سفر میکردی و کار تو را دشوار میکردم
که چون ابر بهاری گریۀ بسیار میکردم
همان "آغاز" باید بر حذر میبودم از عشقت
همان دیدار "اول" باید استغفار میکردم
ملاقات نخستین کاش بار آخرینم بود
تو را دیگر میان خوابها دیدار میکردم
«به روی نامههایت قطرۀ اشک است، غمگینی؟»
تو میپرسیدی و با چشم خون انکار میکردم
در آن دنیا اگر قدری مجال همنشینی بود
به پای مرگ میافتادم و اصرار میکردم
خدا عمر غمت را جاودان سازد که این شاعر
غزل در گوش من میخواند و من تکرار میکردم
#سجاد_سامانی
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
که چون ابر بهاری گریۀ بسیار میکردم
همان "آغاز" باید بر حذر میبودم از عشقت
همان دیدار "اول" باید استغفار میکردم
ملاقات نخستین کاش بار آخرینم بود
تو را دیگر میان خوابها دیدار میکردم
«به روی نامههایت قطرۀ اشک است، غمگینی؟»
تو میپرسیدی و با چشم خون انکار میکردم
در آن دنیا اگر قدری مجال همنشینی بود
به پای مرگ میافتادم و اصرار میکردم
خدا عمر غمت را جاودان سازد که این شاعر
غزل در گوش من میخواند و من تکرار میکردم
#سجاد_سامانی
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
راهی به پیش دارم و مستانه می روم
دیوانه ام به دیدن دیوانه میروم
یک شعله آتشم،بگریزید از برم
آسیمه سر به خلوت جانانه می روم
هستی که از آن گریخته بودم به دام خویش
افکندم آنچنان که پی دانه می روم
عشق مرا ببین که به بوی شکوفه ای
هر گوشه با شتاب چو پروانه می روم
لاف وفا نمی زنم،اما به راه عشق
چون عارفان دلشده،رندانه می روم
وقتی که زنده ام ز من ای دوست رو مپوش
وقت دگر چو آید از این خانه می روم
تنها بیا و حال من محتضر بپرس
تا بنگری چگونه غریبانه می روم
درویشم و به کوی تو چادر زدم ز شوق
یا از درم به خشم بران،یا نمی روم
یا بشکن این قرار محبت میان ما
یا لا به لای زلف تو چون شانه می روم
#معینی_کرمانشاهی
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دیوانه ام به دیدن دیوانه میروم
یک شعله آتشم،بگریزید از برم
آسیمه سر به خلوت جانانه می روم
هستی که از آن گریخته بودم به دام خویش
افکندم آنچنان که پی دانه می روم
عشق مرا ببین که به بوی شکوفه ای
هر گوشه با شتاب چو پروانه می روم
لاف وفا نمی زنم،اما به راه عشق
چون عارفان دلشده،رندانه می روم
وقتی که زنده ام ز من ای دوست رو مپوش
وقت دگر چو آید از این خانه می روم
تنها بیا و حال من محتضر بپرس
تا بنگری چگونه غریبانه می روم
درویشم و به کوی تو چادر زدم ز شوق
یا از درم به خشم بران،یا نمی روم
یا بشکن این قرار محبت میان ما
یا لا به لای زلف تو چون شانه می روم
#معینی_کرمانشاهی
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تنگ غروب است و لبی آواز می خواند
اندازه ی آه مرا آیینه می داند
چیزی به غیر از ابر حسرت در نگاهم نیست
باید غمی مردانه ....تا آن را بباراند
دارم به سمت جاده راهی می شوم کمکم
ای کاش لحنم اضطرابم را بپوشاند
اصلا نمیخواهم که تو از جای برخیزی
اشکم مبادا چشمهایت را برنجاند
بر روی انگشتان پایم راه خواهم رفت
آهنگ پاهایم جهانت را نلرزاند
یک لحظه دستت را به روی گوش خود بگذار
تا هق هقم بُهتِ سکوتت را نترساند
در کوله بارم آتش عشق تو را دارم
می خواهم این غم استخوانم را بسوزاند
چیزی نمانده تا مرا یاد تو اندازد
از من فقط یک شعر بی آرایه می ماند
#پروین_نوروزی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
اندازه ی آه مرا آیینه می داند
چیزی به غیر از ابر حسرت در نگاهم نیست
باید غمی مردانه ....تا آن را بباراند
دارم به سمت جاده راهی می شوم کمکم
ای کاش لحنم اضطرابم را بپوشاند
اصلا نمیخواهم که تو از جای برخیزی
اشکم مبادا چشمهایت را برنجاند
بر روی انگشتان پایم راه خواهم رفت
آهنگ پاهایم جهانت را نلرزاند
یک لحظه دستت را به روی گوش خود بگذار
تا هق هقم بُهتِ سکوتت را نترساند
در کوله بارم آتش عشق تو را دارم
می خواهم این غم استخوانم را بسوزاند
چیزی نمانده تا مرا یاد تو اندازد
از من فقط یک شعر بی آرایه می ماند
#پروین_نوروزی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گفتی از عشق حذر کن که دل و دین ببرد
تو بگو با نگهِ چشم غزلخوان چه کنم
فرض کن از نگه چشم غزلخوان گذرم
بعد از آن با غزل زلف پریشان چکنم
از پریشانی زلف سیهت باز رهم
چو زنی تیر تو با ناوک مژگان چه کنم
گیرم از ناوک مژگان به سلامت بروم
با لب لعل و زنخدانِ نمکدان چه کنم
جستم از لعل لب و چال زنخدان اما
با کمان ابروی تو راهزن جان چه کنم
از کمین گاه کمان ابروی تو جان بردم
با بلندای قد سرو خرامان چه کنم
گیرم از عشق حذر کردم و زاهد شده ام
همه ی عمر من و روح پشیمان چه کنم
#ا_س
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تو بگو با نگهِ چشم غزلخوان چه کنم
فرض کن از نگه چشم غزلخوان گذرم
بعد از آن با غزل زلف پریشان چکنم
از پریشانی زلف سیهت باز رهم
چو زنی تیر تو با ناوک مژگان چه کنم
گیرم از ناوک مژگان به سلامت بروم
با لب لعل و زنخدانِ نمکدان چه کنم
جستم از لعل لب و چال زنخدان اما
با کمان ابروی تو راهزن جان چه کنم
از کمین گاه کمان ابروی تو جان بردم
با بلندای قد سرو خرامان چه کنم
گیرم از عشق حذر کردم و زاهد شده ام
همه ی عمر من و روح پشیمان چه کنم
#ا_س
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بی چشم زیبای تو دنیایی ندارم
بی خنده هایت شوق فردایی ندارم
با تو دلم حال و هوای عشق دارد
بی چشم تو در سینه غوغایی ندارم
ساحل شدم تا با تو آرامش بگیرم
چشمت نباشد رنگ دریایی ندارم
خودرا در آغوشم رها کن تا بفهمی
تا باتوام ای عشق معنایی ندارم
در کوچه تنها می روم اما کنارم
جز سایه ام غیر از تو همپایی ندارم
وقتی نمی خندد دو چشم مهربانت
جز گوشه ی تنهاییم جایی ندارم
تو همدمی هستی که همتایی نداری
من آتشی هستم که گرمایی ندارم
#حسین_اصغری
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بی خنده هایت شوق فردایی ندارم
با تو دلم حال و هوای عشق دارد
بی چشم تو در سینه غوغایی ندارم
ساحل شدم تا با تو آرامش بگیرم
چشمت نباشد رنگ دریایی ندارم
خودرا در آغوشم رها کن تا بفهمی
تا باتوام ای عشق معنایی ندارم
در کوچه تنها می روم اما کنارم
جز سایه ام غیر از تو همپایی ندارم
وقتی نمی خندد دو چشم مهربانت
جز گوشه ی تنهاییم جایی ندارم
تو همدمی هستی که همتایی نداری
من آتشی هستم که گرمایی ندارم
#حسین_اصغری
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بـــاز کن در را برایت شعــــر ناب آورده ام
یک غزل شیرین تر از شهد شراب آورده ام
باز کن در را که از صحــن بلند آسمان
یک بغل احساس گرم آفتاب آورده ام
از صــدای تیشه ی فرهــاد بر آغـوش کـوه
بوسه ی دلچسب شیرین ، بازتاب آورده ام
از نگـــاه مست مجنــون بر مـــدار زندگی
عشق را بالاترین فصل الخطاب آورده ام
گفته بودی عقل را در راه دل باید شکست
یک جهــان دیوانگــــی را در جواب آورده ام
باز کن در را شنیدم بی قراری می کنی
از قـــطار تا ابــد در راه ، تاب آورده ام
باز کن ، بنشین تماشا کن که بعد از مرگ هم
شعــــر گفتــــم ، واژه را بر وزن آب آورده ام
#محمدرضا_بداغی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
یک غزل شیرین تر از شهد شراب آورده ام
باز کن در را که از صحــن بلند آسمان
یک بغل احساس گرم آفتاب آورده ام
از صــدای تیشه ی فرهــاد بر آغـوش کـوه
بوسه ی دلچسب شیرین ، بازتاب آورده ام
از نگـــاه مست مجنــون بر مـــدار زندگی
عشق را بالاترین فصل الخطاب آورده ام
گفته بودی عقل را در راه دل باید شکست
یک جهــان دیوانگــــی را در جواب آورده ام
باز کن در را شنیدم بی قراری می کنی
از قـــطار تا ابــد در راه ، تاب آورده ام
باز کن ، بنشین تماشا کن که بعد از مرگ هم
شعــــر گفتــــم ، واژه را بر وزن آب آورده ام
#محمدرضا_بداغی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گر هم چو تَبر به روزگاری
یا شاخه شِڪن در این قماری
ناگاه اگر دݪی شڪستی
یا قݪبِ ڪسی به خَشم خَستی
گر ژاݪه به ݪاݪه ای نشاندی
امید زِ خسته ای سِتاندی
گر ظݪم زِ حَد فزون نمودی
یا بند هوای نفس بودی
با توبه بیا ڪُنون وضو ڪن
زخمِ دݪِ بینوا رفو ڪن
مَرحم شو به دردِ دَردمندان
از عاقبتت بݪا بگردان
قیّم شو به هر نهاݪِ خسته
وا ڪن گره ای زِ ڪار بسته
با دست عدو مَگیر پیوند
باشد ڪه سزا دهد خداوند.
#احمد_قجری
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
یا شاخه شِڪن در این قماری
ناگاه اگر دݪی شڪستی
یا قݪبِ ڪسی به خَشم خَستی
گر ژاݪه به ݪاݪه ای نشاندی
امید زِ خسته ای سِتاندی
گر ظݪم زِ حَد فزون نمودی
یا بند هوای نفس بودی
با توبه بیا ڪُنون وضو ڪن
زخمِ دݪِ بینوا رفو ڪن
مَرحم شو به دردِ دَردمندان
از عاقبتت بݪا بگردان
قیّم شو به هر نهاݪِ خسته
وا ڪن گره ای زِ ڪار بسته
با دست عدو مَگیر پیوند
باشد ڪه سزا دهد خداوند.
#احمد_قجری
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
💕یه جمله معروف هست که میگه
با '' خوک '' کشتی نگرید . به دوعلت :
اول اینکه کثیف می شید
دوم اینکه"خوک " از این کار خوشش میاد
یه جمله معروف دیگه هم هست که میگه
خودتون رو به " زور" تو" دل " کسی جا نکنید
اول اینکه " جا " نمی شید
دوم اینکه " مچاله " می شید
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
با '' خوک '' کشتی نگرید . به دوعلت :
اول اینکه کثیف می شید
دوم اینکه"خوک " از این کار خوشش میاد
یه جمله معروف دیگه هم هست که میگه
خودتون رو به " زور" تو" دل " کسی جا نکنید
اول اینکه " جا " نمی شید
دوم اینکه " مچاله " می شید
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
زندگی را در دلم یک شب بیا آغاز کن
بال من باش و دمی با روح من پرواز کن
هر چه جای با صفا ارزانی دنیا خودش
در دلت یک جای دنجی را برایم باز کن
خسته از بغض درون و روح پنهان کاری ام
در تمام کوچه ها عشق مرا ابراز کن
در ته بازار چشمت می خرم ناز تو را
بی وفا تنها برای این دل ما ناز کن
سوت و کورم، بی صدا، من با صدایت زنده ام
لحظه ای جان مرا درگیر یک آواز کن
واژه ها رقصان به سازت مست و شیدا می شوند
شور شیرین را به پا در ناله ی شهناز کن
شعر ازمن، عشوه از تو می سرایم شور را
با ظهورت در ته شعرم بیا اعجاز کن
آخرین بیتم به یادت ختم می گردد بیا
ناله ی این واژه ها را با نی ات دمساز کن
#شهناز_امیر_مجاهدی
#ز
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بال من باش و دمی با روح من پرواز کن
هر چه جای با صفا ارزانی دنیا خودش
در دلت یک جای دنجی را برایم باز کن
خسته از بغض درون و روح پنهان کاری ام
در تمام کوچه ها عشق مرا ابراز کن
در ته بازار چشمت می خرم ناز تو را
بی وفا تنها برای این دل ما ناز کن
سوت و کورم، بی صدا، من با صدایت زنده ام
لحظه ای جان مرا درگیر یک آواز کن
واژه ها رقصان به سازت مست و شیدا می شوند
شور شیرین را به پا در ناله ی شهناز کن
شعر ازمن، عشوه از تو می سرایم شور را
با ظهورت در ته شعرم بیا اعجاز کن
آخرین بیتم به یادت ختم می گردد بیا
ناله ی این واژه ها را با نی ات دمساز کن
#شهناز_امیر_مجاهدی
#ز
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
پشت پا وقتی به احساسات و باور می زنم
بر خودم از پشت سر انگار خنجر می زنم
شادمانم آمده فرصت بدستم با ادب
زیر خط بر زارعینی مثل خود سر می زنم
خان که خرج خیمه و خرگاه کرده حاصلم
هیچ می فهمد برای قوت پر پر می زنم؟
رخت تمثیلی تَن تُرد غزلها می کنم
تا که حرف درد را این ور و آن ور می زنم
تا صدایم را بفهمد گوش سنگین کسان
چانه دایم با گلوی خویش و حنجر می زنم
موسم جشن سده نزدیک آتش گوشه ای
در «ادیبانه» چنین با ساز دفتر می زنم
#غلامعباس_جانشکر
#پ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بر خودم از پشت سر انگار خنجر می زنم
شادمانم آمده فرصت بدستم با ادب
زیر خط بر زارعینی مثل خود سر می زنم
خان که خرج خیمه و خرگاه کرده حاصلم
هیچ می فهمد برای قوت پر پر می زنم؟
رخت تمثیلی تَن تُرد غزلها می کنم
تا که حرف درد را این ور و آن ور می زنم
تا صدایم را بفهمد گوش سنگین کسان
چانه دایم با گلوی خویش و حنجر می زنم
موسم جشن سده نزدیک آتش گوشه ای
در «ادیبانه» چنین با ساز دفتر می زنم
#غلامعباس_جانشکر
#پ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تو مرا جان و جهانے چه ڪنمٖ جان و جهان را...
تو مرا گنج روانے چه ڪنم سود و زیان را...
#مولانا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تو مرا گنج روانے چه ڪنم سود و زیان را...
#مولانا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
به خنده گفتی:"تنها نبینمت!"گفتم:
"غم تو مانده و شب هاے بے ڪران با من!"
#فریدون_مشیری
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
"غم تو مانده و شب هاے بے ڪران با من!"
#فریدون_مشیری
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دلتنگم و دیدار تو درمان منست
بیرنگ رخت زمانه زندان منست
بر هیچ دلے مباد و بر هیچ تنی
آنچه از غم هجران تو بر جان منست
#مولانا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بیرنگ رخت زمانه زندان منست
بر هیچ دلے مباد و بر هیچ تنی
آنچه از غم هجران تو بر جان منست
#مولانا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گل شڪفته خداحافظ.اگرچه لحظهے دیدارت
شروع وسوسه اے در من، به نام دیدن و چیدن بود...
#حسین_منزوے
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شروع وسوسه اے در من، به نام دیدن و چیدن بود...
#حسین_منزوے
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀