💖کافه شعر💖
2.76K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.07K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبحتـان 🕊🌸
سرشـاراز مهربانی

ان شـالله امروز🕊🌸
پرازخیرو برکت باشه

دلتـون بـه پاکی صبـح🕊🌸
افکار بلندتـون سـبز

زندگیتون سرشاراز مهربانی🕊🌸

صبـح قـشنگ ♡
بـهاری تـون بـخیر و شـادمـانـی🕊🌸



❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
بغض هایم را
لابه لای شعر هایم
می توانی پیدا کنی
فقط فشارش نده
می ترکد
خیس می شوی
سرما میخوری
من تب می کنم

#پیچگاژ_کریمزاده


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
به یاد سلام تو،
لبانم همیشه ترند
و در انتظار گامهایت
چشمانم را در امتداد کوچه
وجب به وجب کاشته ام..!
ای ساده ترین!
از کدامین خیال عبور می کنی؟
راهی را نشانم بده
برای تو سبز مانده ام..!

#یاشار_عبدالملکی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌷پای عشق تو گیرم♥️




❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آرزوی دل من حل همه مشکل من

مقصد حاصل من دورم از خویش مکن

#فیض_کاشانی




❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
آدمهاى حسود مثل درد بى درمانند
هر جا كه باشند
بدبختى شان را هوار مى كشند
مثل كلاغ قار قار مى كنند و
ذهن فاحشه دارند
مواظب اين گندابها باشيد
احساستان را
با عقده هايشان لگدمال نكنند
عاقبت آنها
در بيهودگى حسادتهاى هرز مى ميرند

#امیر_وجود


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
‌دست هایم را در جیب هایم فرو می برم
و عکس میگیرم
هیچ کس نخواهد فهمید
از پشت عینک بزرگ سیاهم
- با چه تردیدی -
دنیای بزرگ سیاه مان را تماشا میکنم
دست هایت را در جیب هایت فرو کن
بگذار آدم ها
از باور های خودشان عکس بگیرند

#نیکی_فیروز_کوهی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
من مديونِ تو هستم !
مديونِ تمامِ زخم هایِ بی امانی
كه به من می زنی !
و مجال می دهی
قلبم بزرگ شود
و رویِ پایِ خودش بايستد !
بزرگ شود
و تمام غمِ عالم را در خود جا دهد
بي آن كه حتا برايت تنگ شود !
من، مديونِ تو هستم ....!

#نسترن_وثوقی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
ما همه‌اش اتفاقیم
اتفاق هایِ خوب
مثلِ چشمانِ تو
که اتفاقی شد
تا من عاشقت شوم
مثلِ بودنِ من
که باوری شد
برایِ بودن
دستِ اتفاق را میگیرم
تا بیافتد
باز هم جایی کنارِ تو
هر روز

#عادل_دانتیسم


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
نبودن تو فقط نبودن تو نیست،
نبودن خیلی چیزهاست،
کلاه روی سرمان نمی ایستد،
شعر نمی چسبد،
پول در جیبمان دوام نمی آورد،
نمک از نان رفته،
خنکی از آب...

ما بی تو فقیر شده ایم!

#رسول_یونان


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
امیدها شبیه هم نیستند
دست یکی به آسمان چنگ می زند
دست یکی به انسان
دستهای انسان ها شبیه هم نیستند
یکی خاک را به باد می دهد
یکی عمر را
انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند
یکی زندگانی می کند
یکی تحمل ...

#رسول_یونان


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گلایه
مهرداد مرادپور
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
برای دیدن توبی قراروم
@khodahafezitalkhih
معجزه گرباش با یک اهنگ شاد با یک لبخند وسلام گرم انرژی شادی را تقسیم کنیم تا قلبمان شادی را دراغوش بگیرد


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم
کی بود باز که چون بخت در آیی ز درم؟

گفتم احوال دل خویش بگویم به کسی
لیکن از بی خبری رفت به عالم خبرم

پیش از این یک نفسم بی تو نمی رفت بسر
بعد از این تا ز فراق تو چه آید به سرم

جان سپر ساخته ام ناوک هجران ترا
تا همه خلق بدانند که من جان سپرم

بی گل روی تو چون غنچه دلم تنگ آمد
بیم آن است که بر خویش گریبان بدرم

سرو گفتم که به بالای تو ماند روزی
زهره ام نیست کزین شرم به بالا نگرم

خون دل می طلبم باز و یقین می دانم
که من از دست تو گر دل ببرم، جان نبرم

ترک دنیا کنم، ار سوی خودم راه دهی
کو سر کوی تو تا من ز جهان در گذرم

تا خیال رخ خوب تو مرا در نظر است
می نماید همه ملک دو جهان در نظرم

به صبوری بتوان کرد مداوا، خسرو
بیم آن است که هر روز که آید بترم



امیرخسرو_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
با لب‌های بر آمده‌ات
می‌خواهی با بوسه‌ای
تسکین افکارم شوی
شتاب نکن بر این معاشقه
آرام پیش بیا
زیرا که من زنده‌ام برای در انتظار تو بودن
و تپش‌های قلبم
جز برای قدم‌های تو نیست!!



پل_والری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ما همانیم که بودیم و ز یادت به وفا
به جدایی متبدل نشوند اهل صفا

گر حجاب است میان من و معشوق رقیب
نتواند که کند از حرمش دفع صبا

حاجب خویشتن است او نه حجاب من و دوست
من خود از روی حقیقت نه ام از دوست جدا

می روم بی خود و گر جان جهان از پس نیست
به دل و دیده چرا پس نگرانم ز قفا

شرک باشد من و او هر دو به هم ماننده
من چنانم که از او باز ندانم خود را

نیست در مذهب عشاق نه هجران نه وصال
رنج راحت بود و غم فرح و درد دوا

معرفت اصل محبت بود و مرد محب
هیچ دیگر به جز از دوست ندارد اصلا

پر شد از رخت محبت همه اجزای وجود
حاش لله متعصب ز کجا ما ز کجا

هر چه جز اوست خیال است نماینده و نیست
هیچ پاینده جز او هر چه دگر هست فنا

در دریوزة درویش محقق در اوست
جز از این در نکند کدیه نزاری گدا


حکیم نزاری قهستانی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای پیک مشتاقان بگو این بی دل مشتاق را
تا در چمن چون یافتی آن سرو سیمین ساق را

گر بر گلستان بگذری آنجا که دانی با منش
اکنون به بستان بیشتر خاطر کند عشاق را

گر باز بینیش ای صبا گو تا تو ما را دیده ای
کردیم از سودای تو از سر قدم آفاق را

با خویشتن همراه کن یک آه من تا پیش او
بر احتراق سینه ام شاهد بود مصداق را

دنیا و دین بر هم زدم تا نشکند پیمان من
ترسم که بدعهدی کند بر هم زند میثاق را

هرلحظه آتش می زند برق سخن بر دفترم
با آن که از درد دلم دل پاره شد اوراق را

آری نزاری برمکن خاطر به دوری از وفا
باشد که هم روزی ز ما یاد آرد استحقاق را


حکیم نزاری قهستانی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کف بر کف جانانه و لب بر لب جام است
در دور سپهر آن چه دلم خواست به کام است

آنجا که بناگوش تو شامم همه صبح است
و آنجا که سر زلف تو صبحم همه شام است

من سجده کنم بر تو اگر عین گناه است
من باده خورم با تو اگر ماه صیام است

تو حور و چمن جنت و ساغر لب کوثر
تا شیخ نگوید که می ناب حرام است

در دور سیه چشم تو مردم همه مستند
دوری به ازین چشمی اگر دیده کدام است

افسوس که در خلوت خاصت نشسته
وز هر طرفی بر سر من شورش عام است

سودای لبت سوخت دل خام طمع را
تا خلق نگویند که سودای تو خام است

حسرت برم از مرغ اسیری که ز تقدیر
خال و خط مشکین تواش دانه و دام است

جان بر لبم آمد پی نظاره فروغی
آن ماه اگر جلوه کند، کار تمام است


فروغی بسطامی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ظهر که میشود

❤️👭❤️

آفتاب بر تنم میتابد،
❤️👭❤️

و "دوست داشتنت" بر قلبمم...❤️

❤️👭❤️

#ظهرت_قشنگ_بهترینم ..😘🍃🌸💜
‌‎‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
Nameh
Shahrokh
نامت رسید عطر تنت دوباره


🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼



💃💃💃💃💃💃



❀═‎‌🌼❤️⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای که با سلسله زلف دراز آمده‌ای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمده‌ای

ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت
چون به پرسیدن ارباب نیاز آمده‌ای

پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ
چون به هر حال برازنده ناز آمده‌ای

آب و آتش به هم آمیخته‌ای از لب لعل
چشم بد دور که بس شعبده بازآمده‌ای

آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب
کشته غمزه خود را به نماز آمده‌ای

زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم
مست و آشفته به خلوتگه راز آمده‌ای

گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلوده‌ست
مگر از مذهب این طایفه بازآمده‌ای

حافظ


❀═‎‌🌼❤️⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀