چه غم ز بی کلهی کآسمان کلاه منست
زمین بساط و در و دشت بارگاه منست
گدای عشقم و سلطان وقت خویشتنم
نیاز و مسکنت و عجز و غم سپاه منست
به راه عشق نتابم سر از ارادت دوست
که عشق مملکت و دوست پادشاه منست
زنند طعنه که اندر جهان پناهت نیست
به جان دوست همان نیستی پناه منست
بهروز حشرکه اعمال خویش عرضه دهند
سواد زلف بتان نامه ی سیاه من است
به مستی ار ز لبت بوسهای طلب کردم
لب پیاله درین جرم عذرخواه منست
قلدرانه گنه میکنم ندارم باک
از آنکه رحمت حق ضامن گناه منست
بهرندی این هنرم بس که عیب کس نکنم
کس ار ز من نپذیرد خدا گواه منست
مرا به حالت مستی نگر که تا بینی
جهان و هرچه درو هست دستگاه منست
دمی که مست زنم تکیه در برابر دوست
هزار راز نهانی به هر نگاه منست
چگونه ترک کنم باده را به شام و سحر
که آن دعای شب و ورد صبحگاه منست
هزار مرتبه بر تربتم گذشت و نگفت
که این بلاکش افتاده خاک راه منست
مرا که تکیه بر ایام نیست قاآنی
ولای خواجهٔ ایام تکیه گاه منست
امیر کشور جم صاحب اختیار عجم
که در شداید ایام دادخواه منست
#قاآنی
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
زمین بساط و در و دشت بارگاه منست
گدای عشقم و سلطان وقت خویشتنم
نیاز و مسکنت و عجز و غم سپاه منست
به راه عشق نتابم سر از ارادت دوست
که عشق مملکت و دوست پادشاه منست
زنند طعنه که اندر جهان پناهت نیست
به جان دوست همان نیستی پناه منست
بهروز حشرکه اعمال خویش عرضه دهند
سواد زلف بتان نامه ی سیاه من است
به مستی ار ز لبت بوسهای طلب کردم
لب پیاله درین جرم عذرخواه منست
قلدرانه گنه میکنم ندارم باک
از آنکه رحمت حق ضامن گناه منست
بهرندی این هنرم بس که عیب کس نکنم
کس ار ز من نپذیرد خدا گواه منست
مرا به حالت مستی نگر که تا بینی
جهان و هرچه درو هست دستگاه منست
دمی که مست زنم تکیه در برابر دوست
هزار راز نهانی به هر نگاه منست
چگونه ترک کنم باده را به شام و سحر
که آن دعای شب و ورد صبحگاه منست
هزار مرتبه بر تربتم گذشت و نگفت
که این بلاکش افتاده خاک راه منست
مرا که تکیه بر ایام نیست قاآنی
ولای خواجهٔ ایام تکیه گاه منست
امیر کشور جم صاحب اختیار عجم
که در شداید ایام دادخواه منست
#قاآنی
#چ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
برای مُردن
مرا میان مریمها و نرگسها نگذار
مرا رها نکن در آبهای جهان
به کهکشانها هم مرا نسپار
مرا نخست از میان النگوی آن نگاه
زاویهدارِ اُریب عبور ده
و بعد مرا به دور من بچرخان
و در میان النگوی
آن نگاه زاویهدارِ اُریب نگاهدار
نگاهدار و بچرخان
که من نبودهام
#رضا_براهنی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مرا میان مریمها و نرگسها نگذار
مرا رها نکن در آبهای جهان
به کهکشانها هم مرا نسپار
مرا نخست از میان النگوی آن نگاه
زاویهدارِ اُریب عبور ده
و بعد مرا به دور من بچرخان
و در میان النگوی
آن نگاه زاویهدارِ اُریب نگاهدار
نگاهدار و بچرخان
که من نبودهام
#رضا_براهنی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
Nab
Mehdi Jahani
🎧 مهدے جهانی
تا منو عاشق نڪنے ول نمیڪنے
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا منو عاشق نڪنے ول نمیڪنے
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
قلب و مغز جنسیتی ندارند. رفتار هم جنسیت ندارد. اگر تو انسانی اهل دوست داشتن و اهل تفکر هستی، آنچه را که گفتم به خاطر داشته باش زیرا من از آنهایی نیستم که به صورتی تو را ملزم سازم که رفتارت زنانه یا مردانه باشد.
من تنها از تو خواهم خواست که از معجزه متولد شدن بهره برگیری و هرگز به پستی و بی همتی تن در ندهی. پستی جانوری است همواره کمین کرده، او ما را هر روز میگزد و نادرند کسانی که نمیگذارند که این حیوان پارهپارهشان کند.
✍🏻 اوریانا فالاچی
📒 نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من تنها از تو خواهم خواست که از معجزه متولد شدن بهره برگیری و هرگز به پستی و بی همتی تن در ندهی. پستی جانوری است همواره کمین کرده، او ما را هر روز میگزد و نادرند کسانی که نمیگذارند که این حیوان پارهپارهشان کند.
✍🏻 اوریانا فالاچی
📒 نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
حاشا که من بنالم، ور تن شود چو نالم
من نی نیم که هر دم، از دست دوست نالم
گر خون دل خورندم، چون جام می بخندم
ور سرزنش کنندم، چون شاخ رز ننالم
آسودگان چه دانند، احوال دردمندان؟
آشفته حال داند، آشفتگی حالم
پروانه وار خواهم، پرواز کرد لیکن
کو آن مجال قربم کو آن فراغ بالم
#سلمان_ساوجی
#ح
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من نی نیم که هر دم، از دست دوست نالم
گر خون دل خورندم، چون جام می بخندم
ور سرزنش کنندم، چون شاخ رز ننالم
آسودگان چه دانند، احوال دردمندان؟
آشفته حال داند، آشفتگی حالم
پروانه وار خواهم، پرواز کرد لیکن
کو آن مجال قربم کو آن فراغ بالم
#سلمان_ساوجی
#ح
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
.
آدم هایی که
شعر می خوانند
شعر می دانند
آرام و صبورند .
بروید و نگران تنهاییشان نباشید ؛
آن ها خوب بلدند خیالبافی کنند ،
طوری در شعرها تصورتان می کنند
در آغوشتان می گیرند
بوسه بر دستانتان می زنند
که اگر برگردید
به آدمِ درونِ شعر وفادارند و
شما را پس می زنند
#مونا_محمدی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آدم هایی که
شعر می خوانند
شعر می دانند
آرام و صبورند .
بروید و نگران تنهاییشان نباشید ؛
آن ها خوب بلدند خیالبافی کنند ،
طوری در شعرها تصورتان می کنند
در آغوشتان می گیرند
بوسه بر دستانتان می زنند
که اگر برگردید
به آدمِ درونِ شعر وفادارند و
شما را پس می زنند
#مونا_محمدی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ز باغِ پیرهنت چون دریچهها وا شد
بهارِ گمشده پشتِ دریچه پیدا شد
به دیدن تو همه ذرههای من شد چشم
و چشمها همه سر تا به پا تماشا شد
تمام منظره پوشیده از تو شد؛ یعنی
جهان به چشمِ دل من دوباره زیبا شد
#حسین_منزوی
#ز
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بهارِ گمشده پشتِ دریچه پیدا شد
به دیدن تو همه ذرههای من شد چشم
و چشمها همه سر تا به پا تماشا شد
تمام منظره پوشیده از تو شد؛ یعنی
جهان به چشمِ دل من دوباره زیبا شد
#حسین_منزوی
#ز
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
پیشِ بهارِ تو بهشت از جلوه افتاد
ای باغها پیشِ کویرت شرمساران!
ایرانِ من! آه ای زده از شعرِ حافظ
زیباترین گل را به گیسوی بهاران
میخوانم آوازی برایت عاشقانه
همراهیام با رعد و برق و باد و باران
از این شکستنها مکن پروا که آخر
پیروزی ای ایران! به رغمِ نابکاران
نام تو را بر صخرهای بی مرگ کَندند
ایرانِ من! ای یادگارِ یادگاران! ❤️
#حسین_منزوی
#پ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای باغها پیشِ کویرت شرمساران!
ایرانِ من! آه ای زده از شعرِ حافظ
زیباترین گل را به گیسوی بهاران
میخوانم آوازی برایت عاشقانه
همراهیام با رعد و برق و باد و باران
از این شکستنها مکن پروا که آخر
پیروزی ای ایران! به رغمِ نابکاران
نام تو را بر صخرهای بی مرگ کَندند
ایرانِ من! ای یادگارِ یادگاران! ❤️
#حسین_منزوی
#پ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در پیش چنین خنده
جانست و جهان،بنده
صد جان و جهان نو
در میرسد از هر سو
#حضرت_مولانا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جانست و جهان،بنده
صد جان و جهان نو
در میرسد از هر سو
#حضرت_مولانا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
اشک میبارم، بیا این ابر و باران را ببین
دشتِ تر را دیدهای، دریای دامان را ببین
تار و پودِ گلشن از آهنگِ من آتش گرفت
سوز بنگر، ساز بنگر، پردۀ جان را ببین
طرحِ خاموشی فکن تا وارهی کمکم ز رنگ
پرده بردار از نگاه و نقش ایوان را ببین
نیست در دنیای پیدا جلوهگاه راز عشق
دیده را بر هم گذار و یار پنهان را ببین
جلوۀ معنی کند روشندلان را محو شوق
دیدۀ شبنم شو و خورشیدرخشان را ببین
بادِ وحشت می رُباید نقش پا ای بیخبر
چند گامی همره ما شو، بیابان را ببین
رو صفای خویش را ای دل ز آب دیده جوی
ابر میگرید بیا صحرای خندان را ببین
فصل سرمستی رسید و ما همان سرگشتهایم
گردشی کن در چمن، بادِ بهاران را ببین
هستی ما مشت خاکی تیره و سرگشته بود
گردبادِ تار گردآلودگردان را ببین
#سهراب_سپهری
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دشتِ تر را دیدهای، دریای دامان را ببین
تار و پودِ گلشن از آهنگِ من آتش گرفت
سوز بنگر، ساز بنگر، پردۀ جان را ببین
طرحِ خاموشی فکن تا وارهی کمکم ز رنگ
پرده بردار از نگاه و نقش ایوان را ببین
نیست در دنیای پیدا جلوهگاه راز عشق
دیده را بر هم گذار و یار پنهان را ببین
جلوۀ معنی کند روشندلان را محو شوق
دیدۀ شبنم شو و خورشیدرخشان را ببین
بادِ وحشت می رُباید نقش پا ای بیخبر
چند گامی همره ما شو، بیابان را ببین
رو صفای خویش را ای دل ز آب دیده جوی
ابر میگرید بیا صحرای خندان را ببین
فصل سرمستی رسید و ما همان سرگشتهایم
گردشی کن در چمن، بادِ بهاران را ببین
هستی ما مشت خاکی تیره و سرگشته بود
گردبادِ تار گردآلودگردان را ببین
#سهراب_سپهری
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بی تابانه در انتظار توام
غریقی خاموش
در کولاک زمستان
فانوس های دور سوسو میزنند
بی آنکه مرا ببينند
آوازهای دور به گوش میرسند
بی آنکه مرا بشنوند
من نه غزالی زخم خورده ام
نه ماهی تنگی گم کرده راه
نهنگی طوفان زده ام
که ساحل بر من تنگ است .
آن جا که تو خفته یی
شنزاری داغ
که قلب من است
#شمس_لنگرودی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
غریقی خاموش
در کولاک زمستان
فانوس های دور سوسو میزنند
بی آنکه مرا ببينند
آوازهای دور به گوش میرسند
بی آنکه مرا بشنوند
من نه غزالی زخم خورده ام
نه ماهی تنگی گم کرده راه
نهنگی طوفان زده ام
که ساحل بر من تنگ است .
آن جا که تو خفته یی
شنزاری داغ
که قلب من است
#شمس_لنگرودی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ﺟﺎﻧﺎ ﺩﻟﻢ ﺑﺒﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﺟﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﻣﻦ ﺑﺮ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﮔﺮ ﺟﺎﻥ ﺯ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩﯼ ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﯼ ﺟﺎﻥ
ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﺠﺎﯼ ﺟﺎﻧﻢ ﺑﺮ ﺟﺎﯼ ﺟﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﮔﺮﭼﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺒﯿﻨﻢ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺒﯿﻨﻢ
ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮ ﻧﻮﺭ ﭼﺸﻤﯽ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﮔﻔﺘﯽ ﻣﺮﺍ ﭼﻮ ﺟﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﯾﺎﺑﯽ
ﭼﻮﻥ ﺟﻮﯾﻤﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﺑﺲ ﺑﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﺗﺎ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪﯾﺪﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺪﯾﺪﻡ
ﮔﻢ ﺷﺪ ﺟﻬﺎﻥ ﺯ ﭼﺸﻤﻢ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
#عطار
#ج
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ﻣﻦ ﺑﺮ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﮔﺮ ﺟﺎﻥ ﺯ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩﯼ ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﯼ ﺟﺎﻥ
ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﺠﺎﯼ ﺟﺎﻧﻢ ﺑﺮ ﺟﺎﯼ ﺟﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﮔﺮﭼﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺒﯿﻨﻢ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺒﯿﻨﻢ
ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮ ﻧﻮﺭ ﭼﺸﻤﯽ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﮔﻔﺘﯽ ﻣﺮﺍ ﭼﻮ ﺟﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﯾﺎﺑﯽ
ﭼﻮﻥ ﺟﻮﯾﻤﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﺑﺲ ﺑﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
ﺗﺎ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪﯾﺪﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺪﯾﺪﻡ
ﮔﻢ ﺷﺪ ﺟﻬﺎﻥ ﺯ ﭼﺸﻤﻢ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﯽ
#عطار
#ج
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
پند گفتن با جهول خوابناک
تخم افکندن بود در شوره خاک
چاک حُمق و جهل نپذیرد رفو
تخم حکمت کم دَهَش ای پندگو
#مثنوی_مولانا
پند دادن به نادانی که در خواب غفلت است
مانند بذر پاشیدن در شوره زار است.
زخم های حماقت و جهل را نمی توان بخیه زد.
پس برای گفتن پندهای حکیمانه به نادان زحمتنکش...
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تخم افکندن بود در شوره خاک
چاک حُمق و جهل نپذیرد رفو
تخم حکمت کم دَهَش ای پندگو
#مثنوی_مولانا
پند دادن به نادانی که در خواب غفلت است
مانند بذر پاشیدن در شوره زار است.
زخم های حماقت و جهل را نمی توان بخیه زد.
پس برای گفتن پندهای حکیمانه به نادان زحمتنکش...
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دل از مشاهدهٔ لالهزار نگشاید
ز دستهای حنابسته کار نگشاید
ز اختیار جهان، عقدهای است در دل من
که جز به گریهٔ بیاختیار نگشاید
خوش آن صدف که گر از تشنگی کباب شود
دهان خویش به ابر بهار نگشاید
شکایت گره دل به روزگار مبر
که هیچکس به جز از کردگار نگشاید
زمین و چرخ بغیر از غبار و دودی نیست
خوش آن که چشم به دود و غبار نگشاید
مراست از دل مغرور غنچهای، صائب
که در به روی نسیم بهار نگشاید
#صائب_تبریزی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ز دستهای حنابسته کار نگشاید
ز اختیار جهان، عقدهای است در دل من
که جز به گریهٔ بیاختیار نگشاید
خوش آن صدف که گر از تشنگی کباب شود
دهان خویش به ابر بهار نگشاید
شکایت گره دل به روزگار مبر
که هیچکس به جز از کردگار نگشاید
زمین و چرخ بغیر از غبار و دودی نیست
خوش آن که چشم به دود و غبار نگشاید
مراست از دل مغرور غنچهای، صائب
که در به روی نسیم بهار نگشاید
#صائب_تبریزی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سینه را سوراخها کردی به پیکانِ ستم
خوب کردی، خانهی تاریکِ ما روزن نداشت!
#شانی_تکلو
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خوب کردی، خانهی تاریکِ ما روزن نداشت!
#شانی_تکلو
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد
گفتم به باد میدهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد
حافظ گرت ز پند حکیمان ملالت است
کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد
حافظ
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد
گفتم به باد میدهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد
حافظ گرت ز پند حکیمان ملالت است
کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد
حافظ
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀