دیدمت در حریری ز مهتاب
سرد و خاموش خفته بودی
یادم آمد که در صبح دیدار
از غروبی چنین گفته بودی
در دو چشمت طلوعی نهان بود
چون ستاره می دمیدی
در شب بهت ویرانی من
قصه های مرا از سر شوق می شنیدی
بی شکیبم بی قرارم
سر به پای جنون می گذارم
بی شکیبم بی قرارم
دل به در یای تو می سپارم
در بهاری که بی تو خزان شد
باورم شد دگر نیستی تو
خود نگفتی که من هم بدانم
کیستی تو چیستی تو
دیدمت در حریری ز مهتاب
سرد و خاموش خفته بودی
یادم آمد که در صبح دیدار
از غروبی چنین گفته بودی
شعر #علیرضا_اخلاقی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سرد و خاموش خفته بودی
یادم آمد که در صبح دیدار
از غروبی چنین گفته بودی
در دو چشمت طلوعی نهان بود
چون ستاره می دمیدی
در شب بهت ویرانی من
قصه های مرا از سر شوق می شنیدی
بی شکیبم بی قرارم
سر به پای جنون می گذارم
بی شکیبم بی قرارم
دل به در یای تو می سپارم
در بهاری که بی تو خزان شد
باورم شد دگر نیستی تو
خود نگفتی که من هم بدانم
کیستی تو چیستی تو
دیدمت در حریری ز مهتاب
سرد و خاموش خفته بودی
یادم آمد که در صبح دیدار
از غروبی چنین گفته بودی
شعر #علیرضا_اخلاقی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هوا هوای بهار است و باده بادهٔ ناب
به خنده خنده بنوشیم جرعهجرعه شراب
در این پیاله ندانم چه ریختی، پیداست
كه خوش به جانِ هم افتادهاند آتش و آب
فرشتهروی من، ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین دریاب
به جام هستی ما، ای شراب عشق بجوش!
به بزم سادهٔ ما، ای چراغِ ماه بتاب!
گُل امید من امشب شكفته در بر من
بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب
مگر نه خاکِ رهِ این خرابه باید شد؟
بیا كه كام بگیریم از این جهانِ خراب
#فریدون_مشیری
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
به خنده خنده بنوشیم جرعهجرعه شراب
در این پیاله ندانم چه ریختی، پیداست
كه خوش به جانِ هم افتادهاند آتش و آب
فرشتهروی من، ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین دریاب
به جام هستی ما، ای شراب عشق بجوش!
به بزم سادهٔ ما، ای چراغِ ماه بتاب!
گُل امید من امشب شكفته در بر من
بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب
مگر نه خاکِ رهِ این خرابه باید شد؟
بیا كه كام بگیریم از این جهانِ خراب
#فریدون_مشیری
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
#رباعی
صبح آمد و جام ِ زهر، بر لب مانده
خاکستر ِ عشق، سردو عقرب مانده
خورشید نبودهای ، ببینی هر روز _
دلسوخته بیشمار ، از شب مانده!
#عبدالرحیمنوروزی_تنها
#ص
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
صبح آمد و جام ِ زهر، بر لب مانده
خاکستر ِ عشق، سردو عقرب مانده
خورشید نبودهای ، ببینی هر روز _
دلسوخته بیشمار ، از شب مانده!
#عبدالرحیمنوروزی_تنها
#ص
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
کاش آن آینه ای بودم من
که به هر صبح
تو را می دیدم
می کشیدم همه اندام تو را
در آغوش
سرو اندام
تو با آن همه پیچ آن همه تاب
آنگه از باغ تنت می چیدم
گل صد بوسه ی ناب..
#حمید_مصدق
#ک
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
که به هر صبح
تو را می دیدم
می کشیدم همه اندام تو را
در آغوش
سرو اندام
تو با آن همه پیچ آن همه تاب
آنگه از باغ تنت می چیدم
گل صد بوسه ی ناب..
#حمید_مصدق
#ک
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تو نشاطِ نفسِ صبح پس از بارانی
جنگلِ ابری و در خاطرهها پنهانی
اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم
باز هم در قفسِ یاد توام زندانی
شرحِ دلبستن و دلکندنِ ما آسان نیست
تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی!
بیگناهی اگر از ترسِ عذاب است نه عشق
برحذر باش از این وسوسهی شیطانی
چشم بستیم، ولی جای نظربازی داشت
شرمِ دیدارِ تو در جامهی تابستانی
دست در زلفِ تو بردم که شب آغاز شود
حیف! یلدای من این بار نشد طولانی ...
#علی_مقیمی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جنگلِ ابری و در خاطرهها پنهانی
اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم
باز هم در قفسِ یاد توام زندانی
شرحِ دلبستن و دلکندنِ ما آسان نیست
تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی!
بیگناهی اگر از ترسِ عذاب است نه عشق
برحذر باش از این وسوسهی شیطانی
چشم بستیم، ولی جای نظربازی داشت
شرمِ دیدارِ تو در جامهی تابستانی
دست در زلفِ تو بردم که شب آغاز شود
حیف! یلدای من این بار نشد طولانی ...
#علی_مقیمی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من هزاران سین از سرخی رویت چیده ام
سال تو امروز نو شد سال من تا دیدمت ...
#سارا_احدی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سال تو امروز نو شد سال من تا دیدمت ...
#سارا_احدی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سبز شد خطِّ لبِ یار، بهار است بهار
ای جنون منِ سرشار، بهار است بهار
سینه گو چاک زند زاهد محراب نشین
سَر ما و ره خمّار، بهار است بهار
دیده بحریست پر آشوب، جنونست جنون
مژه ابری ست گُهر بار، بهار است بهار
مطربا، نالهی جانسوز که شوریست به سر
ساقیا، ساغر سرشار، بهار است بهار
سری از زیرِ پَر خویش برون آر "حزین"
بگشا غنچهی منقار، بهار است بهار ...
#حزین_لاهیجی
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای جنون منِ سرشار، بهار است بهار
سینه گو چاک زند زاهد محراب نشین
سَر ما و ره خمّار، بهار است بهار
دیده بحریست پر آشوب، جنونست جنون
مژه ابری ست گُهر بار، بهار است بهار
مطربا، نالهی جانسوز که شوریست به سر
ساقیا، ساغر سرشار، بهار است بهار
سری از زیرِ پَر خویش برون آر "حزین"
بگشا غنچهی منقار، بهار است بهار ...
#حزین_لاهیجی
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
Navid Ghaderi ( Marde Tanha)--2020
parsian record kangavar
#نوید_قادری
کوردی احساسی و زیبا👌☕️
اسفند
کم کم
ته نشین می شود
و من دوست داشتنت را می سپارم به فصلی جدید
بهار زمزمه ی زیبای عاشقانه ی #تُ ست🦋
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
کوردی احساسی و زیبا👌☕️
اسفند
کم کم
ته نشین می شود
و من دوست داشتنت را می سپارم به فصلی جدید
بهار زمزمه ی زیبای عاشقانه ی #تُ ست🦋
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ز فیض آمدنت گل به بار آمد باز
تو باز آمده یی یا بهار آمد باز؟
ببین در آینۀ بخت خود کز آمدنت
چه رنگها به رخ روزگار آمد باز
ز دولت تو هر آن روزِ خوش که رفته به عیش
گشاده کام تر از روزگار آمد باز
به پای بوس تو سروِ چمن ز گوشۀ باغ
پیاده تا لبِ جویبار آمد باز
سرِ سپهر به فتراک بسته پنداری
که از شکارگه آن شهسوار آمد باز
که رو به صید که آورد با کمان و کمند
که جانِ رفته به جانِ شکار آمد باز
گرفته گوهرِ جان بر کفِ ادب طالب
بر آستانِ تو بهر نثار آمد باز
#طالب
#ز
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تو باز آمده یی یا بهار آمد باز؟
ببین در آینۀ بخت خود کز آمدنت
چه رنگها به رخ روزگار آمد باز
ز دولت تو هر آن روزِ خوش که رفته به عیش
گشاده کام تر از روزگار آمد باز
به پای بوس تو سروِ چمن ز گوشۀ باغ
پیاده تا لبِ جویبار آمد باز
سرِ سپهر به فتراک بسته پنداری
که از شکارگه آن شهسوار آمد باز
که رو به صید که آورد با کمان و کمند
که جانِ رفته به جانِ شکار آمد باز
گرفته گوهرِ جان بر کفِ ادب طالب
بر آستانِ تو بهر نثار آمد باز
#طالب
#ز
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نوروز که هرچمن دل افروز بود
نقش گل و خار عبرت آموز بود
گر جامه به جان ز معرفت نو گردد
هرروز به دل نشاط نوروز بود
#شکیب_اصفهانی
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نقش گل و خار عبرت آموز بود
گر جامه به جان ز معرفت نو گردد
هرروز به دل نشاط نوروز بود
#شکیب_اصفهانی
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
این زخمهای کاری، بر مغزِ جان مبارک
عید شهادت ما، بر دوستان مبارک
دینم به عشوه ای رفت، باز آمدن مبادش
ناموس هم عنان تافت، بر دودمان مبارک
اینک فنا به بالین، افسانه گو در آمد
ای چشم ناغنوده! خواب گران مبارک
آمد سحابِ دردی، طوفانِ گریه برخاست
بر تارک اسیران این سایبان مبارک
گویند: کفرِ زلفی بر دین زند شبیخون
بر دوش دین فروشان، این طیلسان مبارک
بر ما خجسته بادا دوزخ فروزی عشق
طوبی و حور و کوثر بر این و آن مبارک
ای خلوت محبّت! عذرت چگونه خواهم
تشویش بوسهٔ تو بر آستان مبارک
آمد نیسم شوقی، گلهایِ زخم بشکفت
این نوبهارِ لذّت، بر باغِ جان مبارک
عرفی در آتشِ دل، می جوشی و خموشی
داغ نهان مخلّد، قفلِ زبان مبارک
#عرفی
#ا
طیلسان: نوعی از ردا که خطیبان و قاضیان بر دوش اندازند.
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
عید شهادت ما، بر دوستان مبارک
دینم به عشوه ای رفت، باز آمدن مبادش
ناموس هم عنان تافت، بر دودمان مبارک
اینک فنا به بالین، افسانه گو در آمد
ای چشم ناغنوده! خواب گران مبارک
آمد سحابِ دردی، طوفانِ گریه برخاست
بر تارک اسیران این سایبان مبارک
گویند: کفرِ زلفی بر دین زند شبیخون
بر دوش دین فروشان، این طیلسان مبارک
بر ما خجسته بادا دوزخ فروزی عشق
طوبی و حور و کوثر بر این و آن مبارک
ای خلوت محبّت! عذرت چگونه خواهم
تشویش بوسهٔ تو بر آستان مبارک
آمد نیسم شوقی، گلهایِ زخم بشکفت
این نوبهارِ لذّت، بر باغِ جان مبارک
عرفی در آتشِ دل، می جوشی و خموشی
داغ نهان مخلّد، قفلِ زبان مبارک
#عرفی
#ا
طیلسان: نوعی از ردا که خطیبان و قاضیان بر دوش اندازند.
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀