به حسن تو نباشد یار دیگر
درآ ای ماه خوبان بار دیگر
مرا غیر تماشای جمالت
مبادا در دو عالم کار دیگر
#مولانا
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
@Kafee_sheerr
درآ ای ماه خوبان بار دیگر
مرا غیر تماشای جمالت
مبادا در دو عالم کار دیگر
#مولانا
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
@Kafee_sheerr
گر با رخ زیبایش یک شام به صبح آرم
فیروز شود روزم، فرخنده شود فالم
گر زُلف و خطش بینی معلوم شود بر تو
هم معنی اوضاعم، هم صورت احوالم
فردا که گنهکاران در پای حساب آیند
جز عشق گناهی نیست در نامهٔ اعمالم
#فروغی_بسطامی
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
فیروز شود روزم، فرخنده شود فالم
گر زُلف و خطش بینی معلوم شود بر تو
هم معنی اوضاعم، هم صورت احوالم
فردا که گنهکاران در پای حساب آیند
جز عشق گناهی نیست در نامهٔ اعمالم
#فروغی_بسطامی
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
الهی بر دلم ابواب تسلیم و رضا بگشا
بروی ما، دری از رحمت بی منتها بگشا
رهی ما را بسوی کعبهٔ صدق و صفا بنما
دری ما را بصوب گلشن فقر و فنا بگشا
#حکیم_سبزواری
#صـبح_بخیـر
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بروی ما، دری از رحمت بی منتها بگشا
رهی ما را بسوی کعبهٔ صدق و صفا بنما
دری ما را بصوب گلشن فقر و فنا بگشا
#حکیم_سبزواری
#صـبح_بخیـر
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
رنـگ از رُخِ تــارِ شـب پــریـده
هنــگـامِ طلــوعِ مهربـانی ست
گُـل کرده دوبــاره بـاغِ خورشید
امــروز قشنــگ و آسمانی ست
یک قــافــلــه بــاز آمــد از راه
بگـرفتــه سریـرِ نــور بــر دوش
زیبـــاست لطـافـتِ سحــرگـاه
در خاتمــه ی شبی سیـه پـوش
#محسن_خانچی
#ق
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
هنــگـامِ طلــوعِ مهربـانی ست
گُـل کرده دوبــاره بـاغِ خورشید
امــروز قشنــگ و آسمانی ست
یک قــافــلــه بــاز آمــد از راه
بگـرفتــه سریـرِ نــور بــر دوش
زیبـــاست لطـافـتِ سحــرگـاه
در خاتمــه ی شبی سیـه پـوش
#محسن_خانچی
#ق
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق
نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار
آفرینش همه تنبیه خداوند دلست
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
مژدگانی که گل از غنچه برون میآید
صد هزار آقچه بریزند درختان بهار
ژاله بر لاله فرود آمده نزدیک سحر
راست چون عارض گلبوی عرق کردهی یار
باد بوی سمن آورد و گل و نرگس و بید
درِ دکان به چه رونق بگشاید عطار؟
#سعدی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق
نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار
آفرینش همه تنبیه خداوند دلست
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
مژدگانی که گل از غنچه برون میآید
صد هزار آقچه بریزند درختان بهار
ژاله بر لاله فرود آمده نزدیک سحر
راست چون عارض گلبوی عرق کردهی یار
باد بوی سمن آورد و گل و نرگس و بید
درِ دکان به چه رونق بگشاید عطار؟
#سعدی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
صبح آمده ست برخیز
بانگ خروس گوید
وینخواب و خستگی را
در شط شب رها کن
مستان نیم شب را
رندان تشنه لب را
بار دگر به فریاد
در کوچه ها صدا کن
#شفیعی_کدکنی
#صـ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بانگ خروس گوید
وینخواب و خستگی را
در شط شب رها کن
مستان نیم شب را
رندان تشنه لب را
بار دگر به فریاد
در کوچه ها صدا کن
#شفیعی_کدکنی
#صـ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
صبح يعنى
اشتيـاقِ پنهانِ من به "تو"
صبح يعنى
"تویی" که بوی عشق می دهی
و "منی" که
تورا نفس می کشم
صبح یعنی
عاشقتم هر روز ......
#سودابه_حسینی
#ص
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
اشتيـاقِ پنهانِ من به "تو"
صبح يعنى
"تویی" که بوی عشق می دهی
و "منی" که
تورا نفس می کشم
صبح یعنی
عاشقتم هر روز ......
#سودابه_حسینی
#ص
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سحرگه سوے ما بویے اگر زآن دلستان آید
چو صحت سوے بیماران و سوے مرده جان آید
بسا عاشق ڪه او خود را بسوزد همچو پروانه
گر آن سلطان مه رویان چو شمع اندر میان آید
#سیف_فرغانی
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چو صحت سوے بیماران و سوے مرده جان آید
بسا عاشق ڪه او خود را بسوزد همچو پروانه
گر آن سلطان مه رویان چو شمع اندر میان آید
#سیف_فرغانی
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد
هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد
به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش
که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد
ز فکر تفرقه بازآی تا شوی مجموع
به حکم آن که چو شد اهرمن سروش آمد
ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد
چه گوش کرد که با ده زبان خموش آمد
چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس
سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد
ز خانقاه به میخانه میرود حافظ
مگر ز مستی زهد ریا به هوش آمد
#حافظ
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد
هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد
به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش
که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد
ز فکر تفرقه بازآی تا شوی مجموع
به حکم آن که چو شد اهرمن سروش آمد
ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد
چه گوش کرد که با ده زبان خموش آمد
چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس
سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد
ز خانقاه به میخانه میرود حافظ
مگر ز مستی زهد ریا به هوش آمد
#حافظ
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تنگ آب از روزهای قبل خالیتر شده است
زندگی در دوستی با مرگ عالی تر شده است
هر نگاهی میتواند خلوتم را بشکند
کوزهٔ تنهایی روحم سفالیتر شده است
آخرین لبخند او هم غرق خواهد شد در آب
ماهِ در مرداب این شبها هلالیتر شده است
گفت تا کی صبر باید کرد؟ گفتم چاره چیست؟!
دیدم این پاسخ، از آن پرسش سؤالیتر شده است
زندگی را خواب میدانستم اما بعد از آن
تازه میبینم حقیقتها خیالیتر شده است
ماهی کمطاقتم! یک روز دیگر صبر کن
تنگ آب از روزهای قبل خالیتر شده است
#فاضل_نظری
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
زندگی در دوستی با مرگ عالی تر شده است
هر نگاهی میتواند خلوتم را بشکند
کوزهٔ تنهایی روحم سفالیتر شده است
آخرین لبخند او هم غرق خواهد شد در آب
ماهِ در مرداب این شبها هلالیتر شده است
گفت تا کی صبر باید کرد؟ گفتم چاره چیست؟!
دیدم این پاسخ، از آن پرسش سؤالیتر شده است
زندگی را خواب میدانستم اما بعد از آن
تازه میبینم حقیقتها خیالیتر شده است
ماهی کمطاقتم! یک روز دیگر صبر کن
تنگ آب از روزهای قبل خالیتر شده است
#فاضل_نظری
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
عشق جانان حیات جان من است
خوش حیاتی چنین از آن منست
جان دل زنده ام از آن ویست
عشق او جان جاودان منست
گر فروشم غمش بهر دو جهان
نزد اهل نظر زیان منست
من امین و امانت سلطان
هست محفوظ و در امان منست
می خمخانهٔ حدوث و قدم
همه از بهر عاشقان منست
آن معانی که عارفان جویند
گر بدانند در بیان منست
این چنین گفته های مستانه
سخن اوست وز زبان منست
تا بود جان به جان ، محب ویم
چون کنم ترک جان که جان منست
حکم سید که یرلغ آل است
آن به نام من و نشان منست
حضرت شاه نعمتالله ولی
#ع
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خوش حیاتی چنین از آن منست
جان دل زنده ام از آن ویست
عشق او جان جاودان منست
گر فروشم غمش بهر دو جهان
نزد اهل نظر زیان منست
من امین و امانت سلطان
هست محفوظ و در امان منست
می خمخانهٔ حدوث و قدم
همه از بهر عاشقان منست
آن معانی که عارفان جویند
گر بدانند در بیان منست
این چنین گفته های مستانه
سخن اوست وز زبان منست
تا بود جان به جان ، محب ویم
چون کنم ترک جان که جان منست
حکم سید که یرلغ آل است
آن به نام من و نشان منست
حضرت شاه نعمتالله ولی
#ع
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من نه مُردارم ، مرا شَه کُشته است
صورت ِمن شبه ِمُرده گشته است
هین مرا مُرده مبین گر زندهای
در کف ِشاهم نگر ، گر بندهای
#مثنوی_مولانا
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
صورت ِمن شبه ِمُرده گشته است
هین مرا مُرده مبین گر زندهای
در کف ِشاهم نگر ، گر بندهای
#مثنوی_مولانا
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من نِیَم جنسِ شهنشه، دور از او
لیــک دارم در تجلّـــی نــور از او
#مثنوی
#مولانا
#دفتر_دوم_ص_۲۲۷
گرچه از بارگاه کبریایی حق دور شدم و لایق همنشینی اش نبودم ولی او خود را کوچک کرد و پایین آورد و نور خود را در این تنِ خُرد و متناهی ام قرار داد و بر ذره ذره ام متجلی ساخت و برین یادِ او آرام و خرسند و امیدوارم تا روزی که به مأمن و آشیان اصلی ام بازگردم.
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
لیــک دارم در تجلّـــی نــور از او
#مثنوی
#مولانا
#دفتر_دوم_ص_۲۲۷
گرچه از بارگاه کبریایی حق دور شدم و لایق همنشینی اش نبودم ولی او خود را کوچک کرد و پایین آورد و نور خود را در این تنِ خُرد و متناهی ام قرار داد و بر ذره ذره ام متجلی ساخت و برین یادِ او آرام و خرسند و امیدوارم تا روزی که به مأمن و آشیان اصلی ام بازگردم.
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نور امّیدی نمایان شد گمان کردم توئی
ظلمت شب رفت و پنهان شد گمان کردم توئی
دیگر از ظلم و تعدّی بر بشر حرفی نبود
روزگار عدل و ایمان شد گمان کردم توئی
ابرهای یائسه در آسمان شد بارور
هر کویری پر ز باران شد گمان کردم توئی
با نسیم صبحگاهی بوی پیراهن رسید
باز بینا پیر کنعان شد گمان کردم توئی
انتظاری سبز آخر شد به شیرینی تمام
بر دلم خورشید مهمان شد گمان کردم توئی
گرگ و میش و باز و ماکی شد رفیق و همنشین
الغرض دنیا گلستان شد گمان کردم توئی
شام هجران رفت و طالع شد دگر صبح امید
غصه و غمها به پایان شد گمان کردم توئی
خواب شیرینت صفا جان خیر باشد صد دریغ
بار دیگر دیده گریان شد گمان کردم توئی
#صفا_یغمایی
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ظلمت شب رفت و پنهان شد گمان کردم توئی
دیگر از ظلم و تعدّی بر بشر حرفی نبود
روزگار عدل و ایمان شد گمان کردم توئی
ابرهای یائسه در آسمان شد بارور
هر کویری پر ز باران شد گمان کردم توئی
با نسیم صبحگاهی بوی پیراهن رسید
باز بینا پیر کنعان شد گمان کردم توئی
انتظاری سبز آخر شد به شیرینی تمام
بر دلم خورشید مهمان شد گمان کردم توئی
گرگ و میش و باز و ماکی شد رفیق و همنشین
الغرض دنیا گلستان شد گمان کردم توئی
شام هجران رفت و طالع شد دگر صبح امید
غصه و غمها به پایان شد گمان کردم توئی
خواب شیرینت صفا جان خیر باشد صد دریغ
بار دیگر دیده گریان شد گمان کردم توئی
#صفا_یغمایی
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آتش و آبی بباید میوه را
واجب آید ابر و برق این شیوه را
تا نباشد برق دل و ابر دو چشم
کی نشیند آتش تهدید و خشم ؟
#مثنوی_مولانا
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
واجب آید ابر و برق این شیوه را
تا نباشد برق دل و ابر دو چشم
کی نشیند آتش تهدید و خشم ؟
#مثنوی_مولانا
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جزمن چه کســی غرق ِ دعا بود برایت؟
بــاران شــدم از لحظــه ی بدرود برایت!
بــی مـــرزترین کشـــور دنیـــــا منــم امّــا
از چــارطــرف بستـــه و محـــــدود برایت!
گردشگر زیبا! بنشین نقشه درست است:
پـا می شـــود از جنگـــل من دود، برایت
تا دست کسی سیبــی ازین باغ نچیند
پرچــین شدم و یکسـره مسدود برایت
قلّاب به قلّاب شـــدم مــاهــــی ِرودت
هـــرگز نشــد این آب ،گـل آلــود برایت
بگــذار پس انــداز حســـاب تو شوم باز
با درصـــدی از بیشتــــرین ســــود برایت
تنهـــا تو بت آزر من باش دراین شــــهر
تـــا بگــــــذرم از آتـــش نمـــــرود بـــــرایت
سنجاق به دفتر شده سنجاقک شعرم
بــرگــرد کـه تا پــر بکشــــد زود بـرایت...
#محمد_علی_نیکومنش
#ج
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بــاران شــدم از لحظــه ی بدرود برایت!
بــی مـــرزترین کشـــور دنیـــــا منــم امّــا
از چــارطــرف بستـــه و محـــــدود برایت!
گردشگر زیبا! بنشین نقشه درست است:
پـا می شـــود از جنگـــل من دود، برایت
تا دست کسی سیبــی ازین باغ نچیند
پرچــین شدم و یکسـره مسدود برایت
قلّاب به قلّاب شـــدم مــاهــــی ِرودت
هـــرگز نشــد این آب ،گـل آلــود برایت
بگــذار پس انــداز حســـاب تو شوم باز
با درصـــدی از بیشتــــرین ســــود برایت
تنهـــا تو بت آزر من باش دراین شــــهر
تـــا بگــــــذرم از آتـــش نمـــــرود بـــــرایت
سنجاق به دفتر شده سنجاقک شعرم
بــرگــرد کـه تا پــر بکشــــد زود بـرایت...
#محمد_علی_نیکومنش
#ج
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ده چراغ اَر حاضر آید در مکان
هر یکی باشد به صورت غیر آن
فرق نَتْوان کرد نور هر یکی
چون به نورش رویْ آری بی شکی
#مثنوی_مولانا
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
هر یکی باشد به صورت غیر آن
فرق نَتْوان کرد نور هر یکی
چون به نورش رویْ آری بی شکی
#مثنوی_مولانا
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀