💖کافه شعر💖
2.22K subscribers
4.24K photos
2.76K videos
11 files
910 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram

#چشـات_اوج_آرامشـــه


#صدات_بـرام_نوازشه.👌


   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ◁❚❚▷ ◉────‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😍😘


😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍



😘😘😘😘



💃💃💃💃💃


🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸



❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


همه مردان به راحتی خواب می روند
این خلقت ایشان است،
در خواب انقلاب می کنند،
در خواب کودتا می کنند،
در خواب برهنه می شوند
و با زیباترین زن ها هم خوابه می شوند
و این گونه جهان مردانه را آشوب فرا گرفته
جهان زنان لب دارد؛
لبی که آغاز نوشیدنی مقدس است،
لبی که اعلامیه جهانی عاشقی ست.
چشمان زن بیدار است
به سینه هایش ناقوس عبادت آویخته است.
جهان زنانه خواب ندارد،
جهنم است،
گرم و سوزان؛
جهان زنانه کبوتر های سفید دارد.

#جمانه_حداد

❀═‎‌‌‌🌼
‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
همیشه دلم خواسته بدانم
لحظه‌های تو بی من
چطور می‌گذرد؟
وقتی نگاهت می‌افتد به برگ
به شاخه
به پوست درخت
وقتی بوی پرتقال می‌پیچد
وقتی باران تنها تو را خیس می‌کند!
« وقتی با صدایی برمی‌گردی
پشت سرت من نیستم... »


معروفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چشمان تو معنای
تمام جمله های ناتمامی ست
که عاشقان جهان
دستپاچه در لحظه دیدار
فراموشی گرفتند
و از گفتار بازماندند

• عباس معروفی



‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
از دلتنگیت کجا فرار کنم معمار هیجان...
کجا بروم که صدای آمدنت را بشنوم؟کجا بایستم که راه رفتنت را ببینم؟کجا بخوابم که صدای نفس‌هات بیاید؟کجا بچرخم که در آغوش تو پیدا شوم؟کجا چشم باز کنم که در منظرم قاب شوی؟
کجایی؟کجایی که هیچ چیزی قشنگ‌تر از تماشای تو نیست؟کجا بمیرم که با بوسه‌های تو چشم باز کنم؟کجایی...؟!

#عباس_معروفی


عباس معروفی، رمان‌نویس ایرانی مقیم آلمان و خالق آثاری چون «سمفونی مردگان» و «سال بلوا» به دلیل ابتلا به سرطان در 65 سالگی درگذشت.

◾️روحش شاد یاد و نامش جاودان◾️


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
"پزشک" (Der Medicus)
اسم یک فیلم آلمانی است که به تازگى به نمایش در آمد.

داستان فیلم مربوط به هزار سال پیش یعنی سال 1021میلادی در قرون وسطی است که اروپا در جهل و بیماری به سر می‌برد.

فیلم قلب لندن را نشان می‌دهد که مردم با فقر، آلودگی و بیماری دست و پنجه نرم میکنند و تنازع بقاء در جریان است.

هیچ کس ازطبابت چیزی نمی‌داند.

فقط سلمانیهای دوره گرد (آرایشگران)، اندکی کارهای طبی درحد کشیدن دندان، جا انداختن استخوان و قطع انگشتان سیاه شده و میزان زیادی از وردها وخرافات به جای درمان به خورد مردم می‌دهند.

سلمانی دوره گردی، سوار بر یک گاری که در آن زندگی می‌کند ‌ به محله‌ای در لندن آمده است.

مادری بیوه که سه فرزند کوچک دارد، دچار حصبه می‌شود.

بچه (جسي) به دنبال سلمانی «طبیب» می‌رود و او اصلا بر بالین مریض نمی‌آید و می‌گوید این درد درمان نمی‌شود.

مادر می‌میرد و کودک یتیم به همان سلمانی پناه می‌برد، چون گمان می‌کند از طبابت چیزی می‌داند.

چند سال بعد  «سلمانی» دچار آب مروارید می‌شود و بینایی‌اش را از دست می‌دهد.
جسی او را نزد یک کحّال یهودی می‌برد.
کحّال، آب مروارید چشم او را جراحی می‌کند و چشمانش شفا می‌یابد.

جسی می‌پرسد:چنین طبابت شگفتی را چگونه و از کجا آموختی؟
کحّال می‌گوید از بزرگترین دانشمند کره‌ی زمین، جسی می‌گوید هر طور که هست باید به افتخار شاگردی او نایل شوم.

کجاست؟ نامش چیست؟
کحّال می گوید نامش«ابن سینا» ست و تو باید به ایران و شهر اصفهان بروی.

جسی با مصايب بی‌شمار و خطر کردن جان، خود را به اصفهان می‌رساند.

آنجا با شهری مواجه می‌شود که بر خلاف لندن، عظیم و مدرن است.

برج و بارو دارد و ابوعلی سینا در یک مسجد بزرگ که رواق‌های فراخ دارد، صبح‌ها طب درس می‌دهد.

عصرها فلسفه و شب‌ها بر بام مسجد، درس نجوم و هیات.

جسی از این همه دانش وتمدن شگفت زده می‌شود.

شاید مهم‌ترین صحنه‌ی فیلم آنجاست که بوعلی به جسی می‌گويد:
درباب عفونت گوش مقاله‌ای ارائه بده.

جسی از مسؤول کتابخانه می‌پرسد کتابی در باب عفونت گوش وجود دارد؟
اوجواب می‌دهد آن قفسه را ببین.

وقتی جسی قفسه را باز می‌کند، می‌بیند پر از کتاب است.
می‌گوید کدام کتاب مربوط به عفونت گوش است؟

مسئول کتابخانه می گوید: همه‌شان!

بیننده خود شاهد است زمانی که در قلب اروپا برای درمان بیماری‌ها به اوراد و جادو متوسل می‌شدند، در کتابخانه‌ی اصفهان يک قفسه کتاب فقط مربوط به عفونت گوش بوده است.

این تفاوت دانش در ایران و غرب یک هزار سال پیش از منظر یک فیلم صد در صد غربی است.

هزارسال بعد، یعنی در عصر ما اعلام شد که دو دانشگاه برتر ایران، شریف و تهران، در رتبه حدود 600 رده‌بندی دنیا جای گرفتند.

و جالبتر این است كه  نظام آموزشي از کسب چنین رتبه‌ای ابراز شادمانی کرده است!

روزنامه اطلاعات
یادداشت سردبیر
علیرضا خانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
🌸یک بغل عشق و صفا

💗بقچه‌ی مـهر و وفـا

🌸همه از عمق وجود

💗هـدیـه قـلبی مـا

🌸بـه هـمه تاج سـرا

💗لحظه‌های زندگیتون شیرین

🌸و شـادی‌هاتـون همیشگی

💗عصر آخر هفته تون شـادو زیبـا



❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#عصر و ریختن شعرم
حوالی کوچه ی خیالِ سبز
تو

فنجانی را پُر از شعر سپید
مهمان ایوان چشمانت
می کنم‌
شعرم را به جان‌ #دلتنگی
می اندازم
#دلتنگی را زیر پای واژ ها
له میکنم‌

#بیا
تا فاصله را مبهوت کنیم
چشم در چشم هم #دلتنگی را
به خاک با هم بودن
بسپاریم
دست در دست هم
فاتحه ی #دلتنگی را
بخوانیم

#بیا
تا طرحی بهاری به جان
خزان بیندازیم

#سیامک_جعفری
#برای_انکس_که_خودش_میداند
#عصرتون_بکام

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بامت بلند باد که دلتنگی‌ات مرا
از هرچه هست غیر تو، بیزار کرده است

#فاضل_نظرى


#زاد_روز😍
.
دهم شهریور زادروز شاعر خوب کشورمان #فاضل_نظری می باشد تعدادی از ابیات این شاعر


🔹هزار حیف که عمرم به غم گذشت ولی
هزار شکر که از عشق بی‌نصیب نبود


🔹با گمانِ عشق، دل بستم به مهرِ این و آن
با تو و تنهایی‌ات ای دل! چه‌ها کردم.. ببخش..


🔹نه تنها غم؛ که لبخند سلامت باد مستان هم
گواهی می‌دهد دنیای ما دنیای شادی نیست


🔹اگر چون رودها از خود گذشتن را بیاموزی
به حال سنگ‌ها هم می‌توانی مهربان باشی


🔹به مردم چون پناه آوردم از تنهایی‌ام دیدم
که از "تنها شدن" جانکاه‌تر "احساس تنهایی‌"ست


🔹زندگی با همدم نااهل، جان فرسودن است
من چنین زندانی‌ام با خویش در یک پیرهن


🔹هدر شد مستی ام در یادِ دیروز و غمِ فردا
بنوش از باده‌ی اکنون؛ خوشا اکنون، خوشا اکنون


🔹کمر خم کرد هرکس برد بار عشق را بر دوش
«جوان» شد پیر، «گل» شد سربه زانو، «بید» شد مجنون


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
💖کافه شعر💖 pinned «. دهم شهریور زادروز شاعر خوب کشورمان #فاضل_نظری می باشد تعدادی از ابیات این شاعر 🔹هزار حیف که عمرم به غم گذشت ولی هزار شکر که از عشق بی‌نصیب نبود 🔹با گمانِ عشق، دل بستم به مهرِ این و آن با تو و تنهایی‌ات ای دل! چه‌ها کردم.. ببخش.. 🔹نه تنها غم؛…»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

به من فراق تو؛ غم، درد، چشم تر، داده‌ست
از آن چه حق دلم بود، بیش‌تر داده‌ست

اگر شکستی و خون کردی‌اش فدای سرت
خدا برای چه دل را به ما مگر داده‌ست؟

دچار چشم تو از خلق سنگ خواهد خورد
همیشه عشق به دیوانه دردسر داده‌ست

از آن چه بر سرم آورده عشق، می‌پرسی؟
مرا به بند کشیده‌ست و بال و پر داده‌ست

مرا توان صبوری هنوز هست ولی
بس است، صبر فقط عمر را هدر داده‌ست

#محمد_عزیزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خاطره ای محو شد
نگاه بر روی قاب عکس خشکید
ماه بار سفر می بست
#عشـــق
در میان سکوت
غزل خداحافظی زمزمه می کرد
و
#قلـــب
تپش‌هایش را غم انگیز می نواخت ....


#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است،
در بند سر زلف نگاری بوده است ؛

این دسته که بر گردن او میبینی :
دستی است که بر گردن یاری بوده است!

#خیام

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
فخر است برایش که بخوانند فقیرش
شاهی که به درگاه تو افتاد مسیرش

پیش تو که بر خاک و بر افلاک امیری
خاکش به سر آنکس که بخوانند امیرش

هرکس که به انکار تو و قدر تو پرداخت
سلطان هم اگر بود کشیدند به زیرش

بی مهر تو این گمشده سیاره‌ی تاریک
آبستن رنج است؛ چه صحرا، چه کویرش

دل سوی تو آورده پناه از غم دنیا
این طفل یتیم است در آغوش بگیرش

پیش تو مرا پیشکشی نیست جز این شعر
منت به سر من بگذار و بپذیرش ...

#فاضل_نظری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
امروز اگر سخت زمستانی ام ای خوب
وقت است که در خویش بسوزانی ام ای خوب

دیشب پس از آرامش تنهایی ام آمد
یک مرد ترک خورده به مهمانی ام ای خوب

آغوش کویری ترکهای دلش را
وا کرد به سوی دل بارانی ام ای خوب

حیف ، اوج ِ سلیمانی ِ خود را به زمین زد
قالیچه ی پا خورده ی انسانی ام ای خوب

انگشت تحیّر به دهان داشته ابلیس
یک عمر از اینگونه مسلمانی ام ای خوب

آخر به چه روئی به خجالت بنشینم
وقتی عرقی نیست به پیشانی ام ای خوب

من آمده ام دست به دامان دل تو
آتش بزن آنگونه که می دانی ام ای خوب

 #بهمن_محمدزاده

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
Dele Divane
Viguen
#ویگن

#دل_دیوانه👌🥰

   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ◁❚❚▷ ◉────‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌



😍😍😍😍😍😍😍😍






🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼



🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸



❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلم تو را می خواهد
بیا
بی بهانه
لبخند باش
خودت را بر لب هایم بچسبان
آغوشت را
به علاقه ام قرض بده
‌و بگذار غرق شود نگاهم
درون دریای دوست داشتنت
که در قلبت پنهان ساخته ای

#امیر_عباس_خالق_وردی❤️

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
غروب پنجشنبه که میشود
دلم برای نوشتن از دلتنگی
در تک تک شعرهایم لکنت میگیرد
بهانه جو می شودو
نفس را در سینه ام حبس می کند
و دوباره عطر رازقی دستانت
تمام خیالم را عطراگین میکند

دلم تو"را میخواهد
تو" را که همان آه بلند
غروبهای تمام پنج شنبه هایم شده ایی!
همانی را که باید باشد و نیست....

#مینو_پناهپور


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‍ تو را هر لحظه میبارم به دامان غزل هایم
کدامین واژه در چشمت زند زنجیر بر پایم

هجوم واژه ها در کوله ی دفتر تماشاییست
تبسم می کند گلواژه ها در قلب شیدایم

نسیمی با لطافت می سراید شعر اندامت
چه طوفانی زند خیمه میان چشم رسوایم

قلم از شوق رویت می نویسد می شود رقصان
چه غوغایی کند شعری کنار رقص رویایم

ترانه می شود آهنگ زیبای نگاه تو
بهاران را سرودی بر زمستان ، کرده برنایم

#پونه_حاج_علیان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀