💖کافه شعر💖
2.69K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
گران گشتم به چشمش
بس که رفتم بی سبب سویش

مرا زین پای بی فرمان
چه ها بر سر نمی آید؟

#صائب_تبریزی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
گر با همه‌ای چو بی منی بی‌همه‌ای
ور بی‌همه‌ای چو با منی با همه‌ای

در بند همه مباش، تو خود همه باش
آن دم داری که سخره‌ای دمدمه‌ای

#حضرت_مولانا

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانهٔ ما را

علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را

#سعدی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
Khandehato Ghorboon
Aron Afshar
#آرون_افشار♥️

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇ ‌‌‌‌࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گران گشتم به چشمش بس که رفتم بی طلب سویش
مرا از پای نافرمان چها بر سر نمی آید!

چه بگشاید زماه عید بی همدستی طالع؟
ز صیقل کار بی امداد روشنگر نمی آید

به گردون جنگ دارد چشم کوته بین، نمی داند
که بی تحریک ساقی باده در ساغر نمی آید

شکوه عشق هیهات است مغلوب نظر گردد
که کوه قاف عنقا را به زیر پر نمی آید

به آهی خرمن افلاک را بر هم زدم صائب
ز یک دل آنچه می آید ز صد لشکر نمی آید

به عشق لاابالی کوه طاقت بر نمی آید
علاج شورش این بحر از لنگر نمی آید

مگر یاقوت سیرابش به داد ما رسد، ورنه
علاج تشنه ما از لب ساغر نمی آید

دل گردون نمی سوزد به آه آتشین ما
به دود تلخ، آب از دیده مجمر نمی آید

به دشواری توان دل از لباس فقر بر کندن
به پای خود برون از بند نی، شکر نمی آید

شکوه حسن او مهری به لب زد بیقراران را
که آواز سپند از هیچ مجمر برنمی آید

به داغ عشق دارد محرم و بیگانه یک نسبت
ازین آتش خلیل الله سالم بر نمی آید

خموشی پیشه کن تا دامن مطلب به دست آری
که بی پاس نفس از بحر گوهر بر نمی آید

کدامین عنبرین مو می کند در سینه ام جولان؟
که از دریای دل یک موج بی عنبر نمی آید

به منزل می برد قطع تعلق کاروانی را
ز رهزن آنچه می آید ز صد رهبر نمی آید

#صائب_تبریزی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عشق یک سینه و هفتاد و دو سر می‌خواهد




بچه بازیست مگر عشق؟!جگر می‌خواهد

#فاضل_نظری


@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
کسی که عیب ترا پیش چشم بنگارد
ببوس دیده او را که بر تو حق دارد

ز فوت مطلب جزئی مشو غمین که فلک
ستاره می برد و آفتاب می آرد

به دست غم نشود مبتلا گریبانش
کسی که دامن شب را ز دست نگذارد

به جای خون ز رگ و ریشه اش برآرد دود
به دست درد، دلی را که عشق بفشارد

کسی است صاحب خرمن درین تماشاگاه
که غیر اشک دگر دانه ای نمی کارد

بزرگ اوست که بر خاک همچو سایه ابر
چنان رود که دل مور را نیازارد

میان اهل سخن گفتگوی اوست تمام
که هیچ طایفه را بی نصیب نگذارد

تو برخلاف بدان تخم نیکنامی کار
که هرکس آن درود از جهان که می کارد

چو دور عقده گشایی به من رسد صائب
به ناخن مه نو چرخ پشت سر خارد

#صائب_تبریزی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
به دست لفظ به معنا شدن نمی‌گنجم
سکوت آهم و در صد سخن نمی‌گنجم

مدام در سفر از خویشتن به خویشتنم
هزار روحم و در یک بدن نمی‌گنجم

ضمیر مشترکم، آنچنان که «خود» پیداست
که در حصار تو و ما و من نمی‌گنجم

تن است؛ شیشه و جان؛ عطر و عمر؛ شیشه‌ی عطر
چو عمر در قفس جان و تن نمی‌گنجم

ز شوق با تو یکی بودن آنچنان مستم
که در کنار تو در پیرهن نمی‌گنجم

به سر هوای تو می‌پرورم که مثل حباب
اگرچه هیچم، در خویشتن نمی‌گنجم

فاضل_نظری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش

جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش

بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

ای که در کوچه معشوقه ما می‌گذری
بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل
جانب عشق عزیز است فرومگذارش

صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه
به دو جام دگر آشفته شود دستارش

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود
نازپرورد وصال است مجو آزارش

حافظ


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
پای سگ بوسید مجنون

خلق گفتند : این چه بود؟

گفت این سگ ...

گاه گاهی

کوی لیلی رفته بود !

#نظامی_گنجوی

#جعلی_از_نظامی_نیست
#شعر_از_سعید_دبیری👉

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
سحر رستگار :

حالا که همه چیز تمام شده
سردرگم به دنبال کسی هستی
که مثل من دوستت بدارد
و عاشقانه از همه چیزش بگذرد؟
بگرد اما بدان اثر انگشت
منحصر به فردترین چیز آدمیزاد است
و "دوست داشتن من
اثر انگشت رابطه مان بود"

@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
در فترت ملال و سکوتی که داشتم
عشق تو طرفه حادثۀ ناگهان من

ای در فصول مرثیه و سوگ، باز هم
شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من

حس‌کردنی‌ست قصۀ عشقم، نه گفتنی
ای قاصر از حکایت حُسنت بیان من

با من بمان و سایۀ مهر از سرم مگیر
من زنده‌ام به مهر تو ای مهربان من

#حسین_منزوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀

عقلم بدزد لختی، چند اختیار دانش؟
هوشــــــم ببر زمانی، تا کی غم زمانه؟

گر سنگِ فتنه بارد، فرقِ مَنَش سِپر کن
ور تیر طعنه آید، جان منش نشانه

گر مِی به جان دهندت بستان که پیشِ دانا
ز آب حیات بهتر، خاکِ شــــــرابخانه

آن کوزه بر کفم نِه، کآب حیات دارد
هم طعمِ نار دارد، هم رنگِ ناردانه


#سعدی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
از من صبوری بیش‌ازین دیگر نمی‌آید
میمیرم و عمرِ جدایی سر نمی‌آید ...

ما قصهٔ سنگ و سبو هستیم؛ حق داری!
آغوش ما هرگز به یکدیگر نمی‌آید ...

#حسین_دهلوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
از دولت مى امشب حالِ دگرى دارم
گه با لب خندانم، گه چشم تَرى دارم

هرجا كه دلم خواهد، مى‌پرّم و می‌بالم
پروانه صفت گويى بالى و پرى دارم

اى دل چه خبر دارى، ديوانه‌ترم امشب
از آن مه بى‌مهرت، من هم خبرى دارم

تا ماه شود پيدا -داد از غم تنهايى-
با اختركان ناچار، سرّى و سرى دارم

امشب ز دگر شب‌ها ديوانه‌ترم، اميد
گه خندم و گه گريم، حال دگرى دارم

✍🏽 #مهدی_اخوان_ثالث
📕 ارغنون ــ «از دولت می»


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای تنگ شکر از ترشان چشم بدوز
آتش بزن و هرچه به جز عشق بسوز

دکان شکرفروش و آنگه ترشی
برف و سرمای وآنگهی فصل تموز

#مولانا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
سر مستي ما، مردم هشيار ندانند
انكار كنان شيوه‌ي اين كار ندانند

در صومعه سجاده‌نشينان مجازي
سوز دل آلوده‌ي خمار ندانند

آنان كه بماندند پس پرده‌ي پندار
احوال سراپرده‌ي اسرار ندانند

ياران كه شبي فرقت ياران نكشيدند
اندوه شبانِ من بي‌يار ندانند

بي يار چو گويم بودم روي به ديوار
تا مدعيان از پس ديوار ندانند

سوز جگر بلبل و دلتنگي غنچه
بر طرف چمن جز گل و گلزار ندانند

جمعي كه بدين درد گرفتار نگشتند
درمان دل خسته‌ي عطار ندانند

#عطار_نيشابوري


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رنگِ رؤیا زده‌ام، بر افقِ دیده و دل
تا تماشا کنم آن شاهدِ رؤیائی را

جان چه باشد که به بازارِ تو آرد عاشق
قیمت ارزان نکنی گوهرِ زیبائی را

دل به هجرانِ تو عمریست شکیباست ولی
بارِ پیری شکند پشتِ شکیبائی را...

#شهریار

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
‍ آشنایت بوده ام بیگانه تعبیرم نکن
با نگاه سرد خود اینگونه تحقیرم نکن

نه نمیخواهم بمانی از سر دلسوزی ات
زار و بیمارم تو اما بیش از این پیرم نکن

خسته ام از گریه های گاه و بیگاه خودم
شانه ات را هم نمیخواهم نمک گیرم نکن

یا بکش من را دگر با خنجر بی مهری ات
یا به نیش طعنه ات از زندگی سیرم نکن

ازچه من را کرده ای بازیچه ی دستان خود؟
بی وفا با خفت و خاری زمین گیرم نکن

می روی اما... دلم را قبل رفتن پس بده
این چنین ناعادلانه بند و زنجیرم نکن

عاقلی فـرزانه بودم در نگاهت یک زمان
بعد از این هم لااقل دیوانه تفسیرم نکن

#شیوا_صالحی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀