من از خشم تو پژمردم ، بهارم کن به لبخندی
چه باشد گر برآری آرزوی آرزومندی ؟
#مهدی_سهیلی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چه باشد گر برآری آرزوی آرزومندی ؟
#مهدی_سهیلی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مثلن روم زوم کنی (ریمیکس)
❣T.U.D❣زانکو
# زانکو 🎙
مثلن زوم زوم کنی 🎸
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مثلن زوم زوم کنی 🎸
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای شب قدر بگو با دل و با جان چه کنم
لب و لبخند شده آیهی قرآن چه کنم
پیچش و چرخش اسلیمی مویت غوغا
در دل باد به هر زلف پریشان چه کنم
لب رطب یا که انار است دمادم نورس
دلفریب است به پاییز و زمستان چه کنم؟
تا زمان با تو هماهنگ به والعصر قسم
نیست در قصهی من لحظهی خسران چه کنم
طبل در طبل، گره در گره پیرهنت
صد هنر میچکد از سینهی عریان چه کنم
حضرت عشق خداوند غزل در گفتار
با تن مرمر و زیبای درخشان چه کنم
تو که فرخنده ترین جلوهی اعجازی عشق
دلبری، نوبری و عزت انسان چه کنم
#سید_ابوالفضل_سیروس
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
لب و لبخند شده آیهی قرآن چه کنم
پیچش و چرخش اسلیمی مویت غوغا
در دل باد به هر زلف پریشان چه کنم
لب رطب یا که انار است دمادم نورس
دلفریب است به پاییز و زمستان چه کنم؟
تا زمان با تو هماهنگ به والعصر قسم
نیست در قصهی من لحظهی خسران چه کنم
طبل در طبل، گره در گره پیرهنت
صد هنر میچکد از سینهی عریان چه کنم
حضرت عشق خداوند غزل در گفتار
با تن مرمر و زیبای درخشان چه کنم
تو که فرخنده ترین جلوهی اعجازی عشق
دلبری، نوبری و عزت انسان چه کنم
#سید_ابوالفضل_سیروس
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دل به ابرهای هرزه خوش مکن!
روی با ستارگان ترش مکن!
هیچ، هیچ، هیچ
هیچ غیر حرف آسمان درست نیست؛
آسمان هرآنچه دود را ز یاد میبرد
پیشبینی هوای این و آن درست نیست؛
موضع خروسکان بادسنج را
باد میبرد!
#علیمحمد_مؤدب
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
روی با ستارگان ترش مکن!
هیچ، هیچ، هیچ
هیچ غیر حرف آسمان درست نیست؛
آسمان هرآنچه دود را ز یاد میبرد
پیشبینی هوای این و آن درست نیست؛
موضع خروسکان بادسنج را
باد میبرد!
#علیمحمد_مؤدب
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
یک مویِ تورا به کوهی از زر ندهم
جـز تو بـه کسی مقامِ دلبر نـدهـم
#امید_قهرمانی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جـز تو بـه کسی مقامِ دلبر نـدهـم
#امید_قهرمانی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
هر دم تو را در خاطرم،باعشق مهمان میکنم
با چشم هایت درد را، در سینه درمان میکنم
میگویم از شعر لبت،،هر واژه و هر قافیه
بغض درون سینه را ، در شعر پنهان میکنم
هر چند طوفانم ولی، در ساحلِ آغوشِ تو
دلـتـنـگیِ دشـوار را، آسـانِ آسـان میکنم
در سجدههای هر شبم، با بغضِ تلخِ در گلو
هـر آیـه از چشم تـو را، ترتیل قران میکنم
آغوشِدل وا میکنم،رو سویِیادتشببهشب
با خاطراتِ عشق تو تجدید پیمان میکنم
بیتاب و بی آبم ولـی، ای آشـنـای هـر شبم
عـشـق تو را در لوتِ دل، آوایِ باران میکنم
پاییزی و سردم ولی، دریایی از دردم ولی
ساحل تو باشی خندهبر،پاییزوطوفان میکنم
ماهمتویی،راهمتویی،نورمتویی،شورمتویی
رو سویِچشمتسجده بر،معبودِسبحانمیکنم
#مجتبی_خوش_زبان
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
@Kafee_sheerr
با چشم هایت درد را، در سینه درمان میکنم
میگویم از شعر لبت،،هر واژه و هر قافیه
بغض درون سینه را ، در شعر پنهان میکنم
هر چند طوفانم ولی، در ساحلِ آغوشِ تو
دلـتـنـگیِ دشـوار را، آسـانِ آسـان میکنم
در سجدههای هر شبم، با بغضِ تلخِ در گلو
هـر آیـه از چشم تـو را، ترتیل قران میکنم
آغوشِدل وا میکنم،رو سویِیادتشببهشب
با خاطراتِ عشق تو تجدید پیمان میکنم
بیتاب و بی آبم ولـی، ای آشـنـای هـر شبم
عـشـق تو را در لوتِ دل، آوایِ باران میکنم
پاییزی و سردم ولی، دریایی از دردم ولی
ساحل تو باشی خندهبر،پاییزوطوفان میکنم
ماهمتویی،راهمتویی،نورمتویی،شورمتویی
رو سویِچشمتسجده بر،معبودِسبحانمیکنم
#مجتبی_خوش_زبان
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
@Kafee_sheerr
پریشانم
تو را ڪم دارم امشب
به جایت در بغل غم دارم امشب
نباشی یڪ جهان بی تابِ "عشقم"
به چشمم سیل شبنم دارم امشب
#مهناز_نجفی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تو را ڪم دارم امشب
به جایت در بغل غم دارم امشب
نباشی یڪ جهان بی تابِ "عشقم"
به چشمم سیل شبنم دارم امشب
#مهناز_نجفی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دوستات دارم
اما نمىتوانى مرا در بند کنى،
همچنان که آبشار نتوانست
همچنان که دریاچه و ابر نتوانستند
و بند آب نتوانست،
پس مرا دوست بدار
آنچنان که هستم
و در به بند کشیدن روح و نگاه من
مکوش
مرا بپذیر آنچنان که هستم ...
#غادة_السمان
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
اما نمىتوانى مرا در بند کنى،
همچنان که آبشار نتوانست
همچنان که دریاچه و ابر نتوانستند
و بند آب نتوانست،
پس مرا دوست بدار
آنچنان که هستم
و در به بند کشیدن روح و نگاه من
مکوش
مرا بپذیر آنچنان که هستم ...
#غادة_السمان
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سفر میکردی و کار تو را دشوار میکردم
که چون ابر بهاری گریۀ بسیار میکردم
همان "آغاز" باید بر حذر میبودم از عشقت
همان دیدار "اول" باید استغفار میکردم
ملاقات نخستین کاش بار آخرینم بود
تو را دیگر میان خوابها دیدار میکردم
«به روی نامههایت قطرۀ اشک است، غمگینی؟»
تو میپرسیدی و با چشم خون انکار میکردم
در آن دنیا اگر قدری مجال همنشینی بود
به پای مرگ میافتادم و اصرار میکردم
خدا عمر غمت را جاودان سازد که این شاعر
غزل در گوش من میخواند و من تکرار میکردم
#سجاد_سامانی
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
که چون ابر بهاری گریۀ بسیار میکردم
همان "آغاز" باید بر حذر میبودم از عشقت
همان دیدار "اول" باید استغفار میکردم
ملاقات نخستین کاش بار آخرینم بود
تو را دیگر میان خوابها دیدار میکردم
«به روی نامههایت قطرۀ اشک است، غمگینی؟»
تو میپرسیدی و با چشم خون انکار میکردم
در آن دنیا اگر قدری مجال همنشینی بود
به پای مرگ میافتادم و اصرار میکردم
خدا عمر غمت را جاودان سازد که این شاعر
غزل در گوش من میخواند و من تکرار میکردم
#سجاد_سامانی
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
راهی به پیش دارم و مستانه می روم
دیوانه ام به دیدن دیوانه میروم
یک شعله آتشم،بگریزید از برم
آسیمه سر به خلوت جانانه می روم
هستی که از آن گریخته بودم به دام خویش
افکندم آنچنان که پی دانه می روم
عشق مرا ببین که به بوی شکوفه ای
هر گوشه با شتاب چو پروانه می روم
لاف وفا نمی زنم،اما به راه عشق
چون عارفان دلشده،رندانه می روم
وقتی که زنده ام ز من ای دوست رو مپوش
وقت دگر چو آید از این خانه می روم
تنها بیا و حال من محتضر بپرس
تا بنگری چگونه غریبانه می روم
درویشم و به کوی تو چادر زدم ز شوق
یا از درم به خشم بران،یا نمی روم
یا بشکن این قرار محبت میان ما
یا لا به لای زلف تو چون شانه می روم
#معینی_کرمانشاهی
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دیوانه ام به دیدن دیوانه میروم
یک شعله آتشم،بگریزید از برم
آسیمه سر به خلوت جانانه می روم
هستی که از آن گریخته بودم به دام خویش
افکندم آنچنان که پی دانه می روم
عشق مرا ببین که به بوی شکوفه ای
هر گوشه با شتاب چو پروانه می روم
لاف وفا نمی زنم،اما به راه عشق
چون عارفان دلشده،رندانه می روم
وقتی که زنده ام ز من ای دوست رو مپوش
وقت دگر چو آید از این خانه می روم
تنها بیا و حال من محتضر بپرس
تا بنگری چگونه غریبانه می روم
درویشم و به کوی تو چادر زدم ز شوق
یا از درم به خشم بران،یا نمی روم
یا بشکن این قرار محبت میان ما
یا لا به لای زلف تو چون شانه می روم
#معینی_کرمانشاهی
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تنگ غروب است و لبی آواز می خواند
اندازه ی آه مرا آیینه می داند
چیزی به غیر از ابر حسرت در نگاهم نیست
باید غمی مردانه ....تا آن را بباراند
دارم به سمت جاده راهی می شوم کمکم
ای کاش لحنم اضطرابم را بپوشاند
اصلا نمیخواهم که تو از جای برخیزی
اشکم مبادا چشمهایت را برنجاند
بر روی انگشتان پایم راه خواهم رفت
آهنگ پاهایم جهانت را نلرزاند
یک لحظه دستت را به روی گوش خود بگذار
تا هق هقم بُهتِ سکوتت را نترساند
در کوله بارم آتش عشق تو را دارم
می خواهم این غم استخوانم را بسوزاند
چیزی نمانده تا مرا یاد تو اندازد
از من فقط یک شعر بی آرایه می ماند
#پروین_نوروزی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
اندازه ی آه مرا آیینه می داند
چیزی به غیر از ابر حسرت در نگاهم نیست
باید غمی مردانه ....تا آن را بباراند
دارم به سمت جاده راهی می شوم کمکم
ای کاش لحنم اضطرابم را بپوشاند
اصلا نمیخواهم که تو از جای برخیزی
اشکم مبادا چشمهایت را برنجاند
بر روی انگشتان پایم راه خواهم رفت
آهنگ پاهایم جهانت را نلرزاند
یک لحظه دستت را به روی گوش خود بگذار
تا هق هقم بُهتِ سکوتت را نترساند
در کوله بارم آتش عشق تو را دارم
می خواهم این غم استخوانم را بسوزاند
چیزی نمانده تا مرا یاد تو اندازد
از من فقط یک شعر بی آرایه می ماند
#پروین_نوروزی
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گفتی از عشق حذر کن که دل و دین ببرد
تو بگو با نگهِ چشم غزلخوان چه کنم
فرض کن از نگه چشم غزلخوان گذرم
بعد از آن با غزل زلف پریشان چکنم
از پریشانی زلف سیهت باز رهم
چو زنی تیر تو با ناوک مژگان چه کنم
گیرم از ناوک مژگان به سلامت بروم
با لب لعل و زنخدانِ نمکدان چه کنم
جستم از لعل لب و چال زنخدان اما
با کمان ابروی تو راهزن جان چه کنم
از کمین گاه کمان ابروی تو جان بردم
با بلندای قد سرو خرامان چه کنم
گیرم از عشق حذر کردم و زاهد شده ام
همه ی عمر من و روح پشیمان چه کنم
#ا_س
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تو بگو با نگهِ چشم غزلخوان چه کنم
فرض کن از نگه چشم غزلخوان گذرم
بعد از آن با غزل زلف پریشان چکنم
از پریشانی زلف سیهت باز رهم
چو زنی تیر تو با ناوک مژگان چه کنم
گیرم از ناوک مژگان به سلامت بروم
با لب لعل و زنخدانِ نمکدان چه کنم
جستم از لعل لب و چال زنخدان اما
با کمان ابروی تو راهزن جان چه کنم
از کمین گاه کمان ابروی تو جان بردم
با بلندای قد سرو خرامان چه کنم
گیرم از عشق حذر کردم و زاهد شده ام
همه ی عمر من و روح پشیمان چه کنم
#ا_س
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بی چشم زیبای تو دنیایی ندارم
بی خنده هایت شوق فردایی ندارم
با تو دلم حال و هوای عشق دارد
بی چشم تو در سینه غوغایی ندارم
ساحل شدم تا با تو آرامش بگیرم
چشمت نباشد رنگ دریایی ندارم
خودرا در آغوشم رها کن تا بفهمی
تا باتوام ای عشق معنایی ندارم
در کوچه تنها می روم اما کنارم
جز سایه ام غیر از تو همپایی ندارم
وقتی نمی خندد دو چشم مهربانت
جز گوشه ی تنهاییم جایی ندارم
تو همدمی هستی که همتایی نداری
من آتشی هستم که گرمایی ندارم
#حسین_اصغری
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بی خنده هایت شوق فردایی ندارم
با تو دلم حال و هوای عشق دارد
بی چشم تو در سینه غوغایی ندارم
ساحل شدم تا با تو آرامش بگیرم
چشمت نباشد رنگ دریایی ندارم
خودرا در آغوشم رها کن تا بفهمی
تا باتوام ای عشق معنایی ندارم
در کوچه تنها می روم اما کنارم
جز سایه ام غیر از تو همپایی ندارم
وقتی نمی خندد دو چشم مهربانت
جز گوشه ی تنهاییم جایی ندارم
تو همدمی هستی که همتایی نداری
من آتشی هستم که گرمایی ندارم
#حسین_اصغری
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بـــاز کن در را برایت شعــــر ناب آورده ام
یک غزل شیرین تر از شهد شراب آورده ام
باز کن در را که از صحــن بلند آسمان
یک بغل احساس گرم آفتاب آورده ام
از صــدای تیشه ی فرهــاد بر آغـوش کـوه
بوسه ی دلچسب شیرین ، بازتاب آورده ام
از نگـــاه مست مجنــون بر مـــدار زندگی
عشق را بالاترین فصل الخطاب آورده ام
گفته بودی عقل را در راه دل باید شکست
یک جهــان دیوانگــــی را در جواب آورده ام
باز کن در را شنیدم بی قراری می کنی
از قـــطار تا ابــد در راه ، تاب آورده ام
باز کن ، بنشین تماشا کن که بعد از مرگ هم
شعــــر گفتــــم ، واژه را بر وزن آب آورده ام
#محمدرضا_بداغی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
یک غزل شیرین تر از شهد شراب آورده ام
باز کن در را که از صحــن بلند آسمان
یک بغل احساس گرم آفتاب آورده ام
از صــدای تیشه ی فرهــاد بر آغـوش کـوه
بوسه ی دلچسب شیرین ، بازتاب آورده ام
از نگـــاه مست مجنــون بر مـــدار زندگی
عشق را بالاترین فصل الخطاب آورده ام
گفته بودی عقل را در راه دل باید شکست
یک جهــان دیوانگــــی را در جواب آورده ام
باز کن در را شنیدم بی قراری می کنی
از قـــطار تا ابــد در راه ، تاب آورده ام
باز کن ، بنشین تماشا کن که بعد از مرگ هم
شعــــر گفتــــم ، واژه را بر وزن آب آورده ام
#محمدرضا_بداغی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀