مریز
به تردماغی کرّ و فر از حیا مگذر
ز اوجِ ناز به پستی چو آبشار مریز
ز آفتابِ قیامت اگر خبر داری
به فرق بیکلهان، سایه کن، غبار مریز
خرابِ گردش آن چشم نشئهپرور باش
به ساغری دگر آبِ رخِ خمار مریز
اگرچه جرأتِ اهل نیاز بیادبیست
ز شرم آب شو و جز به پای یار مریز
به هر بنا که رسد دستِ طاقتت بیدل
به غیرِ ریختن رنگِ اختیار، مریز
#بیدل
خارخار: میل، هوس، آرزو.
تردماغ: سرخوش، سرشار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
درِ امید مزن، خونِ انتظار مریز
مبند دل به هوای جهانِ بیحاصل
ز جهل، تخمِ تعلّق به شورهزار مریز
حدیث عشق سزاوارِ گوش زاهد نیست
زلالِ آبِ گهر در دهان مار مریز
به عرض بیخردان، جوهرِ کلام مبر
به سنگ و خشت، دمِ تیغِ آبدار مریز
به تردماغی کرّ و فر از حیا مگذر
ز اوجِ ناز به پستی چو آبشار مریز
ز آفتابِ قیامت اگر خبر داری
به فرق بیکلهان، سایه کن، غبار مریز
خرابِ گردش آن چشم نشئهپرور باش
به ساغری دگر آبِ رخِ خمار مریز
اگرچه جرأتِ اهل نیاز بیادبیست
ز شرم آب شو و جز به پای یار مریز
به هر بنا که رسد دستِ طاقتت بیدل
به غیرِ ریختن رنگِ اختیار، مریز
#بیدل
خارخار: میل، هوس، آرزو.
تردماغ: سرخوش، سرشار
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده
اندیشه تو هر دم در بنده اثر کرده
ای هر چه بیندیشی در خاطر تو آید
بر بنده همان لحظه آن چیز گذر کرده
از شیوه و ناز تو مشغول شده جانم
مکر تو به پنهانی خود کار دگر کرده
بر یاد لب تو نی هر صبح بنالیده
عشقت دهن نی را پرقند و شکر کرده
از چهره چون ماهت وز قد و کمرگاهت
چون ماه نو این جانم خود را چو قمر کرده
خود را چو کمر کردم باشد به میان آیی
ای چشم تو سوی من از خشم نظر کرده
از خشم نظر کردی دل زیر و زبر کردی
تا این دل آواره از خویش سفر کرده
#مولوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اندیشه تو هر دم در بنده اثر کرده
ای هر چه بیندیشی در خاطر تو آید
بر بنده همان لحظه آن چیز گذر کرده
از شیوه و ناز تو مشغول شده جانم
مکر تو به پنهانی خود کار دگر کرده
بر یاد لب تو نی هر صبح بنالیده
عشقت دهن نی را پرقند و شکر کرده
از چهره چون ماهت وز قد و کمرگاهت
چون ماه نو این جانم خود را چو قمر کرده
خود را چو کمر کردم باشد به میان آیی
ای چشم تو سوی من از خشم نظر کرده
از خشم نظر کردی دل زیر و زبر کردی
تا این دل آواره از خویش سفر کرده
#مولوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یار در صحبتِ زهّاد سیهکار نشست
آفتاب آمد و در سایۀ دیوار نشست
راهِ نزدیک به کویش؛ بُوَد از خود رفتن
هرکه برخاست ز خود، بر درِ دلدار نشست
من و آن جلوهْفراموش، که آیینه به دست
عمرها منتظرِ شعلۀ دیدار نشست
عیب زاهد نتوانست ردایش پوشید
به غلط رفت و پسِ پردۀ پندار نشست
بسکه در طوطی ما قوّت پرواز نماند
رو اگر کرد به آیینه چو زنگار نشست
تا غنیمت به سرِ کوی تو آرام گرفت
گرد غمهاست که بر خاطر گلزار نشست
#غنیمت
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آفتاب آمد و در سایۀ دیوار نشست
راهِ نزدیک به کویش؛ بُوَد از خود رفتن
هرکه برخاست ز خود، بر درِ دلدار نشست
من و آن جلوهْفراموش، که آیینه به دست
عمرها منتظرِ شعلۀ دیدار نشست
عیب زاهد نتوانست ردایش پوشید
به غلط رفت و پسِ پردۀ پندار نشست
بسکه در طوطی ما قوّت پرواز نماند
رو اگر کرد به آیینه چو زنگار نشست
تا غنیمت به سرِ کوی تو آرام گرفت
گرد غمهاست که بر خاطر گلزار نشست
#غنیمت
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دی از سر سودای تو من شوریده
رفتم به چمن جامه چو گل بدریده
از جمله خوشیهای بهارم بیتو
جز آب روان نیامد اندر دیده
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رفتم به چمن جامه چو گل بدریده
از جمله خوشیهای بهارم بیتو
جز آب روان نیامد اندر دیده
#رباعی_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خراج چین خم زلفت ز مشک ناب گرفت
رخ تو آینه از دست آفتاب گرفت
گر آفتاب نه(نه ای) از چه ای کمان ابرو
تو چون سوار شدی ماه نو رکاب گرفت
تو تا به ناز فکندی به چهره زلف سیاه
فغان ز خلق برآمد که آفتاب گرفت
بگو به خواب که امشب میا به دیده من
جزیره ای که مکان تو بود آب گرفت
میان خواب به من گریه دست داد ظهیر
فغان که دشمن جانی مرا به خواب گرفت
#ظهیر_فاریابی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رخ تو آینه از دست آفتاب گرفت
گر آفتاب نه(نه ای) از چه ای کمان ابرو
تو چون سوار شدی ماه نو رکاب گرفت
تو تا به ناز فکندی به چهره زلف سیاه
فغان ز خلق برآمد که آفتاب گرفت
بگو به خواب که امشب میا به دیده من
جزیره ای که مکان تو بود آب گرفت
میان خواب به من گریه دست داد ظهیر
فغان که دشمن جانی مرا به خواب گرفت
#ظهیر_فاریابی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با خلق به خُلق زندگانی می کن
نیکی همه عمر تا توانی می کن
کام همه را بر آر از دست و زبان
و آنگه بنشین و کامرانی می کن
#باباافضل_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نیکی همه عمر تا توانی می کن
کام همه را بر آر از دست و زبان
و آنگه بنشین و کامرانی می کن
#باباافضل_کاشانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آن لحظه که از اجل گریزان گردیم
چون برگ ز شاخ عمر ریزان گردیم
عالم ز نشاط دل به غربال کنید
زان پیش که خاکِ خاک بیزان گردیم
#عطار
- مختارنامه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون برگ ز شاخ عمر ریزان گردیم
عالم ز نشاط دل به غربال کنید
زان پیش که خاکِ خاک بیزان گردیم
#عطار
- مختارنامه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀