💖کافه شعر💖
2.6K subscribers
4.39K photos
2.93K videos
12 files
1.04K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
هر روز می روم به مسیری که دیدمت
جایی که عاشقانه به جانم خریدمت

جایی که دیدم ای گل زیبا شکفته ای
اما برای اینکه بمانی نچیدمت

یادم نرفته است که چشمان خسته ام
افتاده در نگاه تو بود و ندیدمت

یعنی ندیدم آمده باشی برای من
اما به چشم آمده ها می کشیدمت

گر من خدات میشدم ای نازنین من
این  گونه با  وقار  نمی آفریدمت

حتی به جای این که بچینم تو را ز خاک
یک عمر عاشقانه  فقط  پروریدمت

دیوانه ام که با همه ی بی وفائیت
سی سال می نوشتمت و می شنیدمت

آری برای اینکه بدانی چه میکشم
هر روز می روم به مسیری که دیدمت

#فرامرز_عرب_عامری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازآی دلبرا ، که دلم بی قرار توست
وین جان بر لب آمده، در انتظار توست

در دست این خمار غمم، هیچ چاره نیست
جز باده ای که در قدح غمگسار توست

ساقی به دست باش که این مست مِی پرست
چون خُم ز پا نشست و هنوزش خمار توست

بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست

ای سایه صبر کن که براید به کام دل
آن آرزو که در دل امیدوار توست

#هوشنگ_ابتهاج

#علیرضا _قربانی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به وقت خنده‌اش از دهر، شور برخیزد
به گاه جلوه‌اش از خاک، نور برخیزد

چنین که با غمش آسوده خفته‌ام در خاک
عجب که سبزه‌ام از خاکِ گور برخیزد

به یاد روی تو چون گریه در گلو پیچد
ز هر بُنِ مژه طوفانِ نور برخیزد

شهید خنجرِ بیدادِ عشق در بر خاک
چنان نخفته کز آواز صور برخیزد

نمانده قوت تعظیم دوست «طالب» را
مگر به قامت آهی ز دور برخیزد

#طالب_آملی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آنکه از سیمای گلگونش نقاب انداخته
شاعران را جملگی در پیچ و تاب انداخته

ساقی میخانهٔ احساس در خمّ غزل
از نگاه مست او گویی شراب انداخته

بسکه آرام و خرامان می رود در پیش خلق
گردش چرخ زمان را از شتاب انداخته

طاقت از کف داده ام ایدوستان،چون دلبرم
وعده ی دیدار در روز حساب انداخته

هر که باشد نا امید، انگار با دستان خود
کشتی اقبال خوش را در سراب انداخته

قصّه ی ما را کسی هرگز نخواهد نقل کرد
نام ما را داستان گو از کتاب انداخته

#واسعت را بیشتر دریاب ای یارا ، چو او
بار خود را دور ازین شهر خراب انداخته

#سید_علی_کهنگی
#واسع

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خوش بحال روسری ،در دامنش زلفان توست
یا همان انگشتری که خانه اش دستان توست

خوش بحال سرمه های جعبه آرایشت
چونکه آخرجایگاهش سایه چشمان توست

من حسودی میکنم بر هرکه میخندی براو
یا هرآنکه ساعتی درخانه ات مهمان توست

با دلم حتی اگر در خواب مِی نوشی کنی
تا ابد درویشیِ دیوانه هم پیمان توست

#حسن_درویشی_تخلص_درویش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بی‌زاریم
نه‌طاقت خاموشی نه تاب سخن داریم

آوار پریشانی‌است رو سوی چه بگریزم؟
هنگامه‌ی‌حیرانی‌است‌خودرابه‌که بسپاریم؟

تشویش هزار "آیا" وسواس هزار "اما"
کوریم و نمی بینیم ورنه همه بیماریم

دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته است
امروزکه‌صف‌درصف خشکیده‌وبی‌باریم

دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی بریم ابریم و نمی باریم

ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیداریم گفتیم که بیداریم

من راه تو را بسته تو راه مرا بسته
امیدرهایی نیست وقتی همه دیواریم


#استاد_حسين_منزوى

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
Hamdaste Baroon
Ahmad Saeedi
#احمد_سعیدی

#همدست_بارون


   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ◁❚❚▷ ◉────‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🥺


🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺


💔💔💔💔💔💔



🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼


🌸🌸🌸🌸🌸🌸


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عاشقت می مانم
حتی اگر
آنقدر دور باشی
که دوست داشتنم
به چشمانت نیاید
خیال حضورت همیشه
با من است
رود مهرت درون نگاهم جاریست
من هر چه می بینم تویی
و این یعنی زندگی بی تو
کار دشواریست
بودنت را قدر دانم و
تا همیشه عاشق چشمانت می مانم

#امیر_عباس_خالق_وردی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

به من فراق تو؛ غم، درد، چشم تر، داده‌ست
از آن چه حق دلم بود، بیش‌تر داده‌ست

اگر شکستی و خون کردی‌اش فدای سرت
خدا برای چه دل را به ما مگر داده‌ست؟

دچار چشم تو از خلق سنگ خواهد خورد
همیشه عشق به دیوانه دردسر داده‌ست

از آن چه بر سرم آورده عشق، می‌پرسی؟
مرا به بند کشیده‌ست و بال و پر داده‌ست

مرا توان صبوری هنوز هست ولی
بس است، صبر فقط عمر را هدر داده‌ست

#محمد_عزیزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.



تنهايى هايت را خودت به دوش بكش؛
نگذار اشتباهى بگيرند تو را
با هرزگانى كه منتظرند تا رهگذرى برسد؛
كه شايد بودنى اتفاق بيفتد؛
كه ماندنى به دنبال ندارد..
آنهايى كه دغدغه ى ماندن ندارند
و تنها حس خوبشان؛
مال همين اكنون است..
تنهايى ات را در همين چاى بعدازظهر حل كن؛
شيرين نمى شود اما
به چشم هيچكس نمى آيد
كه تو تنهايى ات را قورت داده اى؛
بى آنكه منّتِ حضورِ رهگذرى را كشيده باشى






#سحاب_منزويان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در نگاه غروب آلودم
مسلخ مرگ را تماشا کن
پنجه در پنجه ی هوس بزن و

انقلابی دوباره بر پاکن

سایه ی امن خاطرم باشی
به قدومت دخیل میبندم
کولی، پاپتیِ کوچه منم

بی کسیِ مرا مداوا کن

بر مزار خیال من بنشین
لحظه ها را ببار و پر پر کن
از بلورِ زلال ‌ لبهایت

جرعه ای عاشقانه اهدا کن

غصه دارد، دوباره میخَرَدَم
درد هایم اصیل و نایابند
نیش خندت حراج فاصله هاست

این خبر را، بیا و حاشا کن

چشم هیز و پلید خاطره ها
پاکی ات را به سُخره می‌گیرند
از نگاهت نقاب میدزدند

بردگی را کمی مدارا کن

کفنم، نم کشیده دنیا را
اندکی روح در بدن دارم
رُک بگویم، بمیر و با روحت

جان من را دوباره احیا کن

#فریده_عسگری


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بعد یک عمر در اندیشه ی فرهاد شدن؛



یک نفر عاشق من شد که شیرین می زد...


#ظهیرمومنی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
این زندگی، یک رسیدن، به همه ی مابدهکار است...

روزهایی که باید دست یار را میگرفتیم و بی واهمه در پیاده رو های شهرقدم میزدیم؛ و آنقدر راه میرفتیم که وقتی به خودمان می آمدیم هوا تاریک شده بود!

اما نشد...

مَردم اسمش را قسمت گذاشته اند
ولی من معتقدم آدمی اگر بخواهد قسمت را هم عوض میکند
اما... تو نخواستی...
و این زندگی یک عمر به من بدهکار ماند...


#طلوع_اصلان_پناه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای جان تلخ‌کام! خراب از چه باده‌ای؟
کز پا فتاده‌ای و دل از دست داده‌ای

ای دیده! در مشاهده‌ی کیستی که باز
هر سو به روی خود درِ حیرت گشاده‌ای؟

ای صبر! هر زمان ز زمان دگر کمی
وی درد! هردم از دمِ دیگر زیاده‌ای

شوخی که وعده داشت به من دوش می‌گذشت
گفتم به خود که بهر چه روز ایستاده‌ای؟

برخاستم که در پی‌اش افتم به ناز گفت:
بنشین که در خیال محال اوفتاده‌ای

گفتم: بیا به وعده وفا کن به‌عشوه گفت:
خوش بر فریب وعده‌ی ما دل نهاده‌ای

گفتم: امیدها به تو دارم، به‌خنده گفت:
میلی! برو برو که تو بسیار ساده‌ای

#میلی_مشهدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
قرار نیست من طوری زندگی کنم که دنیا دوست داره
خب طبعاً قرار هم نیست
دنیا همونجوری بچرخه که من دوست دارم
این به اون در
خیالی نیست...


#جی_دی_سلینجر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از کاسه ی شکسته نخیزد
صدا دُرست

احوالِ ما مپرس که ما
دلشکسته ایم

#میرزا_جلال_اسیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آن‌قَدَر بارِ ندامت به وجودم جمع است
که اگر پایم ازین پیچ و خم آید بیرون،

لنگ‌لنگان درِ دروازۀ هستی گیرم
نگذارم که کسی از عدم آید بیرون


#مسیح_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
رها کی کردم ای جانا کجا ما را بهاری هست؟
اجل جانم بگیرد جز تو گر ما را نگاری هست

مگر عقل از سرت رفته که میگویی غلط کردم
یگانه کار قلب من تپش شد ، با تو کاری هست

نمی دانم چرا گفتی که سهواً باورم کردی
رسن بر پا مگر خط کدامین روزگاری هست

اگر از رنگ من گفتی بدان یک رنگِ یک رنگم
قداست پیشه ام آری همین هم شاهکاری هست

به خاک مادرم صورت ، همین دارم که می بینی
مگر جز دوستت دارم در این دنیا شعاری هست ؟

مرا با تیر مژگانت بزن اما نگو تاوان
رضایت دارم از زخم ات نمیگویم که  خاری هست

یکی یک دانه ام راقب ، به جز تو کس نمی بیند
مرا در عالم هستی حرامم گر که یاری هست .

#رامین_راقب

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من به مهمانی چشمان تو عادت دارم
و به دام نگه ات، قصد اسارت دارم

در کنارت، ساغر و می به چکار آید، که من
مستی از نرگسِ چشمان خمارت دارم

#مسعود_ثروت

#شب_خوش


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چشمت ، دل پیرانه سرم را، هوس انداخت
غم بال و پرم بست و درون قفس انداخت

در جنگ و گریز  ِنظـــرم با رخ ماهت
پندار ِخطا ، چشم مرا از نفس انداخت

از خامی دل ، دسته گلی داد به هر آب
بر جاری اشک ِ غم ما خار و خس انداخت

از رفتن ناگاه خود آنگه خبرم کرد
بر گوش دل از دور نوای جرس انداخت

جز عشق مگر حرف دگر داشت دل ما
کاو رفت و دلش را به کف بوالهوس انداخت

بی برگی ام از باد خزان نیست ،  زدستی است
کز تیغ ،  هراسی به دلم از هرس انداخت

زاهد که به پیشانی خود نقش ریا زد
ما را همه از دیده ی فریاد رس انداخت

چندی است که در گوشه ی این خانه‌ی پرغم
تقدیر ، مرا بی کس و بی همنفس انداخت

نه دوستی از مهر در این خانه سری زد
نه سایه ای از عشق براین خانه، کس انداخت

تا دید لب تشنه ی من  وعده به  "می"  داد
#حامد ز چه رو وعده‌ی خود را به پس انداخت

#منوچهر_پروینی
#حامد

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دیدم همگان چشم به دامان تو بودن
از کوچه گذشتی همه حیران تو بودن

من مست تو بودم که دلم ریخت تو رفتی
بیچاره دلم ماند به فتان تو بودن

سرگشته به هر کوی روانم که چه حاصل
اینگونه به دور از تو و چشمان تو بودن

مشتاق دو چشمان تو هستم که ببینم
بازآ که چه خوش است پریشان تو بودن

با خنده ی طناز تو لرزید دلم یار
ای کاش به هر واسطه مهمان تو بودن

سوگند که این فاصله هم خون به دلم کرد
پایان بدهی کاش به گریان تو بودن

دوریِ تو سر گشته و بیمار مرا کرد
یک عمر که ای کاش به درمان تو بودن

چشمان تو ای یار مرا در به درم کرد
باز آی که هر روز به قربان تو بودن

#کریم‌زاده

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀