💖کافه شعر💖
2.6K subscribers
4.39K photos
2.93K videos
12 files
1.04K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
هاتفی از گوشه میخانه دوش

گفت ببخشند گنه می بنوش

لطف الهی بکند کار خویش

مژده رحمت برساند سروش

این خرد خام به میخانه بر

تا می لعل آوردش خون به جوش

گر چه وصالش نه به کوشش دهند

هر قدر ای دل که توانی بکوش

لطف خدا بیشتر از جرم ماست

نکته سربسته چه دانی خموش

گوش من و حلقه گیسوی یار

روی من و خاک در می فروش

رندی حافظ نه گناهیست صعب

با کرم پادشه عیب پوش

داور دین شاه شجاع آن که کرد

روح قدس حلقه امرش به گوش

ای ملک العرش مرادش بده

و از خطر چشم بدش دار گوش

#حافظ


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
پر از شور و شعف باسر بسویت می دوم چون رود


تو دریا باش تا خود را به آغوش تو بسپارم

#فاضل_نظری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
هوای تو
فاطمه مهلبان
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پسرک پرسید: وقتی قلبمون ميشكنه چیکار باید کنیم؟
‏اسب گفت: با دوستی، زمان و گريه اون رو به هم می‌چسبونیم تا اینکه دوباره شاد و امیدوار بشیم.
‏پسرک پرسید: نصیحت دیگه‌ای هم داری؟
اسب گفت: هیچ وقت ارزش خودت رو با رفتاری كه باهات میشه نسنج ..

#تیکه_کتاب
پسرک، موش کور، روباه و اسب

@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
بازیِ عشق ، کَلَک داشت ، نمی دانستم
غم ِ آن سر به فلک داشت ، نمی دانستم

با نگاهی دل ِ دیوانه گرفتار ِ تو شد
سفره یِ عشق ، نمک داشت ، نمی دانستم

دل ِ من صاف تر از آینه ، امّا دل ِ او
شیشه ای بود که لَک داشت ، نمی دانستم

به وفاداریِ من آن که ز من ساده گذشت
بیش تر ، از همه شک داشت ، نمی دانستم

آرزوهام شد آوار ، فرو ریخت سرم
سقف ِ این خانه تَرَک داشت ، نمی دانستم

«باختم»زندگی ام را به «قماری» که در آن
دلبری بود که «تک» داشت ، نمی دانستم...

#مهدی_آهی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ما به غم خو کرده‌ایم ای دوست ما را غم فرست
تحفه‌ای کز غم فرستی نزد ما هردم فرست

جامه هامان چاک ساز و خانه‌هامان پاک سوز
خلعه‌هامان درد بخش و تحفه‌هامان غم فرست

چون به یاد ما رسی دستی به گرد خود برآر
گر همه اشکی به دست آید تو را، آن هم فرست

خستگی سینهٔ ما را خیالت مرهم است
ای به هجران خسته مارا، خسته را مرهم فرست

یوسف گم گشتهٔ ما زیر بند زلف توست
گه گهی ما را خبر زان زلف خم در خم فرست

زلف تو گر خاتم از دست سلیمان در ربود
آن بر او بگذار وز لعلت یکی خاتم فرست

رخت خاقانی در این عالم نمی‌گنجد ز غم
غمزه‌ای بر هم زن و او را بدان عالم فرست


#خاقانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
مرا تا نقره باشد می‌فشانم
تو را تا بوسه باشد می‌ستانم

و گر فردا به زندان می‌برندم
به نقد این ساعت اندر بوستانم

جهان بگذار تا بر من سر آید
که کام دل تو بودی از جهانم

چه دامن‌های گل باشد در این باغ
اگر چیزی نگوید باغبانم

نمی‌دانستم از بخت همایون
که سیمرغی فتد در آشیانم

تو عشق آموختی در شهر ما را
بیا تا شرح آن هم بر تو خوانم

سخن‌ها دارم از دست تو در دل
ولیکن در حضورت بی زبانم

بگویم تا بداند دشمن و دوست
که من مستی و مستوری ندانم

مگو سعدی مراد خویش برداشت
اگر تو سنگ دل من مهربانم

اگر تو سرو سیمین تن بر آنی
که از پیشم برانی من بر آنم

که تا باشم خیالت می‌پرستم
و گر رفتم سلامت می‌رسانم

#سعدی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ناله اگر که برکشم، خانه خراب می‌شوی!


خانه خراب گشته‌ام بس که سکوت کرده‌ام

#صائب_تبریزی

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
باغبان تا گل صد برگ رخ خوب تو دید
در چمن بیش نگوید گل رعنایی هست

هندوی خال مبارک به رخت مقبل شد
گشت پرویز که در سلک تو لالایی هست

هر شبی در غم هجرت شب یلداست مرا
که به سالی به جهان یک شب یلدایی هست

چوب خشک است به پیش قد تو هر سروی
گر چه او را به چمن قامت و بالایی هست

مردم از حسرت دیدار و نگفتی روزی
که مرا سوخته ای غم زده رسوایی هست

دعوی هستی و ناموس مکن، خسرو، هیچ
تا ترا میل نظر بر رخ زیبایی هست

#امیر_خسرو_دهلوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری :

تو خودت را محاکمه خواهی کرد.
این دشوارترین کار است.
محاکمه خود از محاکمه دیگران مشکل‌تر است. تو اگر توانستی درباره خود درست قضاوت کنی قاضی واقعی هستی.

@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
به غیر دل که عزیز و نگاه داشتنی است
جهان و هر چه در او هست، واگذاشتنی است

نظر به هر چه گشایی درین فسوس آباد
دریغ و درد بر اطراف او نگاشتنی است

چه بسته ای به زمین و زمان دل خود را؟
گذشتنی است زمان و زمین گذاشتنی است

ترا به خاک زند هر چه را برافرازی
به غیر رایتِ آهی که برْفراشتنی است

همین سرشکِ ندامت بُوَد دل شبها
درین زمین سیه، دانه ای که کاشتنی است

به شکر این که ترا چشمِ دل گشاده شده است
به هر چه هست، ز عبرت نظر گماشتنی است

کسی که دردْ دلش را فشرده، می داند
که درد نامۀ صائب به خون نگاشتنی است

اگر به خون ننویسی، به آب زر بنویس
که عزّت سخن اهل درد، داشتنی است

 #صائب


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
من اصلا حوصله ی آدم هایِ مرموز
و نصفه و نیمه را ندارم ...
آدم ، یا باید درست و حسابی بیاید و بمانَد ،
یا بی چک و چانه ،
خودش را بردارد و برود دنبالِ زندگی اش !
من از آدم هایِ بلاتکلیفِ شال و کلاه کرده ی رابطه ها بیزارم !
بودنِ کسی که نه می شود رویِ حضور و حرف هایش حساب کرد ،
نه نسبت به آدم تعهد و علاقه ای دارد ،
به چه درد می خورَد ؟!
من از آن دسته آدم هایی ام که سالها برایِ پیدا شدنِ آدمی لایق و شایسته ی همنشینی ، صبر می کنند ،
اما وقتی زمانش رسید ، یک دانه پر و پا قرصش را برایِ خودشان انتخاب می کنند !
از آن آدم هایی ام که دورشان را با هرکس و ناکس شلوغ نمی کنند ،
که برایِ حریمشان ارزش قائلند !
که کیفیت را فدایِ کمیت نمی کنند !
آدم هایی که دنبالِ ساخته شدنند نه سرگرمی !
آنهایی که برایِ حفظِ اصالتِ رابطه ها می جنگند ... !
همنشین ، خوب است کم باشد ،
اما اصیل ، اما منحصر به خودِ آدم ...
لطفا اینقدر به رسمِ عادت ،
آدم هایِ اشتباهِ رابطه ها را کِش ندهید !
آدم ها که کِش بیایند ؛
ماهیتشان تغییر می کند ،
به ماهیت و اصالتِ آدم ها دست نزنید ،
همه ی آدم ها خوبند ،
اگر جایی که "باید و شاید" ، باشند !
اجازه بدهیم آدم ها سرجایِ خودشان بمانند ،
با خودخواهی و لجاجتمان ؛ پازلِ زیبایِ خلقت را خراب نکنیم !



#نرگس_صرافیان_طوفان

@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
سال نو مبارک
دکلمه : پرستش
🍃گل امید🍃

هوا هوای بهار است وباده باده ی ناب
به خنده خنده بنوشیم جرعه جرعه شراب

در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست
که خوش به جان هم افتاده اند آتش وآب

فرشته ی روی من ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین در یاب

به جام هستی ما ای شراب عشق بجوش
به بزم ساده ی ما ای چراغ ماه بتاب

گل امید من امشب شکفته در بر من
بیا ویک نفس ای چشم سرنوشت بخواب

مگر نه خاک ره این خرابه باید شد ؟
بیا که کام بگیریم از این جهان خراب

شعر #فریدون_مشیری
دکلمه #پرستش

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لبت به بوسه مرا وعده داد، لیکن گفت:

شکر زِ قاعده بیرون خوری زیان دارد... 😉

#سیف_فرغانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
#توئیت 🖇♥️

خواستم بگم عشق همه چیمونو گرفته
دیدم حضرت #حافظ بهترشو گفته:

"به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم
بیا بگو که ز عشقت چه طرف بربستم... "


@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
من کمی گیج، کمی مات... کمی مبهوتم
زنده‌ای مُرده در این خالیِ پُر تابوتم
به کسی ربط ندارم... به خودم مربوطم
می‌روم دل بکنم! از سر و سامان خودم...

می‌روم سینه‌ی این پنجره‌ها را بِدرم!
هرزه‌ها را بجَوم! گوشه‌ی قبرم بچرم!
و برای تن تنهای خودم سر بخرم!
مثل چنگیز رسیدم به خراسان خودم...

جام دنیا به سر میز که خالی آمد!
هفتصد سال به کنعان چه زوالی آمد!!
دور این دایره (بودیم) و سوالی آمد...
بار دیگر زده‌ام دست به کتمان خودم!

بار دیگر شده‌ام ملحدِ در زیر لحد!
بی‌تفاوت شده‌ام من که در این حبس ابد...
میکنم قافیه را در دل این شعر... سقط!!
من به بن بست رسیدم تهِ دالان خودم!

کاسه‌ی خون جگر مانده درون سینی!
انفجاری شده‌ام در حرم بی‌دینی!
مادرم! زنده بمانم؟! تو که خود می‌بینی...
نیزه‌ای می‌زنم امروز، به قرآن خودم!

سر سجاده‌ی این قوم، نجس‌کاری شد!
همه‌ی شهر، گرفتار خودآزاری شد...
توشه‌ی رفتن من، خالیِ پُرباری شد!
من که محکوم شدم! از سر عصیان خودم....

در نمازم خم ابروی کسی نیست ولی
سر من خسته به زانوی کسی نیست ولی
سینه‌ام چاک به چاقوی کسی نیست ولی
مثل قندیل نشستم به زمستان خودم!

من کمی نفت... کمی شعله.... کمی هم دودم!
جاده‌ای رو به نهایت شده و مسدودم!
زندگی جبر عجیبی ست!
چرا من بودم؟!
که زغالی شده‌ام بر سر قلیان خودم...

#امیر_شکفته


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
*

غیر از خدا ماییم و بس،
کم عشوه آ با من برقص

ای قد و بالایت هوس،
،بر آتشم آبی فشان

گیسوی تو، چشمان تو،
مژگان تو رنگ شبان

بنگر مرا کز عشق تو،
دیگر ندارم هیچ امان

#مولانا

#جعلی_ازمولانا_نیست

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
موج عشق تو اگر شعله به دل‌ها بكشد ،
رود را از جگر كوه به دريا بكشد

گيسوان تو شبيه ‌است به شب اما نه
شب كه اينقدر نبايد به درازا بكشد !

خودشناسی ، قدم اول عاشق شدن است
وای بر يوسف اگر ناز زليخا بكشد

عقل ، يکدل شده با عشق ، فقط می‌ترسم
هم به حاشا بكشد هم به تماشا بكشد !

زخمی كينه‌ی من ! اين تو و اين سينه‌ی من
من خودم خواسته‌ام كار به اينجا بکشد

يكی از ما دو نفر ، كشته به دست دگريست
وای اگر كار من و عشق به فردا بكشد

#فاضل_نظری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
Khandidanet
Ali Salimi
🎶خندیدنت

🎻 علی سلیمی

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀