گفتم دل و دین بر سر کارت کردم
هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا :تو که باشی که کنی یا نکنی
این من بودم ،که بی قرارت کردم
#مـولانا🌸
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا :تو که باشی که کنی یا نکنی
این من بودم ،که بی قرارت کردم
#مـولانا🌸
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
گر از جفای تو روزی دلم بیازارد
کمند شوق کشانم به صلح بازآرد
ز درد عشق تو دوشم امید صبح نبود
اسیر عشق چه تاب شب دراز آرد
دلی عجب نبود گر بسوخت کآتش تیز
چه جای موم که پولاد در گداز آرد
تویی که گر بخرامد درخت قامت تو
ز رشک سرو روان را به اهتزاز آرد
دگر به روی خود از خلق در بخواهم بست
مگر کسی ز توام مژدهای فرازآرد
اگر قبول کنی سر نهیم بر قدمت
چو بت پرست که در پیش بت نماز آرد
یکی به سمع رضا گوش دل به سعدی دار
که سوز عشق سخنهای دلنواز آرد
#سعدی
@Kafee_sheerr💖💖
کمند شوق کشانم به صلح بازآرد
ز درد عشق تو دوشم امید صبح نبود
اسیر عشق چه تاب شب دراز آرد
دلی عجب نبود گر بسوخت کآتش تیز
چه جای موم که پولاد در گداز آرد
تویی که گر بخرامد درخت قامت تو
ز رشک سرو روان را به اهتزاز آرد
دگر به روی خود از خلق در بخواهم بست
مگر کسی ز توام مژدهای فرازآرد
اگر قبول کنی سر نهیم بر قدمت
چو بت پرست که در پیش بت نماز آرد
یکی به سمع رضا گوش دل به سعدی دار
که سوز عشق سخنهای دلنواز آرد
#سعدی
@Kafee_sheerr💖💖
مشک و عنبر گر ز مشک زلف یارم بو کند
بوی خود را واهلد در حال و زلفش بو کند
کافر و مؤمن گر از خوی خوشش واقف شوند
خوی را خود واکند در حین و خو با او کند
#مولانا
@Kafee_sheerr💖💖
بوی خود را واهلد در حال و زلفش بو کند
کافر و مؤمن گر از خوی خوشش واقف شوند
خوی را خود واکند در حین و خو با او کند
#مولانا
@Kafee_sheerr💖💖
قلبم را در دستانت پنهان کن
یک نفس بدووو و فرار کن
دزدانه بوسه ای از تاکستان لبانم بنوش و مست شو
برای سکوت من درمقابل این همه جسارت عاشقانه در گوشم زمزمه کن
تمام گرمای زندگی بخشه درونت را به ارامی در من جاری کن
زمزمه کن بگذار تا من مغلوب این دزدی مستانه توو باشم
#رویاکاکاوند
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
یک نفس بدووو و فرار کن
دزدانه بوسه ای از تاکستان لبانم بنوش و مست شو
برای سکوت من درمقابل این همه جسارت عاشقانه در گوشم زمزمه کن
تمام گرمای زندگی بخشه درونت را به ارامی در من جاری کن
زمزمه کن بگذار تا من مغلوب این دزدی مستانه توو باشم
#رویاکاکاوند
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
مرا اگر تو نخواهی منت به جان خواهم
وگر درم نگشایی مقیم درگاهم
چو ماهیم که بیفکند موج بیرونش
به غیر آب نباشد پناه و دلخواهم
کجا روم به سر خویش کی دلی دارم
من و تن و دل من سایه شهنشاهم
به توست بیخودیم گر خراب و سرمستم
به توست آگهی من اگر من آگاهم
نه دلربام تویی گر مرا دلی باقی است
نه کهربام تویی گر مثل پر کاهم
نه از حلاوت حلوای بیحد لب توست
که چون کلیچه فتاده کنون در افواهم
ز هر دو عالم پهلوی خود تهی کردم
چو هی نشسته به پهلوی لام اللهم
ز جاه و سلطنت و سروری نیندیشم
بس است دولت عشق تو منصب و جاهم
چو قل هو الله مجموع غرق تنزیهم
نه چون مشبهیان سرنگون اشباهم
اگر تتار غمت خشم و ترکیی آرد
به عشق و صبر کمربسته همچو خرگاهم
اگر چه کاهل و بیگاه خیز قافلهام
به سوی توست سفرهای گاه و بیگاهم
برآ چو ماه تمام و تمام این تو بگو
که زیر عقده هجرت بمانده چون ماهم
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
وگر درم نگشایی مقیم درگاهم
چو ماهیم که بیفکند موج بیرونش
به غیر آب نباشد پناه و دلخواهم
کجا روم به سر خویش کی دلی دارم
من و تن و دل من سایه شهنشاهم
به توست بیخودیم گر خراب و سرمستم
به توست آگهی من اگر من آگاهم
نه دلربام تویی گر مرا دلی باقی است
نه کهربام تویی گر مثل پر کاهم
نه از حلاوت حلوای بیحد لب توست
که چون کلیچه فتاده کنون در افواهم
ز هر دو عالم پهلوی خود تهی کردم
چو هی نشسته به پهلوی لام اللهم
ز جاه و سلطنت و سروری نیندیشم
بس است دولت عشق تو منصب و جاهم
چو قل هو الله مجموع غرق تنزیهم
نه چون مشبهیان سرنگون اشباهم
اگر تتار غمت خشم و ترکیی آرد
به عشق و صبر کمربسته همچو خرگاهم
اگر چه کاهل و بیگاه خیز قافلهام
به سوی توست سفرهای گاه و بیگاهم
برآ چو ماه تمام و تمام این تو بگو
که زیر عقده هجرت بمانده چون ماهم
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
سخت است اگر بر گل تو خار نباشد
تو در پى عشقى و يكى يار نباشد
سخت است اگر خواب به چشم تو حرام و
در شهر تو اما دلِ بيدار نباشد
در چشم تو در حسرت او نهر بجوشد
او غرقه ى درياى تو يك بار نباشد
عاشق شدنت چيست به جز مرگ پياپى
خوشبخت هر آن كس كه گرفتار نباشد
در باور تو جان به كفانت همه ، اما
در عادتشان عشقِ زمان دار نباشد
افسوس در اين سايه يكى گرگ نشسته
اى كاش كه آن شاخه سبكبار نباشد
در ميكده جز جرعه اى از عشق نشايد
يك باده كه جاى لب بسيار نباشد
شعرم شده چون زهر و لبم تلخ و دلم سرد
جز مرگ مرا دلبر و غمخوار نباشد
بر شاعر شهرى كه تب عشق ندارند
سخت است اگر چاره به جز دار نباشد ...
#محمد_على_ناطقى
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
تو در پى عشقى و يكى يار نباشد
سخت است اگر خواب به چشم تو حرام و
در شهر تو اما دلِ بيدار نباشد
در چشم تو در حسرت او نهر بجوشد
او غرقه ى درياى تو يك بار نباشد
عاشق شدنت چيست به جز مرگ پياپى
خوشبخت هر آن كس كه گرفتار نباشد
در باور تو جان به كفانت همه ، اما
در عادتشان عشقِ زمان دار نباشد
افسوس در اين سايه يكى گرگ نشسته
اى كاش كه آن شاخه سبكبار نباشد
در ميكده جز جرعه اى از عشق نشايد
يك باده كه جاى لب بسيار نباشد
شعرم شده چون زهر و لبم تلخ و دلم سرد
جز مرگ مرا دلبر و غمخوار نباشد
بر شاعر شهرى كه تب عشق ندارند
سخت است اگر چاره به جز دار نباشد ...
#محمد_على_ناطقى
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
برخط لبان تو – خدا - عشق نوشته
از فرق سرت تا نوک پا عشق نوشته
تا شعر لبان تو به یک بوسه سروده
دیدم که چه پرمهر و وفا عشق نوشته
گلواژه ی عشقی ،نفست زمزمه ی لطف
با دست تو ، حق ، درهمه جا عشق نوشته
برگردنت آویخته ای آیه ی رحمت
البته پس از رفع بلا عشق نوشته
آدم شوم از زمزمه ی نام تو ،حوا
زیرا که خدا نام تو با عشق نوشته
باچشم تو تاجان به تماشای جهان رفت
می دید که در ارض و سما عشق نوشته
ازمدرسه ی عشق تو این درس گرفتم
چشمان تو سرمشق مرا عشق نوشته
#مهدی زکی زاده
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
از فرق سرت تا نوک پا عشق نوشته
تا شعر لبان تو به یک بوسه سروده
دیدم که چه پرمهر و وفا عشق نوشته
گلواژه ی عشقی ،نفست زمزمه ی لطف
با دست تو ، حق ، درهمه جا عشق نوشته
برگردنت آویخته ای آیه ی رحمت
البته پس از رفع بلا عشق نوشته
آدم شوم از زمزمه ی نام تو ،حوا
زیرا که خدا نام تو با عشق نوشته
باچشم تو تاجان به تماشای جهان رفت
می دید که در ارض و سما عشق نوشته
ازمدرسه ی عشق تو این درس گرفتم
چشمان تو سرمشق مرا عشق نوشته
#مهدی زکی زاده
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
نوش جانت شعرهایم، تحفه ای ناقابل است
خط به خط، دفتر به دفتر،شرح حال این دل است
با تمام عشق و احساسم سرودم بهر تو
سینه ام آتش نگیرد از فراقت، مشکل است
جویبار شعر من سرچشمه اش چشمان توست
جوشش شعر از نگاهت ،شمع بزم محفل است
باغ لبهایت رسیده میوه های نوبرش
لب گزیدنهای تو، تاراج دل را عامل است
جعد گیسوهای تو چون موج دریا پرخروش
آرزویم دیدن این موج اندر ساحل است
هر نفس با یاد تو شوری به جانم می رسد
نوش جانت، شعرهایم تحفه ای ناقابل است
#عرفان_یزدانی
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
خط به خط، دفتر به دفتر،شرح حال این دل است
با تمام عشق و احساسم سرودم بهر تو
سینه ام آتش نگیرد از فراقت، مشکل است
جویبار شعر من سرچشمه اش چشمان توست
جوشش شعر از نگاهت ،شمع بزم محفل است
باغ لبهایت رسیده میوه های نوبرش
لب گزیدنهای تو، تاراج دل را عامل است
جعد گیسوهای تو چون موج دریا پرخروش
آرزویم دیدن این موج اندر ساحل است
هر نفس با یاد تو شوری به جانم می رسد
نوش جانت، شعرهایم تحفه ای ناقابل است
#عرفان_یزدانی
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
به اخمت خستگی در می رود ،لبخند لازم نیست
کنار سینی چای تو اصلا قند لازم نیست
همیشه دوستت دارم ـ به جان مادرم ـ اما
تو از بس ساده ای ، خوش باوری ، سوگند لازم نیست
به لطف طعم لبهای تو شیرین می شود شعرم
غزل را با عسل می آورم ،هرچند لازم نیست
مرا دیوانه کردی و هنوز از من طلبکاری
بپوشان بافه های گیسویت را ،بند لازم نیست
"به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را "
عزیزم ، بس کن ، از این بیشتر ترفند لازم نیست
فدای آن کمانهای به هم پیوسته ات ، هر یک ـ
جدا دخل مرا می آورد پیوند لازم نیست
#بهمن_صباغ_زاده
@Kafee_sheerr💖💖
کنار سینی چای تو اصلا قند لازم نیست
همیشه دوستت دارم ـ به جان مادرم ـ اما
تو از بس ساده ای ، خوش باوری ، سوگند لازم نیست
به لطف طعم لبهای تو شیرین می شود شعرم
غزل را با عسل می آورم ،هرچند لازم نیست
مرا دیوانه کردی و هنوز از من طلبکاری
بپوشان بافه های گیسویت را ،بند لازم نیست
"به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را "
عزیزم ، بس کن ، از این بیشتر ترفند لازم نیست
فدای آن کمانهای به هم پیوسته ات ، هر یک ـ
جدا دخل مرا می آورد پیوند لازم نیست
#بهمن_صباغ_زاده
@Kafee_sheerr💖💖
از نگاهت این همه اعجاز می ریزد بهار
کنج لبها نرگس شیراز می ریزد بهار
شاه شطرنج جهان را گر کنی کیش رخت
زیر پایت فوجی از سرباز می ریزد بهار
گم شود در موج چشمت صدسپاه عاطفه
زیر پلکت دفتری از راز می ریزد بهار
ای غزال خوش خرام دشت سرسبز غزل
عشوه ها از آن تن طناز می ریزد بهار
گلپر احساس می بارد ز لبخند لبت
نغمه ها از هر نخ شهناز می ریزد بهار
سرو زیبا قامت شیراز در باغ ارم
هر عقابی را پر پرواز می ریزد بهار
گیسوانت می دهی گاهی به دستان نسیم
چتری از گل بر سر قفقاز می ریزد بهار
وصف تو هرگز نمی گنجد به اوراق غزل
از لب خاقان دگر ایجاز می ریزد بهار
#خاقان_کرمی
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
کنج لبها نرگس شیراز می ریزد بهار
شاه شطرنج جهان را گر کنی کیش رخت
زیر پایت فوجی از سرباز می ریزد بهار
گم شود در موج چشمت صدسپاه عاطفه
زیر پلکت دفتری از راز می ریزد بهار
ای غزال خوش خرام دشت سرسبز غزل
عشوه ها از آن تن طناز می ریزد بهار
گلپر احساس می بارد ز لبخند لبت
نغمه ها از هر نخ شهناز می ریزد بهار
سرو زیبا قامت شیراز در باغ ارم
هر عقابی را پر پرواز می ریزد بهار
گیسوانت می دهی گاهی به دستان نسیم
چتری از گل بر سر قفقاز می ریزد بهار
وصف تو هرگز نمی گنجد به اوراق غزل
از لب خاقان دگر ایجاز می ریزد بهار
#خاقان_کرمی
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
جمعه باشـد و بوسه و طنین
دوسـت دارم هایے ڪه
گوش به گوش
مےبوسیــم
#آزادهڪجڪلا
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
دوسـت دارم هایے ڪه
گوش به گوش
مےبوسیــم
#آزادهڪجڪلا
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند در رضای یار
گر بر وجود عاشق صادق نهند تیغ
بیند خطای خویش و نبیند خطای یار
ما را از درد عشق تو با کس حدیث نیست
هم پیش یار گفته شود ماجرای یار
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ترک رضای خویش کند در رضای یار
گر بر وجود عاشق صادق نهند تیغ
بیند خطای خویش و نبیند خطای یار
ما را از درد عشق تو با کس حدیث نیست
هم پیش یار گفته شود ماجرای یار
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به دو چشم من ز چشمش چه پیامهاست هر دم
که دو چشم از پیامش خوش و پرخمار بادا
در زاهدی شکستم به دعا نمود نفرین
که برو که روزگارت همه بیقرار بادا
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که دو چشم از پیامش خوش و پرخمار بادا
در زاهدی شکستم به دعا نمود نفرین
که برو که روزگارت همه بیقرار بادا
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه چاره است دلِ سر ز دیده بَر زده را؟
خدا علاج کند این جنون به سر زده را!
مخور فریبِ رُعونَت، که از پشیمانی
بسی زنند به سر دست بر کمر زده را
مرا جدا ز تو، هر شاخه گل به چشمِ تمیز
مشابه آمده شریانِ نیشترزده را
مدام پنجهی خورشید گرمِ زرپاشیست
چه فیضها که بُود بادهی سحرزده را
به سرزنش متقاعد نمیشود دشمن
که پیچ و تاب بُود بیش مارِ سر زده را
خدا نصیب دلِ دردمند «جویا» کرد
خدنگِ آن مژهی تکیه بر جگر زده را...
#جویای_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خدا علاج کند این جنون به سر زده را!
مخور فریبِ رُعونَت، که از پشیمانی
بسی زنند به سر دست بر کمر زده را
مرا جدا ز تو، هر شاخه گل به چشمِ تمیز
مشابه آمده شریانِ نیشترزده را
مدام پنجهی خورشید گرمِ زرپاشیست
چه فیضها که بُود بادهی سحرزده را
به سرزنش متقاعد نمیشود دشمن
که پیچ و تاب بُود بیش مارِ سر زده را
خدا نصیب دلِ دردمند «جویا» کرد
خدنگِ آن مژهی تکیه بر جگر زده را...
#جویای_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با عشق، پر از شهد و عسل کن دهنم را
یا از علف هرز وجین کن سخنم را
با یاری دستان تو میشد بِرَهانم
از دست زلیخای هوس، پیرهنم را
در غربت آوارگیام گم شده بودم
تشخیص نمیداد نگاهم وطنم را
با هقهق تنهایی خود انس گرفتم
تا جار زنم جار، دیار کهنم را
با پاکُنِ نامرئیات -ای خوب!- زدودی
از خاطرم انبوهِ شک و سوءظنم را
حالا که من آمادهی تغییر نوینم
اصلاح بکن هندسهی زیستنم را
ثابت شده از قبل برایم که تو دانی
قدر گهر نابِ عقیق یمنم را...
#محمدعلی_ساکی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یا از علف هرز وجین کن سخنم را
با یاری دستان تو میشد بِرَهانم
از دست زلیخای هوس، پیرهنم را
در غربت آوارگیام گم شده بودم
تشخیص نمیداد نگاهم وطنم را
با هقهق تنهایی خود انس گرفتم
تا جار زنم جار، دیار کهنم را
با پاکُنِ نامرئیات -ای خوب!- زدودی
از خاطرم انبوهِ شک و سوءظنم را
حالا که من آمادهی تغییر نوینم
اصلاح بکن هندسهی زیستنم را
ثابت شده از قبل برایم که تو دانی
قدر گهر نابِ عقیق یمنم را...
#محمدعلی_ساکی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر چهره، حرف اشک سراپا نوشتهایم
سرمشق، بهرِ خاطرِ دریا نوشتهایم
نسیان نه طورِ ماست، ولی بهر احتیاط
بر لوح سینه، نام تو صدجا نوشتهایم
دور افکنَد پدر ز پسر، جذبههای شوق
تعبیر خوابهای زلیخا نوشتهایم
هرگز به نامه دردسر او ندادهایم
احوال خویش بر پَرِ عَنقا نوشتهایم
از نسخهی لبت، چو طبیبان به التماس
یک نسخه از برای مسیحا نوشتهایم
قابل نِهای «نصیر!» که یادت کند کسی
در این صحیفه نام تو بیجا نوشتهایم...
#نصیر_همدانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سرمشق، بهرِ خاطرِ دریا نوشتهایم
نسیان نه طورِ ماست، ولی بهر احتیاط
بر لوح سینه، نام تو صدجا نوشتهایم
دور افکنَد پدر ز پسر، جذبههای شوق
تعبیر خوابهای زلیخا نوشتهایم
هرگز به نامه دردسر او ندادهایم
احوال خویش بر پَرِ عَنقا نوشتهایم
از نسخهی لبت، چو طبیبان به التماس
یک نسخه از برای مسیحا نوشتهایم
قابل نِهای «نصیر!» که یادت کند کسی
در این صحیفه نام تو بیجا نوشتهایم...
#نصیر_همدانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دیریست که دل، آن دلِ دلتنگشدنها
بیدغدغه تن داده به این سنگشدنها
آه، ای نفسِ از نفس افتاده! کجا رفت
در نایِ نی افتادن و آهنگشدنها؟
کو ذوقِ چکیدن ز سرانگشتِ جنون، کو؟
جاری به رگ سوختهی چنگشدنها
زاین رفتنِ کاهل چه تمنّای فتوحی؟
تیمور نخواهی شد از این لنگشدنها
پای طلبم بود و به منزل نرسیدم
من ماندم و فرسودهی فرسنگ شدنها...
#ساعد_باقری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیدغدغه تن داده به این سنگشدنها
آه، ای نفسِ از نفس افتاده! کجا رفت
در نایِ نی افتادن و آهنگشدنها؟
کو ذوقِ چکیدن ز سرانگشتِ جنون، کو؟
جاری به رگ سوختهی چنگشدنها
زاین رفتنِ کاهل چه تمنّای فتوحی؟
تیمور نخواهی شد از این لنگشدنها
پای طلبم بود و به منزل نرسیدم
من ماندم و فرسودهی فرسنگ شدنها...
#ساعد_باقری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
پی نو شدن آدمها نرو
این روزها زندگی
کلاف سر در گمی ست
همین که نگاهت گره خورد به این کلاف
تازه میفهمی
نه خوشبختی اش معلوم هست و
نه بد بختی اش
این زندگی هیچ گلی به سر هیچ کس نمی زند
فقط بعضیها ژست خوشبختی میگیرند
هیچ کس خوشبخت نیست
#امير_وجود
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پی نو شدن آدمها نرو
این روزها زندگی
کلاف سر در گمی ست
همین که نگاهت گره خورد به این کلاف
تازه میفهمی
نه خوشبختی اش معلوم هست و
نه بد بختی اش
این زندگی هیچ گلی به سر هیچ کس نمی زند
فقط بعضیها ژست خوشبختی میگیرند
هیچ کس خوشبخت نیست
#امير_وجود
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
تلخ منم ..
همچون چای سرد
که ساعات طولانی نگاهش کرده باشی ..
و ننوشیده باشی ..
تلخ منم !
چای یخ ..
که هیچ کس ندارد
هوسش را ..
#سیدعلی_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تلخ منم ..
همچون چای سرد
که ساعات طولانی نگاهش کرده باشی ..
و ننوشیده باشی ..
تلخ منم !
چای یخ ..
که هیچ کس ندارد
هوسش را ..
#سیدعلی_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀