گر مشتاقی به پیش مشتاق نشین
روزان و شبان بر در عشاق نشین
آنگاه چو این حلقه گشائی کردی
از خلق گذر کن بر خلاق نشین
مولانا
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
روزان و شبان بر در عشاق نشین
آنگاه چو این حلقه گشائی کردی
از خلق گذر کن بر خلاق نشین
مولانا
#گ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نذر چشمان تو باشد بیتبیت شعرهایم
من تمام شعرهایم را به نامت میسرایم
تو تمام زندگی هستی و من در جستجویت
مانده بر بهت زمین، هر جا پیتو ردّ پایم
ریشهکرده در گلویم بغض سرگردانی من
با نگاهت میشود آیا کنی یک شب صدایم؟
تا که امشب قصهی دوری تو پایان بگیرد
دستهایم را به سمت آسمانها میگشایم
ای پر از عطر حضورت باغ یاد خستهی من
من به نقش چشمهای ساکت تو آشنایم
واژهواژه گفتههایم رنگ و بوی عشق دارد
نذر چشمان تو باشد بیتبیت شعرهایم
#شیوا_فرازمند
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من تمام شعرهایم را به نامت میسرایم
تو تمام زندگی هستی و من در جستجویت
مانده بر بهت زمین، هر جا پیتو ردّ پایم
ریشهکرده در گلویم بغض سرگردانی من
با نگاهت میشود آیا کنی یک شب صدایم؟
تا که امشب قصهی دوری تو پایان بگیرد
دستهایم را به سمت آسمانها میگشایم
ای پر از عطر حضورت باغ یاد خستهی من
من به نقش چشمهای ساکت تو آشنایم
واژهواژه گفتههایم رنگ و بوی عشق دارد
نذر چشمان تو باشد بیتبیت شعرهایم
#شیوا_فرازمند
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بر زبان نام حق و در جان او
گندها از فکر بی ایمان او
#مثنوی_مولانا
برخی ظاهرا بر زبان نام خدا را دارند اما افکار آنها گندیده است و هیچ بویی از ایمان حقیقی نبرده اند.
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گندها از فکر بی ایمان او
#مثنوی_مولانا
برخی ظاهرا بر زبان نام خدا را دارند اما افکار آنها گندیده است و هیچ بویی از ایمان حقیقی نبرده اند.
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
عیش کن عیش که دوران بقا چیزی نیست
باده خور باده که در خواب گران باید رفت
می ز مینا به قدح ریز و ز عشرت مگذر
که به حسرت ز جهان گذران باید رفت
#فروغی_بسطامی
#ع
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
باده خور باده که در خواب گران باید رفت
می ز مینا به قدح ریز و ز عشرت مگذر
که به حسرت ز جهان گذران باید رفت
#فروغی_بسطامی
#ع
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دو ملعبه است جهانرا به دست اهل ستیز
کز آن دو، موم صفت نقشِ گونه گون سازند
به نامِ آن دو که آن مردمست و آزادی
هزار شعبده سازند و حیله آغازند
چنان به مکر و دغل پاسدار این دو شوند
که نفس مکر و دغل را به شبهه اندازند
به نام نصرتِ مردم، کُشند مردم و باز
به مرگ مردم گریند و نوحه پردازند
به حفظ صلح به جنگ و ستیز برخیزند
به نام خلق تن و جان خلق بگدازند
هزار سر اگر از دوش خلق برگیرند
همان به دعوی سرباختن، سرافرازند
به عذر حرمت آزادی، از گرفتاری
کنند دامی و آن را بدان دراندازند
عجب که حیله گران از چهار سوی جهان
به یک بهانه و یک شیوه دستِ کین یازند
همه به یاریِ آزادی و تعاون خلق
به بام عرش برآورده بانگِ آوازند
به نام و نسبت این هر دو هر شقی با خصم
بهانه ساز کند تا به یکدگر تازند
به گونه گونه دغل در فریب هم کوشند
اگرچه هر دو شقی، همدلند و همرازند
قمار بر سر آن دو است حیله بازان را
ز دیگریست اگر جان برند اگر بازند
نه مردم است و نه آزادی و نه صلح و نه سِلم
هرآنچه هست همین جمع حیلت انبازند
پی علوّ و فسادند و در فضای وجود
به بال مردم افتاده گرمِ پروازند
وز آن دمی که به قدرت جدا شوند از غیر
به هیچ چیزِ دگر جز به خود نپردازند
چو یافتند بزرگی، ز خلق و آزادی
چنان بُرند که گویی دو جنسِ ممتازند
کسی به صدق نَزَد دم ز خلق و آزادی
جز آن گروه که با حبسِ خانه دمسازند
تابستان ۵۶
#امیری_فیروزکوهی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
کز آن دو، موم صفت نقشِ گونه گون سازند
به نامِ آن دو که آن مردمست و آزادی
هزار شعبده سازند و حیله آغازند
چنان به مکر و دغل پاسدار این دو شوند
که نفس مکر و دغل را به شبهه اندازند
به نام نصرتِ مردم، کُشند مردم و باز
به مرگ مردم گریند و نوحه پردازند
به حفظ صلح به جنگ و ستیز برخیزند
به نام خلق تن و جان خلق بگدازند
هزار سر اگر از دوش خلق برگیرند
همان به دعوی سرباختن، سرافرازند
به عذر حرمت آزادی، از گرفتاری
کنند دامی و آن را بدان دراندازند
عجب که حیله گران از چهار سوی جهان
به یک بهانه و یک شیوه دستِ کین یازند
همه به یاریِ آزادی و تعاون خلق
به بام عرش برآورده بانگِ آوازند
به نام و نسبت این هر دو هر شقی با خصم
بهانه ساز کند تا به یکدگر تازند
به گونه گونه دغل در فریب هم کوشند
اگرچه هر دو شقی، همدلند و همرازند
قمار بر سر آن دو است حیله بازان را
ز دیگریست اگر جان برند اگر بازند
نه مردم است و نه آزادی و نه صلح و نه سِلم
هرآنچه هست همین جمع حیلت انبازند
پی علوّ و فسادند و در فضای وجود
به بال مردم افتاده گرمِ پروازند
وز آن دمی که به قدرت جدا شوند از غیر
به هیچ چیزِ دگر جز به خود نپردازند
چو یافتند بزرگی، ز خلق و آزادی
چنان بُرند که گویی دو جنسِ ممتازند
کسی به صدق نَزَد دم ز خلق و آزادی
جز آن گروه که با حبسِ خانه دمسازند
تابستان ۵۶
#امیری_فیروزکوهی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شاها ادبی کن فلک بد خو را
گر چشم رسانید رخ نیکو را
گرگوی خطا کرد به چوگانش زن
ور اسب خطا کرد به من بخش او را
#امیر_معزی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گر چشم رسانید رخ نیکو را
گرگوی خطا کرد به چوگانش زن
ور اسب خطا کرد به من بخش او را
#امیر_معزی
#ش
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
علیرضا قربانی
@katibehchannel
▪️سایهی خورشید
#علیرضا_قربانی
آهنگساز : فردین خلعتبری
شاعر : افشین یداللّهی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
#علیرضا_قربانی
آهنگساز : فردین خلعتبری
شاعر : افشین یداللّهی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای پیر، هوای خانقاهم هوس است
طاعت نکند سود، گناهم هوس است
یاران همه سوی کعبه، کردند رحیل
فریاد ز من، گناهگاهم هوس است!
#امام_خمینی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
طاعت نکند سود، گناهم هوس است
یاران همه سوی کعبه، کردند رحیل
فریاد ز من، گناهگاهم هوس است!
#امام_خمینی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خواجه آمد از سفر رفتم به قصد دیدنش
خادمان گفتند نزد خواجه کس را یار نیست
باز گردیدم به سوی کلبه خود منفعل
هیچ محنت بر هنرمندان چنین دشوار نیست
از قضا بعد از دو روزی خواجه را دیدم به خواب
تکیه کرده بر بساط و نزد او دیار نیست
عالم خواب است رفتم پیش و بنشستم برش
گفتمش دارم سوالی از تو پرسش عار نیست
گفت بسم الله گفتم این تکبر از کجاست
بر هنرمندان که قدر مال این مقدار نیست
اندرین بودم که از خوابم یکی بیدار کرد
چشم بگشودم و گلی دیدم که در گلزار نیست
گفتم ای گل از کدامین گلستانی، گفت من
از گلستانی که اندروی صبا را بار نیست
من غلام خواجه ام سوغات او آورده ام
زود تر بستان که نزد خواجه خدمتکاریست
قصه کوته ارمغان را داد و عقل دوربین
کرد تمثیلی که عاقل را درو وانکار نیست
گفت دنیا دارو قاذورات یک جنسند ازانک
دیدن ایشان به بیداران به جز آزار نیست
بر خلاف این اگر بر خوابشان بیند کسی
چون شود بیدار تعبیرش به جز دینار نیست
دی به من از روی یاری گفت یاری کان فلان
گویمت حرفی اگر بر خاطرت دشوار نیست
گفتم از دشمن گران آید ولی از دوستان
بر تن چون کاه من گر کوه باشد یار نیست
گفت که ایران را کسی باشد در انواع هنر
چو تویی امروز نبود و ربود بسیار نیست
از هنر قطع نظر کردم برای بزم می
همنشینی چون تو زیر گنبد دوار نیست
شاه از خانت گرفت و داد از روی کرم
راه در بزمی که شاهان را در آنجا بار نیست
کاهلی در خدمت خود میکنی نشنیده ای
انکه الّا کفر شاخ کاهلی را بار نست
گفتمش تصدیع را ترک ادب دانسته ام
ورنه هرگز بنده را از خدمت شه عار نیست
شاه خورشید جهانگیر است و من مه در مهی
اجتماع ماه با خورشید جز یک بار نیست
#ابوالحسن_فراهانی
#خ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خادمان گفتند نزد خواجه کس را یار نیست
باز گردیدم به سوی کلبه خود منفعل
هیچ محنت بر هنرمندان چنین دشوار نیست
از قضا بعد از دو روزی خواجه را دیدم به خواب
تکیه کرده بر بساط و نزد او دیار نیست
عالم خواب است رفتم پیش و بنشستم برش
گفتمش دارم سوالی از تو پرسش عار نیست
گفت بسم الله گفتم این تکبر از کجاست
بر هنرمندان که قدر مال این مقدار نیست
اندرین بودم که از خوابم یکی بیدار کرد
چشم بگشودم و گلی دیدم که در گلزار نیست
گفتم ای گل از کدامین گلستانی، گفت من
از گلستانی که اندروی صبا را بار نیست
من غلام خواجه ام سوغات او آورده ام
زود تر بستان که نزد خواجه خدمتکاریست
قصه کوته ارمغان را داد و عقل دوربین
کرد تمثیلی که عاقل را درو وانکار نیست
گفت دنیا دارو قاذورات یک جنسند ازانک
دیدن ایشان به بیداران به جز آزار نیست
بر خلاف این اگر بر خوابشان بیند کسی
چون شود بیدار تعبیرش به جز دینار نیست
دی به من از روی یاری گفت یاری کان فلان
گویمت حرفی اگر بر خاطرت دشوار نیست
گفتم از دشمن گران آید ولی از دوستان
بر تن چون کاه من گر کوه باشد یار نیست
گفت که ایران را کسی باشد در انواع هنر
چو تویی امروز نبود و ربود بسیار نیست
از هنر قطع نظر کردم برای بزم می
همنشینی چون تو زیر گنبد دوار نیست
شاه از خانت گرفت و داد از روی کرم
راه در بزمی که شاهان را در آنجا بار نیست
کاهلی در خدمت خود میکنی نشنیده ای
انکه الّا کفر شاخ کاهلی را بار نست
گفتمش تصدیع را ترک ادب دانسته ام
ورنه هرگز بنده را از خدمت شه عار نیست
شاه خورشید جهانگیر است و من مه در مهی
اجتماع ماه با خورشید جز یک بار نیست
#ابوالحسن_فراهانی
#خ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
غزل شمارهٔ ۶۱۳ دیوان شمس:
۱) ای خواجۀ بازرگان، از مصر شِکَر آمد
وان یوسفِ چون شِکّر ناگه ز سفر آمد
۲) روح آمد و راح آمد، معجونِ نَجاح آمد
ور چیزِ دگر خواهی، آن چیزِ دگر آمد
۳) آن میوهٔ یعقوبی وان چشمهٔ ایّوبی
از منظره پیدا شد، هنگامِ نَظَر آمد
۴) خضر از کَرمِ ایزد بر آبِ حیاتی زد
نَک زُهره غزلگویان در برجِ قمر آمد
۵) آمد شهِ معراجی، شب رَست ز محتاجی
گردون به نثارِ او با دامنِ زر آمد
۶) موسیِّ نهان آمد، صد چشمه روان آمد
جان همچو عصا آمد، تن همچو حَجَر آمد
۷) زین مردمِ کارافزا، زین خانهٔ پرغوغا
عیسی نخورَد حلوا، کاین آخُرِ خر آمد
۸) چون بسته نبود آندم، در شش جهتِ عالم
در جُستنِ او گردون، بس زیر و زبر آمد
۹) آن کاو مَثَلِ هدهد بیتاج نَبُد هرگز
چون مور ز مادر او بربسته کمر آمد
۱۰) در عشق بُوَد بالغ، از تاج و کمر فارغ
کز کرسی و از عرشش منشورِ ظفر آمد
۱۱) باقیش ز سلطان جو، سلطانِ سخاوتخو
زو پرس خبرها را کاو کانِ خبر آمد
#مولانا
#ا
راح: باده، شراب
نجاح: رستگاری، پیروزی
چشمهٔ ایّوبی: اشاره به ایوب از پیامبران بنیاسرائیل که بر ایشان محنتی از شیطان رسید، خداوند را ندا کرد. خداوند امر کرد که پایش بر زمین زند، چشمهای گوارا و خنک پدید آمد.
شهِ معراجی: اشاره به حضرت رسول
کرسی: تخت پادشاهی
منشور: فرمان، فرمان پادشاهی
ظفر: پیروزی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
۱) ای خواجۀ بازرگان، از مصر شِکَر آمد
وان یوسفِ چون شِکّر ناگه ز سفر آمد
۲) روح آمد و راح آمد، معجونِ نَجاح آمد
ور چیزِ دگر خواهی، آن چیزِ دگر آمد
۳) آن میوهٔ یعقوبی وان چشمهٔ ایّوبی
از منظره پیدا شد، هنگامِ نَظَر آمد
۴) خضر از کَرمِ ایزد بر آبِ حیاتی زد
نَک زُهره غزلگویان در برجِ قمر آمد
۵) آمد شهِ معراجی، شب رَست ز محتاجی
گردون به نثارِ او با دامنِ زر آمد
۶) موسیِّ نهان آمد، صد چشمه روان آمد
جان همچو عصا آمد، تن همچو حَجَر آمد
۷) زین مردمِ کارافزا، زین خانهٔ پرغوغا
عیسی نخورَد حلوا، کاین آخُرِ خر آمد
۸) چون بسته نبود آندم، در شش جهتِ عالم
در جُستنِ او گردون، بس زیر و زبر آمد
۹) آن کاو مَثَلِ هدهد بیتاج نَبُد هرگز
چون مور ز مادر او بربسته کمر آمد
۱۰) در عشق بُوَد بالغ، از تاج و کمر فارغ
کز کرسی و از عرشش منشورِ ظفر آمد
۱۱) باقیش ز سلطان جو، سلطانِ سخاوتخو
زو پرس خبرها را کاو کانِ خبر آمد
#مولانا
#ا
راح: باده، شراب
نجاح: رستگاری، پیروزی
چشمهٔ ایّوبی: اشاره به ایوب از پیامبران بنیاسرائیل که بر ایشان محنتی از شیطان رسید، خداوند را ندا کرد. خداوند امر کرد که پایش بر زمین زند، چشمهای گوارا و خنک پدید آمد.
شهِ معراجی: اشاره به حضرت رسول
کرسی: تخت پادشاهی
منشور: فرمان، فرمان پادشاهی
ظفر: پیروزی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مهر را سوختگان بوته خاری گیرند
ماه را زنده دلان شمع مزاری گیرند
چون گشایند نظر مملکتی بگشایند
باز چون چشم ببندند حصاری گیرند
آسمانها مگر از گردش خود سیر شوند
ورنه عشاق محال است قراری گیرند
مرکز از دایره بیرون نتواند رفتن
عاشقان چون ز غم و درد کناری گیرند؟
آنقدر ریگ روان نیست درین قحط آباد
که اسیران تو از داغ شماری گیرند
صائب این آن غزل حافظ شیرین سخن است
که درین خیل، حصاری به سواری گیرند
صائب_تبریزی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ماه را زنده دلان شمع مزاری گیرند
چون گشایند نظر مملکتی بگشایند
باز چون چشم ببندند حصاری گیرند
آسمانها مگر از گردش خود سیر شوند
ورنه عشاق محال است قراری گیرند
مرکز از دایره بیرون نتواند رفتن
عاشقان چون ز غم و درد کناری گیرند؟
آنقدر ریگ روان نیست درین قحط آباد
که اسیران تو از داغ شماری گیرند
صائب این آن غزل حافظ شیرین سخن است
که درین خیل، حصاری به سواری گیرند
صائب_تبریزی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آتشی افتاده از چشمت به نیزارِ دلم
وای اگر طوفان بیاید
رقصِ آتش دیدنی ست...
#حمید_صفاریان
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
وای اگر طوفان بیاید
رقصِ آتش دیدنی ست...
#حمید_صفاریان
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بر جنگلِ برف، آفتابی داریم
از نورِ طلا، رنگ و لعابی داریم
هر پنجره ای منظره ای رشکِ بهشت
برخیز و ببین چه صبحِ نابی داریم
#شهراد_میدری
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
از نورِ طلا، رنگ و لعابی داریم
هر پنجره ای منظره ای رشکِ بهشت
برخیز و ببین چه صبحِ نابی داریم
#شهراد_میدری
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دلم دریا به دریا از تماشای تو می گیرد
دلم دریاست اما از تماشای تو می گیرد
جهان زیباست اما مثل مردابی که با مهتاب
جهان رنگ تماشا از تماشای تو می گیرد
نسیم از گیسوانت رد شد و باران تو را بوسید
طبیعت سهم خود را از تماشای تو می گیرد
مگو سیاره ها بیهوده بر گرد تو می گردند
که این تکرار معنا از تماشای تو می گیرد
تو تنها با تماشای خود از آیینه خشنودی
دل آیینه تنها از تماشای تو می گیرد
#فاضل_نظری
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دلم دریاست اما از تماشای تو می گیرد
جهان زیباست اما مثل مردابی که با مهتاب
جهان رنگ تماشا از تماشای تو می گیرد
نسیم از گیسوانت رد شد و باران تو را بوسید
طبیعت سهم خود را از تماشای تو می گیرد
مگو سیاره ها بیهوده بر گرد تو می گردند
که این تکرار معنا از تماشای تو می گیرد
تو تنها با تماشای خود از آیینه خشنودی
دل آیینه تنها از تماشای تو می گیرد
#فاضل_نظری
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای که اخمت به دلم ریخت غم عالم را
خنده ات می بَرَد از سینه دو عالم غم را
برق لب های تو یادآور ِشاتوت و شراب
چشمه ی اشک ِتو بی قدر کند زمزم را
گاه از آن غنچه فقط زخم زبان می ریزی
گاه با بوسه شفابخش کنی مرهم را
#بهمن_صباغ_زاده
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خنده ات می بَرَد از سینه دو عالم غم را
برق لب های تو یادآور ِشاتوت و شراب
چشمه ی اشک ِتو بی قدر کند زمزم را
گاه از آن غنچه فقط زخم زبان می ریزی
گاه با بوسه شفابخش کنی مرهم را
#بهمن_صباغ_زاده
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
قیامت است -نه قامت- که از قیام تو خاست
کجا چو سرو سهیقامت تو در چمن است؟
#بیوک_پدیده
┄┄┄┄┄┄┄┄┄
از تو، وفای وعده نباشد هوس مرا
شادیّ وعدههای وفای تو بس مرا
#حالتی_ترکمان
┄┄┄┄┄┄┄┄┄
سوخت زآهم دل صیّاد، ولیکن چه ثمر؟
وقتی از دام رها کرد که پر نیست مرا
#صادق_سرمد
┄┄┄┄┄┄┄┄┄
روز و شب از دست دنیا شِکوهها داریم ما
گرچه دنیا خود بهجان از دست حرصوآز ماست!
#محمدتقی_یعقوبی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄
بر مراد اهل دل هرگز نگردد چرخِ دون
ای دریغ این سفله را صاحبسخا پنداشتیم...
#محمدعلی_جنابی
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
کجا چو سرو سهیقامت تو در چمن است؟
#بیوک_پدیده
┄┄┄┄┄┄┄┄┄
از تو، وفای وعده نباشد هوس مرا
شادیّ وعدههای وفای تو بس مرا
#حالتی_ترکمان
┄┄┄┄┄┄┄┄┄
سوخت زآهم دل صیّاد، ولیکن چه ثمر؟
وقتی از دام رها کرد که پر نیست مرا
#صادق_سرمد
┄┄┄┄┄┄┄┄┄
روز و شب از دست دنیا شِکوهها داریم ما
گرچه دنیا خود بهجان از دست حرصوآز ماست!
#محمدتقی_یعقوبی
┄┄┄┄┄┄┄┄┄
بر مراد اهل دل هرگز نگردد چرخِ دون
ای دریغ این سفله را صاحبسخا پنداشتیم...
#محمدعلی_جنابی
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خلوت نشینِ خاطر دیوانهی منی
افسونگری و گرمیِ افسانهی منی
خالی مباد ساغر نازت، که جاودان
شور افکنی و ساغر میخانهی منی
#شفیعی_کدکنی
#خ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
افسونگری و گرمیِ افسانهی منی
خالی مباد ساغر نازت، که جاودان
شور افکنی و ساغر میخانهی منی
#شفیعی_کدکنی
#خ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀